۱۳۹۸ فروردین ۲۲, پنجشنبه

یحیی بن مَعِین مُرِّي غَطَفَانِي بَغدادِي سَرَخسِي

إمام، سید الحافظ، حجة الإسلام، شیخ المحدثین أبوزکریا یحیی بن مَعِین بن عَون بن زِیَاد بن بِسطام بن عبدالرحمن مُرِّي غَطَفَانِي بَغدادِي سَرَخسِي پیشوای ربانِي، عالمی دانشمند و نکته سنج، إمام جرح و تعدیل، شاعری زبردست، شخصیتی زاهد، پرهیزگار، صادق، ثابت، قابل اعتماد، یکی از بزرگان اهل سنت و جماعت و از پیروان إمام أبوحنیفه بوده است. بعضی از مؤرخین نسب او را یحیی بن معین بن غِیاث بن زیاد بن عون بن بِسطام و تعدادی یحیی بن معین بن عون بن زیاد بن نهار بن خَیَار بن بِسطام گفته اند. مُرِّي نسبت وی به مُرِّة بن عوف بن سعد بن ذبیان بن بغیض بن ریث بن غَطَفان می باشد، که قبیله مشهوری بوده، که او از موالی ایشان است. یحیی بن معین در آخر خلافت أبِي جعفر منصور خلیفه عباسی در سال 158 هجری قمری مطابق سال 775 میلادی در قریه نِقَیَا از نواحی منطقۀ الأنبار عراق که در دوازده فرسخی بغداد واقع شده، متولد گردید، و زمانی که در سفر حج می خواست از مدینه منوره عازم مکه مکرمه شود، در شب جمعه 23 ماه ذی القعده سال 233 هجری قمری مطابق سال 848 میلادِي به عمر 75 سالگی در زمان خلافت أبوالفضل جعفر المتوکل علی الله خلیفه عباسی در مدینه منوره وفات یافت، و او را بر همان تخت چوبی و تابوتی که رسول الله(ص) را غسل و انتقال داده بودند، غسل و انتقال دادند، و بر جنازه او إبراهیم بن منذر حزمِي امیر مدینه نماز جنازه خواند، و چند بار دیگر نیز بر او نماز جنازه خواندند، و او را در قبرستان بقیع به خاک سپردند. نامبرده از موالی غطفان و امام اهل حدیث در بین هم ردیفان خود در روزگارش بوده است. ابوبکر بن أبِي خیثمه گفت: از یحیی بن معین شنیدم، که می گفت: وی اصالتا از منطقه سرخس از نواحی خراسان بوده است، چنانکه خودش نیز می گوید: خانواده من از موالی جُنید بن عبدالرحمن مُرِّي امیر خراسان از طرف  هشام بن عبدالملک خلیفه اموی بودند. پدرش معین مردی هوشیار و کاتب چیره دستی بود. أحمد بن عبدالله عِجلِي می گوید: یحیی بن معین از اهالی انبار و پدرش کاتب عبدالله بن مالک بن هیثم خزاعِي  والی طبرستان، ری و نواحی اطراف آن از طرف هارون الرشید خلیفه عباسی بود، و بعد مسؤل خراج ری گردید، و این شغل او را به مردی پول دار و ثروت مند مبدل کرد، چنانچه برای یحیی از پدرش مبلغی بیش از یک ملیون درهم میراث رسید، اما یحیی بن معین آن همه ثروت را در راه گردآوری، نشر و تقویت حدیث خرچ کرد، تا جائی که برایش کفشی نماند، که بپوشد. یحیی بن معین در بغداد پرورش یافت، و به سرزمین های کوفه، بصره، ری، واسط، حران، مصیصه، شام و مصر سفر نمود، در سن بیست و پنج سالگی پیاده به حج رفت، و بعد از آن نیر چند سفر حج داشت، و در هر سفر با علماء و شیوخ بزرگ مکه معظمه و مدینه منوره دیدار می نمود، و او امامی بزرگ از ائمه حدیث و از علمای جرح و تعدیل و زیاد سخت گیر بود،  و بسیاری از راویان ضعیف را آشکار نمود.(1، 5، 7، 10 و 18)
   موصوف از إبراهیم بن عُلیه، إسماعیل بن عَیَّاش، إسماعیل بن مُجالد بن سعید، بَهز بن أسد، جریر بن عبدالحمید، حاتم بن إسماعیل، حجاج بن محمد أعور، حسن بن واقع رَمَّلِي، حسین بن محمد مَرُّوذِي، حفص بن غِیاث نخعِي، حَکَّام بن سَلم رازِي، أبِي الیمان حکم بن نافع، أبِي أسامه حماد بن أسامه، حماد بن خالد خَیَّاط، رَوح بن عُباده، زکریا بن یحیی بن عُماره، سعید بن أبِي مریم مصرِي، سفیان بن عیینه، سکن بن إسماعیل، سوار بن عُمار رَملِي، شَبابه بن سَوَّار، عَبَّاد بن عَبَّاد