۱۴۰۰ مهر ۳, شنبه

إبراهیم بن عبدالله هروی:

 -   حافظ استاد أبوإسحاق إبراهیم بن عبدالله بن حاتم هروِي ساکن بغداد شخصیتی متکلم، قارِي، صدوق و یکی از مشاهیر محدثین بوده، و اصل او از هرات شهری مشهور به خراسان  ( افغانستان امروزی ) می باشد. او در بغداد سکونت اختیار کرد، و از هشیم، ابن ابی الزناد، ابن علیه، عیسی بن یونس و دیگران حدیث روایت نموده، و از او ترمذی، ابن ماجه، ابو زرعه، ابو حاتم، جعفر فریابی، حارث بن أبی اسامه، یوسف قاضی و دیگران روایت نموده اند.

        ابن معین میگوید: در احادیث او خللی نیست. و ابو زرعه دمشقی گفته است: از مردی شنیدم که برای یحیی بن معین یکی از علمای بر جسته و محدثین معروف می گفت: احادیث هشیم را از کی بنویسم؟ گفت: از إبراهیم هروی و سُرَیج بن یونس. هم چنین گفت: وقتی که إبراهیم هروی و محمد بن صباح در مورد حدیث هشیم اختلاف کردند، هروی از او داناتر، زیرک تر و مؤدب تر بود. و ابو زرعه رازی و صالح جزره او را شخصی صدوق گفتند، و صالح می گفت که از إبراهیم هروی شنیدم که می گفت: حدیث هشیم را بین بیست تا سی مرتبه شنیدم، و خود را به آن واقف ساختم. هم چنین صالح گفته است: إبراهیم هروی دانا ترین مردم به حدیث هشیم بود. و عمرو بن عون به نقل از ابو حاتم میگوید: إبراهیم هروی شیخ است در حدیث. و دارقطنی گفته است: إبراهیم هروی مردی ثقه و ثابت بوده است. اما ابو داؤد او را ضعیف گفته ، و نسائی می گوید: قوی نیست. و إبراهیم حربی آورده است: إبراهیم هروی مردی قابل اعتماد، متقی و حافظ حدیث بود، و در این دیار کسی مثل او نبود، و باز میگوید: او مردی دائم الصوم بود، و روزه خود را بدون از اینکه کسی را به خوردن غذا دعوت کند افطار نمی کرد، تا اینکه به همراه او غذا بخورد، و نوشیدنی بیاشامد. و امام محمد ابن حبان در کتاب تقریب الثقات مینویسد: إبراهیم بن عبدالله بن حاتم هروی مکنی به ابوإسحاق از جمله اتباع تابعین بوده و در بغداد سکونت اختیار نمود، و در سال 244 هجری قمری وفات یافت. و ذهبی در کتاب الکاشف آورده است: إبراهیم بن عبدالله هروی و بعد بغدادی از حافظان حدیث بوده، و از إسماعیل بن جعفر، هشیم و دیگران حدیث روایت نموده، و از او فریابی و مردمانی دگر روایت کرده اند، جمع زیادی از محدثین او را ثقه گفته اند، اما نسائی و عده أی دیگر او را قوی نمی دانند. نامبرده در سال 244 هجری قمری وفات یافته است. و در کتاب تقریب التهذیب آمده است: إبراهیم بن عبدالله بن ابی حاتم هروی مکنی به ابو إسحاق در بغداد سکونت اختیار نمود، و او شخصی صدوق، حافظ حدیث و عالم به قرآن بود. نامبرده در سال 178 هجری قمری در هرات متولد گردید، و در ماه شعبان سال 244 هجری قمری به سن 66 سالگی در شهر سرمن رأی عراق وفات یافت. حارث بن ابی اسامه میگوید: إبراهیم بن عبدالله هروی در منطقه سرمن رأی که شهری است در بالای بغداد و آنرا معتصم عباسی آباد ساخت وفات یافت. و در کتاب الجرح والتعدیل ابن ابی حاتم رازی مینویسد: إبراهیم بن عبدالله بن حاتم هروی مکنی به ابو إسحاق از ابن أبی زناد، جعفر بن سلیمان، عبدالعزیز دراوردی و دیگران حدیث روایت نموده است. هم چنین ابن ابی حاتم می گوید: پدرم و ابو زرعه نیز هر دو از موصوف حدیث روایت کرده اند، و از پدرم و ابو زرعه شنیدم که او را در شمار علمای حدیث در شهر بغداد آورده اند، و از ابوزرعه در بارۀ او سوال شد. ابو زرعه گفت: او صدوق در حدیث است، و از پدرم سوال شد. گفت: او شیخ است در حدیث.

