۱۳۹۹ خرداد ۱۲, دوشنبه

محمد بن علی علوِي فاطِمِي هاشمِي قرشِي مَدَنِي معروف به إمام محمد باقر


سید بنی هاشم در روزگارش إمام أبوجعفر محمد بن زین العابدین علِي بن حسین بن علی بن أبِي طالب علوِي فاطمِي مدنِي از جمله فقهای تابعین در مدینه منوره بوده، که در وجودش علم، عمل، سیادت، شرافت، اعتماد، پاکدامنی، دیانت، فقاهت و سیاست همگی جمع آمده بودند. تولد امام محمد باقر را اکثریت مؤرخین از جمله إمام أبوعبدالله شمس الدین ذهبِي در کتاب سیر أعلام النبلاء، حافظ شمس الدین محمد بن علی بن أحمد داودِي در کتاب طبقات المفسرین، خلیل بن ایبک صفدِي در کتاب الوافِي بالوفیات، شهاب الدین أبِي الفلاح ابن عماد حنبلِي در کتاب شذرات الذهب، جمال الدین أبِي المحاسن یوسف بن تعزی بردِي اتابکِي در کتاب النجوم الزاهره، أبونصر و تعدادی زیادی دیگر در سال 56 هجری قمری مطابق سال 676 میلادی در مدینه منوره نگاشته اند. أحمد بن البرقِي می گوید: تولد إمام محمد باقر در زمان حیات أم المؤمنین عایشه و ابوهریره رضی الله تعالی عنهما بوده است. اما بعضی از مورخین از جمله أبِي العباس ابن خلکان در کتاب وفیات الأعیان تولد إمام محمد باقر را در روز جمعه سوم ماه صفر سال 57 هجری قمری آورده اند، و تعدادی  از مورخین تولد او را در همین سال در اول ماه رجب گفته اند، که در تقویم جمهوری اسلامی ایران نیز در همین ماه رجب ثبت گردیده است. می گویند: أمام أبوجعفر محمد بن علی در هنگام حادثه جانسوز کربلا و شهات پدر بزرگش إمام حسین(رض) سه ساله و بقولی چهار ساله، و به هنگام وفات پدرش امام زین العابدین 37 ساله بوده است. امام محمد باقر بیشتر عمر خود را در مدینه منوره گذرانیده، و در آن شهر مشغول تعلیم و ارشاد مردم بوده است، و او تنها به شام سفر کرده است، باری در زمان عبدالملک بن مروان اموِي جهت مشوره برای ضرب سکۀ اسلامی، می گویند: او برای خلیفه رهنمودهای داد، تا تقلب و دخل و تصرف در  سکه ها به آسانی میسر نباشد. و امام محمد باقر باری دیگر در زمان عمر بن عبدالعزیز با جمعی دیگر از فقهای بزرگ مدینه به جهت مشوره به خلیفه به دمشق سفر نموده است، چنانچه ابن عساکر در تاریخ دمشق می نویسد: وقتی عمر بن عبدالعزیز به خلافت رسید، برای فقهای روزگارش نامه فرستاد، و از آنها دعوت کرد، که برای مشوره به دمشق بیایند، از آن جمله برای أبِي جعفر محمد بن علی بن حسین(رض) پیکی ویژه فرستاد. امام محمد باقر در ایام زندگی خود شاهد حوادث و وقایع بسیار مهمی نیز بوده است، که از جمله می توان حوادث ذیل را نام برد: 1 - حادثه جانسوز کربلاء در دهم ماه محرم سال 61 هجری قمری که امام حسین(رض) و جمعی از یاران و خانواده وی به شهادت رسیدند. 2 – واقعه حَرَّه در سال 63 هجری قمری به رهبری عبدالله بن حنظله بن أبِي عامر بر علیه حکومت یزید که تعدادی از اصحاب پیامبر اسلام(ص) و مردم مدینه به شهادت رسیدند. 3 -  قیام عبدالله بن زبیر بن عوام و اعلان خلافت وی در سال 64 هجری قمری و محاصره کعبه و شهادت عبدالله بن زبیر توسط حجاج بن یوسف ثقفِي در سال 73 هجری قمری. 4 – قیام توابین به سرکردگی سلیمان بن صرد خزاعی در ماه ربیع الاول سال 65 هجری قمری. 5 – قیام مختار بن أبِي عبید ثقفِي در چهاردهم ربیع الاول سال 66 هجری قمری در عراق. 6 – قیام عبدالرحمن بن محمد بن أشعث در سال 82 هجری قمری و همراهی کردن عده أی کثیری از قاریان قرآن کریم با وی. (9، 11، 19، 22، 23، 26، 40 و 43)
خانواده ، برادران، خواهران، همسران و فرزندان إمام محمد باقر:
   پدرش إمام زین العابدین علی بن حسین معروف به سجاد و مادرش أم عبدالله فاطمه دختر امام حسن بن علی بن أبِي طالب بوده اند، و او از پدر و مادر علوی و فاطمی بوده، و به خاندان پیامبر اسلام(ص) متصل است. جمال الدین أبِي المحاسن یوسف اتابکِي در کتاب النجوم الزاهره در بارۀ برادران و خواهران أمام محمد باقر می نویسد: امام محمد باقر را چهار برادر بوده، که اسامی شان چنین است: 1 - زید بن علی بن حسین که او را مصلوب نموده، و به شهادت رسانیده اند، که پیروان مذهب زیدیه منسوب به او می باشند. 2 – عمر بن علی بن حسین. 3 – حسین بن علی بن حسین. 4 – عبدالله بن علی بن حسین. اما محمد ابن سعد کاتب واقدی در کتاب طبقات اسامی فرزندان امام سجاد و برادران و خواهران إمام محمد باقر را چنین شمرده، و می نویسد: علی اصغر(امام سجاد) بن حسین بن علی این فرزندان را آورده است: حسن و حسین که در کودکی درگذشته اند، ابوجعفر محمد فقیه(حضرت باقر) و عبدالله که مادر شان ام عبدالله دختر حسن بن علی رضی الله تعالی عنهما است، عمر و زید که به روزگار حکومت هشام بن عبدالملک در کوفه به دست یوسف بن عمر ثقفی کشته شد، و پیکرش را بر دار کشیدند، و علی و خدیجه که مادرشان کنیزی بوده است، حسین اصغر و ام علی که همان عُلَیَّه است، و مادر آن دو هم کنیزی بوده است، کلثم و سلیمان که از او فرزندی باقی نمانده است، و مُلَیکَه که مادر هر یک از ایشان کنیزی بوده است، قاسم و ام الحسن که همان حَسَنه است، و ام الحسین و فاطمه که از کنیزان متولد شده اند.  و اسامی فرزندان إمام محمد باقر را أحمد بن أبِي یعقوب در تاریخ یعقوبِي چنین آورده است: 1 – أبوعبدالله جعفر صادق. 2 – عبدالله. 3 – إبراهیم. 4 – عبیدالله. 5 – علی. که این دو آخری در کودکی وفات یافتند. اما حمدالله مستوفی قزوینی در تاریخ گزیده اسامی فرزندان امام محمد باقر را چنین شمرده است: 1- جعفر صادق. 2 – علی. 3 – عبدالله ملقب به دقدق(مرد پر سر و صدا). 4 – ابراهیم. 5 – احمد. و دو دختر به نام های: 1 – ام سلمه. 2 – زینب. بعضی از مورخین از پسر دیگری بنام زید نیز برای امام محمد باقر نامبرده اند، و می گویند: او با ابراهیم و عبیدالله از یک مادر بوده اند.
    امام محمد باقر دو همسر داشته است: 1 - ام فروة فاطمه یا قریبه دختر قاسم بن محمد بن أبِي بکر صدیق(رض) مادر امام جعفر صادق و عبدالله. 2 -  أم حکیم دختر أسید بن مغیره ثقفِي مادر إبراهیم و عبیدالله. و دیگران مادران شان کنیز بوده اند. و از همگی شان به جز امام جعفر صادق نسلی باقی نمانده است.(15،14، 26 و  40)
القاب و کنیه أبوجعفر محمد بن علِي:
   باقر، باقرالعلم و باقرالعلوم لقب ابوجعفر محمد بن علی (رض) بوده است، که  باقرالعلم به معنی شگافنده، گشاینده و وسعت دهنده علم می باشد، و باقر را به معنی مرد بسیار با علم نیز آورده اند، و باقرالعلم یعنی کسی که وسعت دهنده علم و متبحر در علم است. و به جهت کثرت علم و تبحرش به علوم او را ملقب به باقر ساختند. و نیز می گویند: أبوجعفر محمد بن علی به جهت کثرت عبادتش به باقر معروف گشته است، و گفته اند: (بَقرَالسّجُود جبهته.) یعنی از نهایت سجده پیشانی وی شگافته شده است.(9، 11 و 24) و بعضی هم القاب شاکر و هادی را نیز برای او آورده اند. کنیه موصوف را اکثریت علماء و مورخین أبوجعفر و عده أی هم أبوعبدالله گفته اند.(40) و نقش انگشتر امام محمد باقر آیه زیر بوده است: (القُوَّةُ لِلَّهِ جَمِيعاً.) ترجمه: قدرت جملگی از آن پروردگار است. سوره بقره(2) آیه یکصد و شصت و پنجم.(11)
   إمام محمد باقر در زمان خلافت معاویه بن أبِي سفیان(رض) زاده شده، و با ده تن از خلفای بنی امیه معاصر بوده است، که عبارت اند از: معاویه بن أبِي سفیان، یزید بن معاویه، معاویه بن یزید، مروان بن حکم، عبدالملک بن مروان، ولید بن عبدالملک، سلیمان بن عبدالملک، عمر بن عبدالعزیز، یزید بن عبدالملک و هشام بن عبدالملک، و بالآخره در ایام خلافت هشام بن عبدالملک درگذشت.(11، 40 و 43)
سیمای ظاهری و اخلاقِي إمام محمد باقر:
   امام محمد باقر چهره أی گندمگون، قامتی میانه و معتدل داشته، چهارشانه و دارای پوستی لطیف و موی مجعد با رنگی مایل به قهوه أی بوده، و بر گونۀ وی نیز خالی گزارش شده است و صدای وی را زیبا توصیف کرده اند. آورده اند که محمد بن علی به راستگوئی، بخشندگی و چهره أی زیبا و جذاب مشهور بوده است. وی در بین اهل بیت کمترین ثروت و بیشترین هزینه را داشته است. نامبرده به هنگام دعا کردن زنان و کودکان خانه را جمع می کرده، و با هم به دعای همگانی مشغول می شدند. او فقیران را احترام می کرد، و به خانوادۀ خود تذکر داده بود، که هیچ گاه به فقراء فقیر نگویند، بلکه آنها را با نام نیک خود شان یاد کنند. ذکر و عبادت امام محمد باقر طولانی و از روی اخلاص بود، او عفیف و پاکدامن بود و از گناهان دیگران چشم پوشی می کرد.(44 و 45)
تاریخ وفات و محل دفن إمام محمد باقر:
   در تاریخ وفات امام محمد باقر اختلاف است، و این اختلاف از بین سال 113 هجری قمری تا سال 118 هجری قمری به مدت پنج سال می باشد. إمام محمد بن اسماعیل بخاری، محمد ابن سعد کاتب واقدی از قول أبونعیم فضل بن دکین وفات أمام محمد باقر را در سال 114 هجری قمری آورده اند، و مثل همین گفتۀ ابونعیم را علی بن جعفر بن محمد نیز گفته است، و ذهلِي می گوید: مثل همین گفته را ابونعیم برایم نگاشته است. و نیز أبوبکر عبدالله ابن أبِي شیبه کوفِي، أبوعبدالرحمن محمد بن عبدالله بن نمیر همدانِي، عمرو بن علی فلاس باهلی، إمام محمد بن حبان بستِي، خلیفه بن خیاط عصفرِي، جمال الدین یوسف اتابکِي، عزالدین ابن اثیر جزرِي، خیرالدین زرکلِي و تعداد زیادی دیگر از مورخین وفات او را در سال 114 هجری قمری آورده اند. جمال الدین أبِي اسحاق شیرازِي نیز از قول مصعب وفات وی را در سال 114 هجری قمری نگاشته است. خلیل بن ایبک صفدِي نیز می گوید: امام محمد باقر در سال 114 وفات یافته است، اما می گوید: سن وی در آن هنگام 73 سال بوده، که این مطلب قابل مناقشه است. أبوعیسی ترمذِي می گوید: إمام محمد باقر در سال 115 هجری قمری وفات یافته است. حافظ ابن کثیر دمشقِي نیز در کتاب البدایه والنهایه می نویسد: امام محمد باقر در سال 115 هجری قمری وفات یافته است. محمد بن عمر واقدِي گفته است أبوجعفر محمد بن علی بن حسین در سال 117 هجری قمری به عمر 73 سالگی وفات یافته است. ذهلِي از قول یحیی بن بکیر آورده است: امام محمد باقر در سال 117 هجری قمری به عمر 73 سالگی وفات یافته است. مدائنی نیز وفات امام محمد باقر را در سال 117 هجری قمری آورده است. یعقوبی نیز در تاریخش می نویسد: أمام محمد باقر در سال 117 هجری قمری و در سن 58 سالگی درگذشت. ابن سعد از قول هیثم گفته است: امام محمد باقر در سال 118 هجری قمری درگذشت. إمام شمس الدین ذهبِي نیز در کتاب الکاشف وفات او را در سال 118 هجری قمری آورده است. و ابن خلکان در کتاب الوافِي بالوفیات می نویسد: امام محمد باقر در ماه ربیع الاول سال 113 هجری قمری و طبق گفتۀ بعضی از مورخین در 23 ماه صفر سال 114 هجری قمری و بنا بقولی در سال 117 هجری قمری و به عقیده أی برخی در سال 118 هجری قمری وفات یافت. اما قول صحیح همان است که إمام محمد باقر در سال 114 هجری قمری مطابق سال 732 میلادی به سن 58 سالگی در منطقۀ حُمَیمَه واقع در منطقۀ شراة بین راه مدینه به دمشق از بلوک بلقاء واقع در اردن فعلی درگذشت، جنازۀ او را به مدینه منوره انتقال دادند، و در قبرستان بقیع در کنار قبر پدرش امام زین العابدین علی بن حسین و عموی پدرش امام حسن رضی الله تعالی عنهما و در قبه حضرت عباس(رض) به خاک سپردند. و برخی از شیعیان معتقد اند که امام محمد باقر به وسیلۀ ابراهیم بن ولید بن عبدالله از نزدیکان هشام بن عبدالملک خلیفۀ اموی مسموم و به شهادت رسیده است.
   جایگاه إمام محمد باقر در نزد مذاهب و فرق مختلف:
   در نزد مذاهب و فرق مختلف اسلامی دیدگاه های متفاوتی را جع به امام محمد باقر موجود است و هر یک تعابیر و تفاسیر مختلفی راجع به آن امام همام دارند.
1 – اهل سنت و جماعت:
   دیدگاه پیروان اهل سنت و جماعت أعم از فقهاء، محدثین، ائمه علم کلام و عرفاء که قاطبه مسلمانان را تشکیل می دهند، و سواد اعظم این امت می باشند، ناشی از مواضع بزرگان و امامان شان بوده، که دوستی با اهل بیت پیامبر اسلام(ص) سر لوحه گفتار و کردار شان می باشد، و عملاً نیز این مطلب را ثابت ساخته، و در این را جانفشانی ها نمودند، چنانچه امام أبوحنیفه را دو بار به اتهام حمایت از علویان به زندان انداختند، شکنجه کردند، و عاقبت آن امام بزرگوار جان خویش را نیز در این راه فدا نمود، باری در زمان امویان در دوران مروان بن محمد که امام ابوحنیفه را والی ظالم خلیفه اموی ابن هبیره فزاری به تهمت حمایت از قیام زیدیان به زندان انداخت، شلاق زد و شکنجه کرد، و بار دیگر در زمان خلافت ابوجعفر منصور باز هم بنا بر حمایت از فرزندان اهل بیت پیامبر اسلام(ص) و به بهانه عدم قبول وظیفۀ قضاوت او را به زندان انداختند، شکنجه کردند، تا بالآخره آن امام بزرگوار در زندان به شهادت رسید، علاوتاً امام ابوحنیفه در نزد آن امامان بزرگوار امام محمد باقر و امام جعفر صادق شاگردی و تلمذ نموده، درس خوانده، و از آنها روایت حدیث نموده است.  هم چنین امام مالک بن انس را والی وقت مدینه جعفر بن سلیمان هاشمی پسر عموی ابوجعفر منصور خلیفه عباسی به اتهام حمایت از قیام محمد بن عبدالله بن حسن مثنی ملقب به نفس الزکیه به زندان انداخت، لباس او را از جانش کشید، سرش را تراشید، او را هفتاد ضربه شلاق زد، در شهر بگردانید، و چنان معذب ساخت، که دو کتف وی شکست. امام شافعی را نیز عمال هارون الرشید خلیفه عباسی به اتهام طرفداری از علویان در سال 184 هجری قمری به قصد اعدام دست و پا بسته با غل و زنجیر سوار بر قاطری از یمن به عراق آوردند، او را رافضی خواندند، که امام شافعی در جواب شان شعری به این مضمون سرود:
                                                   إِن کَانَ رَفضاً حُبُ آلِ مُحَمَّدٍ             فَلیَشهِدَ الثَّقَلَانِ إِنِي رَافِضِيٌ
ترجمه: اگر دوستی با اولاد رسول الله(ص) رافضی گری است، گواهی دهند، معتمدان و دانشمندان که من رافضی ام.
   و نیز إمام شافعی در توصیف اهل بیت رسول الله(ص)  در دیوانش در صفحه 106چنین سروده است:
             یَا أهل البیت حبکُم     فرض مِنَ اللهِ فِي القرآن أنزله من     یکفیکُم مِن عظیم الفخر أنکُم     لم یصل عَلَیکُم لَا صَلَاة لَهُ
ترجمه: ای أهل بیت رسول الله! محبت شما فرضی است از جانب خداوند که در قرآن نازل شده است، همین افتخار بزرگ برای شما کافی است، که کسی که بر شما درود نفرستد نمازش درست نیست.
   هم چنین إمام احمد بن حنبل از امام محمد باقر و تعدادی دیگر از ائمه اهل بیت رسول الله(ص) حدیث روایت نموده است. احادیت و توصیف امام محمد باقر در صحاح سته نیز آمده است، و ائمه بزرگ حدیث چون إمام أبوعبدالله محمد بن اسماعیل بخارِي، إمام أبوالحسین مسلم ابن حجاج قشیرِي نیشابورِي، إمام أبوعیسی محمد بن عیسی ترمذِي، إمام محمد بن یزید بن ماجه قزوینِي، إمام أبوداود سلیمان بن أشعث سجستانِي، إمام أبوعبدالرحمن أحمد بن شعیب نسائِي از وی حدیث روایت نموده اند، و امام نسائی در توصیف امام محمد باقر می گوید: همه أی حافظان حدیث در استناد و احتجاج به قوی بودن وی اتفاق نظر دارند. نسائِي، صفدِي، ابن خلکان، ابن عماد حنبلی و دیگران او را از فقهای بزرگ مدینه شمرده اند. إمام شمس الدین أبوعبدالله ذهبِي در کتاب سیر اعلام النبلاء می نویسد: سید و امام ابوجعفر محمد بن علی بن حسین بن علی علوِي فاطمِي مدنِي فرزند زین العابدین یکی از کسانی بود که علم، عمل، سیادت، شرافت، اعتماد و پاکدامنی را یکجا داشت، و برای خلافت شایستگی و اهلیت داشه است. ابن حجر هیثمِي می گوید: أبوجعفر باقر به اندازه أی گنج های پنهان علوم، حقائق، احکام، حکمت، و لطائف را آشکار نمود، که جز بر عناصر بی بصیرت یا بد نیت پوشیده نیست. عبدالله بن عطاء مکی می گوید: علماء را در محضر هیچ کس کوچک تر از محضر أبوجعفر ندیدم. اما بنا بر عقیدۀ اهل سنت و جماعت وی معصوم نبوده، و می گویند: بعد از انبیاء هیچ کس حتی بزرگان صحابه و اهل بیت رضوان الله تعالی علیهیم اجمعین هم معصوم نبوده اند، و احتمال خطاء بر ایشان متصور است.
