۱۳۹۸ اسفند ۱۳, سه‌شنبه

مالک بن أنس أصبحِي حِمیرِي مَدَنِي تیمِي قرشِي

شیخ الإسلام، إمام دارالهجرت، مفتی حجاز، حجة الأمه، فقییه الأمه، سیدالأمه أبوعبدالله مالک بن انس بن مالک أصبحِي حِمیرِي مدنِي تیمِي قرشِي یکی از بزرگان اسلام، فقیه برجسته، امام اهل مدینه، پیشوای مذهب مالکی، و دومین امام از ائمه مذاهب چهارگانه اهل سنت و جماعت می باشد، که فعلاً بخش های از مردمان کشورهای خلیج و غالب مردم شمال افریقا پیرو مذهب او هستند. موصوف در سال 95 هجری قمری در قریه ذوالمروه بین قریه های تیماء و خیبر در شمال مدینه منوره که در حدود 32 فرسخ از مدینه فاصله دارد در یک خانواده از اهل دانش زاده شد. اما صاحب کتاب النجوم الزاهره می گوید: امام مالک در سال 92 هجری قمری متولد گردیده است، و تعدادی دیگر از جمله ابوالحسن علی بن عمر دارقطنِي تولد او را در سال 93 هجری قمری مطابق سال 711 میلادی در زمان خلافت ولید بن عبدالملک خلیفه اموی یعنی همان سالی که انس بن مالک صحابی جلیل القدر و خادم رسول الله(ص) وفات یافت آورده اند. مالک در یک خانواده متمول متولد گردید و در  رفاه و آسایش بزرگ شد، او در کودکی قرآن کریم را حفظ کرد، و ابتداء به مدت هفت سال شاگرد و ملازم فقیه مدینه منوره ابوبکر بن عبدالله بن یزید بن هرمز أصم  معروف به ابن هرمز بود و بعد در نزد فقهای چون ابوعبدالله نافع مولای ابن عمر، سعید بن أبوسعید مقبری، عامر بن عبدالله بن زبیر قرشِي أسدِي، محمد بن منکدر بن عبدالله قرشی تیمی مدنی، یحیی بن سعید انصاری، ربیعة بن أبِي عبدالرحمن فروخ تیمِي مدنِي مشهور به ربیعة الرأی، جعفر بن محمد بن علی بن حسین مشهور به إمام جعفر صادق و ابوبکر محمد بن شهاب زهرِي مدنِي درس خواند، و در سن بیست و یک سالگی در مقام افتاء قرار گرفت، و در بیست و پنج سالگی به دنبال وفات اصلی ترین استادش نافع حلقه أی درسی را تشکیل داد، و از اواخر خلافت أبوجعفر منصور خلیفه عباسِي مورد توجه طالب علمان قرار گرفت، و در دوره هارون الرشید یکی از مهم ترین فقیهان بود، و اعتبار مکتبش به اوج خود رسید. امام مالک بن انس تقریباً نیمی از عمرش را در عهد خلافت اموی گذرانید، و با نه تن از خلفای اموی به ترتیب ذیل معاصر بود: 1 – ولید بن عبدالملک. 2 – سلیمان بن عبدالملک. 3 – عمر بن عبدالعزیز. 4 – یزید بن عبدالملک – 5 - هشام بن عبدالملک. 6 – ولید بن یزید. 7 – یزید بن ولید بن عبدالملک. 8 – ابراهیم بن ولید بن عبدالملک. 9 – مروان بن محمد معروف به مروان حمار.
   إمام مالک بر رفتار حکام در دوران خلفای بنی امیه اعتراض داشت و از مظالم حجاج بن یوسف ثقفِي بر سعید بن جبیر اسدِي والبِي و طلق بن حبیب عنزِي بصرِي و چگونگی کشته شدن آنها و بازگوئی ضرب و شتم عمال بنی امیه نسبت به دو استادش ربیعة بن أبِي عبدالرحمن و محمد بن منکدر از بزرگان علمای مدینه یادآوری نموده، و او عبدالله بن زبیر را بر مروان بن حکم در مقام خلافت اولی می دانست. امام مالک درست در نیمه عمر خود بود که بساط خلافت اموی در تمام سرزمین های اسلامی به جز اندلس برچیده شد، و خلافت عباسی جایگزین آن گردید، و امام موصوف نیمه دوم عمر خود را در عهد خلافت عباسی گذرانید و با پنج تن از خلفای بنی عباس به ترتیب ذیل معاصر بود: 1 – أبوالعباس سفاح. 2 – أبوجعفر منصور. 3 – أبوعبدالله محمد مهدی. 4 – أبومحمد موسی هادی. 5 – ابوجعفرهارون الرشید. اما در سال 145 هجری قمری محمد بن عبدالله بن حسن بن حسن بن علی بن ابی طالب ملقب به نفس زکیه در مدینه دعوی خلافت کرد، و با بی اعتبار خواندن خلافت بنی عباس مردم را به بیعت خود فراخواند، در موقع این قیام گروهی از عالمان و اقشار مردم به جریان قیام پیوستند، اما مالک به طور مستقیم به دفاع از قیام نفس زکیه نپرداخت و در قیام شرکت نکرد، و سکوت نمود، بازهم تعدادی از هواداران خلافت عباسی سکوت او را تعبیر به حمایت وی از قیام کنندگان نموده، و گفتند: فتوی وی که گفته است: (لیس لمستکرة یمین) یعنی بیعت از روی اکراه و اجبار صورت نمی گیرد، نشانۀ حمایت وی از قیام کنندگان است، چنان که وقتی منصور خلیفه عباسی پسر عمویش جعفر بن سلیمان هاشمِي را بحیث والی مدینه منصوب ساخت، تعدادی از مردم پیش وی سعایت امام مالک را نموده، و از او بدگوئی کرده، و گفتند: مالک بیعت شما را قبول ندارد. جعفر بن سلیمان نیز مالک را دستیگر نموده، 70 ضربه شلاق زد، سرش را تراشید، و او را در شهر بگرداند، در این ماجرا دو کتف مالک نیز شکست. اما این عمل دستگاه حاکم عامل هرچه بیشتر محبوبیت مالک در نزد مردم شد، و باعث نفوذ روز افزون وی در شهر مدینه گردید. باتوجه به محبوبیت و نفوذ امام مالک وقتی در اواخر سال 147 هجری قمری ابوجعفر منصور به حج آمد، برای دلجوئی از مردم وارد مدینه شد، و کوشش کرد از موقعیت معنوی امام مالک در مدینه برای جلب حمایت مردم استفاده کند، او از ضرب و شتم امام مالک اظهار بی اطلاعی کرد، و اعلام نمود که می خواهد امیر مدینه را به علت این سوء رفتارش تنبیه کند، اما امام مالک از او خواست از این تلافی چشم پوشی نماید. و باز هم امام مالک در مقام حق گوئی ثابت قدم بود، زمانی که خلیفه منصور از شخص او پرسید: مرا از پیشوانان عدل می دانید یا جور؟  وی با پناه بردن به خدا و شفاعت گرفتن از رسول الله(ص) از خلیفه خواست، او را از پاسخ معاف دارد. ماجرای بعدی مربوط به ملاقات خصوصی  امام مالک با خلیفه است، زمانی که  امام مالک به ملاقات خلیفه می رفت نگران دستگیری بود، اما خلیفه از در دلجوئی وارد شد، و از وقایع رخ داده برای مالک ابراز تاسف کرد، و بالآخره منصور خلیفه عباسی در سال 150 هجری قمری جعفر بن سلیمان هاشمی را از ولایت مدینه منوره برطرف کرد. در این حال نیز می گویند: امام مالک همشیه عمل کرد منصور را نقد می کرده، و تنها کسی از حاضران در محفل خلیفه بوده که دست او را نبوسید. بعد از منصور زمانی که در سال 158 میلادی مهدی عباسی خلیفه شد، و به سفر حج آمد، با ارسال هدایای از مالک دعوت کرد، که همسفر او به بغداد باشد، مالک هدایا را پذیرفت، اما از سفر به بغداد سرباز زد، و وقتی مهدی عباسی از وی خواست، فرزندانش موسی و هارون در مدینه در نزد او علم آموزند، و او را دعوت به اقامتگاهش کرد، مالک از رفتن ابا کرد، و تذکر داد: علم را حرمتی است، و آن کس که به دنبال علم است، او باید به دنبال علم بیاید. پس فرزندان خلیفه نزد مالک آمدند، و از او درس گرفتند. و در ملاقات های مهدی عباسی در حجاز نیز مالک محترم ترین فرد در مجلس خلیفه بود. بخش پایانی زندگی امام مالک مدتی کوتاه در دوره موسی بن محمد ملقب به هادی یعنی بین سال 169 و 170 هجری قمری بوده است و بعد از سال 170 هجری قمری باقی تا زمان وفات در خلافت هارون الرشید گذشته است، دو خلیفه ای که به شاگردی امام مالک فخر می کردند، و هارون ارشید در سفر حجی که در سال 174 هجری قمری به مدینه داشت شخصاً کتاب الموطَّا امام مالک را استماع کرد. امام مالک در برخورد های حضوری با هارون الرشید از موضوع اقتدار با وی برخورد می کرد، و گاه سخنان درشتی به وی می گفت، و گاه در پذیرش او تاخیر می کرد. امام مالک افزون بر نصایحی که به مناسبت های مختلف به هارون الرشید داشت، رساله مستقلی نیز در پند و اندرز به وی نوشت و او را از خصالی چون کبر، ظلم و تجاوز برحذر داشت. امام مالک با شان و هیبت در نزد خلفاء حاضر می شده، و از خلفای اموی و عباسی تعبیر به پادشاه می کرده است، چنانکه می گوید: در نزد هیچ پادشاهی از پادشاهان حاضر نشده مگر آنکه خداوند هیبت آن پادشاه را از سینه او برداشته است. و بالآخره امام مالک رحمة الله علیه در زمان خلافت هارون الرشید خلیفه عباسی در روز یکشنبه در اواخر ماه صفر مریض شد، و مریضی اش مدت بیست و دو روز دوام نمود، و در بامداد روز یکشنه چهاردهم ماه ربیع الاول سال 179 هجری قمری مطابق سال 795 میلادی به سن هشتاد و چهار سالگی در گذشت، و ابن زَنبر، ابن کنانه و پسرش یحیی او را غسل دادند، و کاتبش حبیب بر پیکرش آب ریخت، و او را در پارچۀ سفیدی کفن کردند، و عبدالله بن محمد بن ابراهیم بن محمد بن علی بن عبدالله بن عباس بن عبدالمطلب هاشمِي مشهور به پسر زینب والی مدینه در جایگاه جنازه ها بر جنازه او نماز گزارد، و جماعتی به قبر او داخل شدند، و پیکر او را در قبرستان بقیع در جوار مرقد ابراهیم فرزند رسول الله(ص) به خاک سپردند.(1، 2، 5، 7، 10، 11،  14، 15، 16، 19، 21، 25، 27 و 28)
نسب إمام مالک
    نسب إمام مالک رحمة الله علیه را چنین آورده اند: مالک بن أنس بن مالک بن أبِي عامر(نافع) بن عمرو بن حارث بن غَیمَان بن خُثَیل(جنیل) بن عمرو بن حارث(ذوأصبَح) بن عوف بن مالک بن زید بن قیس بن صیفِي بن زرعه(حمیر اصغر) بن سبأ الأصغر بن کعب کهف الظالم بن زید بن سهل بن عمرو بن قیس بن معاویه بن جشم بن عبدشمس بن وائل بن غوث بن قطن بن عریب بن زهیر بن أیمن بن همیسع بن حمیر بن سبأ بن یشجب بن یعرب بن قحطان(یقطن) بن عابر بن شالخ بن إرفخشذ بن سام بن نوح علیه السلام.  و او را در شمار خاندان تیم بن مره قریشی می شمارند، زیرا جد امام مالک از هم پیمانان عبدالرحمن بن عثمان بن عبیدالله تیمی نواسه برادر طلحه بن عبیدالله یکی از عشره مبشره بوده است، و نسبت وی به أصبحِي به ذی الأصبح حمیرِي یکی از شاهان حمیر در یمن داده شده است.(7، 23، 24 و 25)
   انس پدر امام مالک را گرچه در شمار روایان حدیث آورده اند، اما نقش وی در روایت حدیث ضعیف بوده، و نامبرده بیشتر به شغل تجارت اشتغال داشته است، و مالک بن أبِي عامر أصبحِي حمیرِي متوفی سال 94 هجری قمری جد امام مالک از بزرگان و علمای تابعین بوده، و از حضرات عمر بن خطاب، عثمان بن عفان، طلحه بن عبیدالله، ام المومنین عائشه، أبِي هریره، حسان بن ثابت و عقیل بن أبِي طالب رضی الله تعالی عنهم اجمعین حدیث روایت نموده، و او یکی از جمله چهار نفری بوده که در هنگام شهادت حضرت عثمان(رض) او را شبانگاه به قبرستان برده، غسل داده و دفن کرده اند. عبدالله بن مصعب می گوید: مالک بن أبِي عامر پدر بزرگ مالک در حالی از یمن به مدینه نقل مکان نمود، که از جور بعضی از والیان یمن شاکی بود، و با بعضی از اعضای خاندان تمیم بن مره پیمان بست و با آنها یکجا شد. روایت است که موصوف را حضرت عثمان به افریقا فرستاد و نامبرده سرزمین های را  در آنجا فتح نموده است، و او در گروهی که حضرت عثمان(رض) برای جمع آوری مصاحف مبارکه موظف ساخته بود شرکت داشت، و خلیفه عادل عمر بن عبدالعزیز نیز همیشه او را مورد مشورت قرار می داد. أبِي عامر نافع بن عمرو أصبحِي پدر جد امام مالک را یکی از اصحاب بزرگوار رسول الله(ص) گفته اند. قاضی بکر بن علاء قشیرِي می گوید: أبوعامر جد پدر مالک رحمة الله علیه از جمله اصحاب رسول الله(ص) بوده و در تمامی غزوات بدون از غزوه بدر در کنار آن حضرت(ص) حضور داشته است.(7 ، 24و 27)