تهذیب التهذیب جلد اول صفحه 149

تقریب التهذیب جزء اول صفحه 52

تقریب الثقات صفحه 140 و 141

الکاشف جزء اول صفحه 41

کتاب قدر تعظیم الصلاة – صفحه 

إبراهیم بن طهمان باشانِي هروِي خراسانِي

 

   أبوسعید ابراهیم بن طهمان بن شعبه(شعیب) باشانِي هروی خراسانِي از شاگردان إمام أبوحنیفه بوده است. موصوف در قریه باشان که امروزه معروف به خوشباشان است، از قرای هرات متولد گردید، و بعد در نیشابور سکونت نموده، و باز به بغداد رفت، و از آن جا به مکه انتقال کرد، تا آن که در آن جا در گذشت. نامبرده یکی از بزرگان محدثین و فقها بوده، و صحبت بعضی از تابعان از جمله عمرو بن دینار را در یافته است. إبراهیم بن طهمان هروِي از ابی اسحاق سبیعی، ابی اسحاق شیبانی، عبدالعزیز بن صهیب، ابی جمره نصر بن عمران ضبعی، محمد بن زیاد جمحی، ابی زبیر، اعمش، شعبه، سفیان، حجاج بن حجاج باهلی و جماعتی دیگر حدیث روایت نموده، و از او حفص بن عبدالله سلمی، خالد بن نزار، ابن مبارک، ابوعامر عقدی، محمد بن سنان عوفی، محمد بن سابق بغدادی، سفیان بن سلیم و دیگران روایت نموده اند. ابن مبارک او را صحیح الحدیث گفته، و احمد، ابوحاتم، ابوداؤود، عثمان بن سعید دارمی و صالح بن محمد او را ثقه گفته اند، و اسحاق بن راهویه می گوید: نامبرده صحیح الحدیث، حسن الروایه و ثقه بوده، و زیاد ترین حدیث را در سرزمین خراسان او روایت نموده، و از او کسی بیش تر روایت نکرده است. و یحیی بن أکثم قاضی گفته است: وی از باهوش ترین، مؤثق ترین و دانسته ترین محدثین در خراسان، عراق و حجاز بوده است.

    بخاری در تاریخش آورده است: از محمد بن احمد شنیدم: که می گفت: از ابوعبدالله احمد بن حنبل در بارۀ ابراهیم بن طهمان سؤال کردم، گفت: نامبرده شخص صدوق اللهجه است.

    ذهبی در کتاب الکاشف می نویسد: ابراهیم بن طهمان مکنی به ابوسعید خراسانی از ائمه اسلام بوده است، و از سماک بن حرب، محمد بن زیاد، ثابت و مردمان دیگر حدیث روایت نموده، و از او معن، یحیی بن ابی بکیر، محمد بن سنان عوفی و خلق دیگر روایت کرده اند. نامبرده را احمد و ابوحاتم ثقه گفته اند، اما تعدادی هم از جمله حسین بن ادریس او را ضعیف گفته، و می گوید: در روایات وی اضطراب است. وفات او را خطیب به نقل از ذهلی در سال 158 هجری قمری گفته، و مالک بن سلیمان در سال 168 در مکه آورده است.

  امام محمد بن حبان در کتاب تقریب الثقات می نویسد: ابراهیم بن طهمان مکنی به ابوسعید از جمله اتباع تابعین بوده، و طبق گفته ابن مبارک در سال 160 هجری قمری در مکه وفات یافته است. اما حاجی خلیفه در کتاب کشف الظنون و علامه دهخدا در لغت نامه اش وفات او را در سال  163 هجری قمری نگاشته اند. 

  صاحب کتاب معجم المصنفین آورده است: شیخ، إمام و حافظ ابو سعید إبراهیم بن طهمان و بقولی تهمان هروی بعد نیشابوری و در آخر مکی از علماء و روات حدیث بوده است.

    حافظ ابوالفضل مقدسی در کتاب رجال الصحیحین می نویسد: إبراهیم بن طهمان ابو سعید هروی در نیشابور سکونت اختیار کرد، و بعد به مکه رفت، و در آن جا از محمد بن زیاد، یونس بن عبید، ابو حمزه و حسین معلم حدیث شنید، که آن را بخاری آورده، و نیز مسلم به نقل از حجاج بن حجاج، ابو حصین و ابو زبیر از او حدیث روایت کرده، و بخاری و مسلم هر دو به نقل از ابو عامر عقدی از او حدیث آورده اند، و معن، عبدالله بن مبارک، حفص بن عبدالله، یحیی بن ضریس، محمد بن سابق و یحیی بن بکیر از او حدیث نقل نموده اند. وی در سال 160 هجری قمری وفات نموده است. و ابن ندیم بغدادی او را در شمار بزرگان علماء آورده است.

    حافظ ابوعبدالله شمس الدین ذهبی اسم او را در کتاب تذکرة الحفاظ یاد نموده، و آورده است: إبراهیم بن تهمان هروی بعد نیشابوری از علمای بزرگ خراسان بوده، و او را صفوان بن سلیم و إمام اعظم ابو حنیفه(رح) یاد آوری نموده اند.

    إسحاق بن راهویه می گوید: او صحیح الحدیث است، و در خراسان مانند او کسی آگاه به علم حدیث و ثقه نبوده است. و ابو حاتم او را مرجئی گفته است. و أحمد می گوید: مرجئی بوده، و بر جهمیه سخت می گرفته است.

    ابو زرعه می گوید: در نزد أحمد بن حنبل نشسته بودم، ذکر إبراهیم بن طهمان به میان آمد، إمام أحمد تکیه کرده بود، نشست، و گفت: سزوار نیست، که در باره أی صالحان گفتگو کنیم، و تکیه کرد.  إبراهیم بن طهمان در آخر عمر به مکه اقامت نمود، و در سال 163 هجری قمری وفات یافت. خطیب وفات او را در سال 158 هجری قمری گفته،  و درست همان است، که وفات او در سال 163 هجری قمری بوده است. والله أعلم.