2 - مذاهب و فرق شیعه:
  عموم مذاهب شیعی اعتقاد بر امامت دارند، اما همگان بر افراد مشخصی بحیث امام معتقد نیستند، و نظر واحدی دربارۀ امامت ندارند، و هر فرقه و مذهب از افراد خاصی بحیث امام نام برده اند، و برداشت خاص خود را از امامت دارند، از این میان شیعیان امامیه اثنی عشریه و اسماعیلیه و فرق منتسب به آنها هر یک به نحوی به امامت امام محمد باقر معترف اند، اما تعداد دیگری از مذاهب شیعی هستند که امامت را برای آنحضرت قبول ندارند، که ما بطور اجمالی از هریکی از آنها نام می بریم.
   شیعیان امامیه اثنی عشریه: آنها امام محمد باقر را امام پنجم خویش دانسته، و او را معصوم از هرگونه گناه، خطاء و نسیان می دانند. و از دیدگاه آنان امامت اصلی از اصول دین بوده، و همانند نبوت منصبی الهی پنداشته می شود. و ایشان امامان را مانند پیغمبر ملهم از جانب خدا می دانند و می گویند که امام ریاست عامه دارد و مقام او مافوق بشر عادی است و از آن روزی که خداوند آدم را آفرید، نور خود را در برگزیدگان خود از حضرت نوح، حضرت ابراهیم، حضرت موسی و حضرت عیسی گرفته تا به حضرت محمد(ص) خاتم انبیاء سرایت داد، و از وی آن نور را به اوصایای او که ائمه طاهرین باشد سریان داد.(38 و 40)
   شیعیان اسماعیلیه: تمام فرق شیعیان اسماعیلیه نیز به امامت امام محمد باقر معترف اند، و از نظر آنها انسان همیشه به یک معلم و مقتدای معصوم و رهبری که به عدل حکومت کند، و هدایت گر باشد، نیازمند است، و این وظیفه پس از پیامبر اسلام(ص) به عهدۀ امام گذاشته شده است، بنابر این امامت جزئی از سلسلۀ نبوت است. و پیغمبر مطابق با فهم مردم شریعتی وضع می کند، سپس این دوره پایان می یابد، و دورۀ کمال آغاز می گردد، در این جاست که امام می آید، و بر همۀ ادوار قبلی سیطره می یابد. و امام در نظر اسماعیلیان نه تنها که معصوم بوده، بلکه همه کاره است و از سوی خداوند متعال اذن دارد که در تمام امور صاحب اختیار همه أی انسانها، جنیات و ملائکه باشد، او علم غیب دارد، و اسرار باطن انسان را می داند.(38 و 46)
شیعیان زیدیه:  زیدیان مانند اهل سنت و جماعت معتقد بر عصمت امام نیستند، و حتی قائل به امامت مفضول بر فاضل می باشند، و خلافت حضرت ابوبکر صدیق، عمر فاروق و عثمان ذی النورین رضی الله تعالی عنهم اجمعین را صحیح می پندارند، و آنها امامت را در اولاد فاطمه می دانند، و در غیر ایشان کسی را امام ندانند، و گویند: هر فاطمی که عالم و زاهد و شجاع و سخی باشد و دعوی امامت کند و خروج نماید، امام واجب الطاعه است خواه از اولاد حسن(رض) و یا حسین(رض) باشد، و چون زید بن علی(رض) برادر امام محمد باقر(رض) قیام به سیف نموده است. لهذا به امامت زید قائل می باشند.(38)
کیسانیه: کیسانیه پیروان مختار بن أبوعبید ثقفِي بودند، که اعتقاد داشتند، امامت بعد از امام حسن و امام حسین رضی الله تعالی عنهما به محمد حنفیه رسیده است، و ایشان معتقد به امامت امام محمد باقر نبوده اند. آنها شش سال بعد شهادت امام حسین(رض) قیام کردند، و قایل به امامت محمد حنفیه شدند، و معتقد بودند که وی اسرار دین را از دو برادرش امام حسن و امام حسین فراگرفت. این فرقه را مختاریه نیز می گویند، و گروهی از آنان عقیده دارند که محمد حنفیه نمرده، بلکه به غیبت رفته است، و روزی باز خواهد گشت، و دنیا را پر از عدل و داد خواهد کرد.(38)
باقریه: گروهی از شیعیان اند، که معتقد به رجعت امام محمد باقر(رض) می باشند. آنها را واقفه نیز می گویند، و آنها امام محمد باقر را مهدی منتظر می پندارند، و عقیده دارند، که حضرت باقر(رض) نمرده، و بازگشت خواهد نمود. و در این عقیده استدلال به حدیث جابر ابن عبدالله  انصاری می نمایند، که روایت سلام رسول الله(ص) را به حضرت باقر نموده است.
بیانیه: از فرق غلاة شیعه و پیروان بیان بن سمعان تمیمِي نهدِي بودند، که دعوی نبوت می کرد، و معتقد به تناسخ و رجعت بود، و در آغاز خود را جانشین أبوهاشم عبدالله بن محمد بن حنفیه می دانست، و طریق غلو سپرد، و حضرت علی(رض) را خدا شمرد. موصوف معاصر امام زین العابدین علی بن حسین و امام محمد باقر رضی الله تعالی عنهما بود، او بر آن بزرگواران دروغ می بست، و احادیث زشت را به آنها نسبت می داد، و حضرت باقر از وی بیزاری جسته و او را نفرین نمود. عاقبت خالد بن عبدالله قسرِي در زمان حکومتش بر عراق بیان بن سمعان را بگرفت و بکشت.(38)
مغیریه:  پیروان مغیره بن سعید عجلِي کوفِي مکنی به أبوعبدالله بودند، که در سال 119 هجری قمری کشته شد، آنها از غلات شیعه بودند، و بعد از حضرت سجاد و حضرت باقر رضی الله تعالی عنهما مغیره را امام می پنداشتند، و منتظر ظهور وی بودند. او دعوی پیغمبری کرد، و گفت: دانای به اسم اعظم است. همچنین گفت که پروردگارش شبیه به مردی از نور است، و دارای اندام و قلب است، و اندام های او بصورت حرف هجا می باشد، الف به مانند گام های او و عین چون چشم وی و ها را به فرج او تشبیه کرد. مغیره از مجسمه بوده، و بین الحاد و تجسم جمع کرد، او حضرات ابوبکر، عمر، عثمان رضوان الله تعالی علیهیم اجمعین و دیگر صحابه رسول الله(ص) را کافر می دانست. مغیره بن سعید بر امامان اهل بیت رسول الله(ص) بخصوص امام سجاد و امام محمد باقر احادیثی دروغ را نسبت می داد، و امام محمد باقر و امام جعفر صادق رضی الله تعالی عنهما او را نفرین و لعنت نمودند.(38)
منصوریه: فرقه منصوریه پیرو شخصی بنام أبومنصور از مردم کوفه و از طایفۀ عبدالقیس بودند، که ابو منصور موصوف در کوفه خانه أی داشت، ولی زادگاهش بادیه و مردی امی بود، که خواندن و نوشتن نمی دانست، او ادعا می کرد، که خدا او را در آسمان نزد خود برده، و با او تکلم کرده، و به زبان فارسی به او گفته است: ای پسر! و دست نوازش بر سر او کشیده، و به او تذکر داده که: پیامبر شده است، و خدا او را دوست خود برگزیده است، هم چنانکه حضرت ابراهیم را دوست خود گرفت. این ابومنصور بعد از درگذشت محمد بن علی بن حسین امام محمد باقر ادعا کرد که او امور امامت را به وی واگذار کرده است، و او را وصی و جانشین خود گردانیده است.(39)
   تعدادی نیز از شیعیان بودند، که از اولاد عقیل بن أبِي طالب(رض) پیروی می کردند، و با گذشت زمان مضمحل شدند، و از بین رفتند. و برخی از فرزندان امام حسن(رض) نیز مدعی امامت و سرپرستی اهل بیت بودند، و از قبول امامت امام باقر(رض) سر باز می زدند، با آن که به مقام او اقرار داشتند.(38)
3 – شعب و گروه های خوارج: خوارج پس از داوری حکمین بین علی و معاویه به وجود آمدند، چنانکه هنگام مراجعت حضرت علی(رض) از صفین به کوفه عده أی از لشکریانش بر او شوریدند، و حکمیت را بر خلاف اسلام دانستند، و به مخالفت با حضرت علی(رض) برخاستند، خوارج عقیده دارند که امام باید با رأی و انتخاب آزاد مردم باشد، و حکومت اختصاص به حضرت علی و فرزندان وی ندارد، و جائز است که اساسا در عالم امامی نباشد. و چون حضرت علی(رض) حکمیت را پذیرفته است، به همین سبب کافر شده است، و می گویند: حکومت و امارت مورثی نیست. آنان در انتخاب امام و خلیفه فرقی میان مردم نمی گذراند، و در نرد آنها عرب و غیر عرب در مسئلۀ امامت با هم فرقی ندارند، و حتی بعضی از فرق خوارج امامت زنان را نیز جائز می شمارند، آنها نه تنها که امامت حضرت علی(رض) و فرزندانش را جائز نمی شمارند، بلکه حضرات علی، عثمان، معاویه، أبوموسی اشعری، عمرو بن عاص، طلحه، زبیر و تعداد دیگری از صحابه را کافر می شمارند، و همگی فرق و گروه های خوارج از قبیل ازارقه، نجدات، بیهسیه، عجارده، شبیبیه، صفریه و أباضیه نه تنها که امامت حضرت علی(رض) و فرزندانش منجمله امام محمد باقر را قبول ندارند، که حکم به خروج آنها از دائره اسلام می کنند. گرچه أباضیه تنها گروه بازمانده از خوارج هنوز هم شمار قابل ملاحظه أی از ساکنان سلطنت عمان بوده، و در زنگبار، تانزانیا، الجزائر، لیبیا، و بعضی دیگر از مناطق شمال افریقا حضور دارند، آنها نیز به گروه ها و شاخه های مختلفی تقسیم گردیده اند، و در عقائد اولیه شان تغیرات قابل ملاحظه أی وارد گردیده، اما نظرات جدید رهبران شان در باره ائمه اهل بیت بطور واضح تشریح نگردیده است.(38)
کسانی که امام محمد باقر از آنها حدیث روایت نموده است:
   إمام محمد باقر از پیامبر اسلام(ص) بطور مرسل و از أبان بن صالح بن عمیر بن عبید قرشِي، إبراهیم بن سعد بن أبِي وقاص مالک بن وهیب زهرِي قرشِي، أسامه بن زید بن حارثه بن شراحیل بن کعب کلبِي، أسعد بن سهل بن حنیف بن واهب أنصارِي، أبورافع أسلم قبطِي، أنس بن مالک بن نضر بن ضمضم بن زید أنصارِي،، بدیل بن ورقاء بن عمرو بن ربیعه خزاعِي، جابر بن عبدالله بن عمرو بن حرام أنصارِي، جدة الوضین بن عطاء، جبیر بن مطعم بن عدِي بن نوفل بن عبدمناف قرشِي، حبیب بن أبِي ثابت قیس بن دینار أسدِي، حبیب بن حیان بلوِي، حَرمَله مولای أسامه بن زید، پدر یزرگ مادریش إمام حسن بن علی بن أبِي طالب هاشمِي بطور مرسل، حسن بن محمد حنفیه بن علی بن أبِي طالب هاشمِي، پدر بزرگ پدریش إمام حسین بن علی بن أبِي طالب هاشمِي بطور مرسل، أبوحازم دینار غفارِي، زیاد بن سعد بن ضمیره سلمِي، زید بن أرقم بن زید بن قیس بن نعمان أنصارِي، أبوسعید سعد بن مالک بن سنان بن عبید بن ثعلبه خدرِي، سعید بن مَسَیَّب بن حزن قرشِي، سعید بن زید بن عمرو بن نفیل قرشِي بطور مرسل، سعید بن عبدالله(مرجانه) قرشِي، سَمُرَه بن جُندَب بن هلال بن حدیج فزارِي، سواد بن قارب أزدِي، سوید بن مقرن بن عائذ مزنِي، صفوان بن امیه بن خلف بن وهب قرشِي، عامر بن شراحیل شعبِي، عباس بن عبدالمطلب بن هاشم هاشمِي بطور مرسل، أبِي هریره عبدالرحمن بن صخر دوسِي، عبدالرحمن بن عوف بن عبدعوف زهرِي بطور مرسل، عبدالله بن جعفر بن أبِي طالب هاشمِي، عبدالله بن خباب أنصارِي، عبدالله بن عباس بن عبدالمطلب بن هاشم هاشمِي، عبدالله بن عمر بن خطاب بن نفیل عدوِي، عبدالله بن مالک بن بحینه، عبدالله بن مسلم بن عبیدالله زهرِي، عبید بن عمیر بن قتاده بن سعد بن عامر جندعِي، عبیدالله بن أبِي رافع أسلم قبیطِي مدنِي، عروه بن زبیر بن عوام أسدِي، عطاء بن یَسار هلالِي، عکرمه مولای ابن عباس، پدرش علی بن حسین بن علی بن أبِي طالب ملقب به زین العابدین، جد پدرش علِي بن أبِي طالب بن عبدالمطلب هاشمِي بطور مرسل، علی بن عبدالله بن عباس بن عبدالمطلب هاشمِي، عمر بن خطاب بن نفیل عدوِي بطور مرسل، عمرو بن رافع قرشِي، کعب بن عجره أنصارِي، کعب بن عمرو بن عباد بن عمرو سلمِي، مجاهد بن جبر قرشِي، محمد بن طلحه بن یزید بن رکانه مطلبِي، عموی پدرش محمد بن علِي بن أبِي طالب هاشمِي معروف به محمد حنفیه، محمد بن مسلم بن عبیدالله بن عبدالله معروف به محمد بن شهاب زهرِي، محمد بن منکدر بن عبدالله قرشِي، محمد بن نعمان بن بشیر أنصارِي، مقدام بن معدِي کرب بن عمرو بن یزید کندِي، نافع مولای ابن عمر، نُعَیم بن عبدالله مُجمِر، هشام بن عروه بن زبیر بن عوام أسدِي، یزید بن رکانه بن عبدیزید بن هاشم مطلبِي، یزید بن عبدالله بن رکانه بن مطلب مطلبِي، یزید بن هُرمُز لیثِي، یزید مولای عقیل، أبِي مُرَّه مولای عَقِيل بن أبِي طالب، أم أیمن برکه دختر ثعلبه بن عمرو بن حصن بن مالک پرستار رسول الله(ص) بطور مرسل، أم المومنین حفصه دختر عمر بن خطاب بن نفیل عدویه بطور مرسل، أم المؤمنین سوده دختر زمعه بن قیس بن عبد شمس قرشیه بطور مرسل، فاطمه دختر حسین بن علی بن أبِي طالب هاشمیه، فاطمه دختر رسول الله(ص) بطور مرسل، أم المؤمنین عائِشه دختر أبِي بکر صدیق عبدالله بن عثمان قرشیه بطور مرسل، أم المؤمنین أم سَلَمَه هند دختر حذیفه بن مغیره همسر رسول الله(ص) بطور مرسل، أم معقل دختر معقل بن سنان أنصاریه، ام المؤمنین میمونه دختر حارث بن حزن هلالیه بطور مرسل و تعدادی دیگر حدیث روایت نموده است.(1 و 42)
کسانی که ار امام محمد باقر حدیث روایت کرده اند:
   از امام محمد باقر، أبان بن تَغلِب کوفِي، إبراهیم بن أدهم بن منصور زاهد معروف، أبیض بن أبان، إمام أحمد بن محمد بن حنبل شیبانِي، إدریس بن سنان یمانِي، إسحاق بن راشد رقِي، إسحاق بن عبدالله بن زید بن سهل أنصارِي، إسحاق بن یسار بن خیار مطلبِي، أسلم منقرِي، إسماعیل بن جعفر بن أبِي کثیر أنصارِي، إیاس بن سلمه بن عمرو بن أکوع أسلمِي، بَسَّام بن عبدالله صَیرَفِي، أبوحمزه ثابت بن أبِي صَفِيَّه دینار ثُمالِي أزدِي، جابر بن یزید جُعفِي، پسرش جعفر بن محمد بن علی بن حسین بن علی معروف به إمام جعفر صادق، حبیب بن جرِي بن کلیب عبسِي، حبیب بن قیس بن دینار أسدِي، حَجَّاج بن أرطاة بن ثور بن هبیره نخعِي، حجاج بن دینار أشجعِي، حرب بن سُرَیج، حسن بن حکم بن حر نخعِي، حسن بن علی بن محمد بن علِي بن أبِي طالب هاشمِي، حسین بن ذکوان معلم، حسین بن علی بن حسین بن علی بن أبِي طالب هاشمِي، حکم بن عُتَیبَه کندِي، حکیم بن حکیم بن عباد بن حنیف أنصارِي، خالد بن أبِي کریمه أصفهانِي، داود بن أبِي عوف تمیمِي، داود بن أبِي هند قشیرِي، ربیعه بن أبِي عبدالرحمن، ربیعه بن فروخ معروف به ربیعة الرأی، زیاد بن منذر همدانِي، برادرش زید بن علی بن حسین بن علی بن أبِي طالب هاشمِي، سَدِير بن حَکِيم بن صُهَیب پدر حَنان بن سَدِير صَیرَفِي، سعید بن أبِي هلال لیثِي، سفیان بن عیینه بن میمون هلالِي، سُلَیمان أعمش،  سواده بن أبِي الجعد جعفِي، سوید بن سعید بن سهل بن شهریار هروِي، شریک بن عبدالله بن حارث قاضِي، شریک بن عبدالله بن أبِي نمر لیثِي، شَیبه بن نِصاح بن سرجس مخزومِي، صدقه بن سابق صعدِي، صدقه بن یسار جزرِي، عبدالحمید بن جعفر بن عبدالله بن حکم أنصارِي، عبدالله بن أبِي بکر بن حَزم، عبدالله بن أبِي بکر بن محمد بن عمرو أنصارِي، عبدالله بن سفیان بن عبدالله بن ربیعه ثقفِي، عبدالله بن عطاء طائفِي، عبدالله بن محمد بن عمر بن علی بن أبِي طالب هاشمِي قرشِي، عبدالله بن ولید بن عبدالله بن معقل عجلِي،عبدالرحمن بن إسحاق بن عبدالله عامرِي، عبدالرحمن بن طلحه خُزَاعِي، عبدالرحمن بن عبدالله بن عتبه مسعودِي، عبدالرحمن بن عمرو بن یحمد أوزاعِي، عبدالرحمن بن قاسم بن محمد بن عبدالله تیمِي، عبدالرحمن بن هُرمُز أعرج، عبدالملک بن سفیان ثقفِي، عبدالملک بن عبدالعزیز بن جُرَیج مکِي، عبدالملک بن میسره فزارِي، أبوالمطرف عُبیدالله بن طَلحَه بن عُبیدالله بن کُریز خُزَاعِي، عبیدالله بن محمد بن عمر بن علی بن أبِي طالب هاشمِي قرشِي، عُبیدالله بن وَلِيد وَصَّافِي، عثمان بن عبدالرحمن بن عثمان قرشِي، عثمان بن مغیره ثقفِي، عروه بن عبدالله بن قشیر جعفِي، عطاء بن أبِي رَبَاح أسلم قرشِي، عطاء بن سائب بن مالک بن زید ثقفِي، عَلقَمه بن مَرثَد حضرمِي، عمر بن ذر بن عبدالله بن زراره همدانِي، عمر بن علی بن حسین بن علی بن أبِي طالب هاشمِي قرشِي، عَمرو بن دِینار جمحِي، أبوإسحاق عمرو بن عبدالله بن عبید سَبِيعِي، عمرو بن علی بن بحر بن کثیر فلاس، عمرو بن مره بن عبدالله بن طارق مرادِي، فضل بن یسار بصرِي، فطر بن خلیفه مخزومِي، قاسم بن عمرو عبدِي، قاسم بن عبدالرحمن بن عبدالله هذلِي، قاسم بن عبدالرحمن بن محمد بن حارث قرشِي، قاسم بن فضل بن معدان حُدانِي، قتاده بن دعامه بن قتاده سدوسِي، قُرَّه بن خالد سدُوسِي، قیس بن ربیع أسدِي، کَثِير النَّواء، لَیث بن أبِي سُلَیم قرشِي، مالک بن مغول بن عاصم بن مالک بجلِي، محمد بن إسحاق بن یسار بن خیار قرشِي، نواسه اش محمد بن جعفر بن محمد بن علی بن حسین هاشمِي، محمد بن سُوقه غنوِي، محمد بن علی بن شافع بن سائب بن عبید مکِي قرشِي مطلبِي، محمد بن قاسم أسدِي، محمد بن مسلم بن تدرس قرشِي، محمد بن مُسلم بن شِهاب زُهرِي، مُخَوَّل(مکحول) بن راشد نهدِي، معروف بن خربوذ مکِي، مَعمَر بن یحیی بن سام بن موسی ضبِي، مقسم بن بجره، منذر بن یعلی ثورِي، منصور بن معتمر بن عبدالله سلمِي، نواسه اش موسی بن جعفر بن محمد بن علی بن حسین معروف به إمام موسی کاظم، أبوجَهضَم موسی بن سالم بصرِي، موسی بن عُمَیر قَرشِي، أمام أبوحنیفه نعمان بن ثابت بن زوطِي تیمِي کوفِي کابلِي، هارون بن أبِي وکیع شیبانِي، هاشم بن هاشم زهرِي، هشام بن عروه بن زبیر بن عوام أسدِي، واصل مولای أبِي عُیَینَه، وهب بن منبه بن کامل أبناوِي، یحیی بن أبِي کثیر طائِي، یحیی کِندِي، أبوإسحاق همدانِي و گروهی دیگر حدیث روایت کرده اند.(1 و 42)