مُهَلبِي، عبدالله بن رجاء مکِي، أبِي صالح عبدالله بن صالح مصرِي، عبدالله بن مبارک، عبدالله بن نُمیر، عبدالله بن یوسف تَنِيسِي، أبِي مُسهِر عبدالأعلی بن مُسهِر غَسَّانِي، عبدالرحمن بن غَزوان معروف به قُراد أبِي نوح، عبدالرحمن بن مهدِي، عبدالرزاق بن هَمَّام، عبدالسلام بن حَرب مُلائِي، عبدالصمد بن عبدالوارث، عبدالملک بن قُرَیب أصمعِي، عَبده بن سلیمان کِلابِي، عثمان بن صالح سَهمِي، عَفَّان بن مسلم، علِي بن عَیَّاش حِمصِي، علِي بن هاشم بن بَرِيد، أبِي حفص عمر بن عبدالرحمن أبَّار، عمر بن عبید طنافسِي، عمرو بن ربیع بن طارق مصرِي، عیسی بن یونس، أبِي نعیم فضل بن دُکَین، قریش بن أنس، محمد بن جعفر غُندَر، محمد بن عبدالله أنصارِي، محمد بن أبِي عدِي، مروان بن معاویه فزارِي، معاذ بن معاذ عنبرِي، مَعن بن عیسی قَزَّار، هشام بن یوسف صنعانِي، هُشَیم بن بشیر، وکیع بن جراح، وَهب بن جریر بن حازم، یحیی بن زکریا بن أبِي زائده، یحیی بن سعید أموِي، یحیی بن سعید قَطَّان، یحیی بن صالح وُحاظِي، یعقوب بن إبراهیم بن سعد زُهرِي، أبِي عُبیده حَدَّاد، أبِي معاویه ضریر و تعدادی دیگر حدیث روایت نموده، و از او أبوعبدالله محمد بن إسماعیل بخاری، أبوالحسین مسلم بن حجاج قشیرِي نیشابورِي، أبوداود سجستانِي، إبراهیم بن عبدالله بن جُنید خُتُّلِي، إبراهیم بن یعقوب جوزجانِي، أحمد بن إبراهیم دَورقِي، أحمد بن حسن بن عبدالجبار صوفِي کبیر، أحمد بن حنبل، أحمد بن أبِي الحوارِي، أبوبکر أحمد بن أبِي خیثمه، أبوبکر أحمد بن علِي بن سعید مَروزِي قاضِي، أبویعلی أحمد بن علِي بن مثنی مَوصلِي صاحب کتاب المسند، أحمد بن محمد بن جعفر طَرسُوسِي، أحمد بن محمد بن عبیدالله تَمار مقرئ، أحمد بن محمد بن قاسم بن مُحرز بغدادِي، أحمد بن محمد بن یحیی، أحمد بن یحیی بن جابر بلاذُرِي، أحمد بن منصور رَمادِي، جعفر بن محمد بن حسن فِریابِي، جعفر بن محمد بن أبِي عثمان طیالسِي، أبومعین حسین بن حسن رازِي، حسین بن محمد بن عبدالرحمن بن فَهم، حنبل بن إسحاق بن حنبل، داود بن رُشَید، أبوخَیثَمه زُهیر بن حرب، عباس بن محمد دُورِي، عبدالله بن أحمد بن حنبل، عبدالله بن شعیب صابونِي، عبدالله بن محمد مُسندِي، عبدالله بن حَمَّاد آمُلِي، عبدالخالق بن منصور، فضل بن سهل أعرج، لیث بن عَبده مَروزِي ساکن مصر، محمد بن إسحاق صاغانِي، محمد بن سعد کاتب واقدِي صاحب کتاب طبقات، محمد بن عبدالله بن مبارک مُخَرِّمِي، محمد بن هارون فَلَّاس مُخَرِّمِي، محمد بن وَضَّاح قُرطبِي، محمد بن یحیی ذُهلِي، مُضر بن محمد أسدِي، معاویه بن صالح أشعرِي دمشقِي، مُفَضَّل بن غَسان غَلابِي، هَنَّاد بن سَرِي تمِيمِي صاحب کتاب الزهد، یعقوب بن إبراهیم دَورقِي، یعقوب بن شَیبه سَدُوسِي، أبوحاتم رازِي، أبوزُرعه رازِي، أبوزُرعه دمشقِي و تعدادی دیگر روایت کرده اند.(1 و9)
    نسائِي می گوید: أبوزکریا یکی از ائمه حدیث بوده، و او ثقه و مأمون است.علی بن مدینِي می گوید: دانش مردم به یحیی بن معین می رسد، و او را وارث و حافظ و صاحب علم همۀ علمای بزرگ بصره، کوفه، حجاز و شام خوانده، و گفته است: بزرگترین علمای علم حدیث در بصره یحیی بن أبِي کثیر و قتاده بودند، و بزرگترین علمای علم حدیث در کوفه أبوإسحاق و أعمش بودند، و بزرگترین علمای علم حدیث در حجاز محمد ابن شهاب زهرِي و عمرو بن دینار بودند، که علم این شش تن به دوازده نفر دیگر منتقل شد، که ایشان سعید بن أبِي عروبه، معمر، شعبه، حماد بن سلمه، سفیان بن سعید ثورِي، مالک بن انس، أوزاعِي، محمد بن إسحاق، هُشیم، أبِي عوانه، یحیی بن سعید و یحیی بن أبِي زائده