    عموی های امام مالک عبارت اند از:
 1- أبوسهیل نافع بن مالک مدنی که از عبدالله ابن عمر و انس حدیث روایت نموده، از او برادرزاده اش امام مالک، محمد بن شهاب زهرِي، إسماعیل و محمد پسران جعفر بن أبِي کثیر و دراوردِي روایت نموده اند، موصوف را أبوحاتم و دیگران موثق دانسته و بخاری تعدادی حدیث از او را آورده است. واقدی وفات او را در زمان امارت أبِي العباس گفته است.(7، 23 و 24)
 2 – أویس بن مالک که او را ابن حبان در طبقه سوم از ثقات ذکر کرده است. موصوف از پدرش حدیث روایت نموده، و از او مصعب بن محمد بن شرحبیل روایت کرده است، وی پدر إسماعیل بن أویس است.(7، 23 و 24)
 3 – ربیع بن مالک از او سلیمان بن بلال حدیث روایت نموده است.(7، 23 و 24)
 4 - نضر بن مالک او از پدرش مالک حدیث روایت کرده است.(7، 23، 24 و 27)
   امام مالک را برادری بنام نضر بوده، و سه خواهر هم داشته است که اولی مادر أبِي بکر عبدالحمید بن عبدالله أعشِي بوده، و دومی مادر اسماعیل بن عبدالله بن أبِي أویس که زیاد از امام مالک روایت دارد و سومی نیز با امام مالک زندگی می کرده است.(7، 23 و 24)
    فرزندان امام مالک عبارت اند از:
 1 – یحیی بن مالک، او از پدرش نسخه أی از موطَّا را روایت کرده است. ابن حزم یحیی بن مالک را ضعیف شمرده، و عقیلی می گوید: احادیثی منکر از پدرش روایت نموده، اما ابن حبان او را در شمار ثقات آورده است. از برای یحیی موصوف پسری به اسم محمد بوده، که به مصر ساکن گردیده است.(7، 23، 24، 25 و 27)
 2 – محمد بن مالک، او را ابن حزم ضعیف گفته است. موصوف در مجالس پدرش حاضر می شده، و از برای وی پسری بوده به اسم احمد که او را أبوعبدالله بن مفرِّج قرطبِي در شمار روات امام مالک آورده، و حافظ أبوبکر خوارزمی برقانی او در شمار ضعفاء ذکر کرده است. احمد موصوف در سال 256 هجری قمری وفات یافت.(7، 23، 24، 25 و 27)
 3 – حَمَّاد بن مالک، از وی گزارشی در دست نیست، جز این که او را در شمار فرزندان امام مالک ذکر کرده اند.(7، 23، 24، 25و 27)
 4 -  فاطمه دختر امام مالک نیز مشهور است، که موصوفه حافظ موطا بوده است.(7، 23، 24، 25 و 27)
   مادر مالک بن انس عالیه دختر شریک بن عبدالرحمن بن شریک ازدیه أسدیه بوده، که أزد یکی از قبائل مشهور عرب حمیرِي قحطانِي می باشد، و موصوفه یکی از زنان فاضله روزگارش بوده است.(15 ، 24و 16)
شمائل إمام مالک
    درباره شمائل امام مالک گفته اند: موصوف مردی بلند قامت، جسیم، سخت با هیبت، زیبا روی، بلند بالا، جلو سرش کم موی، چشمانی سیاه و درشت و روشن، سفید چهره و صورتی مایل به سرخی داشت. عیسی بن عمر می گوید: من چهره زیباتر از روی سرخی و سفیدی از چهره مالک بن انس ندیده ام. مطرف بن عبدالله یساری خواهرزاده امام مالک گفته است: مالک بن انس چهره زیبا، چشمانی روشن و قامتی کشیده داشت، و دارای سری بزرگ بود، و موهای سرش ریخته، و تمام موهای سر و ریش او سفید شده بود. رنگ چهره مالک بسیار سپید و آمیخته با سرخی بود. مصعب زبیری می گوید: امام مالک از زیباترین مردم بود، او چشمانی درشت، صوتی سفید و قدی بلند داشت. قتیبه می گوید: هرباری که با امام مالک ملاقات می کردیم، او را آراسته با چشمانی سرمه کرده و صورتی خوشبوی می یافتیم، و او از بهترین خوشبوئی ها و مشک ها استفاده می کرد. امام مالک در پوشیدن لباس عنایتی کامل داشت، او لباس های مرتب و برتر را شایستۀ شان علم و علماء می پنداشت، و خودش نیز از بهترین لباس های عدنِي، خراسانِي و مصرِي استفاده می کرد. ابن وهب می گوید: امام مالک را دیدم، لباسی بسیار نرم عدنِي که با رنگی بسیار زیبا رنگین شده پوشیده بود. بشر بن حارث می گوید: به نزد امام مالک رفتم، بر بالایش پوستینی را دیدم که پنجصد درهم ارزش داشت، و او آستنش را بر بالای چشمانش پوشیده بود، و مثل پادشاهان معلوم می شد. خالد بن خداش می گوید: امام مالک را دیدم که پوستینی گلدوزی شدۀ، کلاه و لباس زیبای مروی به تن داشت.(1، 2، 12، 15 و 18)
روش و جایگاه إمام مالک
    امام مالک از جمله اتباع تابعین بوده، و مردی متدین، محدثی بسیار امین و مورد اعتماد، استوار، پرهیزگار و فقیه دانشمند و حجت بود،  و با وجودی که نسب خودش به پادشاهان می رسید، از امراء و سلاطین دوری می جست، و به هیچ شهر و کشوری سفر نکرد، جز به مکه معظمه برای مراسم حج، و او در فقه و حدیث تبحر داشت، و در آن زمینه امام و مجتهد بود، و بعنوان امام و پیشوای اصحاب حدیث معروف گردید، و با روح خستگی ناپذیر به جمع آوری احادیث رسول الله(ص) پرداخت. امام مالک دومین فقیه بزرگ اهل سنت و جماعت   است، و مصادر تشریعی در مذهب مالکی قرآن کریم، سنت نبوی، اقوال صحابه، اجماع، عمل اهل مدینه، قیاس، استحسان، مصالح مرسله، عادات و عرف، سد ذرایع و استصحاب می باشند. امام مالک می گفت: من انسان هستم، گاهی خطاء و اشتباه می کنم و گاهی بر صواب هستم، در رای و نظرم نگاه کنید، اگر موافق کتاب خدا و سنت رسول الله(ص) بود آن را بگیرید، و اگر موافق کتاب خدا و سنت رسول الله (ص) نبود، آن را ترک کنید.(3، 25، 27 ، 28 و 32)
أساتیذ و کسانی که أمام مالک از آن ها حدیث روایت نموده است:
   إمام مالک بن انس از أبان بن عثمان بن عفان أموی، أبو إسماعیل إبراهیم بن أبِي عَبله عبدالله مَقدسِي، إبراهیم بن عبدالله هاشمِي، إبراهیم بن عقبه أسدِي، أبوإسحاق إبراهیم بن محمد بن حرث فزارِي، إبراهیم بن یزید بن قیس نخعِي، أسامه بن زید لیثِي، إسحاق بن عبدالله بن أبِي طلحه، إسحاق بن عبدالله بن زید أنصارِي، إسرائیل بن یونس سبیعِي، إسماعیل بن أبِي الحکم قرشِي مدنِي، أبومحمد إسماعیل بن محمد بن سعد بن أبِي وقاص زهرِي، ابوبکر أیوب بن أبِي تَمِيمه سَختِيانِي عنزِي عالم بصره، أفلح بن صفیراء أنصارِي، أنس بن عیاض بن ضمره لیثِي، أنس بن مالک بن أبِي عامر أصبحِي، أیوب بن حَبیب جهنِي مولای سعد بن مالک زُهرِي، أیوب بن کیسان سختیانِي، أبوموسی أیوب بن موسی بن عمرو بن سعید بن عاص کوفِي، بسر بن سعید حضرمِي، بکیر بن عبدالله بن أشج قرشِي، ثابت بن أحنف عدوِي، ثابت بن أسلم بنانِي، ثَور بن زید دَیلِي مدنِي، ثور بن یزید بن زیاد رحبِي، جریر بن حازم بن زید أزدِي، جعفر بن محمد بن علی بن حسین بن علی بن أبِي طالب هاشمِي مدنِي معروف به إمام جعفر صادق، جمیل بن عبدالرحمن مدنِي مؤذن، حسن بن یسار بصرِي، حماد بن سلمه بن دینار بصرِي، أبوعبیده حمید بن أبِي حمید طویل، حمید بن عبدالرحمن، حُمَید بن قَیس مَکِّي قارِي أعرج، حمید بن نافع بن صفوان أنصارِي، حنظله بن قیس بن عمرو أنصارِي، حی بن أبِي عمرو مذحجِي، حیوه بن شریح بن صفوان تجیبِي، أبوالحرث خُبَیب بن عبدالرحمن أنصارِي مدنِي، داود بن حسین، أبوسلیمان داود بن حُصَین قرشِي مدنِي، ابولیلی داود بن عبدالله، داود بن قیس قرشِي، دینار قراظ، ذکوان أبوصالح سمان، ربعِي بن حراش بن جحش عبسِي، ربیع بن صبیح سعدِي، أبوعثمان ربیعه بن أبِي عبدالرحمن مدنِي معروف به ربیعة الرای، ربیعه بن عبدالرحمن بن حصن غنوِي، روح بن قاسم تمیمِي، زر بن حکیم، زیاد بن أبِي زیاد مولای ابن عباس، زیاد بن ریاح قیسِي، زیاد بن سعد بن عبدالرحمن خراسانِي ساکن مکه، زیاد بن مخراق مزنِي، زیاد بن میسره مخزومِي مدنِي، زید بن أسلم مدنِي، أبوأسامه زید بن أبِي أنیسه غنوِي جزرِي، زید بن رباح مدنِي، أبونضر سالم بن أبِي امیه قرشِي مدنِي، سالم أبِي نضر، سرِي بن یحیی بن إیاس شیبانِي، سعد بن إسحاق بن کعب بن عُجره قضاعِي، سعید بن أبِي سعید مَقبُرِي مدنِي، سعید بن عبدالرحمن بن رُقَیش أسدِي مدنِي، سعید بن عمرو بن شُرَحبِيل بن سعید بن سعد بن عُباده أنصارِي، سعید بن عمرو بن سلم زرقِي، سعید بن أبِي عروبه عدوِي، سعید بن مسیب بن حزن قرشِي، سعید بن مقلاص خزاعِي، سعید بن أبِي هند فزارِي، سعید بن یسار، سفیان بن سعید ثورِي، أبِي حازم سلمه بن دِينار مدنِي، سلمه بن صفوان بن سلمه زرقِي مدنِي، سلیمان بن بلال قرشِي، أبومحمد سلیمان بن مهران کاهلِي کوفِي معروف به أعمش، أبوعبدالله سُمَيّ مدنِي مولای أبوبکر بن عبدالرحمن بن حارث بن هشام مخزومِي، أبِي صالح سُهَیل بن ذکوان سمان، أبوعبدالله شریک بن عبدالله بن أبِي نَمِر لیثِي مدنِي، شعبه بن حجاج بن ورد عتکِي، صالح بن کَیسان دوسِي، صدقه بن یسار جزرِي مکِي، صَفوان بن سُلَیم قرشِي، صلت بن زبید کندِي قاضی مدینه برادرزاده کثیر بن صلت، صیفِي بن زیاد أنصارِي، صَیفِي مولای أبِي أیوب، ضًمره بن سعید أنصارِي مازنِي، طلحه بن عبدالملک أیلِي، عاصم بن أبِي النجود أسدِي، عامر بن سعد بن مالک قرشِي، أبوالحرث عامر بن عبدالله بن زبیر بن عوام قرشِي اسدِي، عباد بن ذکوان سمان، عبدالجلیل بن حمید یحصبِي، عبدالحمید بن سهیل بن عبدالرحمن بن عوف زهرِي، أبومحمد عبدالله بن أبِي بکر بن محمد بن عمرو بن حزم أنصارِي مدنِي، عبدالله بن أبِي حبیبه مدنِي، عبدالله بن بریده بن حصیب أسلمِي، عبدالله بن حنین بن أسد قرشِي، أبوعبدالرحمن عبدالله بن دینار قرشِي عدوِي، أبِي زناد عبدالله بن ذکوان قرشِي، عبدالله بن ربیع بن خثیم ثورِي، عبدالله بن سائب أنصارِي، عبدالله بن سلمان جهنِي، عبدالله بن طریف مرادِي، عبدالله بن عبدالله بن جابر بن عتیک أنصارِي، عبدالله بن عبدالرحمن بن أبِي حسین نوفلِي، عبدالله بن عبدالرحمن بن حارث دوسِي، أبولیلی عبدالله بن عبدالرحمن بن سهل أنصارِي مدنِي، أبوسلمه عبدالله بن عبدالرحمن بن عوف زهرِي، أبِي طواله عبدالله بن عبدالرحمن بن مَعمَر أنصاري بخارِي قاضِي، عبدالله بن عبدالرحمن بن یعلی طائفِي، عبدالله بن عبدالرحمن معروف به ابن أبِي ذُباب، عبدالله بن عمر بن خطاب عدوِي، عبدالله بن فَضل بن عباس هاشمِي مدنِي، عبدالله بن فضل بن عباس بن علی بغدادِي، عبدالله بن محمد بن علی بن أبِي طالب هاشمِي، عبدالله بن