توصیف إمام محمد باقر در کتب بزرگان اهل سنت و جماعت:
   إمام محمد بن إسماعیل بخاری در تاریخ کبیر می نویسد: أبوجعفر محمد بن علی بن حسین بن علی بن أبِي طالب هاشمِي مدنِي قرشِي از جابر بن عبدالله و پدرش(علی بن حسین بن علی بن أبِي طالب) حدیث شنیده، و از او عمرو بن دینار و پسرش جعفر شنیده اند. عبدالله بن محمد به نقل از ابن عیینه و او از جعفر برایم گفت: پدرم در پنجاه و هشت سالگی درگذشت. ابونعیم می گوید: ابوجعفر محمد بن علی در سال 114 هجری قمری وفات یافته است.(2)
   إمام محمد بن حبان بستی در کتاب تقریب الثقات نگاشته است: أبوجعفر محمد بن علِي بن حسین بن علِي بن أبِي طالب از جمله تابعین و پدر جعفر بن محمد بوده، و در سال 114 هجری قمری در مدینه وفات یافته است، اما بعضی از مؤرخین وفات او را در سال 118 هجری قمری گفته اند، و او در هنگام وفات 63 سال عمر داشته است.(3)
   إمام أبِي محمد عبدالرحمن بن أبِي حاتم محمد بن ادریس تمیمی حنظلی رازِي در کتاب الجرح والتعدیل آورده است: از پدرم شنیدم، که می گفت: أبوجعفر محمد بن علی بن حسین بن علِي بن أبِي طالب از جابر بن عبدالله و پدرش علی بن حسین حدیث روایت نموده، و از او پسرش جعفر بن محمد، زهرِي، عمرو بن دینار و أبوإسحاق همدانِي روایت کرده اند.(4)
   إمام حافظ شهاب الدین احمد بن علی مشهور به ابن حجر عسقلانِي در کتاب تهذیب التهذیب می نویسد: گفته شده است که روایت ابوجعفر محمد بن علی از صحابه أی که ذکر آن ها آمده، غیر از عبدالله بن عباس، جابر بن عبدالله أنصارِي و عبدالله بن جعفر بن أبِي طالب از دیگران به طریقه مرسل بوده است.(5) ابن حجر عسقلانِي در کتاب تقریب التهذیب از إمام أبوجعفر باقر محمد بن علی بن حسین بن أبِي طالب یادآوری نموده و او را شخصیتی ثقه و فاضل خوانده است.(6)
  محمد بن منکدر می گوید: من کسی را ندیدم که بر علی بن حسین فضیلت داشته باشد، تا اینکه پسرش محمد را دیدم، روزی تصمیم گرفتم، که او مرا موعظه کند، و او مرا وعظ و نصیحت کرد.(5)
   إمام أبِي عمرو خلیفه بن خیاط شباب عصفرِي در کتاب طبقات خود می نگارد: از فرزندان مهاجران و بعد از قریش یکی هم ابوجعفر محمد بن علی بن حسین بن علی بن أبِي طالب می باشد، که مادرش أم عبدالله دختر حسن بن علی بن أبِي طالب بود. خلیفه بن خیاط عصفرِي در کتاب های طبقات و تاریخ خود می نویسد: أبوجعفر محمد بن علی در سال 118 هجری قمری وفات یافت.(7 و 8)
   إمام شمس الدین أبوعبدالله محمد بن أحمد بن عثمان ذهبِي در کتاب سیر أعلام النبلاء می نویسد: سید و امام أبوجعفر محمد بن علی بن حسین بن علی علوِي فاطمِي مدنِي فرزند امام زین العابدین یکی از کسانی بود که علم، عمل، سیادت، شرافت، اعتماد و پاکدامنی را در وجودش یکجا کرده بود، او اهلیت خلافت بر مسلمین را داشت. إمام محمد باقر یکی از دوازده امامی است، که شیعیان امامیه احترام به آنها دارند، و از آنها زیاد تجلیل می کنند، و آنها را معصوم و عالم به تمام دین می پندارند، در صورتی که غیر از ملائیکه و پیامبران کس دیگری معصوم نیست، و دیگر مردمان همگی جائز الخطاء می باشند، و گفتار تمام مردمان قابل قبول و نیز قابل رد است، جز پیامبران که عصمت آنها از طریق وحی الهی تائید گردیده است. أبوجعفر محمد بن علی به باقر شهرت دارد، که از بقرالعلم، بمعنی شگافنده علم می باشد، که او ظاهر و باطن علم را شناخته است. امام محمد باقر إمامی مجتهد، کبیرالشأن و بزرگواری بوده، و زیاد قرآن را تلاوت می کرده است.(9)
   ابن فُضَیل از سالم بن أبِي حفصه(عجلِي کوفِي از یاران امام محمد باقر و امام جعفر صادق متوفی سال 137 هجری قمری) روایت نموده، که گفت: من از أبوجعفر(امام محمد باقر) و پسرش جعفر(إمام صادق) راجع به أبِي بکر و عمر سوال کردم. برایم گفتند: ای سالم! هرآئینه آنها را دوست می داریم و از دشمنان شان بیزاری می جوئیم، زیرا آنها دو پیشوای هدایت گر بودند. أمام ذهبی می گوید: سالم بطور آشکار از شیعیان و مریدان أمام محمد باقر بود، و به همراه آن از این حرف حق چشم پوشی نکرد، و فضل به وجود شخص فاضل شناخته می شود، و سالم مردی صاحب فضل بوده است. همچنین ابن فٌضَیل(أبوعبدالرحمن محمد بن فضیل بن غزوان ضبِي کوفِي) ناقل روایت نیز مردی شیعِي و ثقه بوده است. خداوند بعضی از شیعیان روزگار ما را هدایت کند، که دچار بدبختی و بیچارگی شده، و در نادانی و دروغگوئی فرو رفته اند، و شیخین یعنی دو وزیر محمد مصطفی(ص) حضرت ابوبکر صدیق و حضرت عمر فاروق را دشنام می دهند، و این گفتۀ امام محمد باقر و امام جعفر صادق رضی الله تعالی عنهما را حمل بر تقیه می کنند.(9)
   (أبومحمد إسحاق بن یوسف بن مرداس قرشِي واسطِي معروف به)إسحاق أزرق از بسَّام بن عبدالله صَیرفِي(أسدِي کوفِي) روایت نموده، که گفت: از أبوجعفر راجع به أبِي بکر و عمر سوال کردم، گفت: به خداوند سوگند! بدرستی که من آنها را دوست می دارم، و برای شان آمرزش می طلبم، و من هیچ یکی از خاندان خود را ندیدم، مگر این که آنها را دوست می داشته اند.(9)
   عبدالله بن محمد بن عقیل(بن أبِي طالب مدنِي قرشِي هاشمِي) می گوید: أبوجعفر(محمد بن علی بن حسین) در هر شبانه روزی یکصد و پنجاه رکعت نماز می خواند.(9)
  إمام نسائِي و دیگر بزرگان أمام أبوجعفر محمد الباقر بن علی بن حسین هاشمی را از جمله  فقهای تابعین در مدینه شمرده اند، و تمام حفاظ حدیث اتفاق نظر دارند بر اینکه بر احادیث امام محمد باقر استناد و احتجاج کرده می شود(یعنی روایات وی حجت هستند.)(9)
    (ابوبکر أحمد بن جعفر بن حمدان بن مالک حنبلِي متوفی سال 368 هجری قمری معروف به) قَطِيعِي در فوائدش می گوید: أبومسلم کَجِي از أبوعاصم و او از جعفر بن محمد(امام صادق) و او از پدرش(امام محمد باقر) روایت نموده، که عمر(رض) گفت: نمی دانم چگونه با مجوسیان معامله نمایم! عبدالرحمن بن عوف برخواست، و از رسول الله(ص) روایت نمود، که فرمودند: (سُنُّوا بِهِم سُنَّةَ أَهلِ الکِتَابِ.) ترجمه: با آنها طبق همان سنتی که با اهل کتاب رفتار می نمائید، رفتار کنید. حدیث مذکور را إمام مالک در موطأ، ابن أبِي شیبه در کتاب المصنف، ابن عساکر در تاریخ دمشق، هیثمِي در کتاب المجمع، بیهقِي، طبرانِي و ابن کثیر آورده اند. اما آن را حدیثی مرسل می دانند، و می گویند: چون امام محمد باقر زمان حضرت عمر فاروق را درک نکرده است، لهذا حدیث مذکور حدیثی مرسل می باشد.(9)
   زبیر بن بکار می گوید: بود که برای محمد بن علی باقر العلم گفته می شد، و مادرش أم عبدالله دختر حسن بن علی(رض) بود. و دربارۀ وی قرظِي شعری گفته، که بیتی از آن چنین است:
                                           یَا بَاقِرَ العِلمِ لأهلِ التَّقَی            وَ خَیرَ مَن لَبَّی علی الأجبُلِ
ترجمه: ای شگافنده علم از برای پرهیزگاران،  و ای کسی که بر کوه های مکه لبیک گفتی.
و مالک بن أعین نیز در وصف وی شعری سروده، که ابیاتی از آن چنین است.
                                                إذَا طَلَبَ النَّاسٌ عِلمَ القُرآنِ                کَانِت قُرَیشُ عَلَیهِ عِیَالا
                                              وَ إن قِیلَ: اینُ ابنِ بِنتِ الرَّسُولِ              نِلتَ بِذلک  فَرعاً طُوَالا
                                              نَجُومُ         تُهَلِّلُ      لِلمُدلجِينَ               جِبالُ تُوَرثُ عِلماً جِبَالا
ترجمه: هرگاه مردم بخواهند کاملا از حقایق قرآن واقف شوند، باید حلقۀ در خانۀ بزرگی را به دست گیرند، که قریش با آن که اهل قرآن و مردمی با کمال اند، ریزه خوار خوان کمالات او می باشند. و هرگاه در صدد استفاده از چنین بزرگی برآمدی، و گفتی پسر دختر پیامبر کجاست، به اصول و فروع کمالات قرآنی پی برده أی. او مانند ستاره أی درخشانی است که چراغ تاریکی های شب های تار مسافرانند، و مانند کوه های عظینی است که مملو از علم و کمال می باشند.(9)
   ابن عُقدَه از محمد بن عبدالله بن أبِي نجیح و او از علی بن حسان قرشِي و او از عمویش عبدالرحمن بن کثیر و او از جعفر بن محمد و او از پدرش روایت نموده، که گفت: جدم امام حسین(رض) مرا در حجرۀ خود نشانید، و برایم گفت: رسول الله(ص) برای تو سلام رسانیدند.
   از سلمه بن کُهَیل(تنعِي حضرمِي کوفِي) روایت است که در تفسیر این آیه می گوید: (إِنَّ فِي ذَلِکَ لآیَاتٍ لِلمُتَوَسِّمِينَ.) ترجمه: بی گمان در این نشانه هائی برای افراد هوشمند موجود است. سوره حجر آیه هفتاد و پنجم. و متوسمین که به معنی هوشمندان می باشد، امام محمد باقر(رض) را مشمول آنها گردانیده است.(9)
   زبیر(بن بکار) در کتاب النسب آورده است: عبدالرحمن بن عبدالله زهرِي برایم گفت: هشام( بن عبدالملک خلیفه اموی) به حج آمد، و در حالی که به دست غلام خود سالم تکیه کرده بود، به حرم داخل گردید. محمد بن علی بن حسین نشسته بود. غلام گفت: یا امیرالمومنین! این محمد بن علی است. هشام گفت: همان که عراقی ها مفتون و گرویدۀ او هستند. گفت: بلی. گفت: به نزدش برو، و برایش بگو: امیرالمومنین برایت می گوید: روز قیامت که مردم در صحنۀ پرسش قرار دارند، چه چیزی می خورند و می آشامند؟  إمام محمد باقر برایش گفت: آنان در جایگاهی حشر می شوند، که مثل قرص نان پاکیزه است، و در آن جوی های آب زلال جاری است. هشام وقتی دید که امام محمد باقر بر وی ظفر یافت، گفت: الله اکبر، و باز به غلامش گفت: به نزد وی برو، و برایش بگو: آنان با همۀ گرفتاری که دارند، آیا به خوردن و آشامیدن هم مبادرت می ورزند؟ غلام رفت و پرسش وی را برای امام محمد باقر گفت: امام در جواب وی گفت: برایش بگو: اهل دوزخ با این همه مشغله أی که دارند، از خوردن و آشامیدن باز نمی مانند، تا جائی که در قرآن کریم آمده است، که می گویند: (أفِيضُوا عَلَینَا مِنَ المَآءِ أَو مِمَّا رَزَقَکُمُ اللهُ.) ترجمه: مقداری از آب یا از چیزهائی که خداوند قسمت شما فرموده است به ما عطا کنید. سوره اعراف آیه پنجاهم.(9)
   مطلب بن زیاد(بن أبِي زهیر ثقفِي کوفِي قرشِي) از لیث بن أبِي سُلَیم(بن زنیم قرشِي کوفِي) روایت نموده، که گفت: به نزد أبِي جعفر محمد بن علی رفتم، او از گناهانش و آنچه مردم دربارۀ او می گفتند، یاداوری نموده، و گریه می کرد.(9)
   از أبِي جعفر روایت است، که گفت: کسی که محبت دین در قلبش جای گیرد، غیر دین را ترک می کند. و دنیا چیست! مگر مرکبی است که او را سوار می شوی، لباسی است که آن را می پوشی، و زنی است که شیفتۀ او می شوی.(9)
   أبونعیم از أبوجعفر رازِي و او از مِنهال بن عمرو(اسدِي کوفِي) و او از محمد بن علی روایت نموده، که گفت: از عظمت خداوند هرچند که می خواهید یادآوری کنید، و دربارۀ ذات باری تعالی تبصره نکنید زیرا ذات پروردگار از آن بزرگتر است که در ذهن و فکر انسان بگنجد. و از آتش دوزخ هرچند می خواهید یادآوری نمائید، اما دربارۀ خود دوزخ و چگونگی آن تبصره نکنید، زیرا دوزخ از آن که تصور می کنید شدید تر و سوزناک تر است. و از بهشت هرچند که می خواهید یاد کنید، اما دربارۀ چگونگی آن بحث ننمائید، زیرا بهشت از آنچه فکر می کنید بهتر و زیباتر است.(9)
   جابر جعفِي از محمد بن علی(رض) روایت نموده، که گفت: تمام فرزندان حضرت فاطمه(رض) می گویند: حضرت أبِي بکر و حضرت عمر رضی الله تعالی عنهما از آنچه به زبان گفته شود نیکوتر بودند. إمام ذهبِي  می گوید: أم فَروة دختر قاسم بن محمد بن أبِي بکر صدیق همسر أمام أبِي جعفر محمد باقر و مادر أمام جعفر صادق رضی الله تعالی عنهما بود.(9)
   محمد بن طلحه بن مُصَرِّف(یامِي کوفِي) از خلف بن حَوشَب(کوفِي) و او از سالم بن أبِي حفصه روایت نموده، که گفت: در هنگام مریضی أبِي محمد باقر(رض) به نزد او رفتم، فکر می کنم برای متوجه ساختن من مرا مورد خطاب قرار داد، و چنین گفت: (اللهُمَّ إنِي أتوَلَّی وَ أحِبُّ أبَا بکر وَ عُمر، اللهُمَّ إن کَانَ فِي نَفسِي غَیر هَذَا، فَلَا نَالَتنِي شفَاعةُ مُحَمّدٍ یَوم القِيَامةِ.) ترجمه: بار الها! بدرستی که من ابوبکر و عمر رضی الله تعالی عنهما را دوست دارم، و به آنها محبت می ورزم، بار الها! اگر غیر از این چیز دیگری در نفس خود داشته باشم، شفاعت حضرت محمد(ص) را در روز قیامت نصیب من مگردان.(9)
   عیسی بن یونس(بن أبِي إسحاق عمرو همدانِي سبیعِي کوفِي) از عبدالملک بن أبِي سلیمان(فزارِي عزرمِي کوفِي) روایت نموده، که گفت: برای محمد بن علی(رض) گفتم: درباه تفسیر این آیه برایم بگوید: (إِنَّمَا وَلِيُّکُمُ اللهُ وَ رَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا.) ترجمه: تنها خداوند، و پیامبرش و مؤمنان یاور و دوست شما هستند. سوره مائده(5) آیه پنجاه و پنجم. گفت: مراد از آن اصحاب رسول الله(ص) هستند. برایش گفتم: بعضی می گویند: مراد از آن حضرت علی(رض) است. گفت: حضرت علی(رض) هم از جملۀ اصحاب رسول الله(ص) می باشد.(9)
   أبوبکر بن عیاش(بن سالم حناط أسدِي کوفِي) از(سلیمان بن مهران کوفِي معروف به) أعمش و او از أبِي جعفر محمد بن علی(رض) روایت نموده، که گفت: بعضی ها گمان می کنند، که من مهدی هستم، در حالی که من به اجل خود نزدیک تر از آن هستم، که آن ها ادعا دارند.(9)
   إسحاق صفار از ابن خلیل و او از أبوالمکارم تیمِي و او از أبوعلی مقرئ و او از حافظ أبونُعَیم و او از علی بن أحمد مِصَّیصِي و او از أحمد بن خُلَید و او از أبونُعَیم و او از بسَّام صَیرفِي روایت نموده، که گفت: از أبوجعفر محمد بن علی راجع به قرآن سوال کردم، گفت: قرآن کلام خداوند و غیر مخلوق است.(9)
   أبونعیم از محمد بن علی بن حُبَیش(بن أحمد بغدادِي) و او از إبراهیم بن شریک(بن فضل أسدِي کوفِي) و او از عقبه بن مُکرَم(بن أفلح بصرِي) و او از یونس بن بکیر(بن واصل شیبانِي) و او از أبِي عبدالله جعفِي و او از عروه بن عبدالله(بن قشیر جعفِي کوفِي) روایت نموده، که گفت: از أبا جعفر محمد بن علی دربارۀ زینت کردن و آراستن شمشیرها پرسیدم، گفت: در آن باکی نیست، أبوبکر صدیق هم شمسیر خود را می آراست و زینت می کرد. برایش گفتم: أبوبکر را صدیق می گوئی؟ از جایش برجست، خود را راست نمود، و رویش را به طرف قبله گردانید، و بعد گفت: بلی او صدیق است، بلی او صدیق است، و کسی که او را صدیق نگوید، خداوند هیچ سخن او را در دنیا و آخرت تصدیق نمی کند.(9)
   عمر مولای عُفرة از محمد بن علی روایت نموده، که گفت: در قلب شخص به هر مقداری که از کبر باشد، به همان اندازه از عقل او کم می شود.(9)
   از أمام محمد باقر روایت است، که فرمود: صاعقه ها به مؤمن و غیر مؤمن می رسد، اما به ذاکر ضرر نمی رساند. و نیز فرموده است: سلاح شخص فرومایه قباحت کلام است.(9)
   علی بن أحمد و تعدادی دیگر از عمر بن محمد و او از عبدالوهاب أنماطِي و او از أبومحمد(عبدالله بن محمد بن عبدالله بن هَزار مَرد صریفینِي) و و او از(أبوالقاسم عبدالله بن محمد بن اسحاق بن سلیمان) ابن حَبابَه و او از أبوالقاسم بغوِي و او از علی بن جَعد(بغدادِي جوهرِي) و او از قاسم بن فَضل (ثقفِي جویبارِي اصفهانِي) و او از محمد بن علی(رض) روایت نموده، که گفت: أم سلمه(رض) می گفت: رسول الله (ص) فرمودند: (الحَجُّ جِهَادُ کُلُ ضَعِيفٍ.) ترجمه: حج ، جهاد انسان های ضعیف است.(9)