   حافظ سمعانی در باره باشانی در کتاب الانساب آورده، که این نسبتی است به باشان و آن قریه أی است از قریه های هرات و از بزرگان این قریه یکی هم ابو سعید إبراهیم بن طهمان خراسانی است، که از اهالی هرات و از همین قریه بوده است، موصوف در هرات زاده شد، و در نیشابور رشد کرد، و در طلب علم مسافرت ها نموده، و او جماعتی از تابعین را ملاقات نمود، و از ایشان اخذ علم کرد، که از جمله ایشان عبدالله بن دینار از موالی ابن عمر(رض)، ابی زبیر، محمد بن مسلم مکی ، عمر بن دینار، أبی حازم أعرج، أبی إسحاق سبیعی، یحیی بن سعید انصاری، سماک بن حرب، ثابت بنانی، موسی بن عقبه و مردمان زیادی دیگر می باشند، و از نامبرده إمام أعظم ابو حنیفه نعمان بن ثابت، عبدالله بن مبارک، سفیان بن عیینه، خالد بن زیاد، وکیع بن جراح، ابو معاویه ضریر، عبدالله بن مهدی و مردمانی دیگر روایت نموده اند، وی به مکه انتقال نمود، و تا آخر عمر در آن جا سکونت کرد. غسان بن سلیمان حکایت می کند، و می گوید: إبراهیم بن طهمان شخصیتی خوش خلق، کار گشا و سخی النفس بود، و مردم را زیاد طعام می داد، و مهمانی می کرد، و دوستانش را نمی گذاشت مگر این که با او طعام بخورند. غسان بن سلیمان می گوید: ما در دو قریه جدا زنده گی می کردیم، و وقتی به ملاقات او می رفتم، راضی نمی شد، مگر این که با او طعام بخورم، و او شیخ فراخ دلی بود، و قریه اش باشان از دهی که من زنده گی می کردم، یک فرسخ فاصله داشت.

   عثمان بن سعید می گوید: إبراهیم بن طهمان هروی مردی ثقه در حدیث بود، و همیشه ائمه حدیث احادیث او را شاهد می آوردند، و به آن رغبت نشان می دادند، و ثقه می شمردند.

    أحمد بن سیار می گوید: از إسحاق بن إبراهیم شنیدم، که می گفت: آن إبراهیم بن طهمان را که در مرو می شناختم، همانی نبود، که در نیشابور شناختم، و از آن روی از وی روایت نکردم، یعنی به واسطه این که رأی ارجاء(مرجئه) داشت.

    ابو زرعه رازی روایت نموده، و می گوید: از أحمد بن حنبل شنیدم: در نزد وی ذکر إبراهیم بن طهمان به میان آمد، و او بر بالشتی تکیه کرده بود، خود را راست کرد، و بنشست، و گفت: سزاوار نیست در باره صالحان گفتگو کنیم، و بعد إمام أحمد بن حنبل تکیه کرد. و بعد می گوید: أحمد بن حنبل گفت: مردی از اصحاب عبدالله بن مبارک برایم گفته است: من عبدالله بن مبارک را در خواب دیدم، و به همراهش مردی با هیبت بود، گفتم: این مرد به همراه تو کیست؟ گفت: آیا او را نمی شناسی؟ او سفیان ثوری است. گفتم: از کجا می آئید؟ گفت: ما همه روزه به زیارت إبراهیم بن طهمان می رویم، گفتم:  محل ملاقات شما کجاست؟ گفت: دارالصدیقین، سرای یحیی بن زکریا. وفات او را در سال 163 هجری قمری در مکه گفته اند، خداوند او را عفو کند. و سمعانی صاحب کتاب الانساب را گمان بر این است، که ابوالعباس عیسی بن محمد بن عیسی بن عبدالرحمن بن سلیمان مروزی طهمانی نویسنده معروف از اولاد إبراهیم بن طهمان بوده است، و می گوید: او إمام در علم لغت است، و خود، پدران و فرزندانش از اشراف خراسان بوده اند.

    در کتاب معجم البلدان آمده است: باشان با شین معجمه قریه أی از قرای هرات است، که ابو عبید أحمد بن محمد هروی صاحب کتاب الغریبین و ابو سعید إبراهیم بن طهمان خراسانی از اهل هرات و از قریه باشان می باشند. إبراهیم بن طهمان جماعتی از تابعین منجمله عمرو بن دینار را ملاقات نموده، و در سال 163 هجری قمری در مکه وفات یافته است.

    استاد عبدالحی حبیبی در کتاب افغانستان بعد از اسلام می نویسد: إبراهیم بن تهمان هروی عالم خراسان که از قریه باشان بود، و در سال 163 هجری قمری مطابق سال 779 میلادی در مکه وفات یافت، و احادیثی از او در کتب صحاح روایت گردیده، یکی از بزرگان حدیث هرات و از اساتیذ مدرسه خراسان و استاد عبدالله بن مبارک مروزی و دیگر محدثان مشهور بوده است.  آثار وی عبارت اند ار: 1 -- تفسیر قرآن مجید. 2 --  کتاب سنن در فقه. 3 --  کتاب العیدین.4 --  کتاب المناقب. و مصنفات حدیث او را طاهر بن یحیی مختصر کرده است.