بودند، و از آنها علم حدیث به عبدالله بن مبارک، عبدالرحمن بن مهدِي و یحیی بن آدم انتقال نمود، و بالآخره علم همگی آنها به یحیی بن معین انتقال کرد. ذهبِي می گوید: علم حدیث باز از یحیی بن معین به أحمد بن حنبل، أبِي بکر بن أبِي شیبه و عده أی دیگر انتقال یافت، و از آنها نیز به أبِي عبدالله بخارِي، أبِي زرعه رازِي، أبِي حاتم رازِي، أبِي داود و طائفه أی دیگر انتقال کرد، و از ایشان نیز به أبِي عبدالرحمن نسائِي، محمد بن نصر مروزِي، ابن خزیمه و ابن جریر منتقل گردید. أبا سعید حداد می گوید: مردم عیال یحیی بن معین در حدیث می باشند. یحیی بن معین را با إمام أحمد بن حنبل صحبت، الفت و شرکت در اشتغال به علوم حدیث بوده است. إمام أحمد بن حنبل می گوید: ابن معین امام ما در علم رجال بود، و هر حدیثی را که ابن معین نشناسد حدیث نیست. إمام أحمد بن حنبل می گفت: این جا مردی است، که خداوند او را برای آشکار ساختن دروغ دروغگویان آفریده است. حافظ صالح بن أحمد همدانِي می گوید: از أباعبدالله محمد بن عبدالله شنیدم، که می گفت: از پدرم شنیدم، که گفته است: از یحیی بن معین یکصد و چهارده صندوق کتاب باقِي ماند. حافظ صالح بن محمد أسدِي می گوید: کتابهای یحیی بن معین را یحیی بن أکثم قاضِي القضات مامون الرشید به مبلغ هنگفتی خریدار بوده است. أحمد بن محمد بن أزهر به نقل از عبدالله بن أبِي زیاد قَطَوانِي می گوید: از أباعبید قاسم بن سلام (هروِي) شنیدم، که می گفت: علم حدیث منتهی می شود، به چهار کس: ابوبکر بن أبِي شیبه که محقق ترین آن ها بود، أحمد بن حنبل که فقیه ترین آن ها بود، علِي بن مدینِي که دانا ترین آنها بود و یحیی بن معین که نویسنده ترین آن ها بود. عبدالمؤمن بن خلف نسفِي می گوید: از أباعلِي صالح بن محمد پرسیدم، که کدام یک به حدیث دانا تر اند، یحیی بن معین یا أحمد بن حنیل؟ گفت: أحمد در فقه و اختلاف آن دانا تر است، و یحیی بن معین در رجال و کنیه دانا تر است. أحمد بن عقبه می گوید: از یحیی بن معین پرسیدم، و گفتم: یا أبازکریا! چقدر حدیث نوشتی؟ گفت: به دست خود ششصد هزار حدیث نوشتم. أبوزرعه رازِي می گوید: از یحیی بن معین منفعتی حاصل نیست، زیرا او دربارۀ مردم حرف می زند.(1، 5، 8 و 10)
   أبومحمد عبدالرحمن ابن أبِي حاتم رازِي در کتاب الجرح والتعدیل آورده است: از پدرم راجع به أبوزکریا یحیی بن معین بغدادِي سوال گردید، پدرم گفت: او إمام است.(2)
   إمام محمد بن حبان بستِي در کتاب تقریب الثقات یحیی بن معین را در شمار ثقات آورده، و می نویسد: أبوزکریا یحیی بن معین بن عون بن زیاد بن عون بغدادِي از جمله تبع الأتباع و اصالتاً از منطقه سرخس می باشد، خداوند او را رحمت کند، او از اهل دین و فضل بود، و از کسانی است که از دنیا در همه حالات گوشه گرفت، و در جمع و تدوین حدیث تلاش زیادی کرد، تا جائی که او پیشوای برجسته أی گردید، که مورد اقتدای مردم قرار گرفت، و امامی بود که در آثار و اخبار همه به او مراجعه می کردند، وی در سال 233 هجری قمری در مدینه وفات یافت.(3)
   محمد بن سعد کاتب واقدی در کتاب طبقات می نویسد: یحیی بن معین کنیه اش أبوزکریا بوده است، او از نویسندگان حدیث بسیار نقل می کرد، و شهره به این کار شد، و خوش می داشت، که حدیث نقل نکند، و هنگامی که عازم حج بود، در مدینه درگذشت.(4)
   إمام محمد بن إسماعیل بخاری در تاریخ کبیر آورده است: أبوزکریا یحیی بن معین بغدادِي در مدینه در ماه ذی القعده سال 233 هجری قمری درگذشت.(6)