   إمام شمس الدین ابوعبدالله محمد بن احمد بن عثمان ذهبِي در کتالب الکاشف می نویسد: أمام محمد باقر در سال 56 هجری قمری متولد و در سال 118 هجری قمری وفات یافته است.(10)
   جمال الدین أبِي إسحاق إبراهیم بن علی بن یوسف شیرازِي فیروز آبادِي شافعِي در کتاب طبقات الفقهاء آورده است: یکی از فقهای تابعین أبوجعفر محمد بن علی بن حسین بن علی بن أبِي طالب می باشد، که بنا به گفتۀ مصعب در سال 114 هجری قمری و بنا به گفته یحیی در سال 118 هجری قمری، و بنا به گفتۀ مدائنِي در سال 117 هجری قمری به سن 63 سالگی وفات یافته است، اما واقدِي عمر او را در هنگام وفات 73 سال گفته است.(20)
   إمام حافظ أبِي القاسم علی بن حسن بن هبة الله بن عبدالله شافعِي معروف به ابن عساکر دمشقِي در تاریخ مدینة دمشق می نویسد: أبوجعفر محمد بن علی بن حسین بن علی بن أبِي طالب بن عبدالمطلب بن هاشم بن عبدامناف هاشمِي ملقب به باقرالعلم از اهالی مدینه بوده، و در زمان خلافت عمر بن عبدالعزیز در وفدِي جهت دادن مشوره در بعضی از امور به دمشق سفر نموده است.(11)
   أبوالقاسم حسینِي از رشا(راشد) بن نظیف و او از حسن بن اسماعیل و او از احمد بن مروان و او از عمران بن موسی جزرِي و او از پدرش و او از أبِي ضَمرَه روایت نموده، که گفت: عمر بن عبدالعزیز خطاب به تعدادِي از فرزندان إمام حسین(رض) گفت: شما هیچ کدام لحظه أی بر دروازۀ من انتظار نکشید، زیرا من در نزد پروردگارم شرمنده می شوم، که شخصی از فرزندان و خاندان رسول الله(ص) بر دروازۀ من انتظار بکشد.(11)
    ابن عساکر می نویسد: به خط عبدالوهاب میدانی به نقل از أبِي سلیمان بن زَبر و او از پدرش أبِي محمد و او از أحمد بن عبدالله خواندم، که گفت: در کتاب پدرم به خط خودش به نقل از فرات بن سائب و او از أبِي حمزه آمده است: وقتی که عمر بن عبدالعزیز به خلافت رسید، برای فقهای روزگارش نامه فرستاد، و از آنها دعوت کرد، که برای مشوره به دمشق بیایند، از آن جمله برای أبِي جعفر محمد بن علی بن حسین پیکی ویژه فرستاد، و برای عون بن عبدالله بن عتبه بن مسعود که از زاهدان و عابدان ساکن کوفه بود پیامی مخصوص داد، و برای محمد بن کعب قرظِي که از فضلاء و فقهای مدیند بود قاصد خاص روان نمود. أبوجعفر محمد بن علی به نزد عمر بن عبدالعزیز آمد، با وی ملاقات کرد، و به وی مشوره داد، زمانی که می خواست دوباره به مدینه برگردد، و قصد وداع با خلیفه عادل عمر بن عبدالعزیز را داشت. عمر بن عبدالعزیز برایش گفت: ای أبوجعفر! مرا نصیحت کن. امام محمد باقر برایش گفت: تو را به تقوی پروردگار سفارش می کنم. و سفارش من به تو این است که بزرگان این امت را پدر، کودکان را فرزند و جوانان و میانسالان را برادر بدانی و همانطوری که با پدر، فرزند و برادر خود رفتار می کنی با آنها با شایستگی و نیکی رفتار نمائی، و در انجام کار های شایسته به نحو احسن اقدام کنی، خداوند تو را رحمت کند و در حفظ امانت خداوندی موفق داشته باشد. و در هنگامی که امام محمد باقر از نزد خلیفه بیرون می شد عمر بن عبدالعزیز سینه اش را بر سینه امام محمد باقر گذاشت، و گریست، بعد از آن در مقابل امام نشست، و تمام خواسته های امام را برآورده ساخت، و این آخرین دیدار شان بود، خداوند هر دوی ایشان را رحمت کند.(11)
   أبوالقاسم بن سمرقندِي از اسماعیل بن مسعده و او از حمزه بن یوسف سهمِي و او از أحمد بن أبِي عمران جرجانِي و او از عمران بن موسی و او از ابراهیم بن منذز و او از محمد بن جعفر و او از جعفر بن محمد روایت نموده، که گفت: نقش انگشتری پدرم محمد بن علی این آیه شریفه بود: (القُوَّةُ لِلهِ جَمِیعاً.) ترجمه: قدرت جملگی از آن پروردگار است. سوره بقره(2) آیه یکصد و شصت و پنجم.(11)
   أبوالحسن فرضِي و ابویعلی بن حُبُوبِي می گویند: سهل بن بشر از علی بن منیر بن احمد و او از حسن بن رشیق روایت نموده، که گفت: أبوعبدالرحمن نسائِي اسامی فقهای تابعین از اهالی مدینه را چنین شمرده است: سعید بن مسیب، عروه بن زبیر، أبوسلمه بن عبدالرحمن، عبیدالله بن عبدالله بن عتبه، سلیمان بن یسار، خارجه بن زید بن ثابت، ابوبکر بن عبدالرحمن بن حارث بن هشام، علی بن حسن، قاسم بن محمد بن أبِي بکر صدیق، سالم بن عبدالله بن عمر، أبوجعفر محمد بن علی و عمر بن عبدالعزیز.(11)
   أبوالقاسم علی بن إبراهیم خطیب از أبوالحسن رَشَا بن نظیف و او از أبومحمد حسن بن اسماعیل و او از احمد بن مروان و او از محمد بن عبدالعزیز و او از عبید بن اسحاق و او از علاء بن میمون و او از افلح مولای محمد بن علی روایت نموده، که گفت: به همراه محمد بن علی به قصد حج برآمدیم، وقتی که به مسجدالحرام داخل شدیم و نظر امام محمد باقر به خانۀ کعبه افتید، گریه کرد، و چنان صدای گریه او بلند گردید، که مردم هم با گریه او گریه کردند، کسی از علت گریه اش پرسید. امام محمد باقر خطاب به مردم گفت: گریه کردم شاید خداوند متعال به من امروز به نظر رحمت نظر کند، و فرادا رستگار شوم. بعد طواف کرد و وقتی به مقام ابراهیم رسید، نماز گزارد، رکوع نموده، و باز سجده کرد، هنگامی که سرش را از سجده برداشت جای سجده اش همه از نهایت اشک و گریه تر و پرآب بود.(11)
    أبِي القاسم نصر بن أحمد بن مقاتل از أبِي القاسم علی بن محمد مصیصِي و او از أبوالحسن علی بن محمد قارِي و او از محمد بن أحمد بن عثمان شاهد و او از محمد بن جعفر سامرِي روایت نموده، که گفت: از أبوموسی مؤدب شنیدم، که می گفت: از قیس بن نعمان شنیدم، که فرمود: روزی به سوی یکی از قبرستان های مدینه رفتم، در این هنگام طفلی را دیدم که کنار قبری نشسته، و به شدت گریه می کند، و نوری از چهره بسیار درخشنده او نمایان است، نزد وی رفتم، و برایش گفتم: ای کودک! چه چیزی تو را واداشته است که چنین گریه می کنی، و از غم چه کسی نالانی، و بر تو چه رسیده است که به تنهائی و در خلوت در قبرستان شهر و در کنار مردگان این چنین زار می گریی، در حالی که تو هنوز نوجوانی و وقت خوشحالی و شادابی تو است، و باید گریه را کنار بگذاری، و غم و اندوه را فراموش کنی؟ طفل مذکور سرش را بالا نمود، مرا دید، و بعد پائین انداخت و ساعتی در اندیشه فرو رفت، و بعد سرش را بالا نموده، و در پاسخ من چنین گفت:
                                     إِنّ الصَّبِي صَبِي العَقل لَا صغر         أزری بذِي العَقل فِينَا لَا وَ لَا کبر
ترجمه: صباوت و طفولیت مربوط به شخصی است که خرد طفلانه داشته باشد، اما مردمان خردمند نه از صغارت شان به آن ها گزندی می رسد، و نه هم از بزرگی شان. سپس برایم گفت: مثلی که  سری فارغ از اندیشه و قلبی بدون از سوز و گداز داری؟  آیا بر اثر آرزوهای بسیار مرگ تو را در امان می گذارد؟ و گفت: چیزی که مرا به  تنهائی در کنار قبرستان شهر کشیده است، این فرمودۀ پروردگارم می باشد: (فَإِذَاهُم مِنَ الأَجدَاثِ إلَی رَبِّهِم یَنسِلُونَ.) ترجمه: و به ناگاه همۀ آنان از گورها بیرون آمده، و به سوی پروردگار شان شتابان رهسپار می گردند. سوره یسن(36) آیه پنجاه و یکم. گفتم: پدر و مادرم فدای تو باد، تو کیستِي؟ بدرستی که من تا حالا کلامی زیباتر از این که تو می گوئی نشنیدم. گفت: یکی از بدبختی های اهالی شهرهای ما این است که فرزندان پیامبران خود را کمتر می شناسند، من محمد بن علی بن حسین بن علی هستم، و این قبر پدر من است، راستی هم کدام انس و الفتی بهتر و زیبا تر از نشستن در کنار پدر می باشد، و چه ترس و اضطرابی خواهد بود که در این جا دوام بیاورد، بعد از آن اشعار زیر را قرائت نمود:
             مَا غَاضَ دَمعِي عِندَ نَازِلَةٍ       إلَّا  جَعَلتُکَ  ِللبُکَاء  سَبَبَا     إنِي  أجُلُّ  ثَرَّی  حَلَّلتَ   بِهِ          مِن أَن أُری لِسِوَاکَ مُکَتئِبَا
                                                    فَإذَا ذَکَرتُکَ سَامحتُکَ بِهِ     مِنِي الدُّمُوعَ فَفَاضَ فَانسَکَبَا
   ترجمه: هیچ الم و دردی اشک چمشمان مرا جاری نساخت، مگر آن که به بهانه گریه بر تو گریه کردم، من خواندن مرثیه را بر تو را شایسته تر می دانم، از آن که به غیر از تو بر کسی مرثیه بخوانم و گریه کنم، و وقتی تو را به یاد می یاورم به آسانی گریه می کنم و اشک از چشمان من جاری می گردد. قیس بن نعمان می گوید: از قبرستان برگشتم، و از آن به بعد تا به حالا هیچ وقت زیارت قبور را ترک ننمودم.(11)
   أبوالقاسم حسینِي از رشأ قاری و او از حسن بن اسماعیل و او از احمد بن مروان و او از موسی بن حماد و او از محمد بن حارث و او از مدائنِي روایت نموده، که گفت: محمد بن علی بن حسین در نزدیک کعبه بود أعرابی از وی پرسید: آیا خدا را می بینی که عبادت می کنی؟ امام سرش را بالا کرد، و گفت: من چیزی را که نبینم، عبادت نمی کنم. اعرابی گفت: چگونه او را می بینی؟ امام باقر گفت: چشم ها او را آشکارا درک نمی کنند، اما قلوب بوسیلۀ حقایق ایمان او را درک می نمایند، خداوند به حواس درک نمی شود، و به مردم قیاس نمی گردد، او از روی نشانه ها شناخته می شود و از روی علامات توصیف می گردد، جائز نیست که گفته شود او از اشیاء است، و شئی به او شباهت دارد. (لَیسَ کَمِثلِهِ شَيءٌ.) ترجمه: هیچ چیزی همانند خداوند نیست. سورۀ شوری(42) آیه یازدهم. این است توصیف خداوند، و غیر از او پروردگاری نیست. اعرابی گفت: خداوند دانا تر است که چگونه رسالات خود را بگرداند.(11)
   أبوبکر بن مَزرَفِي از أبوالحسین بن مهتدِي و او از عیسی بن علی و او از أبوالقاسم بغوِي و او از داود بن عمرو ضبِي و او از شریک و او از عروه بن عبدالله روایت نموده، که أبِي جعفر(امام محمد باقر) گفت: دستۀ شمشیر امیرالمؤمنین عمر از نقره بود. گفتم: امیرالمؤمنین؟ گفت: بلی.(11)
   أبوتمام علی بن محمد در یاداشتی ار ابوبکر بن بیرِي و او از محمد بن حسین زعفرانِي و او از احمد بن أبِي خیثمه  و او از مالک بن اسماعیل و او از علی بن جعد روایت نموده، که گفته اند: زهیر به نقل از عروه بن عبدالله گفت: أباجعفر محمد بن علی را ملاقات نمودم، مرا به خضاب به وسمه(برگ درختی که به آن موی را رنگ می نمایند) امر کرد. و گفت: من هم به همین برگ ها خضاب می کردم، و بعد گفت: عده ای مردمی نادان گمان می کنند که رنگ کردن موی با حناء حرام است، در حالی که من از محمد بن أبِي بکر-یا قاسم بن محمد-(بن أبی بکر شک راوی است) پرسیدم، او یاد کرد که ابوبکر صدیق با حناء و کتم(نوعی گیاهی که با ان موی را رنگ می کنند) موی های خود را رنگ می نمود. گفتم: صدیق؟ گفت: بلی، سوگند به پروردگار! که او صدیق است. زهیر گفت: به گمانم که وقتی که سوگند یاد نمود، به طرف کعبه نیز اشاره کرد.(11)
   أبوالقاسم إسماعیل بن حسن بن عبدالله صرصرِي از أبوعمر حمزه بن قاسم امام و او از عبدالله بن أبِي علی و او از إسحاق بن بشر بن عبدالله و او از جابر روایت نموده، که گفت: از أباجعفر محمد بن علی رحمه الله پرسیدم: آیا کسی از اهل بیت أبابکر و عمر را بد می گوید؟ گفت: معاذالله، بلکه اهل بیت آنها را دوست می دارند و برای شان طلب آمرزش می کنند و با آنها مهربان هستند.(11)
   أبوالفضل أرموِي در یاداشتی از أبوالغانم بن مأمون و او از أبوعبدالله شیبانِي و او از أحمد بن عبدالمنعم بن احمد بن بندار و أبوالحسن مُجَهَّز و آنها از أبوالحسن دارقطنِي و او از أبوذر أحمد بن محمد بن أبِي بکر و او از علی بن حسین بن أشکاب و او از إسحاق أزرق و او از بسام بن عبدالله صیرفِي روایت نموده، که گفت: از أباجعفر پرسیدم: راجع به أبِي بکر و عمر چه می گوئی؟ گفت: به خداوند سوگند! من آنها را دوست می دارم، و برای شان آمرزش می طلبم، و من کسی را از اهل بیت خود ندیدم، مگر اینکه آنها را دوست می دارند.(11)
   ابوالحسن بختیار بن عبدالله هندِي(مهتدِي) از ابوالقاسم عبدالملک بن علی بن خلف بن محمد بن شعبه بصرِي در بصره و او از قاضی أبوعمر قاسم بن جعفر بن عبدالواحد هاشمِي و او از أبوالعباس محمد بن احمد بن احمد بن حماد الأثرم مقرئ و او از ابوالحسن علی بن حرب طائِي و او از ابن فُضَیل و او از سالم بن أبِي حفصه روایت نموده، که گفت: از أبوجعفر(امام محمد باقر) و جعفر(امام صادق) راجع به أبِي بکر و عمر سوال کردم. گفتند: آنها را دوست داریم، و از دشمنان شان بیزاری می جوئیم، و آن ها دو امام هدایتگر بودند.(11)
   أبوعبدالله فراوِي از ابوبکر بیهقِي و او از ابوعبدالله حافظ و او از احمد بن علی مقرئ و او از أبوعیسی ترمذِي و او از حسن بن عرفه و او از محمد بن فضیل و او از سالم بن أبِي حفصه روایت نموده، که گفت: از أبوجعفر محمد بن علی و جعفر بن محمد راجع به أبِي بکر و عمر سوال کردم، برایم گفتند: ای سالم! ما هر دوی آنها را دوست داریم و از دشمنان شان برائت می جوئیم، و آنها دو امامی هدایت گر بودند. و جعفر بن محمد برایم گفت: یاسالم! آیا کسی پدربزرگ خود را بد می گوید، ابوبکر جد من است، در روز قیامت شفاعت حضرت محمد نصیب من نشود، اگر من آنها را دوست نداشته باشم و از دشمنان شان بیزاری نجویم. أبوعیسی ترمذِي می گوید: مادر جعفر بن محمد(امام صادق) ام فروة دختر قاسم بن محمد بن أبِي بکر صدیق بود.(11)
   أبوعبدالله خلال از أبوطاهر بن محمود و او از أبوبکر بن مقرئ و او از ابوعروبه حرانِي و او از علی بن منذر طریقِي و او از سدیر صیرفِي و سالم بن أبِي حفصه روایت نموده، که آنها از أباجعفر(امام محمد باقر) و جعفر(امام صادق) راجع به أبِي بکر و عمر سوال کردند، (امام محمد باقر و امام جعفر صادق) گفتند: ما دوست می داریم کسانی که آنها را دوست داشته باشند، و بیزاری می جوئیم از کسانی که از انها بیزاری می جویند.(11)
   علی حداد از حافظ أبونعیم و او از محمد بن علی بن حبیش و او از احمد بن یحیی حلوانِي و او از احمد بن یونس و او عمرو بن شمر و او از جابر روایت نموده، که گفت: محمد بن علی برایم گفت: یا جابر! به من خبر رسیده است که مردمی در عراق هستند که گمان می کنند، مرا دوست دارند، و به  ابوبکر و عمر رضی الله تعالی عنهما توهین می نمایند، و تعدادی نیز فکر می کنند که من به ایشان امر نموده ام، تو به آنها ابلاغ کن، که من به خداوند از ایشان بیزاری می جویم. و سوگند به خداوندی که نفس محمد در ید و قدرت او است! که به جهت تقرب الی الله حاضرم با آنها جهاد نمایم، و خداوند مرا از شفاعت محمد(ص) محروم گرداند، اگر من برای ابوبکر و عمر طلب استغفار نکنم و  بر آن رحمت نفرستم. و باید دانست که دشمنان خدا از این امر غافل هستند.(11)
   أبوالفضل أرموِي از أبوالغانم بن مأمون و او از أبوعبدالله نشائِي و او از أبوالفضل بن کُرَیدِي و أبوالحسن عتیقِي و آنها از دارقطنِي و او از محمد بن أحمد بن یعقوب و او از پدربزرگش و او از اسرائیل و او از حکیم بن جبیر روایت نموده، که گفت: از أباجعفر راجع به کسانی که بر أبابکر و عمر ایراد می گیرند، سوال کردم. گفت: آنها دیوانه و مالیخولیائی هستند.(11)
   أبوالحسن علی بن حسن از أبوالنجم بدر بن عبدالله و او از ابوبکر خطیب و او از حسن بن محمد خلال و محمد بن عبدالواحد اکبر و آنها از محمد بن عباس خراز و او از أبوعبدالرحمن عبدالله بن حسن بن نصر واسطِي و او از محمد بن حرب و او از اسماعیل بن یحیی و او از سفیان ثورِي و او از جعفر بن محمد روایت نموده، که گفت: پدرم(امام محمد باقر) برایم گفته است: ای پسرم! دشنام دادن به أبِي بکر و عمر از جملۀ گناهان کبیره می باشد، از کسانی که بر ابوبکر و عمر ایراد می گیرند دوری کن.(11)