مسلمه بن قعنب حارثِي، عبدالله بن مغیره بن أبِي برده کنانِي، عبدالله بن نیار بن مکرم أسلمِي، عبدالله بن واقد بن عبدالله عدوِي، عبدالله بن ولید جعفِي، عبدالله بن وهب بن زمعه قرشِي، عبدالله بن یزید بن عبدالله لیثِي، عبدالله بن یزید بن هُرمُز لیثِي، عبدالله بن یزید مولای أسود بن سُفیان، عبدالله بن یزید عدوِي، عبدالله بن یزید قرشِي، عبدالله بن یزید معافرِي، عبدرَبَّه بن سعید أنصارِي بخارِي، عبدالرحمن بن بجید بن وهب أنصارِي، عبدالرحمن بن حباب بن عمرو أنصارِي، أبوحرمله عبدالرحمن بن حَرمَله أسلمِي مدنِي، عبدالرحمن بن خالد بن مسافر فهمِي، عبدالرحمن بن عبدالله بن عبدالرحمن بن أبِي صَعصَعه مازنِي أنصارِي، عبدالرحمن بن عمرو اوزاعِي، عبدالرحمن بن ابی عمره أنصارِي بخارِي مدنِي، أبومحمد عبدالرحمن بن قاسم بن محمد بن أبِي بکر صدیق تیمِي مدنِي، عبدالرحمن بن محمد بن عبدالله بن عبید قارِي، عبدالرحمن بن هرمز أعرج، عبدالرحمن بن أبِي الزناد قرشِي، عبدالرحمن بن أبِي الرجال أنصارِي،عبدالکریم بن مالک جَزَرِي، أبِي أمَیَّه عبدالکریم بن أبِي مُخارق قیس بَصرِي، عبدالمجید بن سُهَیل بن عبدالرحمن بن عَوف زهرِي، عبدالملک بن عبدالعزیز بن جریج أموِي مکِي، عبدالملک بن قریر عبدِي بصرِي، عبدالملک بن میسره عامرِي، عبیدالله بن سلمان جهنِي،عبیدالله بن عبدالله أغَر، عبیدالله بن عبدالله بن جابر بن جبر بن عتیک مدنِي، عبیدالله بن عبدالله بن عتبه بن مسعود هزلِي، عبیدالله بن عبدالرحمن بن سائب قارِي، عبیدالله بن عمر بن حفص بن عاصم بن عمر عدوِي، عبیدالله بن عبدالرحمن، عثمان بن حفص بن عمر بن عبدالرحمن انصارِي، عثمان بن حفص بن عمرو بن خلده أنصارِي درقِي قاضی مدینه، عروه بن أذینه لیثِي، عروه بن زبیر بن عوام أسدِي، عَطاء بن أبِي مسلم خراسانِي، عطاء بن یزید جندعِي، عطاء بن یسار هلالِي، عفیف بن عمرو سهمِي أسدِي، علاء بن عبدالرحمن بن یعقوب حرقِي جهنِي، عَلقَمَه بن أبِي عَلقَمَه مدنِي، علی بن عبدالرحمن معاوِي، أبوایوب عماره بن عبدالله بن صیاد أنصارِي مدنِي، عمر بن حسین بن عبدالله مکِي مولای عایشه دختر قدامه، عمر بن عبدالرحمن بن عطیه بن دلاف مزنِي مدنِي، عمر بن محمد بن زید بن عبدالله بن عمر عمرِي مدنِي عسقلانِي، عمر بن رماح بلخِي، عمرو بن حارث بن یعقوب أنصارِي، عمرو بن أبِي عمرو مدنِي مولای مُطَلِب بن عبدالله بن حنطب قرشِي، عمرو بن دینار جمحِي، عمرو بن شعیب بن محمد قرشِي، أبوإسحاق عمرو بن عبدالله بن عبید سبیعِي، عمرو بن مسلم بن عُماره بن أکیمه لیثِي، عمرو بن مسلم یمامِي، عمرو بن یحیی بن عُماره مازنِي، عیاض بن عبدالله بن عبدالرحمن قرشِي، فُضَیل بن أبِي عبدالله معمرِي، أبوالحسن قَطَن بن وَهب بن عویمر بن أجدع لیثِي مدنِي، قیس بن ربیع أسدِي، کثیر بن زید أسلمِي، کثیر بن فَرقَد مدنِي مصرِي، لیث بن سعد بن عبدالرحمن فهمِي، مالک بن أبِي حمزه همدانِي، مبارک بن فضاله بن عبدالرحمن قرشِي، محل بن خلیفه طائِي، محمد بن أبِي بکر بن عوف ثَقَفِي حجازِي، أبوعبدالملک محمد بن أبِي بکر بن محمد بن عمر بن حزم أنصارِي قاضی مدینه، محمد بن إبراهیم بن حارث قرشِي، محمد بن أسعد بن سهل بن حنیف أنصارِي، أبوعبدالله محمد بن حرمله مدنِي، محمد بن زید بن مُهاجر بن قُنفُذ تمیمِي مدنِي، محمد بن سیرین أنصارِي، محمد بن عبدالله بن عبدالرحمن بن أبِي صَعصَعَه أنصارِي، محمد بن عبدالله بن أبِي مریم، أبِي الأسود محمد بن عبدالرحمن بن نَوفَل بن أسود اسدِي قرشِي معروف به یتیم عروه، أبِي الرجال محمد بن عبدالرحمن أنصارِي، محمد بن عبدالرحمن بن سعد بن زراره انصارِي قاضی مدینه، محمد بن عبدالرحمن بن عبدالله بن حارثه انصارِي، أبوالحرث محمد بن عبدالرحمن بن مغیره قرشِي عامرِي معروف به ابن ذئب، أبوعبدالله محمد بن عجلان قرشِي مدنِي، محمد بن عقبه برادر موسی بن عقبه، محمد بن عُماره بن عَمرو بن حَزم أنصارِي، محمد بن عمرو بن حَلحَلَه أیلِي، أبوعبدالله محمد بن عمرو بن علقمه لیثِي مدنِي، أبوزبیر محمد بن مسلم بن تدرس قرشِي مکِي، محمد بن مسلم بن عبیدالله بن شهاب زُهرِي، أبوعبدالله محمد بن مُنکِدر بن عبدالله قرشِي، أبوعبدالله محمد بن یحیی بن حَبَّان أنصارِي مازنِي مدنِي، محمد بن یوسف کندِي مدنِي أعرج خواهرزاده نمر، مخرمه بن بکیر بن عبدالله بن أشج قرشِي، مَخرَمه بن سلیمان أسدِي والبِي، مُسلم بن أبِي مریم سلولِي مدنِي، مسلم بن یسار سلولِي، أبوحازم مسلمه بن دینار مدنِي، مِسوَر بن رِفاعه بن أبِي مالک قُرظِي، مصعب بن محمد بن عبدالرحمن قرشِي، معاویه بن صالح حضرمِي، معمر بن راشد أزدِي، موسی بن أبِي تَمِيم مدنِي، موسی بن عُقبه بن أبِي عیاش قرشِي مدنِي، أبوعروه موسی بن مَیسَره دیلِي مولای بنی دَیل، موسی بن میسره عبدِي، میمون بن میسره، نافع بن أبِي نافع مدنِي،  نافع بن جبیر بن مطعم نوفلِي، عمویش أبِي سهیل نافع بن مالک بن أبِي عامر تیمِي، نافع مولای ابن عمر، أبوحنیفه نعمان بن ثابت بن زوطی تیمِي، نُعَیم بن عبدالله مدنِي ملقب به مُجمِر، هاشم بن هاشم بن عُتبه بن أبِي وَقَّاص وقاصِي زهرِي، أبومنذر هشام بن عروه بن زبیر قرشِي أسدِي، هشیم بن بشیر بن قاسم سلمِي، هلال بن علی بن اسامه  عامرِي مدنِي، هلال بن أبِي مَیمونه قرشِي، ولید بن عبدالله بن صیاد مدنِي، أبونعیم وَهب بن کَیسان قرشِي مدنِي، یحیی بن أبِي کثیر طائِي، یحیی بن ایوب غافقِي، یحیی بن سعید بن عاص بن سعید اموِي، یحیی بن سعید بن فروخ قطان، یحیی بن سعید أنصارِي مفتی و قاضی مدینه، یحیی بن عبدالله بن سالم عمرِي، أبوروح یزید بن رُومان أسدِي مدنِي، یزید بن زیاد بن أبِي زیاد مولای ابن عَیَّاش، یزید بن زیاد قرظِي مدنِي، أبوعبدالله یزید بن عبدالله بن اسامه بن هاد لیثِي مدنِي، یزید بن عبدالله بن خُصَیفه کندِي مدنِي، یزید بن عبدالله قُیسِي، أبوعبدالله یزید بن عبدالله بن قسیط لیثِي مدنِي معروف به أعرج، أبوجعفر یزید بن قعقاع قاری، یزید بن مهاجر، أبویوسف یعقوب بن ابراهیم بن حبیب قاضِي، أبویوسف یعقوب بن زید بن طلحه تمیمِي قرشِي، یعقوب بن عبدالله بن أشج مخزومِي، یعلی بن عطاء عامرِي، یونس بن یزید بن مشکان أیلِي، یونس بن یوسف بن حِماس لیثِي مدنِي، أبِي بکر بن عبیدالله بن عبدالله بن عمر عدوِي، أبِي بکر بن عثمان بن سهل أنصارِي، أبِي بکر بن عُمر بن عبدالرحمن بن عبدالله بن عمر بن خطاب عمرِي عدوِي مدنِي، أبِي بکر بن محمد بن عمرو بن حزم أنصارِي، أبِي بکر بن نافع قرشِي عدوِي مولای ابن عمر، أبِي عُبید مذحجِي حاجب سلیمان بن عبدالملک، أبِي لَیلَی بن عبدالله بن عبدالرحمن بن سهل أنصارِي، عائشه دختر سعد بن أبِي وَقَّاص قرشِي زهرِي، فاطمه دختر قیس بن خالد فهری و خلقی کثیری دیگر حدیث روایت نموده است.(1، 2، 13، 15، 17، 28 ، 29و 30)
شاگردان و کسانی که از إمام مالک حدیث روایت کرده اند:
   از إمام مالک عده أی کثیری حدیث روایت کرده اند. زرقانِي می گوید: به شمار کسانی که از امام مالک حدیث روایت کرده اند، راویان هیچ یکی از ائمه نبوده است. خطیب کتابی دربارۀ راویان حدیث از امام مالک تالیف نموده، که شمار شان به هزار و سیصد کس می رسد. ما برخی از کسانی را که از امام مالک حدیث روایت نموده اند، اسامی شان را در زیر آورده ایم، که چنین است: آدم بن أبِي إیاس مَروذِي بغدادِي عسقلانِي، إبراهیم بن إسحاق بن إبراهیم بن مهران ثقفِي، إبراهیم بن رستم بن مهران خراسانِي، إبراهیم بن طهمان بن شعبه هروِي که قبل از وی وفات یافت، إبراهیم بن سعید جوهرِي، أبراهیم بن سلیمان زَیَّات بلخِي، إبراهیم بن عبدالله بن قُرَیم قاضِي مدینه، إبراهیم بن عبدالله بن مسلم کجِي، إبراهیم بن عمر بن أبِي وزیر هاشمِي، أبوإسحاق إبراهیم بن محمد بن حارث فزارِي، إبراهیم بن محمد زهرِي، إبراهیم بن مختار تمیمِي، إبراهیم بن موسی مروزِي، إبراهیم بن یوسف بن میمون باهلِي، إبراهیم بن یوسف بلخِي ماکیانِي، أحمد بن إبراهیم بن خالد موصلِي، أبوحُذافه أحمد بن إسماعیل سَهمِي مدنِي، أبومُصعب أحمد بن أبِي بکر قاسم بن حرث بن زراره بن مصعب بن عبدالرحمن بن عوف زُهرِي قاضی مدینه، أحمد بن حاتم بن زید طویل، أحمد بن عبدالله بن یونس تمیمِي، أحمد بن عمرو بن عبدالله قرشِي، أحمد بن عبید بن ناصر نحوِي، أحمد بن عمیر بن یوسف دمشقِي معروف به ابن جوصا، أحمد بن عیسی بن سلیمان دارمِي، أحمد بن قاسم بن حارث بن زراره قرشِي، أحمد بن محمد بن ولید أزرقِي غسانِي، أحمد بن محمد بن حنبل شیبانِي، أحمد بن محمد بن إسماعیل بن یونس مرادِي، أحمد بن محمد بن زیاد عنزِي، أحمد بن محمد بن عبدوس طرائفِي، أحمد بن منصور بن سیار رمادِي، أحمد بن منصور حرانِي، أحمد بن نضر خزاعِي شهید، أحمد بن یحیی بن إسحاق حلوانِي، أحمد بن یحیی بن منذر أحول، أحمد بن یونس یربوعِي، أبویعقوب إسحاق بن إبراهیم حُنَینِي مدنِي ساکن طرطوس، إسحاق بن سُلَیمان رازِي، أبویعقوب إسحاق بن  عیسی بن نجیح بغدادِي معروف به ابن الطَبَّاع برادر محمد، إسحاق بن فرات بن أحمد تجیبِي، إسحاق بن محمد بن إسماعیل فَروِي، إسحاق بن موسی موصلِي مخزومِي، أسد بن فرات مغربِي قیروانِي، أسد بن موسی، أبوعبدالله إسماعیل بن عبدالله بن عبیدالله بن أویس بن مالک بن أبِي عامر أصبحِي مدنِي معروف به ابن أبِي أُوَیس خواهرزاده امام مالک، إسماعیل بن جعفر بن أبِي کثیر أنصارِي، أبوبشرإسماعیل بن إبراهیم أسدِي بصرِي معروف به ابن عُلَیَّه، إسماعیل بن عمر واسطِي، إسماعیل بن مسلمه بن قعنب حارثِي، إسماعیل بن موسی فَزَارِي، إسماعیل بن یحیی بن إسماعیل مزنِي، أبوعمر أشهَب بن عبدالعزیز قیسِي عامرِي مصرِي، أمیه بن خالد بن أسود أزدِي، أمیه بن عبدالله بن عمرو أموِي، أمیه بن عثمان دمشقِي، أنس بن عیاض بن ضمره لیثِي، أیوب بن صالح مدنِي رملِي، أیوب بن محمد بن أیوب هاشمِي، بربر مغنِي بغدادِي، بشر بن حارث بن عبدالرحمن حافِي، بشر بن سَرِي أفوه، بِشر بن عمر بن حکم زَهرانِي، بشر بن ولید کندِي، بقیه بن ولید بن صائد کلاعِي، بکار بن عبدالله بن مصعب زبیرِي برادر مصعب، بکر بن شرود صنعانِي، جریر بن عبدالحمید بن جریر ضبِي،  جعفر بن عون بن جعفر بن عمرو قرشِي، جُوَیرِيه بن أسماء بن عبید ضبعِي بصرِي، حارث بن مسکین بن محمد أموِي، حباب بن جبله دقاق، حبیب بن أبِي حبیب مصرِي کاتب إمام مالک، حجاج بن محمد، حجاج بن منهال أنماطِي، حسان بن