تهذیب التهذیب جلد اول صفحه 147 و 148

الکاشف جزء اول صفحه 40

تقریب الثقات صفحه 140

لغت نامه دهخدا جلد اول صفحه 298 به نقل از ابن ندیم

کشف الظنون حاجی خلیفه جلد پنجم صفحه 5

معجم البلدان جلد دوم صفحه 322 

معجم المصنفین جزء سوم از صفحه 166 تا صفحه 169 

افغانستان بعد از اسلام صفحه 773

آدم بن أبِي إیاس خُرَاسَانِي مَرُّوذِي بغدادِي عَسقَلَانِي متوفی سال 220 هجری قمری

إمام حافظ و پیشواء شیخ شام أبوالحسن آدم بن عبدالرحمن بن محمد بن شعیب خراسانِي مروذِي بغدادِي عسقلانِي معروف به آدم بن أبِي إیاس از موالی بنی تمیم، از بزرگان اهل سنت و جماعت و از روات حدیث بوده، و نام پدرش را ناهیه بن شعیب و بعضی هم عبدالرحمن بن محمد گفته اند، اما  علاءالدین أبوعبدالله مُغلطای بن قلیچ بن عبدالله بکری حکری حنفی به نقل از إبراهیم بن سعید نعمانی مصری معروف به أبِي إسحاق حبال اسم پدرش را عبدالرحمن معروف به ناهیه آورده است. وی اصالتاً خراسانِي و از اهالی مرو الرود(مرغاب) می باشد، و به سال 132 هجری قمری مطابق سال 750 میلادی در مروالرود(ولسوالی مرغاب ولایت بادغیس افغانستان کنونِي) متولد گردید، وسپس به بغداد رفت، و در آن شهر بزرگ شد، و پرورش یافت، و به جهت طلب علم و جمع آوری حدیث به شهرهای خراسان، عراق، حجاز، شام، مصر و غیره سفر نمود، با شیوخ متعددی ملاقات کرد، و از آنها حدیث شنید. او در آخر در عسقلان سکونت اختیار کرده، و به محدث عسقلانِي شهرت یافت. آدم بن أبِي إیاس معاصر هارون الرشید، و پسرانش امین، مامون و معتصم خلفای عباسی بود، و در فتنه خلق قرآن در کنار امام احمد بن حنبل قرار گرفت. او در ماه جمادی الآخر سال 220  و به روایتی 221هجری قمری مطابق سال 835 میلادی به عمر 88 سالگی در زمان خلافت أبِي إسحاق محمد بن هارون معروف به المعتصم بالله هشتمین خلیفه عباسی در شهر عسقلان وفات یافت، و در آن جا به خاک سپرده شد. آدم بن أبِي إیاس مردی کوتا قد بود، موی خود را حناء نمی کرد، و شغل نویسندگی، کتاب فروشی و صحافی داشت، او شخصیتی صالح، عابد، پرهیزگار، قاری قرآن، آمر به معروف و ناهی از منکر و از شیوخ بخاری بوده، و إمام محمد بن إسماعیل بخاری از وی  در صحیح اش 190 حدیث روایت کرده است.(7 ، 9، 12، 13 و 18) پسر آدم بن أبِي أویس بنام عبید نیز از جمله محدثین بود، و در ماه شعبان سال 259 وفات یافت. نواسه اش محمد بن عبید بن آدم بن أبِي أویس محدث بود، و از وی طبرانِي در معجم الأوسط کتاب الدعاء حدیث روایت نموده است. نواسه پسرش أحمد بن محمد بن عبید بن آدم بن أبِي إیاس از جمله محدثین بوده، و از وی ابن منده حدیث روایت کرده است. شوهر خواهرش نوح بن هیثم خراسانی نیز از جملۀ محدثین بود، و بیهقِي از وی یادآوری نموده است. دامادش أبوإسحاق إبراهیم بن حرب عسقلانِي نیز از جملۀ محدثین بوده، و اسم او را مُغلطای ذکر کرده است.(14)