   أبوالفضل محمد بن عمر بن یوسف از أبوالغانم بن مأمون و او از أبوالحسن دارقطنِي و او از إسماعیل بن محمد صفار و او از سعدان بن نصر و او از عمر بن شبیب و او از کثیر النواء روایت نموده، که گفت: از أباجعفر محمد بن علی راجع به أبِي بکر و عمر سوال کردم، أبوجعفر گفت: آنها را دوست می دارم. گفتم: بعضی مردم گمان می کنند که این گفتۀ شما از روی تقیه است. امام محمد باقر گفت: بدرستی که اگر کسی بترسد از زندگان می ترسد، و از مردگان نمی ترسد، و گفت: خداوند به هشام بن عبدالملک چنین و چنان کند. (یعنی امام محمد باقر پرسنده را متوجه کرد، که من در صورتی که هشام بن عبدالملک خلیفه اموی زنده و بر قدرت است از او نمی ترسم، وعیوب او را می گویم، چگونه از حضرت ابوبکر صدیق و حضرت عمر فاروق که ده ها سال از مرگ شان گذشته است می ترسم و تقیه می کنم.)(11)
   أبوالفضل محمد بن عمر بن یوسف از أبوالغانم و او از أبوعبدالله کردِي و او از أبوالفضل بن کریدِي و أبوالحسن عتیقِي و آنها از أبوالحسن دارقطنِي و او از عثمان بن أحمد دقاق و او از علی بن إبراهیم واسطِي و او از سالم بن سلام و او از أبِي عقیل و او از کثیر نواء روایت نموده، که گفت: برای أبِي جعفر گفتم: خبری برایم رسیده، که گویا أبِي بکر و عمر بر حق شما ظلم کرده اند، یا به راه ظلم رفته اند: گفت: نه، درست نیست، قرآن کریم را خداوند بر بنده اش(حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم) فروفرستاد، تا عالمیان را بواسطۀ آن بیم دهد، آنها ظلم نکردند، و نه هم به اندازۀ دانه أی خردلی(اسفنجی) حق ما را ضایع نمودند. گفتم: خداوند مرا فدای شما کند، آیا آنها را دوست دارید؟ گقت: بلی، ای کثیر، ما آنها را در دنیا و آخرت دوست می داریم، و به آنها محبت می ورزیم. و در دنباله آن گفت: خدا و پیامبرش از مغیره بن سعید(عجلِي) و بنان(بیان بن سمعان تمیمِي) بیزارند، زیرا آنها بر ما اهل بیت دروغ بسته اند.(11)
   دارقطنِي از علی بن عبدالله بن فضل در مصر و او از ابراهیم بن شریک و او از عقبه بن مکرم و او از یونس بن بکیر و او از محمد بن إسحاق و او از أبِي جعفر محمد بن علی روایت نموده، که گفت: کسی که معترف به فضل أبِي بکر و عمر نباشد، بدرستی که سنت را انکار نموده است.(11)
   أبوالقاسم بن سمرقندِي از أبوالحسن بن نقور و او از عیسی بن علی و او از عبدالله بن محمد و او از داود بن عمرو و او از علی بن هاشم بن برید و او از کثیرالنواء و او از أبِي جعفر روایت نموده، که گفت: آیه زیر دربارۀ علی، أبِي بکر و عمر نازل شده است: (وَ نَزَعنَا مَا فِي صُدُورِهِم مِن غِلٍّ إخوَاناً عَلَی سُرُرٍ مُتَقَابِلِينَ.) ترجمه: ما آئینه دلهای پاک آنها را از کدورت، کینه، حسد و هر خلق ناپسند به کلی پاک و پاکیزه ساختیم، و همه برادروار روبروی یکدیگر بر تخت های عزت بنشینند. سورۀ حجر(15) آیه چهل و هفتم.(11)
   أبوعلی مقرئ در یاداشتی از حافظ أبونعیم و او از أبوالبرکات أنماطِي و او از أحمد بن حسن بن خَیرون و او از عبدالملک بن محمد و او از أبوعلی بن صواف و او از محمد بن عثمان بن أبِي شیبه و او از عباد بن یعقوب و او از یونس بن أبِي یعقوب و او از برادرش و او از أبِي جعفر روایت نموده، که گفت: شیعیان ما سه گروه هستند: گروهی که بنام ما مردم را می خورند و چپاول می کنند، گروهی که مانند شیشه می شکنند، و گروهی که مانند طلای سرخ هستند هر چه بیشتر در آتش گداخته و ذوب شوند خالص تر می شوند و ارزش شان زیاد تر می گردد.(11)
   أبوالقاسم زاهر بن طاهر از أبوبکر بیهقِي و او از أبوعبدالله حافظ و او از إسماعیل بن محمد بن فضل و او از پدربزرگش روایت نموده، که گفت: از هارون بن عبدالله بن عبید أنصارِي در مدینه شنیدم، که او از پدرش و او از جعفر صادق بن محمد و او از پدرش روایت نموده، که گفت: مردی به نزد وی آمد، و گفت: مرا نصیحت کن. امام محمد باقر برایش گفت: (هَیَّئ جِهَازَکَ، وَقَدِّم زَادَکَ، وَ کُن وَصِيَّ نَفسِکَ.) ترجمه: وسایل سفرت را آماده بساز، توشۀ خود را جلوتر بفرست و حاکم بر نفس خود باش.(11)
   أبوالقاسم خطیب از أبوالحسن مقرئ و او از أبومحمد مصرِي و او از أبوبکر مالکِي و او از محمد بن اسحاق ثقفِي و او از پدرش و او از عبدالله بن ولید عدنِي و او از سفیان ثورِي و او از پدرش روایت نموده، که گفت: یکی از فرزندان محمد بن علِي مریض شد، او بر بیماری وی بسیار بی تابی می کرد، اما وقتی وفات یافت، آرام بود. برایش گفته شد: علت چه بود که در هنگام بیماری وی بسیار بی تاب بودید، اما بعد از مرگش آرام می باشید؟ امام محمد باقر گفت: آنچه را به آن محبت داریم از پروردگار می خواهیم، اما وقتی که خلاف محبت ما کاری رخ دهد، به جهت آن که خداوند برای ما پسندیده است، مخالفتی نداریم.(11)
   حافظ أبونعیم اصفهانِي در کتاب تهذیب حلیةَ الأولیاء می نویسد: آن حاضر ذاکر و آن خاشع صابر أبوجعفر محمد بن علی باقر که از سلالۀ نبوت و از کسانی بود که حسب دین و نسب در او جمع گردیده بودند، او صحبت از عوارض و خطرات می کرد، همیشه از چشمانش اشک جاری بود، و از جدال، ستیز و خصومت نهی می فرمود.(12)
   خلف بن حوشب از أبِي جعفر محمد بن علی روایت نموده، که گفت: إیمان در دل انسان قائم می گردد، و یقین الهامات و خطورات قلبی است که بر دل حاصل می شود، چنان که وقتی بر دل وقوع کند، آن را مثل آهن سخت و محکم می گرداند، و اگر از دل بیرون رود، دل مانند پارچه أی فرسوده سست و شل می شود.(12)
    عبدالله بن محمد بن عمر بن علی می گوید: در کنار خالویم محمد بن علی نشسته بودم و یحیی بن سعید و ربیعة الرأی نیز به نزد امام باقر بودند، دربان آمد، و گفت: گروهی از اهالی عراق آمده اند، و بعد أبوإسحاق سبیعِي، جابر جعفِي، عبدالله بن عطاء و حکم بن عیینه داخل شدند، و با امام صحبت می کردند، محمد بن علی(امام محمد باقر) رویش را به طرف جابر نمود، و گفت: فقهای عراق آیه زیر را چگونه تفسیر می کنند، و راجع به کلمه برهان که در این آیه آمده است چه می گویند: (وَ لَقَد هَمَّت بِهِ، وَ هَمَّ بِهَا لَو لَآ أَن رَّءَا بُرهَانَ رَبِّهِ.) ترجمه: زن(که چنین دید به پرخاشگری پرداخت، و برای تنبیه عبد خود) قصد (زدن یوسف را کرد، و یوسف برای دفاع از خود) قصد(طرد) او را کرد، اما برهان خدای خود را دید. سورۀ یوسف(12) آیه بیست و چهارم. جابر گفت: می گویند: حضرت یوسف پدرش یعقوب علیه السلام را دید که انگشت خود را می جوید. (به عالم معجزه، چون حضرت یعقوب در کنعان و حضرت یوسف در مصر بودند.) امام محمد باقر گفت: نه، این طور نیست! من از پدرم شنیدم، که او از جدم و او از علی بن أبِي طالب رضی الله تعالی عنه روایت می نمود، که گفت: وقتی که آن زن می خواست، با حضرت یوسف علیه السلام نزدیکی کند، بسوی بتی که از در و یاقوت ساخته شده بود، و در گوشه أی از خانه قرار داشت رفت، و لباس سفیدی را بین خود شان و بت پرده کرد، تا معلوم نشوند. حضرت یوسف فرمود: چکار می کنی؟ زن گفت: لباسی را پرده نمودم، بر اینکه شرم دارم که او ما را ببیند. یوسف علیه السلام گفت: تو از این بتی که نه می خورد و نه می آشامد شرم می کنی، پس چطور من از پروردگارم که خالق تمام موجودات است، و بر همۀ نفوس عالم تسلط کامل دارد شرم ندارم، و بعد گفت: به پروردگار سوگند یاد می کنم! که هیچ وقت به انجام چنین کاری مبادرت نورزم، و این است برهانی که انجام پذیرفت.(12)
    از جابر جعفی روایت شده، که می گوید: محمد بن علی برایم گفت: ای جابر! من اندوهناکم و قلبم آشفته و پریشان است. گفتم: چرا اندوهناک و مشتغل القلب هستید؟ گفت: یا جابر! هر کسی که بر دلش دین خالص خدا داخل شود، او را از غیر آن باز می دارد. ای جابر! دنیا و داشته های آن چیست، و چه می تواند باشد! آیا غیر از این است که مرکبی باشد، که سوار می شوی، یا لباسی باشد که می پوشی، یا زنی باشد که به وصالش رسیده أی! نباید که مؤمن مطمئن به دنیا و بقای خود در آن باشد، و نباید قدوم آخرت را فراموش کند، فتنه ها و فریب های دنیوی نباشد گوش انسان را از شنیدن ذکر خدا کر کند، و زرق و برق دنیا نباید چشم او را از دیدن نور الهی کور نماید. با توجه به همین نکات است که نیکان رستگار شدند، زیرا که پرهیزگاران کم خرچ ترین مردمان هستند،، آنان یاری رساننده ترین مردم به نیازمندان می باشند، اگر آنها را فراموش کردی، آنها از تو یاد می کنند، و آگاهت می سازند، و اگر در راه خدا بودی به تو یاری می رسانند، آنها گویندگان به حق الله و برپادارندگان فرمان خدا می باشند، با محبت به پروردگار از هر محبتی چشم پوشی می کنند، و دل های شان تنها به محبت خدا نظر دارد، و تنها انتظار محبت او را دارند، و در راستای اطاعت خداوند از محبت دنیا چشم پوشیده اند، و دانسته اند که حیات دنیوی یکی از مراحل حیات است، بدین جهت سفارش می کنند، که در دنیا چنان سکنی گزین، مثلی که می پنداری برای مدت کوتاهی در آن اقامت داری و از ان کوچ می کنی. پرهیزگاران به دنیا چون سرمایه أی نظر دارند که در عالم خواب بدست آورده أی، و وقتی که از خواب می خیزی چیزی در دست نداری، پس کوشش کن تا در حفظ دین  و ارزشهای آن استوار بکوشی و نگهدارندۀ آن باشی.(12)
    منصور از أبِي جعفر محمد بن علی روایت نموده، که گفت: از برای هرچیزی آفتی است، و آفت علم نسیان است.(12)
     سعد إسکافِي از أبِي جعفر محمد بن علی روایت نموده، که گفت: عالمی که بواسطۀ علم خود به مردم منفعت می رساند، از هزار عابد بهتر است.(12)
    سعد إسکافِي از أبِي جعفر محمد بن علِي روایت نموده، که گفت: برای ابلیس مرگ یک عالم دوست داشتنی تر است از مرگ هفتاد عابد.
    أصمعِي روایت نموده، که محمد بن علی برای پسرش می گفت: ای پسرم! از دو چیز برحذر باش، از تنبلی و سستی و از دلتنگی و بی تابی که آنها کلید تمام شرارت ها می باشند، زیرا اگر تنبلی و سستی کردی حقی را اداء کرده نمی توانی، و اگر دلتنگی و بی تابی کردی بر ادای حقی صبر کرده نمی توانی.(12)
    حجاج از أبِي جعفر روایت نموده، که گفت: مهم ترین اعمال سه است: اول: یاد خداوند در همۀ حالات. دوم: انصاف تو در نفس. سوم: غمخواری و مددکاری مالی با برادرت.(12)
    أبِي حمزه ثمالِي از أبوجعفر محمد بن علی روایت نموده، که گفت: پدرم(امام زین العابدین) مرا نصیحت نموده، و گفته است: با پنج کس همنشینی مکن، و با آنان هم صحبت مشو، و در هیچ راهی با آنان همراهی و همسفری نکن. گفت: برایش گفتم: پدرم! فدای شما شوم، این پنج کس کدام کسانند. گفت: با فاسق هم نشین مشو، که او تو را با لقمه أی نانی یا کمتر از آن می فروشد. گفتم: ای پدرم دومی کدام است؟ گفت: بخیل را رفاقت و همراهی نکن، زیرا به هنگام نیازمندی ترا از مالش محروم می سازد. گفتم: ای پدرم! سومی کدام کسانند؟ گفت: با دروغگو رفیق و همراز مشو، که او مثل سراب است دور را به تو نزدیک و نزدیک را به تو دور می نمایاند. باز گفتم: ای پدرم! چهارمی کی ها هستند؟ گفت: با احمق دوستی مکن، که دوست احمق می خواهد به تو فائده برساند، به جای آن به تو ضرر می رساند. باز گفتم: ای پدرم! پنجمی چه کسانی هستند؟ گفت: با کسانی که صله رحم را قطع می کنند دوستی مکن، زیرا در سه جای قرآن کریم آنها را به صفت ملعون یافتم.(12)
   أبِي داود می گوید: از محمد بن علی شنیدم، که می گفت: اگر مشاهده کردید که قارئ ثروت مندان را دوست دارد او صاحب الدنیا است، و اگر دیدید که بدون ضرورت سلطان را همراهی می کند او دزد است.(12)
   جابر از أبِي جعفر روایت نموده، که گفت: پیروان ما کسانی هستند، که از خدای عز و جل اطاعت نمایند.(12)
   شعبه خیاط مولای جابر جعفِي می گوید: وقتی که با أبوجعفر محمد بن علی وداع می کردم، برایم گفت: به اهالی کوفه بگو: من بیزارم از کسی که از أبِي بکر و عمر بیزاری بجوید، و من از أبِي بکر و عمر راضی هستم.(12)
   احمد بن محمد روایت نموده، که محمد بن علی گفت: برادری داشتم که در چشم من بزرگ بود، و بزرگی وی در چشم من از آن جهت بود، که دنیا در چشم وی کوچک بود.(12)
    جعفر بن محمد از پدرش(امام محمد باقر) چنین می گوید:  پدرم در نیمه های شب دعا می کرد، و می گفت: بار الها! تو مرا امر کردی، من طور شاید و باید آن را انجام ندادم، و مرا نهی فرمودی، و نهی تورا طوری که شایسته است بجا نکردم، من بندۀ تو هستم و در اختیار تو می باشم و از تو پوزش می طلبم.(12)
   علامه حافظ أبِي الفداء ابن کثیر دمشقِي در کتاب البدایة والنهایه وفات امام محمد باقر را در شمار حوادث سال 115 هجری قمری آورده، و می نویسد: أبوجعفر محمد بن علی بن حسین بن علی بن أبِي طالب قرشِي هاشمِي ملقب و معروف به باقر مادرش أم عبدالله دختر حسن بن علی بوده است. موصوف تابعی جلیل القدر، کثیرالعلم و یکی از اعلام امت اسلامی از روی علم، عمل، عبادت و نسب می باشد. او یکی از أئمه دوازده گانه أی است که شیعیان اثنی عشرِي قائل به امامت شان می باشند،  در حالی که این مرد بزرگوار نه بر طریق و نه هم بر منوال ایشان بوده است، و نه هم آنچه را در اذهان، اوهام و خیالات شان می گذرد را تائید می نماید، بلکه او از جملۀ کسانی است که ابابکر و عمر را مقدم می شمارند، که صحت این مطلب در آثار وی آشکار است، او می گوید: من هیچ کسی از اهل بیت خود را ندیدم، مگر این که ابوبکر و عمر رضی الله تعالی عنهما را دوست می داشته اند. وی از تعدادی از صحابه حدیث روایت نموده، و از او جماعتی از  بزرگان تابعین و دیگران روایت کرده اند. سفیان بن عیینه به نقل از جعفر صادق گفت: پدرم بر من حدیث گفت: و او در آن روزگار بهترین محمدی روی زمین بود. عجلِي می گوید: امام محمد باقر مدنِي و تابعی ثقه بوده است.(21)
   أبوجعفر محمد بن علی بن حسین بن أبِي طالب، پدرش زین العابدین علی و جدش امام حسین بود که در عراق به شهادت رسید، او را باقر گفته اند، زیرا علم را می شگافت و احکام را از آن استنباط می نمود، او شخصیتی ذاکر، خاشع، صابر، از سلاله نبوت، رفیع النسب، عالی الحسب و عارف به خطرات بود، زیاد می گریست، مردم را پند می داد، و از جدل و خصومت نفرت داشت.(21)
   أبوبلال أشعرِي گفت: محمد بن مروان از ثابت و او از محمد بن علی بن حسین روایت نموده، که در ترجمۀ آیه زیر (الغُرفَةَ) را به معنی بهشت ترجمه فرموده است، که در مقابل صبر بر فقر در دنیا به صابران داده می شود: (أُولآئِکَ یُجزَونَ الغُرفَةَ بِمَا صَبَرُوا.) ترجمه: به اینان بالاترین درجات و عالی ترین منزلگاه های بهشت در برابر صبر و استقامت شان داده می شود. سورۀ فرقان(25) آیه هفتاد و پنجم.(21)
   جابر جعفِي می گوید: محمد بن علی برایم گفت: یا جابر! من اندهناکم، و مشتغل القلب می باشم. گفتم: انده شما از چیست، و چرا مشتغل القلب می باشید؟  گفت: یا جابر! هرکس که دین خالص خدای عزوجل در دل او جای بگیرد، او به غیر خدا مشغول نمی شود. ای جابر! دنیا چیست؟ و چه چیزی باید بوده باشد؟ آیا  غیر از این است که جز مرکبی است که سوار می شود؟ یا لباسی است که می پوشی؟ یا همسری است که برایت می رسد؟ همانا مومنین برای دوام و بقای دنیا اعتمادی ندارند، و از آمدن آخرت خود را در امان نمی پندارند، و فتنه ها و دسایسی که می شنوند، گوش های آنها را از شنیدن حرف حق کر نمی سازد، و زینت های دنیوی چشم های آنها را از دیدن نور خدا کور نساخته است. پس به ثواب و رستگاری رسیده اند، و هر آئینه رستگاران مردمی کم مصرف هستند، و بیشترین کمک کاران می باشند، اگر آنها را فراموش کنی، تو را بیاد می آورند و اگر از آنها یاد نمائی به تو کمک می نمایند، آنها گویندگان حق و برپادارندگان امر خدا می باشند. محبت آنها به محبت خداوند بستگی دارد، بسوی خداوند نظر دارند، و محبت خداوند در قلوب آنها جای دارد، بواسطه اطاعت از پروردگان شان از دنیا وحشت دارند، و می دانند که این بواسطه اطاعت از امر خالق شان می باشد، آنها در دنیا چنان سکنی گزین می شوند مثلی که می پندارند در منزلی فرود آمده اند و بزودی سفر نموده، و آنجا را ترک می کنند، و به سرمایه دنیوی چنان نظر دارند، مثلی که متاعی را در خواب بدست آوردی و وقتی از خواب می خیزی چیزی را در دست نداری، پس در حفظ ارزش های دین خود باید بکوشی.(21)