عبدالسلام أندلسِي مغربی برادر حفص بن عبدالسلام، حسن بن أبِي الحکم غفارِي، حسن بن سوار بغوِي هروِي، حسن بن  عمرو سدوسِي، حسین بن أبِي کبشه بصرِي، حسین بن إسماعیل بن محمد محاملِي، حسین بن رستم أیلِي، حسین بن عروه بصرِي، حسین بن علی جعفِي، حسین بن ولید نیشابورِي، حفص بن عبدالله بن راشد سلمِي، حفص بن عبدالسلام أندلسِي مغربِي، حفص بن عمر بن عبید طنافسِي، حکم بن مبارک خاشتِي باهلِي، حماد بن أسامه بن زید قرشِي، حماد بن خالد خیاط، أبوإسماعیل حماد بن زید بن درهم أزدِي بصرِي، أبوسلمه حماد بن سلمه بن دینار ربعِي بصرِي، حَمَّاد بن مَسعَده تمیمِي، حمید بن عبدالرحمن بن حمید رؤاسِي، حمید بن مسعده بن مبارک سامِي، خالد بن حمید بن خالد مهرِي، خالد بن خداش بن عجلان مهلبِي، خالد بن نزار إیلِي دمشقِي غسانِي، خالد بن عبدالرحمن خراسانِي، خالد بن مَخلَد قَطَوانِي، خلف بن جریر بن فضاله مغربِي قیروانِي، خلف بن خلیفه بن صاعد أشجعِي، خلف بن موسی بن خلف عمی، خلف بن هشام بن ثعلب بَزَّار، داود بن عبدالله بن أبِي الکَرَم جَعفَرِي، داود بن أبونبز، ذوالنون مصرِي، ذَؤَیب بن غمامه سَهمِي، ربیع بن سلیمان بن عبدالجبار مرادِي، ربیعه بن فروخ معروف به ربیعة الراي، رَوح بن عُباده بن علاء قیسِي، روح بن قاسم تمیمِي، زافِر بن سلیمان إیادِي، زهیر بن حرب بن شداد حرشِي، زهیر بن عباد رؤاسِي، زیاد بن عبدالرحمن أندلسِي ملقب به شَبَطُون، زیاد بن یونس بن سعید حضرمِي، زید بن أبِي انیسه جزرِي، زید بن حُباب بن ریان تمیمِي، زید بن حسن قرشِي، زید بن أبِي زَرقاء، زید بن یحیی بن عبید خزاعِي دَمشقِي، أبونضر سالم بن أبِي أمیه، أبومعاذ سعد بن عبدالحمید بن جعفر بن عبدالله أنصارِي مدنِي بغدادِي، سعید بن أبِي هند مغربِي أندلسِي، سعید بن حکم بن محمد جمحِي مصرِي معروف به ابن أبِي مریم، أبوعثمان سعید بن داود بن سعید زَنبَرِي مدنِي، سعید بن عبدالجبار بن یزید قرشِي، سعید بن عبدالحکم مغربِي أندلسِي، سعید بن عبدالرحمن بن عبدالله قرشِي، سعید بن أبِي عروبه عدوِي، سعید بن عبدوس مغربِي أندلسِي، سعید بن عفیر أنصارِي مصرِي، سعید بن عمرو بن زبیر بن عمرو بن عمرو بن زبیر زُبیرِي، أبوعثمان سعید بن کثیر بن عُفَیر أنصارِي مصرِي، سعید بن مسلم مدنِي، سعید بن منصور بن شعبه خراسانِي، أبوعبدالله سفیان بن سعید بن مسروق ثورِي کوفِي که او قبل از مالک وفات یافته است، أبومحمد سفیان بن عُیَینه بن میمون هلالِي، أبوقُتَیبَه سَلم بن قُتَیبه شعیرِي، سَلَمَه بن عَیَّار فزارِي، سلیمان بن برد بن نجیح، سلیمان بن بلال قرشِي، أبوربیع سلیمان بن داود زهرانِي، أبوداود سلیمان بن داود بن جارود طیالسِي، سلیمان بن عیسی بن موسی بن طلحه، سلیمان بن مهران کاهلِي معروف به أعمش، سنه بن مسلم بطین، سهل بن إسماعیل جوهرِي، أبومحمد سُوَید بن سعید بن سهل بن شهریار هروِي أنبارِي، شبابه بن سوار فزارِي، شبطون بن عبدالله مغربِي أندلسِي طلیطلِي، أبوعبدالله شریک بن عبدالله کوفِي قاضی کوفه و أهواز، أبوبسطام شُعبه بن حجاج بن ورد عتکِي واسطِي بصرِي که او نیز قبل از مالک وفات یافته است، شُعَیب بن حرب مدائنِي، صالح بن عبدالله ترمذِي، صالح بن مالک خوارزمِي، أبوعاصم ضَحاک بن مَخلَد بن ضحاک شیبانِي بصرِي معروف به نبیل، ضمره بن ربیعه، عاصم بن علی بن عاصم واسطِي، عاصم بن مهجع أسدِي، عباس بن صالح مغربِي أندلسِي، عباس بن ولید نرسِي، عبدالله بن إدریس بن یزید بن عبدالرحمن أودِي، عبدالله بن بجیر بن ریسان مرادِي، عبدالله بن جَرَّاح قُهُستانِي، عبدالله بن خازم بن خالد رملِي، عبدالله بن داود بن عامر بن ربیع خریبِي، عبدالله بن رَجاء مکِي، عبدالله بن زبیر بن عیسی بن عبیدالله حمیدِي، عبدالله بن صالح بن محمد جهنِي، أبومحمد عبدالله بن عبدالحکم بن أعین بن لیث مالکِي مصرِي که کتاب السنة فی الفقه مالک را روایت کرده است، عبدالله بن عبدالله بن أویس بن مالک أصبحِي، عبدالله بن عبدالوهاب حَجَبِي، عبدالله بن عثمان مروزِي معروف به عبدان، عبدالله بن عمرو بن میمون سعدِي، عبدالله بن عون بن عبدالملک بن یزید هلالِي، عبدالله بن عون بن أرطبان مزنِي، أبوعبدالرحمن عبدالله بن لهیعه مصرِي قاضی مصر، أبوعبدالرحمن عبدالله بن مُبارک بن واضح حنظلِي مروزِي، عبدالله بن محمد بن عبدالله بن أبِي فروة قرشِي، عبدالله بن محمد بن علی قضاعِي، عبدالله بن محمد بن عماره أنصارِي، عبدالله بن محمد نُفَیلِي، ابوعبدالرحمن عبدالله بن مَسلَمه بن قعنب قَعنَبِي مدنِي ساکن بصره که فقه و اصول را در نزد مالک آموخت و موطا را از مالک روایت نموده است، أبوبکر عبدالله بن نافع بن ثابت بن عبدالله زُبَیرِي أسدِي مدنِي، عبدالله بن نافع جمحِي، أبومحمد عبدالله بن نافع  بن صائغ مدنِي، عبدالله بن نمیر همدانِي، أبومحمد عبدالله بن وهب بن مسلم قرشِي که کتاب ها، سنن و موطا را از مالک روایت نموده است، أبومحمد عبدالله بن یوسف کلاعِي تِنِّيسِي دمشقِي مصرِي، عبدالأعلَی بن حَمَّاد نَرسِي، أبومُسهِر عبدالأعلی بن مُسهِر غَسَّانِي دمشقِي، عبدالرحمن بن إبراهیم بن عمرو بن میمون قرشِي، عبدالرحمن بن خالد إیلِي، عبدالرحمن بن زیاد رصاصِي، أبوسفیان عبدالرحمن بن عبدالله بن عبدربه شیبانِي، عبدالرحمن بن عبدالله بن عبید جردقه بصرِي، عبدالرحمن بن عبدالله مغربِي أندلسِي، عبدالرحمن بن عَمرو بن یحمد أوزاعِي شامِي که او هم از مالک بزرگتر بوده است، عبدالرحمن بن عمرو بجلِي حرانِي، عبدالرحمن بن غَزوان ضبِي معروف به أبِي نُوح بقراد، عبدالرحمن بن قاسم بن  خالد بن جناده عتقِي، عبدالرحمن بن قاسم بن محمد بن عبدالله تیمِي، أبوعبدالله عبدالرحمن بن قاسم عتیقِي مِصرِي، عبدالرحمن بن محمد بن زیاد محاربِي، عبدالرحمن بن مغیره بن عبدالرحمن قرشِي، أبوسعید عبدالرحمن بن مهدِي بن حسان عنبرِي بصرِي، عبدالرحمن بن هند مغربِي أندلسِي طلیطلِي، عبدالرحیم بن سلیمان کنانِي، عبدالرزاق بن همام بن نافع حمیرِي، أبوبکرعبدالحمید بن عبدالله بن عبیدالله بن أویس أصبحِي مدنِي خواهرزاده إمام مالک و برادر إسماعیل بن أبِي أویس أصبحِي، عبدالسلام بن صالح بن سلیمان هروِي، عبدالعزیز بن أبِي حازم مخزومِي، أبوالقاسم عبدالعزیز بن عبدالله بن یحیی أوَیسِي قرشِي مدنِي، عبدالعزیز بن محمد بن عبید دراوردِي، عبدالعزیز بن یحیی  مدنِي، عبدالکبیر بن عبدالمجید بصرِي، عبدالکریم بن هیثم بن زیاد بن عمران دیرعاقولِي، عبدالملک بن أبِي کریمه أنصارِي، عبدالملک بن زیاد نصیبِي، عبدالملک بن عبدالعزیز تمار، عبدالملک بن عبدالعزیز بن جُرَیج مکِي که او هم از مالک بزرگتر بوده است، عبدالملک بن عبدالعزیز بن ابوسلمه ملقب به ماجِشون (یعنی جامه رنگین ماه گون و ماهتابی رنگ) که از بزرگان اصحاب مالک بوده است، أبوعامر عبدالملک بن عمرو قیسِي عقدِي بصرِي، عبدالوهاب بن عطاء خفاف، عبدالوهاب بن همام بن نافع حمیرِي، عبید بن حبان شامِي دمشقِي، أبونعیم عبید بن هشام حلبِي، عبیدالله بن عبدالرحمن بن عبدالله قرشِي، عبیدالله بن عبدالمجید حنفِي، عبیدالله بن عمر بن حفص بن عاصم بن عمر عدوِي، أبوعبدالرحمن عبیدالله بن محمد عیشِي بصرِي معروف به ابن عایشه، عبیدالله بن محمد بن حفص بن عمر بن موسی تیمِي، أبوخلید عتبه بن حماد بن خلید حکمِي دمشقِي امام جامع دمشق، عُتبه بن عبدالله بن عتبه یَحمَدِي مَروزِي، عتیق بن یعقوب بن صدیق زبیرِي، عثمان بن خالد بن عمر بن عبدالله أموِي، عثمان بن سعید بن خالد بن سعید دارمِي، عثمان بن سعید بن عثمان بن سعید دانِي، عثمان بن سعید بن کثیر بن دینار قرشِي، عثمان بن عمر بن فارس بن لقیط عبدِي، عثمان بن عمر بن موسی تیمِي، عثمان بن عمر بن هیثم عبدِي، عُقبه بن خالد بن عقبه سَکُونِي، علی بن جَعد بن عبید جوهرِي، علی بن حرب بن محمد طائِي، علی بن حسین موصلِي، علی بن زناد اسکندرانِي، علی بن زیاد مغربِي تونسِي، علی بن عبدالحمید مَعنِي، علی بن عبدالعزیز بن مرزبان بغوِي هروِي، علی بن مهران رازِي، علی بن یونس بلخِي، عمر بن سعد بن عبید حفرِي، عمر بن شبه بن عبیده نمیرِي، عمر بن عثمان بن عمر بن موسی قرشِي، عمر بن علی بن عطاء مقدمِي، عمر بن محمد بن زید عمرِي، عمرو بن أبِي سلمه تنیسِي، عمرو بن حارث بن یعقوب أنصارِي، عمرو بن خالد حرانِي، عمرو بن علی بن بحر بن کثیر فلاس، عمرو بن محمد عنقزِي، عمرو بن مرزوق باهلِي، عمرو بن هیثم بن قطن زبیدِي، عیسی بن خالد قرشِي، عیسی بن شجره مغربِي تونسِي، عیسی بن عمر بن موسی قرشِي، عیسی بن یونس بن عمرو سبیعِي، غاز بن قیس مغزلِي أندلسِي، فاطمه دختر إمام مالک بن أنس أصبحِي مدنِي، أبونُعیم فَضل بن دُکین ملائِي کوفِي، فضیل بن عیاض بن مسعود تمیمِي، أبوعبید قاسم بن سلام هروِي، قاسم بن نافع سوارقِي، قاسم بن یزید جَرمِي، أبورجاء قُتَیبَه بن سعید بن جمیل بغلانِي بلخِي، قدامه بن شهاب مازنِي، قُرعَوس بن عباس، کامل بن طلحه جَحدَرِي، لیث بن خالد بلخِي، لیث بن سعد بن عبدالرحمن فهمِي، أبومسعود ماضِي بن محمد بن مسعود غافقِي مصرِي، مالک بن سعیر بن خمس تمیمِي، مالک بن سلیمان هروِي، مجاهد بن موسی بن فروخ ختلِي، مُحرِز بن سلمه بن یزداد عدنِي، مُحرز بن عون بن عبدالملک هلالِي، محمد بن إبراهیم بن أبِي سکینه، محمد بن إبراهیم بن سعید بن موسی عبدِي، محمد بن إبراهیم بن یحیی حلبِي، محمد بن إدریس شافعِي، محمد بن إسماعیل بن إبراهیم بخارِي، محمد بن إسماعیل بن مسلم دیلِي، محمد بن بزیغ، محمد بن بشیر منافرِي ناحِي، محمد بن جعفر هذلِي، محمد بن جعفر بن زیاد ورکانِي، محمد بن حرب خولانِي، محمد بن حسن شیبانِي فقیه و از شاگردان برجسته إمام أبوحنیفه، أبوالأحوص محمد بن حیان بغوِي هروِي، محمد بن خالد بن عَثمه بصرِي، محمد بن زیاد جزرِي، محمد بن سابق تمیمِي، محمد بن سلمه بن عبدالله مرادِي، محمد بن سُلیمان بن أبِي داود حَرَّانِي، محمد بن سلیمان بن حبیب بن جبیر أسدِي، محمد بن سلیمان لوین، محمد بن شراس صنعانِي، محمد بن صدقه جیلانِي، محمد بن عبدالله بن زبیر زبیرِي، محمد بن عبدالله بن عمار موصلِي، محمد بن عبدالله بن عیسی بن محمد قرطبِي معروف به أبِي زمنین، محمد بن عبدالله بن محمد بن عبدالملک رقاشِي، محمد بن عبدالرحمن بن زداد بن عبدالله قرشِي، محمد بن عبدالرحمن صنعانِي، أبوالأسود محمد بن عبدالرحمن مشهور به یتیم عروه، محمد بن عبدالرحمن بن أبِي ذئب مدنِي، محمد