   خطیب أبوبکر أحمد بن علِي بغدادِي در تاریخ بغداد می نویسد: یحیی بن معین إمامی ربانی، عالم، حافظ، ثابت و قابل اعتماد بوده است. أبوسعد مالینِي(هروی) از حافظ عبدالله بن عدِي و او از محمد بن خلف بن مَرزبان و او از أبوالعباس مروزِي روایت نموده، که گفت: یحیی از قریه أی از نواحی أنبار که برایش نِقیَا گفته می شود بوده است. حمزه بن محمد  بن طاهر از ولید بن بکر اندلسِي و او از علی بن احمد بن زکریا هاشمی و او از ابومسلم صالح بن احمد بن عبدالله عجلِي و او از پدرش روایت نموده، که گفت: یحیی بن معین از اهالی أنبار می باشد، که بر دوازده فرسخی بغداد واقع گردیده است، و پدرش کاتب عبدالله بن مالک بود. صَیمَرِي از علِي بن حسین رازِي و او از محمد بن حسین زعفرانِي و او از أحمد بن زُهیر روایت نموده، که گفت: از یحیی بن معین شنیدم، که می گفت: من مولای جُنید بن عبدالرحمن مرِي بودم. أحمد بن محمد بن أحمد أبوسعد هروِي از عبدالرحمن بن محمد إدریسِي و او از محمد بن أحمد بن محمد بن موسی بخارِي و او از حسین بن إسماعیل فارسِي و او از أبومقاتل سلیمان بن عبدالله روایت نموده، که گفت: از أحمد بن حنبل شنیدم، که می گفت: این جا مردی است، که خداوند او برای این کار آفریده است، تا دروغگویان را برملا بسازد، یعنی یحیی بن معین. علی بن طلحه مقرئ از صالح بن احمد بن محمد همدانِي و او از عبدالرحمن بن حمدان بن مرزبان روایت نموده، که گفت: برایم أبوحاتم رازِي گفته است: اگر بغدادِي أی را دیدی که بر احمد بن حنبل دوستی می ورزد، بدان که او صاحب سنت است، و اگر دیدی که با یحیی بن معین بغض می ورزد، بدان که او دروغگو است.(7)
   إمام العالم حافظ أبِي القاسم علِي بن حسن بن هبة الله بن عبدالله شافعِي معروف به ابن عساکر دمشقِي در تاریخ دمشق می نویسد: أبوالقاسم عبدالمنعم بن علی بن أحمد بن غمر از علی بن خضر بن سلیمان و او از عبدالوهاب میدانِي و او از أبوهاشم مؤدب و او از أبوعبدالله هروِي و او از محمد بن علی بن راشد طبرِي و او از محمد بن نصر طبرِي روایت نموده، که می گوید: به نزد یحیی بن معین رفتم، در نزد او چندین و چندین زنبیل پر از دفتر را دیدم، و از وی شنیدم، که می گفت به دست خود هزاران هزار حدیث را نوشتم، و می گفت: هر حدیثی که در این جا موجود نباشد، آن دروغ است، و با دست خود به طرف زنبیل ها اشاره می کرد. فاطمه دختر أبِي محمد عبدالقادر بن احمد بن حسین بن سماک از أبوالحسین أحمد بن محمد بن أحمد بن یعقوب معروف به قفرجل و او از پدر بزرگش أبوبکر محمد بن عبیدالله بن فضل بن قفرجل و او از محمد بن سعید بن حماد و او از عبدالله بن عباس طیالسِي و او از هلال بن علاء روایت نموده، که می گوید: در روزگار شان این چهار نفر رحمت خداوند بودند: أحمد بن حنبل، یحیی بن معین، شافعی و أبوعبید قاسم بن سلام هروِي، احمد بن حنبل در راه دین خدا استقامت نشان داد، و اگر این ثبات و پایداری وی نبود، مردم مرتد می شدند، یحیی بن معین کذب و دروغ را از احادیث رسول الله(ص) دور ساخت، شافعی فقه را در بین مردم آموزش داد و أبوعبید احادیث غریب را تفسیر کرد. أبوبکر محمد بن عبدالباقی و أبومحمد طاهر بن سهل می گویند: أبوبکر خطیب از محمد بن صالح مقرئ و او از محمد بن عبدالله بن صالح در اصفهان و او محمد بن جعفر و او از عبدان و او از قاسم بن نصر مخرمِي و او از مردی که اسم وی از خاطرم رفته، روایت نموده، که گفت: رسول الله(ص) را به خواب دیدم، که آن حضرت(ص) به خواب بودند، و یحیی بن معین در بالای سر شان نگبانی می داد، و وقتی شب را صبح کردم، به نزد یحیی بن معین آمدم، و خوابم را برایش تعریف نمودم، برایم گفت: ما با تشخیص و آشکار ساختن احادیث دروغ و جعلی از رسول الله(ص) دفاع می کنیم. أبوعلِي حسن بن أحمد از حافظ أبونعیم و او از محمد بن أحمد بن محمویه عسکرِي و او از حسین بن محمد بن عمر و او از أحمد بن علِي بن سعید قاضِي حمص و او از أبوبکر بن أبِي خیثمه و او از یحیی بن أیوب مقدسِي روایت نموده، که گفت: رسول الله(ص) را به خواب دیدم، که خواب هستند، و جامه أی دراز بر بالای شان کشیده است، و أحمد بن حنبل و یحیی بن معین بر ایشان نگهبانی می دهند.(8)