   خالد بن یزید می گوید: از محمد بن علی شنیدم، که می گفت: عمر بن خطاب(رض) فرموده است: اگر دیدید که قاری به اغنیاء محبت می ورزد، او دنیا را دوست دارد، و اگر دیدید که ملازمت سلطان را می نماید او دزد است.(21)
   بشر بن حارث حافِي می گوید: از سفیان ثوری شنیدم، که می گفت: از منصور شنیدم، که گفته است: از محمد بن علی شنیدم، که گفت: بی نیازی و توکل در قلب مؤمن جولان می کنند، هنگامی که به محل توکل وصل شدند، استقرار پیدا نموده، و آن را جایگاه خود می سازند. و گفته است: بدرستی که خداوند رعب و ترس را در قلوب شیعیان ما می افگند، اما وقتی که قائم ما قیام کند، و مهدی ما  ظهور نماید، هریک از مردان آنها از شیر دلیر تر و از شمشیر بران تر می شوند. و نیز گفته است: شیعیان ما کسانی هستند که اطاعت امر پروردگار را بنمایند، و از خدای عزوجل بترسند. هم چنین گفته است: شما را از خصومت و دشمنی برحذر می دارم، زیرا خصومت و دشمنی قلب را فاسد نموده، و نفاق را همه گیر می سازد. و نیز امام محمد باقر فرموده است: آیه زیر دربارۀ اصحاب خصومت نازل شده است: (وَ إذَا رَأَیتَ ألَّذِينَ یَخُوضُونَ فِي آیَاتِنَا فَأَعرِض عَنهُم.) ترجمه: هرگاه دیدی کسانی به تمسخر و طعن در آیات ما می پردازند، از آنان دوری گزین. سورۀ انعام(6) آیه شصت و نهم.(21)
   عبدالله بن مبارک می گوید: محمد بن علی گفت: کسی که اخلاق نیک و نرمی خوئی و مهربانی به او داده شده، بدرستی که خیر، راحت و آرامش در دنیا و آخرت به او داده شده است، و کسی که از این نعمات محروم است راهش به طرف هر بدی و شرارت باز است، مگر آن که خداوند او را از گزند آنها حفظ کند. امام محمد باقر می گوید: دوستی خود در دل برادرت را  به نسبت دوستی او در دل خود بشناس، زیرا دل ها به هم برابر هستند. و فرموده است: هیچ عبادتی بهتر از عفت شکم و شرمگاه نیست، و هیچ چیزی محبوب تر در نزد خدای عزوجل از درخواست و طلب کردن از او نیست. بلایا دفع نمی شوند مگر به دعا. مزد و پاداش خیر رسانیدن از هر چیز دیگری زود تر به انسان می رسد، و عقوبت ستم و تجاوز عاجل تر از هر کار زشت دیگری انسان را آغشته می کند، و همین عیب برای شخص کفایت می کند که عیب دیگران را ببیند و چشم وی از دیدن عیب خودش کور شود، و مردمان را به کاری وادارد که خودش نتواند انجام دهد، و مردم را از کاری نهی کند، که استطاعت ترک کرد ن آن را نداشته باشند، و همنشین خود را به جهت کاری آزار دهد که برایش سودی ببار نیاورد. ابن کثیر می گوید: این ها کلمات آموزنده أی بودند که سزاوار است هر انسان هوشمندی آن را بکار بندد.(21)
   أبِي العباس أحمد بن محمد بن إبراهیم بن أبِي بکر بن خلکان در کتاب وفیات الأعیان و أنباء أبناء الزمان می نویسد: أبوجعفر محمد بن زین العابدین علی بن حسین بن علی بن أبِي طالب رضی الله عنهم أجمعین ملقب به باقر یکی از أئمه دوازده گانه بنا بر اعتقاد امامیه می باشد، و او پدر أمام جعفر صادق است. امام محمد باقر شخصیتی عالم، سید و بزرگوار بوده، و او را باقر گفته اند، زیرا او علم را شگافت و توسعه داد. موصوف در روز سه شنبه  سوم ماه صفر سال 57 هجری قمری متولد گردید و در روز شهادت جدش امام حسین(رض) سه ساله بود. مادرش ام عبدالله دختر حسن(مثنی) بن حسن بن علی بن أبِي طالب(رض) بوده است. وی در ماه ربیع الآخر سال 113 هجری قمری و طبق گفتۀ بعضی از مؤرخین در بیست و سوم ماه صفر سال 114 هجری قمری و بنا به قول تعدادی در سال 117 و به عقیده أی برخی در سال 118 هجری قمری وفات یافت. امام محمد باقر در حُمَیمَه درگذشت، و جنازه اش را به مدینه انتقال دادند، و در قبرستان بقیع در کنار قبر پدرش و عموی پدرش حسن بن علی رضی الله عنهم و در قبه که در آن قبر عباس رضی الله عنه قرار دارد به خاک سپرده شد.(22)
   در کتاب الوافِي بالوفیات تالیف صلاح الدین خلیل بن ایبک صفدِي آمده است: أبوجعفر محمد بن علی بن حسین بن علی بن أبِي طالب رضی الله تعالی عنهم ملقب به باقر سید بنی هاشم در روزگارش بود، او از هر دو پدربزرگ خود امام حسن و امام حسین، ام المؤمنین عایشه، أم المؤمنین ام سلمه، عبدالله ابن عباس، عبدالله ابن عمر، أبِي سعید خدرِي، جابر بن عبدالله، سَمُرة بن جُندُب، عبدالله بن جعفر، پدرش علی بن حسین، سعید بن مُسَیب و گروهی دیگر حدیث روایت نموده، و از او جماعتی روایت کرده اند. تولد وی در سال 56 هجری قمری بوده است. موصوف از جملۀ کسانی می باشد که در وی علم، فقه، دیانت، اعتماد و سیاست جمع گردیده بودند، و او شایستگی احراز مقام خلافت را داشت. امام محمد باقر یکی از جملۀ دوازده کسی است که شیعیان دوازده امامی قائل به عصمت شان می باشند. و نیز گروهی از رافضه معروف به باقریه هستند، و معتقد اند که امامت از حضرت علی(رض) به اولادش انتقال یافته، تا به امام محمد باقر رسیده است، و امام محمد باقر نمرده، و او زنده و همان مهدی منتظر می باشد، آنها به حدیثی که جابر بن عبدالله أنصارِي از پیامبر اسلام(ص) روایت نموده، استدلال می کنند، که حدیث مذکور چنین است: (إِنَّکَ تلقاه فَأقرِئُهُ مِنِّي السَّلَام.) ترجمه: هرآئینه تو او را خواهید دید و چون او را دیدی سلام مرا برایش برسان. جابر آخرین کس از جملۀ صحابه رسول الله(ص) بود، که در مدینه وفات یافت، او در آخر عمر گرفتار نابینائی شده بود، و در مدینه می گشت، و می گفت: (یَا بَاقر! مَتَی ألقَاکَ؟) ترجمه: ای باقر! چه وقت تو را ملاقات خواهیم نمود، تا آنکه روزی در یکی از کوچه های مدینه دخترکی را دید که طفلی را بازی می داد، برایش گفت: این کیست؟ گفت: او محمد بن علی بن حسین است. او محمد بن علی بن حسین(رض) را به سینۀ خود چسپانید، و سر و دستش را بوسید، و گفت: (یَا بني! جَدُّکَ رَسُولُ الله یُقرِئُکَ السَّلَام.) ترجمه: ای پسرم! جد تو رسول الله(ص) به تو سلام رسانیده اند. جابر گفت: در این لحظه پیغام مرگ خود را احساس کردم. و در همان شب جابر بن عبدالله(رض) بعد از دیدار با امام محمد باقر وفات یافت. باقریه می گویند: چون جابر بن عبدالله(رض) وظیفه داشته، که سلام رسول الله(ص) را به امام محمد باقر(رض) برساند، پس او مهدی منتظر است. که در جواب شان باید گفت: اگر سلام رسول الله(ص) دلیل بر این باشد، که بواسطۀ آن امام محمد باقر همان مهدی منتظر است، پس باید که أویس قرنِي نیز مهدِي منتظر باشد، زیرا رسول الله(ص) خطاب به حضرت عمر و حضرت علی رضی الله تعالی عنهما فرمودند: (إنَّکُمَا تلقیان أویساً القرنِي فَأقرئاهُ مِنِّي السَّلَام.) شما هر دو نفر اویس قرنی را ملاقات می کنید، پس سلام مرا برایش برسانید. أمام أبوجعفر محمد باقر در منطقۀ حُمیمه درگذشت، جنازۀ او را به مدینه انتقال دادند و در بقیع در کنار قبر پدرش و عموی پدرش امام حسن رضی الله تعالی عنه در قبه أی که در آن قبر عباس رضی الله تعالی عنه است دفن کردند.(23)
   إمام جلال الدین عبدالرحمن بن أبِي بکر سیوطِي در کتاب طبقات الحفاظ می نگارد: أبوجعفر الباقر محمد بن علی بن حسین بن علی بن أبِي طالب از پدرش و هر دو پدربزرگش إمام حسن و إمام حسین و جابر و عبدالله ابن عمر و طائفۀ دیگری حدیث روایت نموده، و از او پسرش إمام جعفر صادق و عطاء و ابن جریج و إمام أعظم أبوحنیفه و أوزاعِي و زهری و خلقی دیگر روایت کرده اند. زهرِي و دیگران او را ثقه گفته اند، و نسائی او را در شمار فقهای تابعین از اهل مدینه ذکر کرده است. موصوف در سال 114 هجری قمری به سن 73 سالگی درگذشت.(25)
   جمال الدین أبِي المحاسن یوسف بن تعزی بردی اتابکی در کتاب النجوم الزاهرة فِي ملوک مصر والقاهرة آورده است: سید بنی هاشم در روزگارش أبوجعفر محمد باقر بن زین العابدین علی بن حسین بن علی بن أبِي طالب هاشمی علوِي در سال 56 هجری قمری متولد گردید، و در سال 114 هجری قمری وفات یافت، او از ابن عباس و دیگران حدیث روایت نموده است. موصوف یکی از أئمه دوازده گانه أی است، که شیعیان أمامیه معتقد به عصمت شان هستند. از برای إمام محمد باقر چهار برادر دیگر نیز بوده است، که عبارت اند از: 1 – زید بن امام زین العابدین علی همان که او را مصلوب ساختند. 2 – عمر بن إمام زین العابدین علِي. 3 – حسین بن إمام زین العابن علِي. 4 – عبدالله بن إمام زین العابدین علی.(26)
   إمام أبِي بکر أحمد بن علی بن مَنجُوَیه اصفهانِي در کتاب رجال صحیح مسلم می نگارد: احادیثی از أبوجعفر محمد بن علی بن حسین بن علی بن أبِي طالب هاشمی در صحیح مسلم آمده است. إمام أبوجعفر محمد بن علی بن حسین از جابر بن عبدالله دربارۀ وضوء، نماز، حج، ذبائح و غیرآن، و از أبِي مُرَّه مولای عقیل دربارۀ نماز، و از عبیدالله بن أبِي رافع دربارۀ نماز، و از سعید بن مسیب دربارۀ هبه و از یزید بن هرمز دربارۀ جهاد حدیث روایت نموده، و از او پسرش جعفر بن محمد، أوزاعِي و عمرو بن دینار روایت کرده اند.(28)
   إمام أبِي نصر أحمد بن محمد بن حسین بخارِي کَلاباذِي در کتاب رجال صحیح بخاری آورده است: أبوجعفر محمد بن علی بن حسین بن علی بن أبِي طالب هاشمِي مدینِي از جابر بن عبدالله حدیث شنیده، و از او أبوإسحاق همدانِي، مخَّول بن راشد، معمر بن یحیی بن سَام روایت کرده اند.(29)
إمام جعفر(صادق) پسر امام محمد باقر می گوید: پدرش امام محمد باقر در سن 58 سالگی وفات یافته است.(29)
بخاری و محمد بن سعد از قول أبونعیم گفته اند: إمام محمد باقر در سال 114 هجری قمری وفات یافته است، و مثل همین گفته ابونعیم را علی بن جعفر بن محمد نیز گفته است.(29)
ذهلِي می گوید: مثل همین گفته را أبونعیم برایم نوشته است.(29)
ابونصر می گوید: تولد امام محمد باقر در سال 56 هجری قمری بوده است.(29)
ذهلِي می گوید: یحیی بن بکیر گفته است: إمام محمد باقر در سال 117 هجری قمری به عمر 73 سالگی وفات یافته است.(29)
عمرو بن علی می گوید: إمام محمد باقر در سال 114 هجری قمری وفات یافته است، و بعضی گفته اند: وفات او در سال 117 هجری قمری بوده، اما صحیح همان سال 114 هجری قمری است، و عمر وی در هنگام وفات 73 سال یوده است.(29)
ترمذِي می گوید: إمام محمد باقر در سال 115 هجری قمری وفات یافته است.(29)
واقدِي می گوید: أبوجعفر محمد بن علی بن حسین در سال 117 هجری قمری به عمر 73 سالگی وفات یافته است.(29)
ابن سعد می گوید: هیثم گفته است: امام محمد باقر در سال 118 هجری قمری درگذشت.(29)
ابن أبِي شیبه می گوید: امام محمد باقر در سال 114 هجری قمری وفات یافته است.(29)
ابن نمیر می گوید: امام محمد باقر در سال 117 هجری قمری وفات یافته است.(29)
بخاری می گوید: محمد بن بشار از غندر و او از شعبه و او از مخول بن راشد و او از محمد بن علی و او از جابر بن عبدالله روایت نموده، که گفت: (کَانَ النَّبِي صَلی الله علیه وسلم یُفرِغُ عَلَی رَأسِهِ ثَلَاثاً.) ترجمه: بودند رسول الله(ص) که در (هنگام غسل) سه بار آب بر سر خود می ریختند. صحیح بخاری کتاب غسل، باب من افاض علی راسه ثلاثاً، حدیث شماره دوصد و پنجاه و پنجم.(29)
بخاری می گوید: عبدالله بن محمد از یحیی بن آدم و او از زهیر و او از أبِي إسحاق و او از أبوجعفر (محمد بن علی  بن حسین بن علی بن أبِي طالب رضی الله تعالی عنهم اجمعین) روایت نموده، که ایشان با پدر شان زین العابدین رحمه الله نزد جابر بن عبدالله رضی الله تعالی عنهما بودند، و افراد دیگری نیز آنجا بودند، و آنها از ایشان دربارۀ غسل پرسیدند. جابر (رض) گفت: مقدار یک صاع( دوکیلو و صد و هفتاد و شش گرام) آب برای غسل کافی است. شخصی از آن جمع گفت: یک صاع آب برای من کافی نیست. جابر(رض) گفت: یک صاع آب در غسل کردن برای شخصی که از تو پر مو تر و بهتر بود، کفایت می کرد. منظورش رسول الله(ص) بود. سپس در حالی که فقط یک لباس به تن داشت برای ما امامت داده نماز خواند. (شخصی که گفت: این مقدار آب برایم کافی نیست، او حسن بن محمد بن علی بن أبِي طالب رضی الله تعالی عنهم بوده، که پدرش محمد بن حنفیه بوده است.) صحیح بخاری کتاب غسل، باب الغسل بالصاع و نحوه، حدیث شماره دوصد و پنجاه و دوم.(29)
   بخاری می گوید: أبونعیم از معمر بن یحیی بن سام و او از ابوجعفر محمد بن علی بن حسین روایت نموده، که جابر بن عبدالله برایم گفت: پسر عموی تو حسن بن محمد بن علی بن أبِي طالب که پدرش محمد حنفیه بود، به نزدم آمد، و گفت:  غسل جنابت چگونه است؟ گفتم: بودند رسول الله(ص) سه کف آب می گرفتند و بر سر شان می ریختاندند، و باز می گرفتند، و بر باقی بدن شان می ریختاندند. حسن برایم گفت: من مردی پر موی می باشم. گفتم: رسول الله(ص) از تو پرموی تر بودند. صحیح بخاری، کتاب غسل، باب من أفاض علی رأسه ثلاثاً، حدیث شماره دوصد و پنجاه و ششم.(29)
   در کتاب عیون الأخبار تالیف أبِي محمد عبدالله بن مسلم بن قُتَیبَه دِينَوَرِي آمده است: محمد بن علی(امام باقر) وقتی انسان محتاجی را می دید که نیاز به کمک دارد، هیچ وقت از خانۀ او شنیده نشده است که بگوید: ای سائل! خداوند به تو برکت دهد، یا ای سائل! این را بگیر. بلکه می فرمود: نیازمندان را با زیبا ترین نام ها که همان عباد الله هستند یاد کنید. و بگوئید: یا عبدالله! خداوند به تو برکت دهد.(27)
   در کتاب المنتظم فِي تاریخ الملوک والأمم تالیف أبِي الفرج عبدالرحمن بن علی بن محمد ابن الجوزِي آمده است: أبوجعفر محمد بن علی بن حسین بن علی بن أبِي طالب رضي الله عنهم ملقب به باقر و باقرالعلم مادرش أم عبدالله دختر امام حسن بن علی بن أبِي طالب بوده، و فرزندانش جعفر و عبدالله مادر شان أم فروة دختر قاسم بن محمد بن أبِي بکر صدیق می باشد.(30)
   أبوحنیفه می گوید: با أبا جعفر محمد بن علی ملاقات نمودم، و برایش گفتم: دربارۀ أبابکر و عمر چه می گوئید؟ گفت: خداوند أبوبکر و عمر را رحمت کند. برایش گفتم: در کنار ما در عراق کسانی هستند، که می گویند: شما از آنها بیزاری می جوئید. امام محمد باقر گفت: معاذ الله کسانی که چنین ادعائی از طرف ما می کنند دروغ می گویند، آیا نمی دانی که ام کلثوم همسر عمر بن الخطاب دختر مشترک علی بن أبِي طالب و فاطمة الزهراء و نواسه مشترک پیامبر اسلام(ص) و خدیجة الکبری می باشد؟(30)
   عبدالوهاب أنماطِي از أبوالحسن بن عبدالجبار و او از أبوبکر بن محمد بن علی و او از أحمد بن محمد بن یوسف و او از ابن صفوان و او از عبدالله بن محمد قرشِي و او از محمد بن حسین و او از سعید بن سلیمان و او از إسحاق بن کثیر و او از عبدالله بن ولید روایت نموده، که ابوجعفر محمد بن علی برای ما گفت: آیا شده است که یکی از شما دست خود را در جیب دوستش کند، و انچه را که می خواهد از جیب او بردارد؟ گفتیم: نه. گفت: پس شما طوری که گمان می کنید برادر نیستید.(30)
   أبِي الفرج عبدالرحمن ابن الجوزِي در کتاب صفة الصفوة می نویسد: جعفر و عبدالله پسران امام محمد باقر مادر شان أم فروة دختر قاسم بن محمد بن أبِي بکر صدیق(رض) بوده، و علاوتا إبراهیم، علی، زینب و ام سلمه دیگر فرزندان آن جناب بوده اند.(31)
   از خالد بن دینار از أبِي جعفر روایت است، که وقتی امام محمد باقر خنده می کرد، می فرمود: (اللهُمَّ لَا تَمقتنی.) ترجمه: بار الها! بر من خشم مکن.(31)
   از سلمی مولاة أبِي جعفر روایت است، که گفت: تعدادی از برادران به نزد امام محمد باقر می آمدند، و از نزدش بیرون نمی رفتند، تا از آنها با بهترین غدا ها پذیرائی می کرد، و به آنان بهترین لباس های و گاهی هم مقداری درهم تقدیم می نمود. سلمی می گوید: برای امام محمد باقر گفتم: برای چه چنین می کنید. گفت: ای سلمی! مگر نه این است، که آنچه در این دنیا به درد انسان می خورد معرفت و خوبی برای برادران است؟(31)