بن عجلان قرشِي، محمد بن علی بن داود بن عبدالله بغدادِي، محمد بن عمر بن مطرف قرشِي، محمد بن عمر واقدِي، محمد بن عمرو بن جراح غزِي، محمد بن عیسی بن طباع، محمد بن غالب بن حرب تمار، أبولبید محمد بن غیاث سَرجِسِي، محمد بن کثیر بن أبِي عطاء ثقفِي، محمد بن کثیر عبدِي، محمد بن مبارک بن یعلی قرشِي، محمد بن مبارک صورِي فلانسِي قرشِي ساکن دمشق، محمد بن محمد بن نعمان بن شبل باهلِي مصرِي، محمد بن مزاحم مروزِي، محمد بن مسلم بن شهاب زُهرِي که از شیوخ وی بوده، محمد بن مسلمه بن هشام مخزومِي، محمد بن مصعب بن صدقه قرقسانِي، محمد بن مظفر بن موسی بن عیسی بزاز، محمد بن معاویه حضرمِي، محمد بن معاویه نیشابورِي، أبوعمرو محمد بن یحیی بن قیس سبائِي عدنِي یمانِي، أبوغَسَّان محمد بن یحیی بن علی کِنانِي، محمد بن یزید حرانِي، محرز بن عون هلالِي بغدادِي، محرز بن هارون هدیرِي قرشِي تیمِي مدنِي، مروان بن محمد بن حسان أسدِي دمشقِي طاطرِي، مسدد بن مسرهد أسدِي، مسعر بن کدام بن ظهیر عامرِي، مسکین بن بکیر حرانِي، مسلم بن خالد بن سعید زنجِي، أبوعبدالله مُصعَب بن عبدالله بن مصعب بن ثابت زُبَیرِي مدنِي، مصعب بن مقدام خثعمِي، أبومصعب مُطَرِّف بن عبدالله بن مطرف هلالِي یَسارِي مدنِي خواهرزاده امام مالک، أبوکامل مُظَفَّر بن مُدرِک، معافی بن عمران بن نفیل أزدِي، معاویه بن عبدالله لیثِي، معاویه بن هشام قَصَّار، مُعَلَّی بن منصور رازِي، أبویحیی مَعن بن عیسی بن یحیی أشجعِي مدنِي معروف به قَزَّار که از بزرگان اصحاب مالک می باشد و از وی آموخته و کتاب ها و تصنیفاتش را روایت کرده است، مغیره بن عبدالرحمن بن حارث مخزومِي، مغیره بن عبدالرحمن حرسی، مَکِي بن إبراهیم بلخِي، منصور بن أبِي مُزاحم أزدِي، منصور بن سلمه خزاعِي، منیع بن ماجد بن مطر یمنِي، موسی بن إبراهیم بن کثیر أنصارِي، موسی بن أعین جَزَرِي، موسی بن داود ضبِي، آبو قُرَّه موسی بن طارق سکسکِي یمانِي، موسی بن عقبه بن أبِي عیاش قرشِي، مؤمل بن  إهاب بن عبدالعزیز عجلِي، نافع بن ثابت بن عبدالله بن زبیر أسدِي، نافع بن عبدالرحمن قارِي، نضر بن شبل، نضر بن محمد بصرِي، أبوحنیفه نعمان بن ثابت بن زوطی تیمِي کوفِي، نعمان بن شبل باهلِي، نعمان بن عبدالسلام اصفهانِي، نعیم بن حماد خزاعِي، نوح بن میمون بن عبدالحمید عجلِي، هارون الرشید بن محمد بن عبدالله بن محمد بن علی بن عبدالله بن عباس خلیفه عباسِي، أبوالولید هشام بن عبدالملک باهلِي طیالسِي، هشام بن عروه بن زبیر أسدِي، هشام بن عبیدالله رازِي، هشام بن عَمَّار دمشقِي، هیثم بن جمیل أنطاکِي، هیثم بن خارجه خراسانِي، وَرقاء بن عمر بن کلیب یَشکُرِي که قبل از مالک وفات یافته است، وکیع بن جراح رؤاسِي، ولید بن سائب قرشِي، أبوالعباس ولید بن مسلم أموِي قرشِي دمشقِي، وهب بن جریر بن حازم أزدِي، وُهَیَّب بن خالد بن عجلان باهلِي که از همقطاران مالک بوده، یحیی بن إبراهیم بن عثمان بن داود سلمِي، یحیی بن إبراهیم بن أبِي قُتَیلَه، یحیی بن أیوب مصرِي، یحیی بن بکیر، یحیی بن حسان بن حیان بکرِي، یحیی بن زکریا بن أبِي زائده، یحیی بن سعید أنصارِي و او از شیوخ مالک بوده است، یحیی بن سعید بن فروخ قَطَّان، یحیی بن سلام بن أبِي ثعلبه تمیمِي، یحیی بن سلیمان بن نضله مدنِي، یحیی بن صالح حمصِي وحاظِي، أبوزکریا یحیی بن عبدالله بن بُکَیر مخزومِي قرشِي مصرِي، یحیی بن أبِي عمر عَدَنِي، یحیی بن قَزَعه قرشِي مکِي، یحیی بن مالک بن أنس أصبحِي مدنِي پسر امام مالک، یحیی بن محمد بن یحیی بن عبدالله ذهلِي، یحیی بن مضر قیسِي، یحیی بن معین، أبومحمد یحیی بن یحیی بن کثیر بن وسلاس لیثِي قرظِي، یحیی بن یحیی أندلسِي، أبوزکریا یحیی بن یحیی بن بکر بن عبدالرحمن تمیمِي نیشابورِي، یزید بن أبِي حکیم بن یزید کنانِي، یزید بن سعید بن یزید صباحِي، یزید بن صالح نیشابوری فراء، یزید بن عبدالله بن أسامه بن هاد لیثِي که او هم از شیوخ مالک بوده است، یزید بن مغلس بن عبدالله باهلِي، یزید بن هارون بن زاذِي واسطِي، أبویوسف یعقوب بن إبراهیم بن حبیب قاضِي، یعیش بن جهم حدیثِي، یوسف بن عدِي بن زریق تمیمِي، یوسف بن عمرو بن یزید فارسِي، یوسف بن یونس أفطس، یونس بن عبدالأعلی بن میسره صدفِي، یونس بن  بکیر بن واصل شیبانِي، یونس بن عبیدالله عُمَیرِي، یونس بن محمد بن مسلم مؤدب، أبونُباته یونس بن یحیی مدنِي، یونس بن یزید بن مشکان أیلِي، أبوإسحاق فزارِي، ابوبکر بن ابواویس، أبوبکر بن سعید، أبوبکر بن شعیب بن حبحاب أزدِي، أبوعامر عَقَدِي، أبوعلِي حَنَفِي، أبوالولید طَیَالِسِي و تعداد زیادی دیگر.(1، 2، 13، 15، 17 ، 28، 29و 30)
توصیف بزرگان از إمام مالک
   إمام مالک شخصیتی صبور، ذکی، باهیبت، باوقار و دارای اخلاق حسنه و حافظه قوی بود. تعداد زیادی از علماء و دانشمندان إمام مالک را توصیف نموده اند، که شماری از آن ها قرار ذیل می باشند.
   إمام محمد بن إدریس شافعِي می گوید: وقتی که از علماء یاد می شود مالک مثل ستاره می درخشد، او پس از تابعین برای مردم حجت خدا بود و من از او دانش فراگرفتم.(1، 2 و 15)
   إمام أبوبکر أحمد بن حسین بیهقِي می گوید: إمام مالک در روایت حدیث ثقه است.(29)
   إمام أبوجعفر أحمد بن محمد طحاوِي می گوید: أمام مالک از حفاظ حدیث بوده، و در روایت حدیث ثابت است.(29)
   إمام أبوداود سلیمان بن أشعث سجستانِي می گوید: در دنیا کسی در روایت حدیث از او بهتر نیست.(29)
   إمام أبوعبدالله حاکم نیشابورِي می گوید: او در جمع و تدوین حدیث امام است.(29)
   إمام أبوعبدالله أحمد بن محمد بن حنبل شیبانِي می گوید: مالک ثابت ترین کس در همۀ چیزهاست.(29)
   إمام أبوعبدالرحمن أحمد بن شعیب نسائِي می گوید: در نزد من بعد از تابعین إمام مالک هوشیار ترین، بزرگ ترین، موثق ترین و آگاه ترین کس در حدیث بوده، و کمتر از ضعفاء روایت کرده است.(29)
   إمام أبوالفضل شهاب الدین ابن حجر عسقلانِي إمام مالک را رأس المتقنین و کبیر المتثبتین خوانده است.(29)
   إمام أبوالحسن علی بن عمر دارقطنِي او را در کتاب السنن در شمار ثقات آورده است.(29)
   حافظ أبومحمد سعید بن أبِي مریم مصرِي می گوید: هیبت و وقار إمام مالک از هیبت و وقار سلطان بیشتر بود.(1، 2 و 15)
   إمام ابوعبدالله شمس الدین ذهبِي او را امام دارالهجرت و یکی از اعلام اسلام خوانده، و می گوید: در مدینه عالمی بعد از تابعین نبوده، که در علم، فقه، جلالت و حفظ مشابهت به إمام مالک داشته باشد.(1، 2، 15 و 29)
   محدث مشهور أبومحمد سفیان بن عیینه هلالِي می گوید: إمام مالک عالم اهل حجاز بوده، و او حجت روزگارش می باشد.(1 ، 2 و15)
   حافظ أبوبسطام شعبه بن حجاج عتکِي می گوید: یک سال بعد از فوت نافع به مدینه رفتم، امام مالک را دیدم که در آنجا حلقۀ درسی داشت.(29)
   حافظ عبدالرحمن بن مهدی عنبرِي می گوید: ائمه مردم چهار کس هستند، سفیان ثورِي در کوفه، امام مالک بن انس در حجاز، حماد بن زید در بصره و اوزاعِي در شام.(1، 2 و 15)
   حافظ أبوالحسن علی بن مدینِي سعدِي می گوید: إمام مالک امیرالمومنین در حدیث است.(29)
    حافظ أبوحفص عمرو بن علی فلاس می گوید: امام مالک ثابت ترین کس در روایت حدیث از زهری است، و در آن هیچ گونه اختلافی نیست.(29)
     حافظ أبوعبدالرحمن محمد بن عبدالله بن نمیر همدانِي می گوید: إمام مالک از آنچه در نزدش ثابت نبود حرف نمی زد، و از کسی هم که او را بدرستی نمی شناخت روایت نمی کرد.(29)
   حافظ أبوبکر وهیب بن خالد بصرِي می گوید: در نزد من کسی با امام مالک برابر نیست.(29)
   حافظ أبوسعید یحیی بن سعید قطان بصرِي می گوید: در بین مردم إمام مالک اصلح الحدیث می باشد.(29)
   حافظ أبوسفیان وکیع بن جراح رؤاسِي او را ثابت الحدیث گفته است.(29)
    إمام أبوزکریا یحیی بن معین غطفانِي می گوید: موثق ترین کسی که از زهری حدیث روایت نموده، امام مالک است.(29)
   إمام أبوعبدالله سفیان بن سعید ثورِي می گوید: کسی از امام مالک نسبت به راویان حدیث سخت گیر تر نبود.(1، 2 و 15)
 علماء و دانشمندانی که در مناقب امام مالک کتب و رسالاتی نوشته اند:
   در مناقب امام مالک اشخاص زیادی کتب و رسالاتی نگاشته اند، که اسامی برخی از نویسندگان را مؤرخ معروف قاضِي أبوالفضل عیاض بن موسی یحصبِي اندلسِي مالکِي متوفی سال 544 هجری قمری چنین آورده است:
1 – قاضِي أبوعبدالله محمد بن أحمد بن محمد بن عمرو تسترِي بصرِي مالکِي متوفی سال345 هجری قمری که کتابی در بیست جزء و در سه مجلد در مناقب إمام مالک نوشته است.(15و 31)
2 - إمام أبوالحسن علی بن حسن بن محمد بن عباس بن فِهر فهرِي مالکِي مصرِي که تا سال 304 هجری قمری زنده بوده، و کتابی در فضائل إمام مالک تالیف نموده است.(15)
3 - قاضِي أبوبکر جعفر بن محمد بن حسن فریابِي متوفی سال 301 هجری قمری مولف کتاب مناقب مالک.(15 و 31)
4 -  حافظ ابوبشر محمد بن أحمد بن حماد دولابِي متوفی سال 320 هجری قمری.(15 و 31)
5 - أبوعبدالله زبیر بن بکار أسدِي متوفی سال 256 هجری قمری.(15 و 31)
6 - أبوعُلاثَه محمد بن أبِي غسان فرائضِي.(15)
7 - أبومروان عبدالملک بن حبیب بن سلیمان سلمِي أندلسِي قرطبِي مالکِي متوفی سال 238 هجری قمری.(15 و 31)
8 - أبومحمد عبدالله بن علی بن جارود نیشابورِي متوفی سال 307 هجری قمری.(15)
9 - أبوجعفر أحمد بن محمد بن حجاج بن رشدین مصرِي متوفی سال 292 هجری قمری.(15)
10 – أبوعمر یوسف بن یحیی مُغامِي أندلسِي متوفی سال 288 هجری قمری.(15 و 31)
11 - أبِي محمد حسن بن اسماعیل بن محمد مصرِي معروف به ضراب متوفی سال 362 هجری قمری و مولف کتاب الرواة عن مالک.(15 و 31)
 12 - أبوالحسن عبیدالله بن منتاب بن فضل بن أیوب مالکِي کرابیسِي بغدادِي معروف به أبوالحسن منتاب قاضی مدینه.(15)
 13 - أبوإسحاق محمد بن قاسم بن شعبان بن محمد بن ربیعه عمارِي مصرِي معروف به ابن قرطِي متوفی سال 355 هجری قمری از شیوخ مالکیه و مولف کتاب مناقب مالک و شیوخه والرواة عنه.(15 و 31)
 14 - أبوبکر أحمد بن محمد یقطِينِي.(15)
 15- حافظ أبونَصر بن جَبَّان.(15)
16 - أبوبکر بن رَوزبَه دمشقِي.(15)
 17 - قاضِي أبوعبدالله زَنکانِي.(15)
18- أبوالحسن بن عبیدالله زبیرِي.(15)
19 - أبوبکر أحمد بن مروان دینَورِي مصرِي مالکِي متوفی سال 298 هجرِي قمری قاضی مصر.(15 و 31)