   حافظ ابن حجر عسقلانی در کتاب تهذیب التهذیب نگاشته است: عباس دورِي می گوید: از یحیی بن معین شنیدم، که می گفت: قرآن کلام خداست و مخلوق نمی باشد، و ایمان قول و عمل است، و کم و زیاد می گردد. إسماعیلِي می گوید: از فرهیانِي راجع به یحیی(بن معین) أحمد (بن حنبل) علِي(مدینِي) و أبِي خیثمه سوال گردید، گفت: علِي دانا ترین آنها به علل است، یحیی دانا ترین آنها به رجال است، أحمد دانا ترین آنها به فقه است و  أبوخیثمه مردی زیرک است. أبوبکر بن مقرِي می گوید: از محمد بن عقیل بغدادِي شنیدم، که می گفت: إبراهیم بن هانئ گفته است: أبوداود را دیدم، که بر یحیی بن معین ایراد می گرفت، برایش گفتم: آیا بر مثل یحیی بن معین شخصیتی ایراد می گیری؟ گفت: کسی که بخواهد مردم را خورد کند، خورد کرده خواهد شد.(9)
   إمام أبوعبدالله شمس الدین ذهبی در کتاب سیر أعلام النبلاء می نویسد: إمام حافظ شیخ المحدثین أبوزکریا یحیی بن معین بن عون بن زیاد بن بِسطام غَطَفانِي مُرِّي بغدادِي شخصیتِي نکته سنج، یکی از أعلام و در فقه پیرو مذهب إمام أبوحنیفه بوده است. وی درسال 158 هجری قمری متولد گردیده است. ابن مَرزُبان می گوید: از داود بن رُشَید شنیدم، که می گفت: پدر ابن معین شعبده باز و از قریه أی در نزدیکی های أنبار بود، که برایش نِقیا می گفتند، و گفته می شود که فرعون نیز از اهالی همین قریه نِقیا بوده است. عجلِي می گوید: پدر یحیی بن معین کاتب عبدالله بن مالک بوده است. ابن عدِي می گوید: از شیخ کاتبی که از اقارب یحیی بن معین بود، شنیدم، که می گفت: معین پدر یحیی مسؤل جمع آوری خراج ری بود، بعد از وفاتش برای یحیی پسرش هزاران هزار درهم میراث ماند، اما یحیی تماماً را در جهت جمع آوری حدیث خرج کرد، حتی برایش کفشی باقی نماند که بپوشد. أبوالغنائم قیسِي از أبوالیُمن کِندِي و او از أبومنصور قزاز و او از أبوبکر خطیب و او از أبوبکر حَرَشِي و أبوسعید صیرفِي و آنها از أبوالعباس أصم و او از عباس بن محمد روایت نموده، و می گوید: از یحیی بن معین شنیدم، که از او عباس عنبرِي سوال نموده، و گفته است: یا أبوزکریا! شما از کدام عرب ها هستید؟ یحیی بن معین گفت: ما از موالی می باشیم. گفته شده است: اصل یحیی بن معین از أنبار بوده، و در بغداد نشو و نمو کرده است، و او مسن ترین این جماعت بزرگان یعنی: أحمد بن حنبل، أسحاق بن راهویه، أبوبکر بن أبِي شیبه و أبوخیثمه می باشد، و آنها بر او حرمت می گذاشتند، و بر مقامش معترف بودند. یحیی بن معین را هیبت و جلالتی خاص بود، او مرکوبی ممتاز داشت، و لباسی قشنگ می پوشید، رحمته الله علیه. أبوسعد مالینِي(هروِي) از عبدالرحمن بن محمد إدریسِي و او از محمد بن أحمد بن محمد بن موسی بخارِي و او از حسین بن إسماعیل فارسِي و او از مقاتل بن سلیمان بن عبدالله روایت نموده، که می گوید: از احمد بن حنبل شنیدم، که می گوید: در این جا مردی را خداوند برای این شأن خلق کرده، یعنی برای افشای  دروغگویان و او ابن معین است. عبدالمؤمن نسفِي می گوید: از أبا علِي صالح بن محمد سوال کردم، که در حدیث کدام یکی از ایشان داناترند، یحیی بن معین یا احمد بن حنبل؟ گفت: احمد در فقه و اختلاف حدیث دانا تر است، و یحیی بن معین دانشمند در شناخت رجال و کنی است. محمد بن عثمان بن أبِي شیبه می گوید: از علِي بن مدینِي شنیدم، که می گفت: از چهل سال به این طرف وقتی به بغداد می آمدم، با أحمد بن حنبل مذاکره می کردم، اما هنگامی که در چیزی اختلاف می کردیم، آنرا از أبازکریا می پرسیدیم. حسین بن فهم می گوید: از یحیی بن معین شنیدم، که می گفت: در مصر بودم، کنیزکی را دیدم، که به بازار آوردند، و به هزار دینار فروختند،، که من از وی زیبا تری را هرگز ندیده بودم، درود خداوند بر او باد. حسین بن فهم می گوید: برای یحیی بن معین گفتم: یا أبا زکریا! مثل تو شخصیتی چنین می گوید؟ گفت: درود خداوند بر او و بر تمام زیبارویان باد. محمد بن جریر طبرِي می گوید: ابن معین به عزم سفر حج برآمد، که در این سفر أبوالعباس أحمد بن شاه هم او را همراهی می کرد، او برایم گفت: ما به قصد ادای حج برآمدیم تا به منطۀ فَید رسیدیم، در این جا برای یحیی بن معین فالوده أی نارسیده أی پیشکش شد، ما برایش گفتیم: ار این نخور، که ما از عاقبت آن می ترسیم،، او پیشنهاد ما را قبول نکرد، و آن را خورد، و هنوز فالوده مذکور در معده اش جابجا نشده بود، که شکم درد سختی بر وی عارض گردید، و به شدت اسهال شد، و وقتی به مدینه رسیدیم، دیگر او توان برخاستن را نداشت، و ما که ناگزیر از سفر حج بودیم، خواستیم که تعدادی از ما در نزد او باقی بمانیم، و تعدادی به سفر خود ادامه دهیم، اما او در همان شب سفارش خود را کرد، و درگذشت، او را غسل دادیم و دفن کردیم. مَهیب بن سُلیم بخارِي از حافظ محمد بن یوسف بخارِي روایت نموده، که گفت: ما در سفر حج به همراه یحیی بن معین بودیم، شب جمعه به شهر مدینه داخل شدیم و در آن شب یحیی بن معین درگذشت، وقتی که صبح شد، مردم از آمدن و وفات وی خبر شدند، و جمع بزرگی گردآمدند، در شمار این اجتماع بنی هاشم نیز قرار داشتند، و گفتند: ما همان تخته أی را که رسول الله (ص) را بر بالای آن غسل دادند، می آوریم، تا یحیی بن معین را نیز بر بالای آن غسل دهند، تعدادی از مردم بر این امر کراهیت نشان دادند، و صحبت در این رابط زیاد شد، تا بالآخره بنی هاشم گفتند: ما  از همگی بر رسول الله(ص) نزدیک تر هستیم، و بالآخره او بر بالای همان تخته غسل دادند، و در روز جمعه از ماه ذی القعده دفن کردند. مَهیب می گوید: در همان سال وفات یحیی بن معین یعنی سال 233 هجری قمری من متولد گردیدم. در یک خبر شاذ به نقل از عبدالرحمن سلمی و او از دارقطنِي آمده است: یحیی بن معین ده ماه قبل از پدرش وفات یافته است. هارون بن بشیر رازِي می گوید: یحیی بن معین را دیدم، که رویش به قبله بود، و دست های خود را بلند کرده بود، و می گفت: خداوندا! اگر من دربارۀ کسی سخنی زدم، که او دروغگوی نبود، مرا نیامرزی. علی بن أحمد از عمر بن طَبَرزَد و او از هبة الله بن عبدالله شروطِي و أبوالحسن بن زاغونِي و آنها از عبدالصمد بن مأمون و او از علی بن عمر حربِي و او از عیسی بن سلیمان قرشِي و او از داود بن رشید، و او از یحیی بن معین شعر زیر را نگاشته است:
     المالُ   یَذهَبُ   حِلَّهُ  وَ   حَرَامُهُ      یَوماً   وَ  تَبقی  فِي  غَدٍ    آثامُهُ     لَیسَ  التَّقِيُّ  بِمُتَّقٍ  لإلهِهِ     حَتَّی یَطِيبَ شَرَابُهُ وَ طَعَامُهُ
     وَ یَطِيبَ مَا یَحوِي وَ تَکسِبُ کَفُّهُ     وَ یَکونَ فِي حُسنِ الحَدِيثِ کلامُهُ    نَطَق النَّبِيُّ لنا بهِ عَن رَبهِ     فَعَلَی النَّبِيُّ صَلاتُهُ وَ سَلامُهُ