   سلیمان بن أقرم می گوید: محمد بن علی گاهی جائزه های پنجصد درهمی، ششصد درهمی و هزار درهمی هم می داد، و از همنشینی با او برادران که نیاز مالی هم نداشتند، احساس خستگی و ناراحتی نمی کردند.(31)
   از اسود بن کثیر روایت است، که گفت: به نزد محمد بن علی از تنگدستی و نیازمندی خود و جفای برادران شکایت کردم. إمام محمد باقر گفت: بدترین برادر کسی است که در هنگام ثروتمندی و سرمایداری از تو احوال گیر باشد، و به هنگام فقر و تنگدستی با تو مقاطعه نماید، و بعد غلام خود را امر کرد، تا کیسۀ پولی که در آن هفتصد درهم قرار داشت به من داد، و فرمود: این ها را مصرف کن و هنگامی که تمام شد مرا خبردار بساز.(31)
   امام محمد باقر سفارش نمود، که او را در همان پیراهنی که در هنگام نماز در برش بود کفن نمایند، رضی الله عنه و أرضاه.(31)
   در کتاب مرآة الجنان و عبرة الیقظان تالیف أبِي محمد عبدالله بن أسعد بن سلیمان یافعِي یمنِي مکِي آمده است: امام محمد باقر می گفت: بی نیازی، توانائی و عزت در قلب مومن جولان می کنند، هنگامی که به محل توکل متصل گردیدند، مستقر می شوند، و آن را جایگاه خویش می سازند. أبِي محمد عبدالله بن أسعد یافعِي یمنِي مکِي در این باره شعری نیز سروده، که ابیاتی از آن چنین است:
          یجول الغنا والعز فِي قلب مؤمن      فَإن الفیا جوف القلوب توکلا    اقاما فأمسی العبد بالله ذاعناً    عزیز و إن لم یلقیاه ترحلا
ترجمه: بی نیازی، توانائی و عزت در قلب مومن جولان می کنند، اگر در میانۀ قلوب توکل را یافتند، در آنجا مسقر می شوند، و به بنده خدا  فروتنی و عزت ببار می آورند، و اگر توکل را نیافتند از آن کوچ می نمایند.(32)
   علامه امام أحمد بن حجر هیثمِي شافعِي مکِي در کتاب اَلصَّوَاعِقُ المُحَرقة فِي الرَّدِّ عَلَی أهلِ البَّدَعِ والزَّندِقَةِ آورده است: وارث أهل بیت پیامبر اسلام(ص) از روی عبادت، علم و زهد أبوجعفر محمدالباقر بود، او از این جهت باقر نامیده شد، که در علم، آثار و مکانت خود زمین را شگافته بود، او کنوز علم و معرفت، حقائق احکام، حکمت و لطائف را بشگافت و آشکار کرد، که جز بر مردمان بی بصیرت، مغرض و فاسد پوشیده نیست، و از همین جهت بود که او را باقرالعلم یعنی شگافنده، ترتیب و تدوین کننده و بلند سازنده أی بیرق علم نامیدند، او صفا در قلب، ذکاوت در علم، شرافت در عمل، طهارت در نفس و خلقی نیکو داشت، و زندگانی اش را در طاعت خداوند(چ) گذرانید، و در مقام معرفت به آنجا رسیده بود که زبان واصفین از وصف آن کوتاء است، و از برای وی سخنان پندآموز زیادی دربارۀ سلوک و معارف است، که از گنجایش بحث ما خارج می باشد، و بر شرافت وی این مطلب ابن المدینِي که از جابر بن عبدالله(رض) روایت نموده، کافی است، جابر(رض) می گوید: رسول الله(ص) برای وی سلام رسانیدند، برای جابر(رض) گفته شد، که این قضیه چطور بوده است. جابر(رض) گفت: من در کنار رسول الله(ص) نشسته بودم، و حسین(رض) نیز در حجره آن حضرت(ص) بود، و او را بازی می دادند، رسول الله(ص) فرمودند: (یَا جَابِرُ!یُولَدُ لَهُ مَولُودٌ إسمُهُ عَلِيٌ إذَا کَانَ یَومُ القِيَامَة نَادی مُنَادٍ لِیَقُمُ سَیَّدُ العَابِدِينَ فَیَقُوم وَلدُهُ، ثُمَّ یُولَدُ لَهُ وَلَدٌ اسمُهُ مُحَمَّدٌ، فَإِذَا أدرَکتَهُ یَا جَابِرُ فَأقرِئَهُ مِنِّي السَّلَام.) ترجمه: ای جابر! از برای حسین فرزندی متولد می گردد، که اسم او علی است، و در روز قیامت منادی صدا می کند، سیدالعابدین برخیزد! این پسر حسین بر می خیزد، و بعد برای این علی فرزندی متولد می گردد، که اسم او محمد است، ای جابر! وقتی او را ملاقات کردی، از طرف من برایش سلام برسان.(18)
   إمام شهاب الدین أبِي الفلاح عبدالحی بن أحمد بن محمد بن عماد حنبلِي در کتاب شذرات الذهب می نویسد: سید أبوجعفر محمد باقر بن علی بن حسین بن علی بن أبِي طالب در سال 56 هجری قمری متولد گردید، و در سال 114 هجری قمری وفات یافت. موصوف از أبِي سعید الخدرِي، جابر و عده أی دیگر حدیث روایت نموده است، و از جملۀ فقهای مدینه می باشد. می گویند: نامبرده را باقر گفته اند، زیرا او علم را شگافت، یعنی اصل، فرع و پنهان آن را آشکار ساخت و توسعه داد. او مطابق عقیدۀ امامیه یکی از ائمه دوازه گانه است. عبدالله بن عطاء می گوید: من علماء را در محضر هیچ کس از روی علم کوچکتر از محضر إمام أبوجعفر محمد الباقر ندیدم. وی را در باب حکم و مواعظ نصایح سودمندی است، از جمله می فرماید: پرهیزگاران از روی نشانی  و علامت آسان گیر ترین مردم دنیا هستند، و بیشترین کمک کنندگان می باشند، اگر آنها را فراموش کنی، از تو یادآوری می نمایند، و اگر آنها را یاد کنی به تو کمک می کنند، آن ها گویندگان حق و برپادارندگان امر خداوند هستند. و از او است، که می گوید: نزول در این دنیا مثل منزلی است که در آن داخل می شوی و باز از آن خارج می گردی، یا مثل خوابی است که شب می بینی اما صبح وقتی از خواب می خیزی چیزی از آن با تو نیست. أبوجعفر محمد بن علی بن حسین به عمر 56 سالگی وفات یافت، و در بقیع در کنار قبر پدرش، عموی پدرش امام حسن و حضرت عباس(رض) به خاک سپرده شد.(33)
   شیخ یوسف بن إسماعیل نبهانِي در کتاب جامع کرامات اولیاء می نویسد: محمد باقر بن علی زین العابدین بن حسین رضی الله تعالی عنهما  از اولیاء اسلام و یکی از سادات اهل بیت کرام و از شاخص ترین و أعیان علمای اعلام بوده، و یکی از کرامات وی چنین است: از أبوبصیر روایت گردیده، که گفت: من با امام محمد باقر بن علی(رض) در مسجد رسول الله(ص) نشسته بودم، که أبوجعفر منصور به همراه داود بن سلیمان قبل از آنکه خلافت برای بنی عباس قائم گردد، به مسجد داخل شدند، داود به نزد امام محمد باقر آمد، امام باقر برایش گفت: چه چیزی باعث گردید، که دوانیقِي این جا نیامد؟ داود گفت: بر او گران تمام شد. امام محمد باقر گفت: چند روزی نخواهد گذشت، که این مرد حاکم مردم شده، و بر گردن مردم سوار شود، و شرق و غرب عالم را مالک گردد، عمر وی چنان طولانی می گردد، تا گنج ها و اموال فراوانی به دست آورد، که دیگران قادر به جمع کردن آن ها نباشند. داود به نزد منصور رفت، و او را از این جریان خبردار کرد. منصور به نزد امام محمد باقر آمد، و گفت: چیز دیگری مرا از نشستن در نزد تو منع نکرد، مگر جلال و عظمت تو، و از امام محمد باقر راجع به آنچه برای داود گفته بود پرسید، و امام جریان را برایش تکرار نموده، و گفت: این کار واقع خواهد شد. منصور گفت: ملک و پادشاهی ما قبل از ملک و پادشاهی شما خواهد بود؟ امام باقر گفت: بلی. منصور گفت: آیا بعد از من یکی از فرزندانم بقدرت می رسد؟ امام محمد باقر گفت: بلی. منصور گفت: مدت خلافت بنی امیه دراز تر می باشد، یا خلافت ما؟ امام محمد باقر گفت: مدت اقتدار شما طولانی تر می باشد، و فرزندان شما با این ملک چنان بازی می کند، مثلی که اطفال با توپ بازی می نمایند. مدتی از این جریان گذشت تا اینکه همچنان که امام محمد باقر فرموده بود، خلافت به أبوجعفر منصور قرار گرفت، منصور از این گفتۀ های امام محمد تعجب می کرد، و همیشه از آن یادآوری می نمود. امام محمد باقر در سال 117 هجری قمری در مدینه منوره وفات یافت، و در قبه(گنبد) منسوب به عباس رضی الله تعالی عنهما به خاک سپرده شد.(34)
   خیرالدین زرکلی در کتاب الأعلام آورده است: أبوجعفر محمد الباقر بن زین العابدین علی بن حسین طالبِي هاشمِي قرشِي پنجمین امام از ائمه مذهب أمامیه اثنا عشریه بوده، و شخصیتی زاهد و عابد می باشد، و او را در علم و تفسیر قرآن کریم آراء و اقوالی است. وی در سال 57 هجری قمری مطابق سال 676 میلادی در مدینه متولد گردیده است، موصوف در سال 114 هجری قمری مطابق سال  732 میلادی در حمیمه وفات یافت.( بنا بقول صاحب کتاب معجم البلدان شهرکی در عمان پایتخت فعلی اردن و نیز قریه أی در اطراف مکه بنام حمیمه وجود دارد. معجم البلدان جلد دوم ص 307) و در مدینه به خاک سپرده شد. عبدالعزیز بن یحیی جلودِي متوفی سال 302 هجری قمری کتابی بنام  أخبار أبِي جعفر الباقر تالیف نموده است.(35)
   در تاریخ یعقوبی تالیف أحمد بن أبِي یعقوب ابن واضح یعقوبِي آمده است: أبوجعفر محمد بن علی بن حسین بن علی بن أبِي طالب که مادرش أم عبدالله دختر حسن بن علی بن أبِي طالب است در سال 117 هجری قمری و سن 58 سالگی وفات کرد. أبوجعفر گفت: من چهار ساله بودم که جدم حسین بن علی کشته شد، و شهادت وی و آنچه را در آن وقت بما رسید بیاد دارم. أبوجعفر باقر نامیده می شد، چه او دانش را شکافت. (13)
   جابر بن عبدالله أنصارِي گفت: پیامبر خدا به من گفتند: (إِنَّکَ سَتَبقي حَتَّی تَری رَجُلاً مِن وَلَدِي أَشبهُ النَّاس بِي، إسمهُ علی إسمِي، إِذَا رَأَیتَهُ لَم یخلِ عَلَیکَ فَاقرَئهُ مِنِّي السَّلَام.) ترجمه: پس از من زنده می مانی تا بزودی مردی از فرزندان مرا ببینی، که از همۀ مردم به من شبیه تر و نامش مانند نام من است، هرگاه او را ببینی بی اشتباه بشناسی، پس از من سلامش برسان. چون سن جابر بالا رفت و بیم مرگ داشت، می گفت: ای باقر! تو کجائی؟ تا او را دید و بر وی افتاد و دست و پایش را می بوسید، و می گفت: پدرم و مادرم فدای شبیه پدرش پیامبر خدا باد، پدرت تو را سلام می رساند.(13)
   أبوحمزه ثمالِي گفت: از محمد بن علی شنیدم، که می گفت: خدای عزّوجل می گوید: (إِذَا جَعَلَ عَبدِي هَمَّهُ فِي هَمّاً وَاحِداً، جَعَلتُ غِنَاهُ فِي نَفسِهِ، وَ نَزَعتُ الفَقرَ مِن بَینَ عَینَیهِ، وَ جَمَعتُ لَهُ شملهُ، وَ کُنتُ لَهُ مِن وَرَاءِ تِجَارَةِ کُلِّ تَاجِرٍ. وَ إِذَا جَعَلَ هَمَّهُ فِي مُتفرقا، جعلت شغلهُ فِي قلبهِ، وَ فقرهُ بین عَینیه، وَ شتّت عَلَیه أمره، وَ رمیت بحبلهِ علی غَاربه، وَ لَم ابَال فِي أَيّ وَاد مِن أودِيةِ الدُّنیَا هلک.) ترجمه: هرگاه بنده ام هم خود را دربارۀ من، یک هم قرار دهد، توانگری او را در دلش قرار دهم، و فقر را از پیش چشمانش بکنم، و امور پراکنده اش را فراهم سازم، و از پشت سر بازرگامی هر بازرگانی، برای وی بنویسم(حواله دهم) و هرگاه هم خود را دربارۀ من پراکنده سازد، گرفتاری او را در دلش، و فقر او را جلو چشمانش قرار دهم، و امر او را بر او پراکنده سازم، و مهارش را بر گردنش اندازم، و باک نکنم که در کدام وادی از وادی های دنیا هلاک شود.(13)
   به محمد گفته شد: آیا چیزی بهتر از طلا می شناسی؟ گفت: (نَعَم، مُعطِیَهُ.) ترجمه: آری، بخشنده اش. (13)
   و گفت: (اصبر للنوائب، وَ لَا تَتعرّض للحقوق، وَ لَا تعط أحدا مِن نَفسکَ مَا ضرّه عَلَیکَ أکثر مِن نفعه لَهُ.) ترجمه: برای گرفتاری ها شکیبا باش، و به حقوق دیگران تعرض مکن، و هیچ کس را از خود چیزی مبخش که زیانش بر تو بیش از سود آن برای او باشد.(13)
   و گفت: (کَفَی العَبد مِن الله نَاصراً أن یرَی عَدُوهُ یَعصِي الله.) ترجمه: در یاری خدا بنده اش را همان بس که دشمن خود را در معصیت خدا ببیند.(13)
   و گفت: (شَرُّ الآبَاءِ مَن دَعَاهُ البِرِّ إلَی الإفرَاطِ، وَ شَرُّ الأبنَاءِ مَن دَعَاهُ التَّقصِيرُ إلَی العُقوقِ.) ترجمه: بدترین پدران کسی است که نیکی او را به زیاده روی وادارد، و بدترین پسران کسی است که کوتاهی کردن وادار به عقوقش کند.(13)
   و ابوجعفر از این گفتار خدای عزوجل پرسیده شد: (وَ قُولُوا لِلنَّاسِ حُسناً.) ترجمه: و با مردم به زبان خوش تکلم کنید. سوره بقره(2) آیه هشتاد و سوم. گفت: (قُولُوا لَهُم أحسَنَ مَا تُحِبُّونَ أن یقالَ لَکُم.) ترجمه: بهترین سخنی را که دوست می دارید به شما گفته شود، به آنان بگوئید. سپس گفت: (إنَّ اللهَ عَزَّوَجَلّ یُبغِضُ اللُّعَّانَ السَّبَّابَ الطَعَّانَ الفَحَّاشَ المُتَفَحِّشَ السَّائلَ المُلحِفَ، وَ یُحِبُّ الحَیّی الحَلِيمَ العَفِيفَ المُتعَفِّفَ.) ترجمه: همانا خدای عزوجل دشمن می دارد لعن کنندۀ، دشنام دهندۀ، عیب جوی، ناسزا گوی، بدزبان، سؤال کنندۀ و اصرار ورزندۀ را، و دوست می دارد با حیای بردبار پارسامنش را.(13)
   و گفت: (لَو صُمتُ النَّهَارَ لَا اُفطِرُ، وَ صَلَّیتُ اللَّیلَ لَا أَفتُرُ، وَ أَنفَقتُ مَالِي فِي سَبِيلِ اللهِ عِلقا عِلقا، ثُمَّ لَم تَکُن فِي قَلبِي مَحَبَّةُ لِأَولِیَائِهِ وَ لَا بِغضَةُ لِأَعدَائِهِ مَا نَفَعَنِي ذَلِکَ شَیئا.) ترجمه: اگر روز را بدون افطار روزه گیرم، و شب را بدون سستی نماز گزارم، و مال خود را تمام در راه خدا بدهم، سپس دوستی دوستانش و دشمنی دشمنانش در دلم نباشد، از آن هیچ سودی به من نرسد.(13)
   و او را پنج پسر بود: أبوعبدالله جعفر، عبدالله، ابراهیم و عبیدالله و علی که در کودکی مردند.(13)
   حمد الله بن أبِي بکر بن أحمد بن نصر مستوفی قزوینِي در تاریخ گزیده می نگارد: الباقر محمد بن علی بن حسین بن علی مرتضی پنجم امام است، بیست و دو سال و هفت ماه و هشت روز امام بود، روز آدینه ششم صفر سنه خمس و ستین بمدینه متولد شد، چول سالش بهشده رسید جعفر صادق بوجود آمد، و چون روز دوشنبه پانزدهم رجب سنه سبع عشر مائه درگذشت، صادق سی و چهار ساله بود، او را به بقیع دفن کردند. شیعه گویند بفرمان هشام بن عبدالملک مروانی مسموم شد، عمرش پنجاه و دو سال و پنج ماه و دوازده روز بود، شش پسر داشت، جعفر صادق و علی و عبدالله لقبه دقدق(مرد پر سروصدا) و ابراهیم و احمد و دو دختر ام سلمه و زینب.(14)
   محمد ابن سعد کاتب واقدی در کتاب طبقات می نویسد: أبوجعفر محمد بن علی بن حسین بن علی بن أبِي طالب بن عبدالمطلب، مادرش أم عبدالله دختر حسن بن علی بن أبِي طالب است. أبوجعفر محمد بن علی این فرزندان را آورده است: جعفر بن محمد و عبدالله بن محمد که مادر شان أمَّ فَروة دختر قاسم بن محمد بن أبوبکر صدیق است، إبراهیم بن محمد که مادرش اُمَّ حکیم دختر أسید  بن مغیره بن أخنَس بن شریق ثقفِي است، علِي و زینب که مادر شان کنیزی است، ام سلمه که مادر او هم کنیز است.(15)
   أحمد بن عبدالله بن یونس از اسرائیل و او از جابر ما را خبر داد، که می گفته است: أبوجعفر محمد بن علی مرا فرمود که: ای جابر! خصومت و جدل مکن، که خصومت قرآن را تکذیب می کند.(15)
   أحمد بن عبدالله بن یونس از فُضیل بن عیاض و او از لیث و او از أبوجعفر محمد بن علی ما را خبر داد، که می فرموده است: با اصحاب خصومت و جدل همنشینی مکنید، که آنان دربارۀ آیات خدا جدل و ستیز می کنند.(15)
   حسن بن موسی از زهیر و او از جابر ما را خبر داد، که می گفته است: به محمد بن علی گفتم: آیا کسی از شما اهل بیت هست، که عقیده داشته باشد گناهی از گناهان موجب شرک است؟ فرمود: نه. گفتم: آیا کسی از شما خاندان هست که معتقد به رجعت باشد؟ فرمود: نه. گفتم: آیا کسی از شما خاندان هست، که ابوبکر و عمر را دشنام دهد؟ فرمود: نه. آن دو را دوست بدار، و به آن دو مهرورزی کن، و برای آن دو آمرزش خواهی کن.(15)
   شهاب بن عباد از ابراهیم بن حمید و او از اسماعیل بن أبِي خالد و او از أبِي الضحاک ما را خبر داد که: أبوجعفر می فرموده است: بار خدایا! من از مغیره بن سعید(عجلِي) و بَنان(بن سمعان تمیمِي) به سوی تو تبری می جویم.( مغیره بن سعید از راویانی است که به گفتۀ اردبیلِي در جامع الرواة جلد دوم صفحه 254 بسیار دروغگو بوده، و به حضرت باقر دروغ می بسته است، او به دست خالد بن عبدالله قسرِي در حدود سال 120 هجری قمری با گروهی از یارانش کشته شد. به شماره 871 کتاب میزان الاعتدال ذهبی مراجعه فرمائید. دربارۀ بنان هم کشی به تفصیل سخن گفته که از بسیار دروغگویان بوده است. به شیخ طوسی اختیار معرفة الرجال، مشهد، 1348 ش، شماره های 909، 544، 543 و 511 مراجعه شود. مترجم طبقات دکتر محمود مهدوی دامغانی.)(15)
   عبیدالله بن عبدالمجید حنفِي از سفیان ثورِي و او از جعفر بن محمد و او از پدرش ما را خبر داد که: همواره موهای مادرش را جستجو و تمیز می کرده است.(15)