20 - قاضِي أبوبکر محمد بن عبدالله بن محمد بن صالح تمیمِي أبهرِي بغدادِي فقیه مالکی متوفی سال 395 هجری قمری.(15 و 31)
21 - قاضِي أبوالفضل بکر بن محمد بن علاء قُشَیرِي مصرِي فقیه و قاضی مالکی در مصر متوفی سال 344 هجری قمری.(15 و 31)
22 – أبوبکر محمد بن محمد بن وشاخ بن لباد لخمِي معروف به أبوبکر بن لَبَّاد متوفی سال 333 هجری قمری فقیه مالکی.(15 و 31)
23 - أبومحمد عبدالله بن أبِي زید عبدالرحمن قیروانِي متوفی سال 386 هجری قمری از اعلام مذهب مالکی.(15 و 31)
24 - حافظ ابوعبدالله محمد بن عبدالله حاکم نیشابورِي متوفی سال 405 هجری قمری.(15 و 31)
25 - أبوذر عبد بن أحمد بن محمد هروِي متوفی سال 434 هجری قمری از اعلام مذهب مالکی.(15 و 31)
26 - ابوعمر أحمد بن محمد بن عبدالله معافرِي اندلسِي طَلَمَنکِي مالکِي متوفی سال 429 هجری قمری.(15 و 31)
27 - أبوعمر أحمد بن سعید بن حزم صدفِي قرطبِي أندلسِي متوفی سال 405 هجری قمری.( 15 و 31)
28 - أبوعمر یوسف بن عبدالله نمرِي معروف به ابن عبدالبر قرطبِي فقیه و محدث مالکِي متوفی سال 463 هجری قمری مولف کتاب الانتفاء در مناقب مالک.(15 و 31)
29 - قاضِي أبومحمد عبدالوهاب بن نصر فقیه مالکِي متوفی سال 422 هجری قمری.(15)
30 - ابن الإمام تُطَیلِي.(15)
 31 - أبوعبدالله محمد بن  حارث بن أسد قروِي خشنِي أندلسِي از علمای مذهب مالکِي متوفی سال 330 هجری قمری.(15)
 32 - قاضِي أبوالولید سلیمان بن خلف باجِي أندلسِي فقیه مالکِي متوفی سال 474 هجری قمری.(15 و 31)
33 - أبومروان بن أصبغ.(5)
34 – حسن بن عبدالله بن مذحج زبیدِي متوفی سال 318 هجری قمری صاحب کتاب فضائل مالک.(31)
35 – أبوالعرب محمد بن أحمد بن تمیم متوفی سال 303 هجری قمری صاحب کتاب فضائل مالک.(31)
36 – قاضِي أبوالفضل عیاض بن موسی یحصبِي أندلسِي مالکِي متوفی سال 544 هجری قمری صاحب کتاب ترتیب المدارک.(31)
علاوتاً تعدادی نیز بعد از گزارش قاضی أبوالفضل عیاض بن موسی اندلسِي در مناقب إمام مالگ کتاب نوشته اند، که از اشخاص ذیل می توان نام برد:
37 – حافظ جلال الدین سیوطِي متوفی سال 911 هجری قمری مولف کتاب تزئین الممالک بمناقب مالک.(31)
38 – عیسی بن مسعود زواوِي مولف کتاب مناقب مالک.(31)
39 – إمام علامه شیخ حسن مشاط متوفی سال 1399 هجری قمری مولف کتاب بقیة المسترشدین.(31)
40 – شیخ محمد أبوزهره مولف کتاب مالک، حیاته و عصره و آراؤه و فقهه.(31)
41 – شیخ أمین الخولِي مولف کتاب مالک بن أنس.(31)
42 – علامه محمد المنتصر الکتَّانِي مولف کتاب الإمام مالک.(31)
43 – دکتور أحمد شرباصِي مولف کتاب إمام دارالهجرة.(31)
شرح حال امام مالک در کتب بزرگان:
   محمد بن سعد در کتاب طبقات می نویسد: محمد بن عمر واقدی ما را خبر داد، و گفت: از مالک بن انس شنیدم، که می گفت: گاهی ممکن است، مدت بارداری سه سال باشد، و می گفت: کسی هست، که مادرش سه سال به او باردار بوده است، و مقصود او خودش بوده است. محمد بن سعد می گوید: از تنی چند شنیدم، که می گفتند: بارداری مادر مالک بن انس به مالک سه سال بوده است.(4)
   مطرف بن عبدالله یساری ما را خبر داد، و گفت: مالک بن انس کشیده قامت و دارای سری بزرگ بود، موهای جلو سرش ریخته، و تمام موهای سر و ریش او سپید بود. رنگ چهره اش بسیار سپید بود و آمیخته با سرخی، جامه هایش از پارچه های خوب عدنی بود، تراشیدن سبیل خود را خوش نمی داشت، و بر آن کار خرده می گرفت، و عقیده داشت، که نوعی مثله کردن است، و می پنداشت، کسی که سبیل خود را بتراشد، خویشتن را مثله کرده است.(4)
   إسماعیل بن عبدالله بن أبِي أویس ما را خبر داد، و گفت: انگشتری مالک بن انس که به هنگام مرگ هم همان را در دست داشت، دارای نگین سیاه برجسته بود، و در دو سطر بر آن آیه زیر نقش بسته بود: (حَسبُنَا اللهُ وَ نِعمَ الوَکِیلُ.) ترجمه: خداوند جل جلاله ما را بس است، و او بهترین سرپرست و حمایت گری است. سوره آل عمران آیه یکصد و هفتاد و سوم. و آن را بر دست چپ می داشت، و بسیار وقت آن را بر دست راستش می دیدم، ولی در آن شک ندارم، که آن را به هنگام قضای حاجت و طهارت از دست چپ بیرون می آورد، و به دست راست می کرد. مالک در بارۀ خود کارهائی را که مردم انجام نمی دهند، و مقید به آن نیستند، انجام می داد، و می گفت: عالم فقیه، عالم نخواهد بود، مگر چیز های را که برای مردم به واجب بودنش فتوا نمی دهد، خود به آن عمل کند، و در باره خودش احتیاط کند، و کار هائی را که در عمل نکردن به آن ها برای او گناهی نیست –مستحبات- رها نکند.(4)
   گوید: معن بن عیسی ما را خبر داد، و گفت: خودم مالک را دیدم، که انگشتریش را بر دست چپ می داشت، و محمد بن عمر واقدی ما را خبر داد که مالک موهای سپید خود را خضاب نمی بست.(4)
   گوید: مطرف بن عبدالله یساری(خواهرزاده مالک بن انس) ما را خبر داد، و گفت: روزی به مالک بن انس گفتم: نقش نگین انگشتری تو چست؟ گفت: (حَسبِيَ الله وَ نِعمَ الوَکِيل.) ترجمه: خداوند مرا کافی است و او بهترین حامی می باشد. گفتم: چرا از میان همۀ نقش ها که مردم بر نگین انگشتری نقش می کنند، این عبارت را برگزیده أی؟ گفت: شنیدم که خداوند تبارک و تعالی نسبت به قومی در قرآن فرموده است، که آنان گفتند: (حَسبُنَا اللهُ وَ نِعمَ الوَکِيلُ، فَأنقَلَبُوا بِنِعمَةٍ مِّنَ اللهِ وَ فَضلٍ لَّم یَمسَسهُم سُوءٌ وَاتَّبَعُوا رِضوَانَ اللهِ، وَاللهُ ذُو فَضلٍ عَظِيمٍ.) ترجمه: خداوند ما را بس است، و او بهترین حامی و نگهبان است، سپس آنان با نعمت بزرگ و فضل و مرحمت سترگ خداوند برگشتند، و حال آن که هیچ گونه آسیبی به ایشان نرسید، و رضائیت خداوند را خواستند، و خداوند دارای فضل و کرم سترگ است. سوره آل عمران آیات یکصد و هفتاد و سوم و یکصد و هفتاد چهارم. مطرف می گفت: من نقش نگین انگشتری خود را زدودم و همان (حَسبِيَ الله وَ نِعمَ الوَکِيل.) را بر آن نقش کردم.(4)
   مطرف بن عبدالله  ما را خبر داد، و گفت: مالک بن انس می گفت: نیمروز در سختی گرما و در حالی که هیچ سایبانی مرا از تابش خورشید نگه نمی داشت، به خانۀ نافع آزاد کرده و وابستۀ ابن عمر می رفتم، خانه اش در صوران بقیع بود، و نافع خشمگین و تند و تیز بود. من منتظر می ماندم، تا از خانه بیرون آید. نخست او را به حال خود می گذاشتم، و چنان وانمود می کردم، که با او کاری ندارم، سپس جلو می رفتم، و سلام می دادم، و باز او را به حال خود رها می کردم، تا آن که میان بازار و مسجد مدینه می رسید، آن گاه به او می گفتم: رای ابن عمر در این مسأله چه بود؟ و می گفت: ابن عمر چنین و چنان گفت، و من از او فاصله می گرفتم.(4)
   گوید: مطرف بن عبدالله یساری ما را خبر داد، و گفت: مالک می گفت: صبح زود به خانۀ ابن هرمز که از فقیهان بود، می رفتم، و از خانه اش بیرون نمی آمدم.(4)
   گوید: مطرف بن عبدالله ما را خبر داد، و گفت: زید بن داود که از یاران برگزیدۀ ما بود، برایم نقل کرد، و گفت: در خواب دیدم مرقد مطهر پیامبر اسلام(ص) گشوده شد، و رسول خدا(ص) در آنجا نشسته بودند، و مردم پراکنده بودند، ناگاه فریاد زننده أی فریاد برداشت، مالک بن انس کجاست؟ مالک بن انس را دیدم جلو آمد، و به محضر پیامبر اسلام(ص) رسید، و آن حضرت(ص) چیزی به او دادند، و فرمودند: این را میان مردم پخش کن. مالک آن را آورد، و میان مردم پخش کرد، و متوجه شدم مُشکی ناب به مردم می دهد.(4)
   مطرف بن عبدالله ما را خبر داد، و گفت: مردی از یاران ما گفت: در خواب چنان دیدم، که مردی از من پرسید: مالک بن انس در این مسأله چه می گوید؟ گفتم: نمی دانم، ولی کم اتفاق می افتد که چون از او مسأله أی بپرسند پیش از پاسخ ماشاء الله نگوید. گفت: اگر ماشاء الله را در کاری باریک تر از مو بگوید از برکت این کلمه به پاسخ صحیح رهنمون می شود.(4)
   گوید: مطرف بن عبدالله ما را خبر داد، و گفت: مالک بن انس هرگاه می خواست به خانۀ خویش برود همین که پایش را درون خانۀ می نهاد، این کلمات را می گفت: (مَاشَاءَ اللهُ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللهِ.) ترجمه: هرچه خدای خواهد، و نیروی جز به یاری خدای نیست. سوره کهف بخشی از آیه سی و نهم. او را گفتند: چگونه است، که چون می خواهی به خانۀ خویش درآئی، این سخن را می گوئی؟ گفت: از آن روی که شنیده ام خداوند در کتاب خویش فرموده است: (وَ لَو لَا إِذ دَخَلتَ جَنَّتَکَ قُلتَ مَاشَاءَ اللهُ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللهِ.) ترجمه: چرا هنگامی که به تاکستان خویش درآمدی نگفتی هرچه خدای خواهد، و نیرو و توانی جز به یاری خدا نیست. سوره کهف آیه سی و نهم. و تاکستان او خانه اش بود.(4)
   گوید: اسماعیل بن عبدالله بن أبِي اُوَیس ما را گفت که: از مالک بن انس دربارۀ چگونگی عرضه داشتن احادیث او پرسیدند که آیا همۀ آنها را خود از راویان شنیده است؟ گفت: بخشی از آن به روش شنیدن است، و بخشی به عرضه داشتن به خبرگان، و در نظر ما عرضه داشتن کم ارزش تر از شنیدن نیست.(4)
   گوید: مطرف بن عبدالله ما را خبر داد، و گفت: خود حاضر بودم، و شنیدم مالک بن انس با کسی دربارۀ عرضه داشتن حدیث با او ستیز می کرد، و می گفت: فقط حدیثی درست است که رویاروی و از دهان راوی شنیده شود، به تندی ایستادگی کرد، و به آن شخص پاسخ داد، و بدین گونه دلیل آورد، که اگر قرآن را پیش قاری بخوانی و به او بگوئی چه کسی با این قرائت قرآن را به تو تعلیم داده است، او خواهد گفت فلان کس. بدیهی است که آن شخص بر تو هیچ بیش و کمی از قرآن را تعلیم نداده است و همان خواندن قرآن پیش قاری بدون این که از استاد او شنیده باشی تو را بسنده است که قرآن خواهد بود. اینک با آنکه قرآن بسیار مهمتر از حدیث است آن را می پذیری و بسنده می کنی و دربارۀ حدیث تردید روا می داری که بسنده نیست.(4)
   گوید: مطرف بن عبدالله ما را گفت که حدود بیست سال با مالک بن انس همنشینی داشتم و هیچ کس را ندیدم که مالک کتاب هایش یعنی مُوَطَّا را بر او بخواند.(4)
   گوید: محمد بن عمر واقدی ما را گفت: که از مالک بن انس شنیدم، که می گفت: جای شگفتی است که کسی بخواهد محدث و راوی حدیث را رویاروی و از دهان خود برای او بگوید. او غافل است که خود آن محدث هم حدیث را از راه عرضه داشتن به خبرگان فراگرفته است. چگونه ممکن است که این کار برای محدث روا باشد و برای مستمع روا نباشد که حدیث را بر او عرضه دارد، همان گونه که محدث هم به همین روش آموخته است.(4)