   حسین بن فهم می گوید: از یحیی بن معین شنیدم، که می گفت: من در آخر خلافت أبی جعفر(منصور خلیفه عباسی) در سال 158 هجری قمری متولد گردیدم. ذهبِي می گوید: ابن معین در سن 56 سالگی به مصر و شام سفر کرد، و در آن جا ها با أبا مُسهِر، سعید بن أبِي مریم و عبدالله بن صالح کاتب لیث بن سعد ملاقات نمود. عباس دوری می گوید: وقتی که یحیی بن معین وفات یافت، او را با تابوت رسول الله(ص) به قبرستان بردند، و می گفتند: این کسی است که دروغ را از احادیث رسول الله(ص) زدوده است.جعفر بن محمد بن کُزال می گوید: من به همراه ابن معین در مدینه بودم، که مریض گردید، و وفات یافت، او را بر تابوت رسول الله(ص) نقل دادند، و مردی می گفت: این کسی است که دروغ را از احادیث رسول الله(ص) پاک نموده است.(5)
   در کتاب طبقات الحنابله تالیف قاضِي أبِي الحسین محمد بن أیِي یعلی آمده است: أبونصر بن أبِي بکر نیشابوری از أبوعلی بن أبِي سعید غزال و او از عبدالله بن یوسف و از أبوطیب مظفر بن سهل و او از أبوأیوب طیالسِي روایت نموده، که گفت: از یحیی بن معین شنیدم، که می گفت: من در وجود أحمد بن حنبل شش خصلت را دیدم، که جمع آن را قطعاً در هیچ کس دیگری ندیدم، او مردی محدث، حافظ، عالم، پرهیزگار، زاهد، و عاقل بود.(11)
   جمال الدین أبِي المحاسن یوسف بن تعزِي بردِي أتابکِي در کتاب النجوم الزاهرة می نویسد: إمام حافظ مشهور و حجت أبوزکریا یحیی بن معین بن عون(غیاث) بن زیاد بن بِسطام مُرِّي بغدادِي که امام روزگارش در علم جرح و تعدیل و محل مراجعه اهل این علم بود، در سال 233 هجری قمری درگذشت، او از نظر فقهی پیرو إمام أبوحنیفه بود.(14)
   عزالدین ابن اثیر در تاریخ کامل نگاشته است: یحیی بن معین بغدادی به سال 158 هجری قمری مطابق سال 774 میلادی متولد و در مدینه در سال 233 هجری قمری مطابق 847 میلادی درگذشت، و او کتاب جرح و تعدیل را نگاشته بود.(12)
   إمام شهاب الدین ابن عماد حنبلِي در کتاب شذرات الذهب می نویسد: إمام دانشمند حجة الإسلام حافظ أبوزکریا یحیی بن معین بغدادِي در ماه ذی القعده سال 233 هجری قمری در مدینه رسول الله(ص) زمانی که آمادۀ رفتن به حج بود، به عمر 75 سالگی وفات یافت، و او را بر همان تخت چوبی که رسول الله(ص) را غسل داده بودند، غسل دادند. احادیث وی در کتب شش گانه حدیثی( اهل سنت و جماعت) موجود است، و بین او و إمام أحمد بن حنبل در طلب حدیث و شناخت رجال دوستی و مؤدت برقرار بود. می گویند: یحیی بن معین وقتی به قصد حج از مدینه بسوی مکه خارج گردید، شب به خواب دید، هاتفی او را می گوید: ای أبوزکریا! آیا از همسایگی من روی می گردانی؟ چون بامداد شد، رفقای خود را گفت، بروید که من به مدینه باز می گردم، آنان برفتند، و یحیی بن معین به مدینه برگشت، و بعد از سه روز درگذشت.(15)
   محمد بن اسحاق بن ندیم در کتاب الفهرست می نویسد: یحیی بن معین در سال دویست و سی و سه وفات یافته، و از کتاب های اوست: کتاب التاریخ – و آن را اصحابش تالیف نموده اند و تالیف او نیست.(13)
   کتب ذیل از جمله آثار أبوزکریا یحیی بن معین می باشد: 1 – التاریخ والعلل. کتاب مذکور را عباس بن محمد بن حاتم دوری از وی نقل کرده، و در نقد رجال حدیث و بیان احوال ایشان می باشد. 2 – معرفة الرجال: که آن را أبوالعباس أحمد بن محمد بن محرز از وی نقل کرده است، و درباره جرح روایات و تعدیل آن می باشد. 3 – الکنی والأسماء. 4 – مصنفی که محمد بن أبِي القرامید از گفته های ابن معین درباره رجال جمع آوری نموده، در سی جلد.(16، 17 و 19)
منابع و مآخذ:
1 – تهذیب الکمال – جلد سی و یکم – از صفحه 543 الی صفحه 568 – به شماره 6926 – تالیف حافظ جمال الدین مزی – عربی.