   فضل بن دُکَین از یوسف بن مهاجر حَدَّاد ما را خبر داد، که می گفته است: أبوجعفر محمد بن علی را سوار بر استری دیدم، که غلامی همراهش پیاده کنار استر می رفت.(15)
   عَفَّان بن مُسلم از معاویه بن عبدالکریم ما را خبر داد، که می گفته است: بر تن أبوجعفر محمد بن علی جبه و روپوش خز دیدم.(15)
   فضل بن دُکَین از شریک و او از جابر و او از أبوجعفر محمد بن علی ما را خبر داد، که می گفته است: ما آل محمد(ص) جامه های خز و رنگین(سرخ) و آنچه با گِل سرخ رنگ کرده باشد، و جامه های بافت یمن را می پوشیم.(15)
   حسن بن موسی از زُهَیر و او از جابر و او از أبوجعفر محمد بن علی ما را خبر داد، که می فرموده است: ما آل محمد(ص) جامه های خز و یمنی  و رنگین و آنچه را با گِل سرخ رنگ کرده باشند، می پوشیم.(15)
   عبیدالله بن موسی از اسماعیل بن عبدالملک ما را خبر داد، که می گفته است: بر تن أبوجعفر محمد بن علی جامه أی نشان دار دیدم، و از او پرسیدم: فرمود: نشان ابریشمِي که به اندازۀ دو انگشت باشد، عیبی ندارد.(15)
    عبیدالله بن موسی و فضل بن دکین هر دو از عمرو بن عثمان و او از موهب ما را خبر دادند، که می گفته است: به تن أبوجعفر محمد بن علی ملافه أی سرخ دیدم.(15)
    عبیدالله بن موسی از اسرائیل و او از عبدالأعلی ما را خبر داد، که می گفته است: خود دیدم که محمد بن علی دنبالۀ عمامه خود را پشت سرش می آویزد.(15)
    عبیدالله بن موسی از اسرائیل و او از جابر ما را خبر داد، که می گفته است: دیدم که محمد بن علی عمامه أی نشان دار داشت، و نیز جامه نشان دار داشت، که آن را می پوشید.(15)
    یزید بن هارون از محمد بن اسحاق ما را خبر داد، که می گفته است: أبوجعفر را دیدم، در جامه أی نماز گزارد، که گره آن را پشت سر بسته بود.(15)
   محمد بن عمر واقدِي از عبدالرحمن بن عبدالعزیز و او از حکیم بن حکیم بن عباد بن حنیف ما را خبر داد، که می گفته است: ابوجعفر محمد بن علی را دیدم، که در مسجد بر طیلسانِي پیچیده و تاکرده تکیه داده بود. واقدی می گوید: همواره به روزگار ما اشراف و اهل مروت که به مسجد می آمدند، چنان بودند، که بر عبا های تا کرده و پیچیده که غیر از عبا و ردائی بود که بر تن داشتند، تکیه می دادند.(15)
   عبیدالله بن موسی و فضل بن دکین هر دو از اسرائیل و او از عبدالأعلی ما را خبر دادند، که می گفته است: دربارۀ وسمه – به نقل از عبیدالله – و رنگ سیاه – به نقل از فضل بن دکین – از ابوجعفر محمد بن علی پرسیدم: پاسخ داد که: آن خضاب خاندان ماست.(15)
   فضل بن دکین از نُصیر بن أبِي الأشعث قرادِي از ثُوَیر ما را خبر داد، که می گفته است: ابوجعفر محمد بن علی مرا گفت: ای ابوجهم! با چه چیز خضاب می بندی؟ گفتم: با حنا و کتم. فرمود: آری، این خضاب خاندان ماست.(15)
   أحمد بن عبدالله بن یونس از زهیر و او از عروه بن عبدالله بن قُشَیر جعفِي ما را خبر داد، که می گفته است: ابوجعفر محمد بن علی مرا گفت: با وسمه خضاب ببند.(15)
   معن بن عیسی از هارون بن عبدالله بن ولید مَعِيصِي ما را خبر داد، که می گفته است: به پیشانی و بینی ابوجعفر نشان سجده را دیدم که چندان زیاد نبود.(15)
   مالک بن اسماعیل از فُضیل بن مرزوق و او از قول مردی و او از ابوجعفر نقل کرد، که می فرموده است: از خنده یا خنده بسیار برحذر باشید و بپرهیزید، که آن کار دانش را زدوده می سازد چه زدودنی.(15)
   حسن بن موسی از زهیر و او از جابر و او از ابوجعفر محمد بن علی ما را خبر داد، که می گفته است: وقتی بر انگشترم نام خودم نقش بود، و هرگاه می خواستم با زنان بیامیزم، آن را در دهان خود می نهادم.(15)
   اسماعیل بن عبدالله بن أبِي اویس از گفتۀ ابومصعب سعید بن مسلم بن بانک ما را خبر داد، که می گفته است: بر تن ابوجعفر محمد بن علی بن حسین بُردی دیدم. گوید: سالم آزاد کرده و وابستۀ عبدالله بن علی بن حسین برای من گفت که: ابوجعفر سفارش کرده است، در همان برد کفن شود.(15)
   عبیدالله بن موسی از اسرائیل و او از جابر ما را خبر داد، که می گفته است: ابوجعفر سفارش فرمود، تا در پیراهنی که در آن نماز می گزارده است کفن شود.(15)
   أحمد بن عبدالله بن یونس از زهیر و او از عروه بن عبدالله بن قشیر ما را خبر داد، که می گفته است: از جعفر بن محمد پرسیدم، پدرت را در چه چیزی کفن کردید؟ فرمود: پدرم به من سفارش کرد، که در پیراهنش پس از آنکه بندها و تکمه هایش را ببرم، و در ردایش که آن را می پوشید، و فزون بر آن بردی یمنی هم بخرم که پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله در سه جامه کفن شدند، که یکی برد یمانی بود.(15)
   عبدالله بن مسلمه بن قعنب حارثی از سعید بن مسلم بن بانک ما را خبر داد، که می گفته است: روی پیکر ابوجعفر محمد بن علی – به هنگام تشیع – بُردی خط دار دیدم.(15)
   عبدالرحمن بن یونس از سفیان بن عُیینه و او از جعفر بن محمد ما را خبر داد، که می گفته است: شنیدم پدرم محمد بن علی ضمن گفتگو با فاطمه دختر حسین دربارۀ چیزی از اوقاف و صدقات حضرت ختمی مرتبت(ص) فرمود: امسال پنجاه و هشتمین سال من تمام می شود، و در همان سال رحلت فرمود.(15)
   محمد بن عمر واقدی می گوید: در روایت ما ابوجعفر محمد بن علی به سال یکصد و هفده و در هفتاد و سه سالگی درگذشته است. کس دیگری جز واقدی گفته است که ابوجعفر به سال یکصد و هیجده درگذشته است. و ابونعیم فضل بن دکین گفته است: ابوجعفر به سال یکصد و چهارده در مدینه رحلت کرده است.(15)
   ابوجعفر محمد بن علی مورد اعتماد و پردانش و بسیار حدیث بوده است، ولی کسی که بتوان به سخن او استاد و احتجاج کرد، از او روایت نکرده است.(15)
   عزالدین ابن اثیر در تاریخ کامل می نگارد: در سال 114 هجری قمری محمد بن علی بن حسین باقر وفات یافت، که برخی گویند: به سال 115 هجری قمری مطابق سال 733 میلادی درگذشت، و زندگی اش به 73 سال یا 58 سال برآمد.(16)
   عارف بزرگوار شیخ أبِي حامد محمد بن أبِي بکر إبراهیم فریدالدین عطار نیشابوری در کتاب تذکرة الأولیاء آورده است: آن حجت أهل معاملت، آن برهان أهل مشاهدت، آن امام اولاد نبی، آن گزیدۀ احفاد علی، آن صاحب باطن و ظاهر، ابوجعفر محمد باقر رضی الله عنه، به حکم آنکه ابتدای این طائفه از جعفر صادق کرده شد، که از فرزندان مصطفی است علیه الصلوة والسلام، ختم این طائفه هم بر ایشان کرده می آید. گویند که کنیت او ابوعبدالله بود، و او را باقر خواندندی. مخصوص بود به دقایق علوم و لطایف اشارات، و او را کرامات مشهور است به آیات باهر و براهین زاهر. و می آرند در تفسیر این آیت که: (فَمَن یَکفُر بِالطَّاغُوتِ وَ یُؤمِن بِاللهِ.) فرموده است که بازدارندۀ تو از مطالعه حق طاغوت است، بنگر تا چه محجوبی بدان حجاب از وی باز مانده أی، به ترک آن حجاب بگوی که به کشف ابدی برسی و محجوب ممنوع باشد و ممنوعی نباید دعوی قربت کند.(17)
   نقل است که یکی از خواص او پرسیدند، او شب چون می گذراند؟ گفت: چون از شب لختی برود، و او از اوراد فارغ شود، به آواز بلند گوید: الهی و سیدی! شب درآمد، و ولایت تصرف ملوک بسر آمد، و ستارگان ظاهر شدند، و خلایق بخفتند، و صوت مردمان بیارامید، و مردم از در خلق رمیدند، و بایستهای خود بنهفتند، و به نوم درها فروبستند، و پاسبانان برگماشتند، و آنها که بدیشان حاجتی داشتند فروگذاشتند. بار خدایا! تو زنده أی و پاینده أی و بننده أی، غَنودن بر تو روا نیست، و آنکه تو را بدین صفت نداند، هیچ نعمت را مُقر نیست. تو آن خداوندی که رد سایل بر تو روا نباشد، آنکه دعا کند از مؤمنان بر درگاه است، سایل را باز نداری. بار خدایا! چون مرگ و گور و حساب را یاد کنم، چگونه از دنیا بهره أی پس از تو خواهم؟ از آنکه تو را دانم، و از تو جویم، از آنکه تو را می خوانم، راحتی در حال مرگ بی برگ و عیشی در حال حساب بی عقاب، این می گفتی و می گریستی، تا شبی او را کسی گفت: یا سیدی! چند گوئی؟ گفت: ای دوست! یعقوب را یک یوسف گم شده چنان بگریست علیه السلام که چشمهایش سفید شد، من ده کس از اجداد خود، یعنی حسین و قبیلۀ او را در کربلا گم کرده ام، کم از آن کئ در فراق ایشان دیده ها سفید کنم. و این مناجات به عربی بود، و به غایت فصیح، اما ترک تطویل کرده، معانی آن را به پارسی آوردیم، تا مکرر نشود، و به جهت تبرک ختم کتاب را ذکر او کردیم، این بگفت و جان به حق تسلیم کرد. رضی الله عنه و عن اسلافه حشرنا الله  مع اجداده و معه آمین یا رب العالمین و صلی الله علی خیر خلقه محمد و آله اجمعین و نجنا برحمتک یا ارحم الراحمین.(17)
تالیفات إمام محمد باقر:
1 – محمد بن إسحاق بن ندیم بغدادِي در کتاب الفهرست می نوسد: (یکی) از کتاب هائی که در تفسیر قرآن تالیف شده: کتاب الباقر محمد بن علی بن الحسین علیهم السلام، بروایت أبوالجارود زیاد بن منذر رئیس جارودیه زیدیه(است.)(36) 2 - حافظ شمس الدین محمد بن علی بن أحمد داودِي صاحب کتاب طبقات المفسرین نیز می نویسد: امام محمد باقر را تفسیری است بروایت أبوالجارود زیاد بن منذر کوفِي أعمِي رئیس فرقه جارودیه از مذهب زیدیه.(19)
منابع و مآخذ:
1 – تهذیب الکمال – جلد بیست و ششم – از صفحه 136 الی صفحه 142 – به شماره 54 78 – تالیف حافظ جمال الدین مزِي – عربی.
2 - تاریخ کبیر – جلد اول – قسم اول - صفحه 183 – به شماره 564 – تالیف امام محمد بن اسماعیل بخاری – عربی.
3 – تقریب الثقات – صفحه 1100 – به شماره 12858 – تالیف امام محمد بن حبان بستی – عربی.
4 – الجرح والتعدیل – جلد هشتم – صفحه 33 و 34 – به شماره 13424/ 117 – تالیف أبِي محمد عبدالرحمن بن أبِي حاتم رازی – عربی.
5 – تهذیب التهذیب – جلد پنجم – صفحه  209، 210 و 211 – به شماره 7274 – تالیف حافظ شهاب الدین ابن حجر عسقلانِي – عربی.
6 – تقریب التهذیب – جلد دوم – صفحه 201 – به شماره 6926 – تالیف حافظ شهاب الدین احمد بن علی ابن حجر عسقلانی – عربی.
7 – طبقات خلیفه بن خیاط – طبقه سوم – صفحه 255 – تالیف أبِي عمرو خلیفه بن خیاط شباب عصفرِي – عربی.
8 – تاریخ خلیفه بن خیاط – صفحه 349 – حوادث سال 118 هجری قمری – تالیف أبِي عمر. خلیفه بن خیاط شباب عصفرِي – عربی.
9 – سیر اعلام النبلاء – جلد  اول – از صفحه 1303 الی صفحه 1306 – به شماره 527 – طبقه دوم از تابعین – تالیف ذهبی – عربی.
10 – الکاشف – جلد سوم – صفحه 62 – به شماره 5119 – تالیف امام ابوعبدالله شمس الدین محمد بن احمد بن عثمان ذهبِي – عربی.
11 – تاریخ دمشق – جلد 54 – از صفحه 268 الی صفحه 299 – به شماره 6781 – تالیف حافظ ابن عساکر دمشقِي – عربی.
12 – تهذیب حلیةَ الأولیَاء – جلد اول – از صفحه 505 الی صفحه 510 – به شماره 235 – تالیف حافظ أبونُعَیم اصفهانِي – عربی.
13 – تاریخ یعقوبی – جلد دوم – صفحه 289، 290و 291 – تالیف احمد بن أبِي یعقوب یعقوبی –ترجمه محمد ابراهیم آیتی – فارسی.
14 – تاریخ گزیده – صفحه 204 – تالیف حمدالله مستوفی – فارسی.
15 – طبقات – جلد پنجم – صفحه 326 - و جلد ششم – از صفحه 9 الی صفحه 12 – تالیف محمد بن سعد کاتب واقدِي –ترجمه دکتر محمود مهدوی دامغانی – فارسی.
16 – تاریخ کامل – جلد هفتم – صفحه 3020 – حوادث سال 114 – تالیف ابن اثیر – ترجمه دکتر محمد حسین روحانی – فارسی.
17 – تذکرة الأولیاء – صفحه 792 و 793 – تالیف شیخ فریدالدین عطار نیشابوری – فارسی.
18 – اَلصَّواعِق المُحرِقَةَ فِي الرَّدِّ عَلَی أَهلِ البِدَعِ والزِندَقَةِ – صفحه 286 و 287 – تالیف أحمد بن حجر هیثمی شافعی مکِي – عربی.
19 – طبقات المفسرین – جلد دوم – صفحه 200 و 201 – به شماره 537 – تالیف شمس الدین محمد بن علی بن أحمد داودِي – عربی.
20 – طبقات الفقهاء – صفحه 64 و 65 – فقهای تابعین – تالیف أبِي إسحاق شیرازِي شافعِي – عربی.
21 – البدایة والنهایه – جلد نهم – صفحه322، 323، 324و 325 – حوادث سال 215 هجری قمری – تالیف ابن کثیر دمشقِي – عربی.
22 – وفیات الأعیان – جلد چهارم – صفحه 30 – به شماره 560 – تالیف أبِي العباس ابن خلکان – عربی.
23 – الوافِي بالوفیات – جلد چهارم – صفحه 76 و 77 – به شماره 1585 – تالیف صلاح الدین خلیل بن ایبک صفدِي – عربی.
24 – تنزیه الشریعة المرفوعة عن شنیعة الموضوعة – جلد اول – صفحه 415 – باب مناقب السبطین و امهما و آل البیت - حدیث شماره 25 – تالیف أبِي الحسن علی بن محمد بن عراق کنانِي – عربی.
25 – طبقات الحفاظ – صفحه 56 – به شماره 107 – تالیف جلال الدین عبدالرحمن بن أبِي بکر سیوطِي – عربی.
26 – النجوم الزاهرة – جلد اول – صفحه 273 و 274 – حوادث سال 114 هجری قمری - تالیف جمال الدین یوسف اتابکی – عربی.
27 – عیون الأخبار – جلد دوم – صفحه 208 – تالیف  أبِي محمد عبدالله بن مسلم بن قُتَیبَه دِینَوَرِي – عربی.
28 – رجال صحیح مسلم – جلد دوم – صفحه 194 – به شماره 1481 – حرف میم – تالیف أحمد بن علِي بن مَنجُوَیه اصفهانی – عربی.
29 – رجال صیح البخاری – صفحه 668، 669 و 670 – به شماره 1079 – باب المیم – تالیف احمد بن محمد بخاری کلاباذِي – عربی.
30 – المنتظم فِي تاریخ الملوک والأمم – جلد هفتم – صفحه 161 و 162 – به شماره 612 – حوادث سال 114 هجری قمری – تالیف عبدالرحمن بن علی جوزِي – عربی.
31 – صفة الصفوه – جلد اول – صفحه 361، 362، 363و 364 – به شماره 171 – تالیف أبِي الفرج عبدالرحمن بن الجوزِي – عربی.
32 – مرآة الجنان و عبرة الیقظان – جلد اول – صفحه 194 و 195 – حوادث سال 114 هجری – تالیف عبدالله بن أسعد یافعِي – عربی.
33 – شذرات الذهب – جلد اول – صفحه 260 – حوادث سال 114 هجری قمری – تالیف شهاب الدین أبِي الفلاح ابن عماد حنبلِي – عربی.
34 – جامع کرامات اولیاء – جزء اول – صفخه 164 – تالیف شیخ یوسف بن إسماعیل نبهانِي – عربی.
35 – اعلام زرکلی – جلد ششم – صفحه 270 و 271 – حرف  میم – تالیف خیرالدین زرکلی – عربی.
36 – الفهرست – مقاله اول - صفحه 59 – تالیف محمد بن اسحاق بن ندیم – ترجمه محمد رضا تجدد – فارسی.
37 – حبیب السیر – جلد دوم – از صفحه 68 الی صفحه 70 – تالیف خواند میر هروی – فارسی.
38 – فرهنگ فرق اسلامی – صفحه 6، 7، 8، 24، 25، 26، 27، 96، 97، 112، 113، 186، 187، 373، 374، 375، 422، 423، تالیف دکتر محمد جواد مشکور – فارسی.
39 – تاریخ عقاید و مذاهب شیعه(المقالات والفرق) – صفحه 109 – تالیف سعد بن عبدالله أبِي خلف اشعری قمی – تصحیح متن دکتر محمد جواد مشکور - ترجمه دکتر یوسف فضایی – فارسی.
40 – ویکی فقه دانشنامه حوزوی – مقاله امام محمد باقر علیه السلام - به نقل از دائرة المعارف اسلامی شماره 274 و آثار مکه و مدینه صفحه 337 و 338- تالیف رسول جعفریان – فارسی.
41 - لغت نامه دهخدا – جلد سوم – صفحه 4219 – تالیف علامه علی اکبر دهخدا – فارسی.
42 – سایت موسوعة الحدیث(دائرة المعارف حدیث) – مقاله محمد بن علی بن حسین بن علی بن أبِي طالب – عربی.
43 – سایت ویکبیدیا الموسوعة الحرة (دائرة المعارف عربی) مقاله محمد الباقر- آخرین تعدیل 26 می سال 2020 ساعت 20/ 22 دقیقه – عربی.
44 – سایت پایگاه اطلاع رسانی حوزه – مقاله تجلی آیات قرآنی در سیره امام محمد باقر – نویسنده مرضیه محمد زاده – شماره 72 - تاریخ انتشار 16/ 12/ 1397 - فارسی.
45 - سایت ویکیپیدیا، دانش نامه آزاد – مقاله امام محمد باقر – آخرین ویرایش 25 آوریل سال 2020 - ساعت 41/ 17 دقیقه – فارسی.
46 – امامت از دیدگاه فرقه اسماعیلیه – بقلم صدیقه رحیمی ثابت- به نقل از دائرة المعارف شیعه تالیف محمد رضا جوهری زاده، درس نامه تاریخ و عقائد – تالیف مهدی فرمانیان و ترجمة الشیعه نوبختی.


إبراهیم بن عبدالله هروی:

  -     حافظ استاد أبوإسحاق إبراهیم بن عبدالله بن حاتم هروِي ساکن بغداد شخصیتی متکلم، قارِي، صدوق و یکی از مشاهیر محدثین بوده، و اصل او از ه...