   موصوف از أبوإسحاق إبراهیم بن سعد بن إبراهیم قرشِي زهرِي، أبویوسف إسرائیل بن یونس سبیعِي همدانِي کوفِي، إسماعیل بن علیه، أبوعتبه إسماعیل بن عیاش بن سُلیم عنسِي حمصِي، أبِي ضَمرَه أنس بن عیاض، أبویحیی أیوب بن عُتبه یمامِي قاضِي یمامه، بشر بن مفضل رقاشِي، أبویُحمَد بَقِیَّه بن ولید بن صائد کلاعِي دمشقِي، بکر بن خُنَیس کوفِي ساکن بغداد، بکر بن عبدالله بَصرِي، أبونضر جریر بن حازم بن زید أزدِي بصرِي، جعفر بن حیان سعدِي، أبوعلی حِبَّان بن علی عَنزِي کوفِي، حَرِيز بن عثمان رَحبِي، أبوعمر حَفص بن مَیسره صَنعانِي ساکن عسقلان، أبوإسماعیل حماد بن زید بن درهم أزدِي جَهضَمِي بصرِي، أبوسلمه حَمَّاد بن سَلَمه بن دینار بصرِي، دینار بن عمر أسدِي، ربیع بن بَدر تمیمِي، ربیع بن صَبِيح سعدِي بصرِي، رُکن بن عبدالله شامِي دوست مکحول، سعید بن أبِي برده أشعرِي، سفیان بن عیینه هلالِي، أبِي خالد سُلَیمان بن حَیَّان جعفرِي أزدِي کوفِي معروف به أحمر، سُلیمان بن مغیره قیسِي، سَلَّام بن مِسکین أزدِي، سیار بن أبِي سیار عنزِي، أبوعبدالله شریک بن عبدالله نخعِي کوفِي قاضِي، أبوبِسطام شعبه بن حَجَّاج بن ورد عتکِي واسطِي بصرِي، شَعَیب بن زُرَیق بن أبِي شَیبه مَقدسِي شامِي، أبِي معاویه شیبان بن عبدالرحمن تمیمِي نَحوِي بصرِي ساکن کوفه، أبوعاصم ضحاک بن مخلد نبیل، أبوعبدالله ضَمره بن ربیعه فلسطینِي، أبوعتبه عَبَّاد بن عَبَّاد أرسُوفِي خَوَّاص، أبوعبدالرحمن عبدالله بن داود بن عامر همدانِي شعبِي خریبِي، عبدالله بن مبارک، عبدالحمید بن بَهرام فزارِي، عبدالرحمن بن أبِي الزناد قرشِي مدنِي، عبدالرحمن بن عبدالله عدوِي، عبدالرحمن بن عبدالله بن عتبه مسعودِي کوفِي، عبدالعزیز بن عبدالله بن أبِي سلمه ماجشون مدنی، عبدالعزیز بن مسلم قسملِي، أبِي مالک عبدالملک بن حسین نخعِي، عبدالوارث بن سعید عنبرِي، أبوصفوان عطاف بن خالد مخزومِي مدنِي، عقبه بن عبدالله أصَم رَفاعِي بصرِي، أبوروح عون بن موسی بصرِي، أبِي جعفر عیسی بن ماهان رازِي، عیسی بن میمون مدنِي واسطِي، أبوفضاله فرج بن فضاله بن نعمان حمصِي، قاسم بن فضل حدانِي، أبِي صفوان قاسم بن یزید بن عَوَانه عامرِي بصرِي ساکن دمشق، قتاده بن دعامه سدوسِي، أبومحمد قیس بن ربیع أسدِي کوفِي، أبوالحارث لیث بن سعد بن عبدالرحمن فهمِي مصرِي، أبوفضاله مبارک بن فَضالَه قرشِي عدوی بصرِي، أبوإسماعیل محمد بن إسماعیل بن أبِي فُدَیک دیلِي مدنِي، محمد بن بشر عبدِي، محمد بن بشر أسلمِي، محمد بن جعفر أنصارِي، أبِي هلال محمد بن سُلیم راسبِي بصرِي، محمد بن طلحه بن مُصَرِّف یمامِي کوفِي، محمد بن عبدالرحمن بن أبِي ذِئب عامرِي، محمد بن فضل بن عطیه عَبسِي کوفِي ساکن بخارا، محمد بن کثیر ثقفِي، أبوغسان محمد بن مُطَرِّف بن داود لیثِي مدنِي ساکن عسقلان، مُسَیَّب بن شریک شقرِي، مصعب بن أبِي ذئب، معن بن ولید غسانِي، منصور بن معتمر سلمِي، أبِي مَعشَر نَجِيح بن عبدالرحمن سندِي مَدَنِي، أبوالمِقدام هشام بن زیاد مدنِي، أبومعاویه هُشَیم بن بشیر بن قاسم سلمِي واسطِي، هَیثَم بن جَمَّاز بصرِي، أبو بِشر ورقاء بن عُمر یَشکرِي کوفِي، أبوعوانه وضاح بن عبدالله یشکرِي واسطِي، أبوزکریا یحیی بن عیسی خَزَّاز کوفِي ساکن رمله، یزید بن زریع عیشِي، أبویوسف یعقوب بن إبراهیم قاضِي، أبومالک نخعِي واسطِي، أبونمیر و عده أی دیگر حدیث روایت نموده، و از او إمام محمد بن إسماعیل بُخارِي، إبراهیم بن أبِي داود أسدِي، إبراهیم بن حسن بن نجیح باهلِي، إبراهیم بن حسین بن فرج همدانِي، إبراهیم بن حسین بن علی معروف به ابن دَیزیل سِیفَنَّه، إبراهیم بن محمد بن یوسف فِریابِي مَقدَسِي، إبراهیم بن مرزوق أموِي، إبراهیم بن هانِي نیشابورِي، إبراهیم بن هیثم بَلَدِي، إبراهیم بن یعقوب بن إسحاق سعدِي، أحمد بن أبِي عمران خیاط، أبوالأزهر أحمد بن أزهر نَیشابورِي، أحمد بن حسن ترمذِي، أحمد بن عبدالله حَیَّانِي عَکَّاوِي،أحمد بن فضل بن عبیدالله صائغ(زرگر)، أحمد بن محمد بن شَبُّویَه مَروزِي، أحمد بن نصر بن زیاد قرشِي، إسحاق بن إسماعیل رَملِي ساکن اصفهان، إسحاق بن إسماعیل بن عبدالله مذحجِي، إسحاق بن حسن حربِي، إسحاق بن سُوَید رَملِي، إسحاق بن سیار نصیبِي، إسماعیل بن إسحاق مصرِي، إسماعیل بن عبدالله بن مسعود عبدِي، إسماعیل بن عبدالله اصفهانِي معروف به سمویه، أیوب بن سلیمان بن داود صفدِي، بِشر بن بکر تِنِّيسِي، بکر بن إدریس أزدِي، ثابت بن سَمَیدَع أنطاکِي، أبومَعن ثابت بن نُعَیم هُوجِي عَسقلانِي، جعفر بن محمد بن حماد کرجِي، أبوجعفر محمد بن حَمَّاد قلانسِي رملِي، حمید بن أصبغ عسقلانِي، حمید بن مخلد بن قتیبه أزدِي، ربیع بن محمد لاذقِي، رجاء بن مرجی غفارِي، سعید بن عبدوس رملِي، صالح بن مسمار کشمیهنِي، طاهر بن خالد غسانِي، عباس بن ولید خلال، عبدالله بن حسین مِصِّیصِي، عبدالله بن شبویه مروزِي، عبدالله بن صالح جهنِي، عبدالله بن عبدالرحمن دارمِي، أبوزُرعه عبدالرحمن بن عمرو دمشقِي، عبدالملک بن مهرجان عسکرِي، عبدالملک بن مروان رقِي، پسرش عبید بن آدم بن أبِي إیاس عسقلانِي، عبید بن عبدالواحد بزار، عصام بن رواد عسقلانِي، علی بن احمد رقِي، علی بن داود تمیمِي، علی بن عبدالرحمن مخزومِي، علی بن محمد بن عیسی جکانی هروِي، عمر بن خطاب قشیرِي، عمرو بن منصور نسائِي، عیسی بن خالد بن نافع خراسانِي، عیسی بن عبدالله قرشِي، فهد بن سلیمان نحاس، قاسم بن هاشم سمسار، أبوبکر محمد بن أبِي عتاب أعین بغدادِي، أبوحاتم محمد بن إدریس حنظلِي رازِي، محمد بن جهم بن هارون سمرِي، محمد بن خَلَف عَسقلانِي، محمد بن داود تمیمِي، محمد بن سهل تمیمِي، محمد بن عبدالرحمن هروِي، محمد بن عبدالرحیم هروِي، أبوقرصافه محمد بن عبدالوهاب عسقلانِي، محمد بن عوف طائِي، محمد بن متوکل قرشِي، محمد بن مسکین یمامی، محمد بن مسلم بن عثمان رازِي، محمد بن مفضل شافعِي، محمد بن هارون دمشقِي، محمد بن وضاح مروانِي، محمد بن یحیی بن کثیر حَرَّانِي، محمد بن یعقوب غسانِي، محمد بن یوسف فربرِي، موسی بن سهل رملِي، هاشم بن مَرثد طبرانِي، هاشم بن یعلی مقدسِي، هشام بن عبدالملک باهلِي، هیثم بن خالد قرشِي، یحیی بن عبدالله بن بکیر قرشِي، یحیی بن مغیره قرشِي، یزید بن محمد بن عبدالصمد دمشقِي، یعقوب بن سفیان بن جوان فسوِي فارسی و تعدادِي دیگر روایت کرده اند.(1، 14 و 17)