2 – الجرح والتعدیل – جلد نهم – صفحه 236 – به شماره 16455/ 800 – تالیف أبومحمد عبدالرحمن بن أبِي حاتم رازِي – عربی.
3 – تقریب الثقات – صفحه 1299 – به شماره 15474 – تالیف محمد بن حبان بستی – عربی.
4 – طبقات – جلد هفتم – صفحه 364 – تالیف محمد بن سعد کاتب واقدی – ترجمه دکتر محمود مهدوی دامغانی – فارسی.
5 – سیر اعلام النبلاء – جلد دوم – از صفحه 1160 الی صفحه 1170 – به شماره 1830 – طبقه سیزدهم – تالیف امام ذهبی – عربی.
6 – تاریخ کبیر – جلد هشتم – قسم دوم از جزء چهارم - صفحه 307 – به شماره 3116 – تالیف امام محمد بخاری – عربی.
7 – تاریخ بغداد – جلد شانزدهم - از صفحه 263 الی صفحه 276 – به شماره 7436 – تالیف ابوبکر احمد بن علی بغدادِي – عربی.
8 – تاریخ دمشق – جلد شصت و پنجم – از صفحه 3 الی صفحه 43 – به شماره 8214 – تالیف حافظ ابن عساکر دمشقی – عربی.
9 - تهذیب التهذیب – جلد ششم – از صفحه 174 الی صفحه 178 – به شماره 8931 – تالیف حافظ ابن حجر عسقلانی – عربی.
10 – وفیات الأعیان – جلد پنجم – از صفحه113 الی  116 – به شماره 791 – تالیف أبِي العباس بن خلکان – عربی.
11 – طبقات الحنابله – جلد اول –از صفحه 402 الی 407- به شماره 530  - حرف یاء – تالیف محمد بن أبِي یعلی – عربی.
12 – تاریخ کامل – جلد نهم – صفحه 4101 – حوادث سال 233 هجری – تالیف عزالدین ابن اثیر – ترجمه حمیدرضا آژیر – فارسی.
13 – الفهرست – صفحه 420 – مقاله ششم – تالیف محمد بن اسحاق بن ندیم – ترجمه محمد رضا تجدد - فارسی.
14 – النجوم الزاهرة – جلد دوم – صفحه 272 – حوادث سال 233 هجری قمری – تالیف جمال الدین یوسف أتابکِي – عربی.
15 – شذرات الذهب – جلد دوم – صفحه 195 و 196 – حوادث سال 233 هجری قمری – تالیف شهاب الدین ابن عماد حنبلی – عربی.
16 – کشف الظنون – جلد ششم – صفحه 401 – حرف یاء – تالیف مصطفی بن عبدالله حنفی معروف به حاجی خلیفه – عربی.
17 – اعلام زرکلی – جلد هشتم – حرف یاء – صفحه 171 و 172 – تالیف خیرالدین زرکلی – عربی.
18 – لغت نامه دهخدا – جلد پانزدهم – صفحه 23746 – تالیف علامه علی اکبر دهخدا – فارسی.
19 – سایت الموسوعة العربیة – مقاله یحیی بن معین – بقلم بدیع السیداللحام – عربی.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

إبراهیم بن عبدالله هروی:

  -     حافظ استاد أبوإسحاق إبراهیم بن عبدالله بن حاتم هروِي ساکن بغداد شخصیتی متکلم، قارِي، صدوق و یکی از مشاهیر محدثین بوده، و اصل او از ه...