   أبوداود سجستانِي می گوید: آدم بن أبِي إیاس ثقه است. أحمد می گوید: او اکثر اوقات در نزد شعبه نشسته بود. محمد بن سهل بن عسکر به نقل از أحمد بن حنبل می گوید: آدم بن أبِي إیاس از جملۀ شش و یا هفت نفری بود، که در نزد شعبه حدیث حفظ می کردند. أبوالعباس بن عُقده به نقل از قاسم بن عبدالله بن عامر می گوید: از یحیی بن معین شنیدم، که از وی دربارۀ آدم بن أبِي إیاس سوال گردید، گفت: او ثقه است، اما گاهی از قومی ضعیف حدیث روایت می کند. أحمد بن شعیب نسائِي می گوید: روایت حدیث از وی باکی ندارد. أحمد بن صالح جیلِي او را ثقه گفته است. دارقطنِي گفته است: آدم بن أبِي إیاس ثقه است.(1 و 17)

   إمام أبومحمد عبدالرحمن بن أبِي حاتم رازِي در کتاب الجرح والتعدیل می نویسد: آدم بن عبدالرحمن بن محمد معروف به آدم بن أبِي إیاس عسقلانِي اصالتا مروزی بوده، و از موالی بنی تمیم می باشد. ابن أبِي حاتم می گوید: از پدرم شنیدم، که می گفت: آدم بن أبِي أیاس ثقه و صدوق است. و باز می گوید: از پدرم راجع به آدم بن أبِي إیاس سوال گردید، او گفت: موصوف ثقه، قابل اعتماد، عابد و از خیار عبادالله می باشد.(3)

   إمام محمد بن حبان بستِي در کتاب تقریب الثقات آدم بن أبِي إیاس را در شمار ثقات آورده، و می نویسد: أبوالحسن آدم بن أبِي إیاس از موالی بنی تمیم، از جمله تبع الأتباع و اصلش از خراسان و ساکن عسقلان بوده، و در سال 220 هجرِي قمرِي وفات یافته است.(4)

   محمد بن سعد کاتب واقدِي در کتاب طبقات می نویسد: آدم بن أبِي إیاس کنیه اش أبوالحسن و از آزادشدگان مردم خراسان و از شهر مرورود بوده است، او در بغداد به آموزش حدیث پرداخت، و از شعبه احادیث صحیح فراونی شنید، و سپس از بغداد کوچ کرد، و در عسقلان( از شهرهای ساحلی فلسطین که به عروس شام مشهور بوده است.) ساکن شد، و همان جا به ماه جمادی الآخر سال 220 هجری قمری به روزگار خلافت معتصم در هشتاد و هشت سالگی درگذشت، او مردی کوته قامت و صحاف بود.(5)

   حافظ شهاب الدین احمد بن علی مشهور به ابن حجر عسقلانی در کتاب تهذیب التهذیب از قول آدم بن أبِي إیاس آورده، که می گوید: من سریع الخط بودم، و در نزد شعبه(بن حجاج بن ورد عتکِي بصرِي) حدیث می نوشتم، و مردم از نزد من حدیث می گرفتند.(6)

  خطیب أبِي بکر أحمد بن علی بغدادی در تاریخ بغداد می نویسد: أدم بن أبِي إیاس اصلش از خراسان بوده، و در بغداد رشد کرده، و او یکی از عبادالله الصالحین می باشد، که از وی ائمه و أعلام محدثین حدیث روایت کرده اند. أدم بن أبِي إیاس به تمسک به سنت، و پایداری بر اعتقاداتش مشهور است. حسن بن علی تمیمِي از عمر بن احمد واعظ و او از احمد بن محمد بن مَسعده اصفهانی و او از ابویحیی مکی بن عبدالله بن یوسف ثقفِي و او از ابوبکر أعین روایت نموده، که می گوید:  به نزد آدم عسقلانِي رفتم، و برایش گفتم: عبدالله بن صالح کاتب لیث برایت سلام می رساند. گفت: سلام مرا به او نرسان. برایش گفتم: چرا؟ گفت: زیرا که او می گوید: قرآن مخلوق است. برایش گفتم: او از آن مسئله عذر خواسته، اظهار ندامت کرده، و مردم را از برگشت خود خبردار ساخته است. گفت: برایش سلام مرا برسان. و بعد برایش گفتم: می خواهم به بغداد بروم، اگر تو را در آن جا حاجتی باشد؟ گفت: بلی، وقتی به بغداد رفتی به نزد احمد بن حنبل برو، و سلام مرا برایش برسان، و به او بگو: تقوا و تقرب به الله را بر آنچه هستی پیشه کن، و متوجه باش کسی تو را از راهی که می روی منصرف نکند، انشاء الله نتجۀ آن تشرف به جنت است، و برایش بگو: لیث بن سعد از محمد بن عجلان و او از أبِي الزناد و او از أعرج و او از أبِي هریره روایت نموده، که می گوید: رسول الله(ص) فرمودند: (مَن أرَادَکُم عَلَی مَعصِيةِ الله فَلَا تُطِيعوهُ.)  ترجمه: کسی که شما را به معصیت پروردگار بخواند، او را اطاعت نکنید. أبوبکر أعین می گوید: به بغداد در زندان به نزد  احمد بن حنبل رفتم، سلام آدم بن أبي إیاس را به او رساندم، و برایش مطلب و حدیث مذکور را گفتم. امام احمد بن حنبل سرش را پائین انداخت، و لحظه أی در سکوت فرو رفت، بعد سرش را بلند کرد، و گفت: خداوند او را در ایام زندگی و بعد از مرگ رحمت کند، بهترین نصیحت را برایم سفارش کرده است.(8)

  در کتاب صِفَةُ الصَّفوَه تالیف أبِي الفرج عبدالرحمن بن الجوزِي آمده است: از برگزیدگان اهل عسقلان آدم بن أبِي إیاس عسقلانِي می باشد، که اسم أبِي إیاس ناهیه بوده است. بخاری می گوید: او أبوالحسن آدم بن عبدالرحمن بن محمد از موالی و اصلش از خراسان می باشد، که در بغداد نشو و نمو کرده، در آن شهر درس خواند، و از شیوخ آن شهر حدیث شنیده، و به کوفه، بصره، حجاز و شام سفر نموده، و در عسقلان متوطن گردیده، و به عسقلانی معروف شده است. وی از جمله صالحین و متمسک به سنت بوده، و در سال 220 هجری قمری وفات کرده است.(2 و 10) 

   مصطفی بن عبدالله حنفی رومی مشهور به حاجی خلیفه در کتاب کشف الظنون آورده است: أبوالحسن آدم بن أبِي أیاس عسقلانِي مردی خراسانی الاصل، ساکن عسقلان، از یاران شعبه بن حجاج بصرِي و از مشایخ امام بخارِي بوده، و در سال 220 هجری قمری وفات یافته است.(11)

   علامه علی اکبر دهخدا در لغت نامه اش در باره مرورود که آدم بن أبِي إیاس منسوب به آن است، می نویسد: مروالرود همان رودخانه مرغاب بوده، و موضعی است به خراسان میان بلخ و مرو.  صاحب حدودالعالم گوید: مروالرود شهری است به خراسان با نعمت و آبادان و میوه بسیار و بر دامن کوه نهاده است، و رود مرو بر کران او بگذرد. صاحب روضةالصفاء می گوید: نام دیگر مروالرود مرغاب است. و در شمال غرجستان واقع است. نام مروالرود در شعر شاعران نیز آمده است: حکیم ابوالقاسم فردوسی گوید:

    ز دشت هری تا لب مرورود    سپه بود آکنده چون تار و پود    سوی طالقان آمد و مرورود    سپهرش همی داد گفتی درود(16)

    إمام شهاب الدین أبِي عبدالله یاقوت بن عبدالله حموی رومی بغدادی در کتاب معجم البلدان می نویسد: رود در فارسی همان نهر عربی است، و مروالرود شهری است، که بین آن و مرو شاهجان پنج روز مسافت راه است،، و در کنار آن رودی بزرگ قرار دار، این شهر از مرو شاهجان کوچک تر است، و مردمان خراسان آن را مروذ تلفظ می کنند، و منسوبان به آن را مرورذِي یا مروذِي می گویند. و از آن جا مردمان صاحب فضل بسیاری برخواسته اند.(15)

   کتب ذیل از تصانیف آدم بن أبِي إیاس می باشد: 1 -  تفسیر قرآن کریم که در قطر و لبنان به طبع رسیده است. 2 – کتاب ثواب الأعمال که از آن ابن حجر عسقلانی و متقی الهندی یادآوری نموده اند. 3 - مجموعه احادیث، که ابن حجر در معجم المفهرس از آن یادآوری نموده، و نسخه خطی آن در دارالکتب الظاهریه موجود است. 4 – در مسند شعبه نسخه أی به اسم نسخه آدم بن أبِي إیاس عن شعبه به روایت از جعفر بن محمد قلانسی از وی آمده است، و آن  را ابن حجر عسقلانی در کتاب فتح الباری یادآوری نموده، و نسخه خطی آن در دارالکتب الظاهریه مربوط شیخ ناصرالدین البانِي موجود است. 5 – کتاب العلم والحلم، که آن را مجلس الأعلی للشؤن الإسلامی بحرین به چاپ رسانیده است.(11 و 14)

منبع و مآخذ:

1 – تهذیب الکمال – جلد دوم – از صفحه 301 الی صفحه 307 -  به شماره 294 – تالیف حافظ جمال الدین مزی – عربی.

2 – تاریخ کبیر – جلد دوم – صفحه 39 – به شماره 1613 – تالیف امام محمد بن اسماعیل بخاری – عربی.

3 – الجرح والتعدیل – جلد دوم - صفحه 195 – به شماره 970 – تالیف أبومحمد عبدالرحمن ابن أبِي حاتم رازِي – عربی.

4 – تقریب الثقات – صفحه 129 – به شماره 3 – تالیف امام محمد بن حبان بستی – عربی.

5 – طبقات – جلد هفتم – صفحه 498 و 499 – تالیف محمد بن سعد کاتب واقدِي – ترجمه دکتر محمود مهدوی دامغانی – فارسی.

6 – تهذیب التهذیب – جلد اول – صفحه 187 – به شماره 368 – تالیف حافظ ابن حجر عسقلانِي – عربی.

7 – سیر اعلام النبلاء – جلد دوم – صفحه 1009 و 1010 – طبقه یازدهم – به شماره 1624 – تالیف امام شمس الدین ذهبی – عربی.

8 – تاریخ بغداد – جلد هفتم – از صفحه 486 الی صفحه 489 – به شماره 3445 – تالیف خطیب ابوبکر احمد بن علی بغدادی – عربی.

9 – أسامی من روي عنهم محمد بن إسماعیل البخاری – صفحه 96 و 97 – به شماره 41 – تالیف عبدالله بن عدی جرجانِي – عربی.

10 – صفة الصفوه – جلد دوم – صفحه 438 – به شماره 832 – تالیف أبوالفرج عبدالرحمن بن الجوزی – عربی.

11 – کشف الظنون – جلد پنجم – صفحه 5 – حرف الف – تالیف مصطفی بن عبدالله مشهور به حاجی خلیفه – عربی.

12 – الوافِي بالوفیات – جلد پنجم – صفحه 197 – به شماره 3 – تالیف صلاح الدین خلیل بن ایبک صفدِي – عربی.

13 – شذرات الذهب – جلد دوم – صفحه 144 – حوادث سال 220 هجری قمری – تالیف شهاب الدین ابن عماد حنبلی – عربی.

14 – مقدمه کتاب العلم والحلم – از صفحه 10 الی صفحه 26 – بقلم أبوحارث عامر بن حسن صبرِي تمیمِي بغدادی بحرینِي – عربی.

15 – معجم البلدان – چلد پنجم – صفحه 112 – حرف میم – تالیف شهاب الدین أبِي عبدالله یاقوت حموی – عربی.

16 – لغت نامه دهخدا – جلد  سیزدهم – صفحه 20719 – حرف میم – تالیف علامه علی اکبر دهخدا – فارسی.

17 – سایت موسوعة الحدیث – معلومات عن الراوِي – عربی.

 18 - سایت ویکیبیدیا الموسوعة الحرة(دائرة المعارف عربی) آخرین تعدیل 14 فبروری 2019 ساعت 23/ 11 دقیقه – عربی.                                      

إبراهیم بن عبدالله هروی:

  -     حافظ استاد أبوإسحاق إبراهیم بن عبدالله بن حاتم هروِي ساکن بغداد شخصیتی متکلم، قارِي، صدوق و یکی از مشاهیر محدثین بوده، و اصل او از ه...