   گوید: مطرف بن عبدالله ما را گفت که: مردی به مالک گفت: آیا صد هزار حدیث شنیده أی؟ مالک به شگفتی گفت: صد هزار حدیث! گوئی تو جمع کننده هیمه در شبی و هیمه جمع می کنی. آن مرد پرسید: هیمه چیست؟ مالک گفت: خاربن هائی که آدمی در تاریکی شب از زمین بیرون کشد، چه بسا که نادانسته همراه آن افعی بگیرد و افعی او را بگزد.(4)
   گوید: اسماعیل بن عبدالله بن ابی اویس ما را گفت که: از مالک بن انس دربارۀ ایمان پرسیده شد که آیا فزونی و کاستی می پذیرد. گفت: آری، فزونی  می پذیرد و این موضوع در کتاب خدا آمده است. پرسیدند: ای اباعبدالله! کاستی چگونه؟ گفت: هرگز نمی خواهم به آن برسم، یا نمی خواهم آن را ابلاغ کنم. گوید: اسماعیل بن عبدالله ما را گفت که: از مالک پرسیدند: کنیۀ پسرش محمد چیست؟ گفت: کنیه اش ابوالقاسم است. گویا در این موضوع اشکالی نمی دید.(4)
   گوید: محمد بن عمر واقدی ما را گفت که: چون محمد بن عبدالله بن حسن(بن حسن بن علی ملقب به نفس زکیه) در مدینه خروج کرد، مالک بن انس در خانه نشست و تا هنگامی که محمد کشته شد از خانه اش بیرون نیامد.(4)
   محمد بن عمر واقدی ما را گفت، که از مالک بن انس شنیدم، می گفت: هنگامی که ابوجعفر منصور حج گزارد، مرا فراخواند، پیش او رفتم و با او گفتگو کردم، پرسش هائی کرد که پاسخ دادم، منصور گفت: تصمیم دارم فرمان دهم این کتاب هائی را که تو فراهم ساخته أی – یعنی موطأ – نسخه هائی بنویسند و به هر شهری از شهرهای مسلمانان بفرستم و فرمانشان دهم که فقط به آنچه در آن است عمل کنند و به کتاب دیگری توجه نکنند و این علوم و احادیث تازه پدید آمده از راه حدیث را کنار نهند که من ریشه علم را همان علم و روایت مردم مدینه می دانم. مالک می گفت: ای امیرالمومنین! این کار را مکن، که پیش از این برای مردم گفته های گفته شده، و احادیثی را شنیده اند، و روایاتی را روایت کرده اند، و هر قوم همان چیزی را که پیش از این به آنان رسیده گرفته اند و به کار بسته اند و به همان شیوه با توجه به اختلاف ها تن داده اند، و اینک اگر بخواهی ایشان را از اعتقاد شان برگردانی کاری بسیار دشوار است، مردم را به آنچه هستند واگذار، و مردم هر شهری را به آنچه بهر خویش برگزیده اند رها ساز. ابوجعفر منصور گفت: به جان خودم سوگند! اگر تو در این باره فرمان مرا می پذیرفتی به آن فرمان می دادم.(4)
   محمد بن سعد می گوید: واقدی ما را گفت که: مالک بن انس از سوی منصور فراخوانده شد، و با او رایزنی شد، و منصور سخن او را شنید و گفتارش را پذیرفت، مردم سخت بر او رشگ بردند و کینه ورزیدند، و در همه چیز بر او ستم کردند، و چون جعفر بن سلیمان(بن علی بن عبدالله بن عباس بن عبدالمطلب هاشمی پسرعموی ابوجعفر منصور خلیفه عباسی) حاکم مدینه شد، پیش او به زیان مالک سخن چینی کردند، و این کار را همگان و بسیار انجام دادند، و به او گفتند: مالک بن انس به عهد و بیعت شما اعتقادی ندارد، و آن را چیزی نمی شمرد، وانگهی به حدیثی که از ثابت بن احنف روایت می کند استناد جسته و طلاق کسی را که به اجبار همسر خود را طلاق دهد جایز و درست نمی داند. جعفر بن سلیمان خشمگین شد و مالک را فراخواند و دربارۀ کارهائی که از او گزارش داده بودند با او احتجاج کرد، سپس جامه از تن او بیرون کشید و او را بر زمین انداخت و تازیانه زد و دست های او را چنان کشید که استخوان شانه اش از جای در رفت و کارهای بس ناهنجار نسبت به او انجام داد، و به خدا سوگند که پس از این تازیانه خوردن، مالک همواره مورد احترام مردم و بزرگداشت ایشان بود، و کار او برتری می یافت، گوئی تازیانه هائی که بر او زده شد، زیوری بود که به آن آراسته گردید.(4)
   محمد بن سعد گوید: مالک بن انس به مسجد می آمد و در نماز های پنج گانه و نماز جمعه حاضر می شد، در تشیع جنازه ها شرکت و از بیماران دیدار می کرد، و حقوق اجتماعی را انجام می داد، و در مسجد می نشست، و یارانش آهنگ او می کردند، پس از آن داستان، نشستن در مسجد را رها کرد، نماز می گزارد و به خانه اش بر می گشت، سپس حضور در تشیع جنازه ها را رها کرد و فقط پیش صاحبان عزا می رفت و آنان را تسلیت می گفت، اندک اندک همۀ این امور را رها کرد، نه در نماز جماعت و نه در نماز جمعه شرکت می کرد و به تسلیت کسی هم نمی رفت، و این گونه روابط اجتماعی را رها کرد، و با این همه مردم به پاس او همه چیز را تحمل می کردند، و بسیار نسبت به او مهرورزی می کردند و در بزرگداشت او کوشش بیشتر داشتند و مالک بر همین موقعیت اجتماعی درگذشت، گاهی با او دربارۀ گوشه گیری او گفتگو می کردند، و او پاسخ می داد که همگان یارای بیان عذر خود را ندارند، مرا از بیان سبب آن معذور دارید.(4)
   محمد بن سعد می گوید: مالک بن انس در خانۀ خویش بر تشکچه آکنده از لیف خرما می نشست، و تشکچه های پاکیزه خوب بر چپ و راست گسترده بود، و برای کسانی از قریش و انصار و دیگر مردم که به دیدار او می آمدند، اختصاص داشت. مجلس و انجمن مالک مجلس وقار و خرد بود، خود مالک هم مردی سخت خردمند و با هیبت بود، در مجلس او هیچ گونه ستیز و درشت گفتاری نبود، و صدای بلند شنیده نمی شد، اشخاص غریب از مالک دربارۀ حدیث می پرسیدند، و او فقط در این باره و حدیثی را پس از حدیث دیگر پاسخ می داد، گاهی به برخی از ایشان اجازه می داد احادیث خود را بر او بخوانند. مالک بن انس دبیری بنام حبیب داشت که کتاب هایش را می نوشت، و همو از کتاب برای حاضران مطالبی را می خواند و هیچ کس از حاضران به او نزدیک نمی شد و به کتاب او نظر نمی انداخت و به پاس هیبت و بزرگداشت مالک نمی گفت نفهمیدم دوباره بخوان، گاه کم اتفاق می افتاد حبیب چیزی را اشتباه می خواند و مالک آن را اصلاح می کرد.(4)
   گوید: مطرف بن عبدالله ما را خبر داد و گفت: ندیدم که مالک بن انس جز روز چهار شنبه و شنبه خون بگیرد، گویا روایتی را که حاکی از کراهیت خون گرفتن در آن دو روز بود صحیح نمی دانست.(4)
   محمد بن سعد گوید: اسماعیل بن عبدالله بن أبِي اُوَیس ما را خبر داد، و گفت: مالک بن انس چند روزی بیمار شد و درگذشت. از یکی از خویشاوندان خود پرسیدم: مالک به هنگام مرگ چه گفت؟ گفت: نخست شهادتین بر زبان آورد و سپس این آیه را تلاوت کرد: (للهِ الأمرُ مِن قَبلُ وَ مِن بَعدُ.) ترجمه: کلیه امور عالم از قبل از این و بعد از این همه به فرمان خداست. سوره روم بخشی از آیه چهارم. و بامداد روز چهاردهم ماه ربیع الاول سال یکصد و هفتاد و نه هجری قمری به روزگار خلافت هارون الرشید درگذشت و عبدالله بن محمد بن ابراهیم بن محمد بن علی بن عبدالله بن عباس بن عبدالمطلب بر پیکر او نماز گزارد، این عبدالله پسر زینب دختر سلیمان بن علی است و به نام مادر خویش به عبدالله بن زینب مشهور است، او در آن هنگام حاکم مدینه بود، و همان جا که در مسجد بر همۀ جنازه ها نماز می گزارند بر جنازۀ مالک نماز گزارد، پیکر مالک در بقیع به خاک سپرده شد، و به هنگام مرگ هشتاد و پنج ساله بود.(4)
   عمر بن سعد می گوید: این موضوع را که برای مصعب بن عبدالله زبیری گفتم، گفت: من از همگان تاریخ مرگ مالک را بهتر می دانم، او در ماه صفر سال یکصد و هفتاد و نه هجری قمری درگذشت.(4)
   معن بن عیسی ما را خبر داد، و گفت: من بر گور مالک بن انس خیمه أی دیدم. مالک محدثی بسیار امین، مورد اعتماد، استوار، پارسا، فقیه، دانشمند و حجت بود.(4)
    إمام محمد بن حبان بستِي در کتاب تقریب الثقات نگاشته است: مالک بن أنس بن مالک بن أبِي عامر بن عمرو بن حارث بن عثمان بن خثیل بن عمرو بن ذی اصبح مکنی به أبوعبدالله از جمله اتباع تابعین و از اهالی مدینه بوده، و در سال 179 هجری قمری وفات یافته است.(8)
   إمام  أبِي محمد عبدالرحمن بن أبِي حاتم رازِي در کتاب الجرح والتعدیل می نویسد: از پدرم شنیدم، که می گفت: مالک بن انس ثقه و إمام أهل حجاز است، و از ثابت ترین اصحاب زهرِي و ابن عیینه می باشد، و اگر کسی از اهالی حجاز رای مخالف با مالک داشته باشد، حکم به رای مالک داده می شود، و او از پاکیزه ترین کسان در علم رجال و علم حدیث است، و حدیث او پاکیزه تر از حدیث ثورِي و اوزاعی است و او در روایت حدیث از زهرِي از ابن عیینه قوی تر است و خطایش ازوی کمتر می باشد، همچنین او از معمر و ابن أبِي ذئب قوی تر است.(9)
   محمد بن اسحاق بن ندیم در کتاب الفهرست آورده است: مالک بن أنس بن أبوعامر از حمیر و هم ردیفان شان در بنِي تمیم بن مره بن قریش بود. و سه سال او را بر دوش می بردند، و به اندازۀ سپیدپوست بود که بسرخی می زد، قامتی بلند، و سری بزرگ و اصلع( مردی که پیش رویش بی موی باشد) داشت، جامه های عدنی بسیار خوبی می پوشید، و سبلت را می تراشید، و رنگ و حنا نمی بست، برای اداء نماز به مسجد می آمد، بیماران را عیادت و حق شان را اداء می نمود، پس از چندی نشستن در مسجد را ترک کرده و در خانه نماز می خواند، و به تشیع جنازه نمی رفت، وقتی در این باره از وی گله گذاری کردند، گفت: همه کس نمی تواند عذر خود را بگوید. و چون از وی سعایتی نزد جعفر بن سلیمان والی مدینه کردند، و گفتند که به بیعت با شما عقیده ندارد. جعفر هم وی را خواسته، و امر کرد برهنه اش کرده و خواباندند و تازیانه زدند، که دستش از جا دررفت، و دچار محنت بزرگی شده و از آن به بعد قدر و منزلتش بالا گرفت، و چنان نمود که آن تازیانه ها زیوری بود که بر وی پوشاندند. وی از بندگان پرهیزگار خدا، و فقیه و سرور حجاز در علم آن زمان بود. و در سال یکصد و هفتاد و نه در سن هشتاد و پنج سالگی وفات یافت و در بقیع به خاک سپرده شد.(20)
    امام شهاب الدین ابن عماد حنبلِي در کتاب شذرات الذهب می نویسد: امام مالک تا حدی به رسول الله(ص) محبت می ورزید، تا این که با وجود ضعف و کبر سن در مدینه مرکوبی را سوار نمی شد، و می گفت: من در شهری که جسد پیامبر اسلام(ص) دفن است، مرکوبی را سوار نمی شویم.(22)
   تالیفات إمام مالک:
1 – الموطَّأ: کتاب مذکور بزرگترین تالیف إمام مالک بن أنس می باشد، که واژه موطأ در لغت به معنی موافقت شده است، چنان که خود امام مالک فرموده است: کتاب مذکور را پس از تالیف بر هفتاد تن از فقهای مدینه عرضه کردم، چون همگی در محتوای کتاب با من موافقت داشتند، آن را موطأ نامیدم. کتاب موطأ کهن ترین کتاب روائی تدوین یافته اهل سنت و جماعت می باشد که در قرن دوم هجری نگاشته شده و بدست ما رسیده است، و به خاطر جایگاه علمی و فقهی إمام مالک در میان علمای اهل سنت و جماعت از احترام ویژه أی برخوردار است. إمام شافعِي می گوید: صحیح ترین کتاب ها در زمین پس از قرآن موطأ إمام مالک است، (شیخ ولی الله بن عبدالرحیم) دهلوِي کتاب های الموطأ، صحیح بخارِي و صحیح مسلم را در بالاترین سطح اعتبار می شناسد، و إمام عزالدین أبوالحسن علی بن محمد معروف به أبن اثیر جزرِي آن را به جای سنن ابن ماجه یکی از صحاح سته شمرده است. (شیخ محمود) أبوریه به نقل از قاضی أبوبکر محمد بن عبدالله أبهرِي آورده است: إمام مالک در این کتاب 1720 روایت را آورده، که از میان آن ها 600 حدیث مسند 222 حدیث مرسل 613 حدیث موقوف و 285 حدیث مقطوع است. این کتاب به روایت های مختلفی آمده و نسخه های متعددی را از آن استنساخ کرده اند، که مشهورترین آنها عبارت اند از:
الف: روایت یحیی بن یحیی مصمُودِي لیثِي متوفی سال 234 هجری قمری مطابق سال 848 میلادی در قرطبه أندلس، که بر این روایت شروح متعددی نگاشته شده، و قسمتی از آن شروح قرار ذیل اند:
1 - تفسیر غریب الموطأ، آن را أحمد بن عمران بن سلامه أخفش که قبل از سال 250 هجری قمری مطابق سال 860 میلادی زندگی می کرده، نگاشته است.(7)
2 - شرح که یحیی بن زکریا بن ابراهیم بن مُزَیَّن متوفی سال 259 هجری قمری مطابق 864 میلادی بر آن نگاشته است.(7)
3 - شرحی که خلف بن فرج بن عثمان کِلاعِي متوفی سال 371 هجری قمری مطابق سال 981 میلادی بر آن نوشته است.(7)
4 - شرحی که أبِي مطرف عبدالرحمن بن مروان قَنازِعِي متوفی سال 413 هجری قمری مطابق سال 1022 میلادی بر آن نگاشته است.(7)
5 – کتاب النَّامِي شرحی بر موطأ  می باشد که آن را أحمد بن أبِي نصر داودِي متوفی سال 402 هجری قمری مطابق سال 1011 میلادی بر آن نگاشته است.(7)
6 - کتاب الاستذکار فِي شرح علماء الأمصار مما رسمه الإمام مالک فِي الموطأ من الرأی والآثار، تالیف أبوعمر یوسف بن عبدالله بن محمد بن عبدالبر قرطبِي متوفی سال 463 هجری قمری مطابق 1070 میلادی می باشد، که بر آن شرح دیگری بنام التقریب لکتاب التقصِي توسط أبِي عبدالله محمد بن حسین بن أحمد بن محمد ظاهرِي أنصارِي متوفی سال 532 هجری قمری مطابق سال 1137 میلادی نوشته شده است.(7)
7 - کتاب المُنتَقَی شرح الموطأ، تالیف أبِي الولید سلیمان بن خلف باجِي متوفی سال 474 هجری قمری مطابق سال 1081 میلادی که در هفت مجلد در قاهره به طبع رسیده است.(7)
8 - شرح أبِي الولید هشام بن أحمد بن هشام وَقاشِي متوفی سال 489 هجری قمری مطابق سال 1096 میلادی.(7)
9 - کتاب الدُّرة الوسطی فِي مشکل الموطأ، تالیف أبِي عبدالله محمد بن خلف بن موسی انصاری ألبیرِي متوفی سال  537 هجری قمری مطابق سال 1142 میلادی.(7)
10 - کتاب المسالک فِي شرح الموطأ در سه مجلد، تالیف أبِي بکر محمد بن عربِي متوفی سال 543 هجری قمری مطابق سال 1148 میلادی.(7)
11 - کتاب القبس علی موطأ مالک بن أنس، تالیف أبِي بکر محمد بن عربِي متوفی سال 543 هجری قمری مطابق سال 1148 میلادی.(7)
 12- کتاب الأنوار فِي الجمع المنتقی والاستذکار، تالیف محمد بن سعید بن احمد بن زَرقُون متوفی سال 586 هجری قمری مطابق سال 1190 میلادی.(7)
 13- کتاب المختار الجامع بین المنتقی والاستذکار، تالیف أبِي عبدالله محمد بن عبدالحق بن سلیمان یعفُرِي نَدرُومِي تَلمسانِي متوفی سال 625 هجری قمری مطابق سال 1228 میلادی.(7)
14 – العهد الکبیر، تالیف أبِي علِي ابن الزَّهرَاء که مولف نوشتن آن را در سال 703 هجری قمری مطابق سال 1303 میلادی به پایان رسانیده است.(7)
15 - کتاب المُمَهِّد الکبیر الجامع لمعانِي السنن والأخبار،، تالیف أبِي علی عمر بن یوسف بن هادی بن عثمان عثمانی وُریَغلِي.(7) 
16 – کتاب تنویر الحوالک، تالیف جلال الدین سیوطِي متوفی سال 911 هجری قمری مطابق 1505 میلادی که در قاهره به طبع رسیده است.(7)
17 - کتاب أنوار کوکب أنهج المسالک بمزج موطا الإمام مالک، تالیف محمد بن عبدالباقی زرقانِي متوفی سال 1122 هجری قمری مطابق سال 1710 میلادی که در چهار مجلد در قاهره به طبع رسیده است.(7)
 18 - کتاب المُصَفَّی، به زبان فارسی تالیف ولی الله بن عبدالرحیم دهلوِي متوفی سال 1176 هجری قمری مطابق به سال 1762 میلادی که در دهلی به طبع رسیده است.(7)
 19 - شرح أبِي العباس احمد بن حاج مکِي سَدراتِي متوفی سال 1253 هجری قمری مطابق سال 1837 میلادی.(7) 
20 - کتاب کشف الغطاء عن معانِي ألفاظ الموطأ، تالیف عمر بن محمد حَمد.(7)
21 - شرح أبِي عبدالله بن محمد مدنِي بن علی فاسِي متوفی سال 1302 هجری قمری مطابق سال 1885 میلادی.(7)
22 - کتاب المُحَلَّی علی أسرار الموطأ، تالیف سلام الله بن شیخ الاسلام بن فخرالدین.(7)  
23 - کتاب المسالک علی موطأ مالک، تالیف ادریس قابِسِي.(7)
ب: روایت امام محمد بن حسن شیبانی متوفی سال 189 هجری قمری مطابق سال 804 میلادی، از شاگردان إمام أبوحنیفه و از معاصرین إمام مالک، بر این روایت نیز شروحی نوشته شده، که برخی از آنها چنین است:
1 - شرح ملا علی قارِي هروِي متوفی سال 1014 هجری قمری مطابق سال 1605 میلادی در دو مجلد.(7)
2 - شرح ابراهیم بن حسین پیری زاده متوفی سال 1096 هجری قمری مطابق 1685 میلادی.(7)
3 - کتاب المُهَیَّا فِي کشف الموطأ، تالیف عثمان بن یعقوب بن حسین کماخِي متوفی سال 1171 هجری قمری مطابق 1758 میلادی.(7)
4 - کتاب التعلیق المُمَجِّد، تالیف عبدالحي لکهنوِي متوفی سال 1304 هجری قمری مطابق 1877 میلادی که در هند به طبع رسیده است.(7)
ج:  روایت  سُوَید بن سعید بن سهل حَدَثانِي متوفی سال 240 هجری قمری مطابق سال 854 میلادی.(7)
د: روایت یحیی بن عبدالله بن بُکیر قرشِي متوفی سال 231 هجری قمری مطابق سال 845 میلادی که آن را موطأ إمام مهدِي و مَحَاذِي الموطأ نیز گفته اند، این کتاب در سال 1907 میلادی در علیگره هند به چاپ رسیده است.(7)
ها: روایت أبِي عبدالله عبدالرحمن بن قاسم متوفی سال 191 هجری قمری مطابق سال 806 میلادی این روایت در کتاب المخلص تالیف علی بن محمد بن خلف قابسِي متوفی سال 403 هجری قمری مطابق سال 1012 میلادی آمده است.(7)
و: روایت أبِي مصعب احمد بن أبِي بکر زُهرِي متوفی 242 هجری قمری مطابق سال 856 میلادی.(7)
علاوتاً شروح مستقلی نیز بر کتاب الموطأ امام مالک نوشته شده، که برخی از آنها عبارت اند از:
1 - کتاب الملخص لما فِي الموطأ من الحدیث المسند، تالیف علی بن محمد بن خلف قابسِي متوفی سال 403 هجری قمری مطابق سال 1012 میلادی.(7)
2 - کتاب التعریف بمن ذکر فِي موطأ مالک بن أنس من الرجال والنساء، تالیف أبِي عبدالله محمد بن یحیی بن احمد قرطبِي معروف به بن الحَذَّاء متوفی سال 416 هجری قمری مطابق سال 1025 میلادی.(7)
3 - کتاب اسماء الرواة للإمام مالک بن أنس، تالیف أبِي بکر أحمد بن علی خطیب  بغدادِي متوفی سال 463 هجری قمری مطابق سال 1071 میلادی.(7)
4 - کتاب الإیماء الی أطراف أحادیث الإمام مالک، تالیف أبِي العباس احمد بن طاهر بن علی بن عیسی بن عُبَادَه متوفی سال 532 هجری قمری مطابق سال 1137 میلادی.(7)
5 - کتاب کشف المُغَطَّی فِي فضل الموطأ، تالیف أبِي القاسم علی بن حسن بن عساکر متوفی سال 571 هجری قمری مطابق سال 1176 میلادی.(7)
6 - کتاب أسماء شیوخ مالک، تالیف أبِي عبدالله محمد بن إسماعیل بن محمد بن خَلفُون أزدِي متوفی سال 555 هجری قمری مطابق سال 1160 میلادی.(7)
7 - کتاب إسعاف المُبَطَّأ برجال الموطأ، تالیف جلال الدین سیوطِي متوفی سال 911 هجری قمری مطابق سال 1505 میلادی که در سال 1320 هجری قمری در حیدرآباد و در سال 1356 هجری قمری مطابق سال 1936 میلادی در قاهره به طبع رسیده است.(7)
8 - کتاب تجرید أحادیث الموطأ، تالیف أبِي القاسم عبدالرحمن بن یحیی قرشِي که آن را در سال 964 هجری قمری مطابق سال 1557 میلادی به پایه اکمال رسانیده است.(7)
9 - کتاب تلخیص أحادیث الموطأ، تالیف أبِي حامد بیاتِي.(7)
10 - کتاب لوامع الأنوار فِي نظم غریب الموطأ و مسلم، تالیف محمد بن مُصَلِّي.(7)
11 - کتاب المُسَوَّی من أحادیث الموطأ، که تنسیق جدیدی از کتاب الموطأ به روایت یحیی بن یحیی مصمودِي است، و آن را ولی الله بن عبدالرحیم دهلوِي عمرِي متوفی سال 1176 هجری قمری مطابق سال  1762 میلادی تالیف نموده است.(7)
12 - کتاب سلام الله بن شیخ الإسلام دهلوِي.(7)
 13 - تاب المنتفی من الموطأ، که مولف آن مجهول است.(7)
14 - کتاب خلاصة الدلائل فِي تنقیح المسائل، که مولف آن مجهول است.(7)
سائر تالیفات إمام مالک:
   إمام مالک علاوه بر کتاب معروف و ارزشمند الموطأ کتب دیگری نیز تالیف نموده، که شماری از آن ها قرار ذیل اند:
 1 – رسلة الوعظ.(5، 26 و 27)
 2 – رساله أی بر رد قدریه، که آن را بر ابن وهب نگاشته است.( 26 و 27)
 3 – کتاب المسائل و أجوبتها، که به روایت عبدالله بن عبدالحکم متوفی سال 214 هجری مطابق سال 829 میلادی از وی نقل شد است.(6، 7، 26 و 27)
 4 – کتاب فِي النجوم و حساب مدارالزمان و منازل القمر.(5، 26 و 27)
 5 – تفسیر غریب القرآن، که از وی خالد بن عبدالرحمن مخزومِي روایت کرده است.(5، 26 و 27)
 6 – رساله أی که برای تحذیر و نصیحت هارون الرشید خلیفه عباسِي و وزیرش یحیی برمکِي نوشته، و آن را عبدالله بن نافع زبیرِي روایت نموده، هرچند سیوطِي در اصالت نسبت این رساله به امام مالک تردید کرده است.(6، 7، 26 و 27)
 7 – کتاب الاحادیث، در این کتاب احادیثی جمع آوری شده، که در کتاب الموطأ نیست.(6، 7، 26 و 27)
 8 – رسالة فِي الأقضیه، که آن را بر بعضی از قضات نگاشته، و دارای ده جزء بوده، و آن را عبدالله بن عبدالجلیل روایت کرده است.( 26 و 27)
 9 – رسالة فِي الفتوی الی أبِي غسان محمد بن مطرف.( 26 و 27)
10 - کتاب السرور، که به روایت ابن قاسم است.( 26 و 27)
11 - رسالة الی لیث بن سعد، که درباره اجماع اهل مدینه منوره است.( 26و 27)
12- جزء فیه عوالِي أحادیث مالک، به روایت هشام بن عمار متوفی سال 245 هجری قمری مطابق سال 859 میلادی.(7) 
13 – غرائب حدیث الإمام مالک، به روایت محمد بن مُظَفَّر بن موسی بن عیسی بزاز متوفی سال 378 هجری قمری مطابق سال 988 میلادی.(7)
 14 - عوالی الإمام مالک بن أنس، به روایت شریف أبِي القاسم علی بن إبراهیم که آن را سلیم بن أیوب بن سلیم رازِي متوفی سال 447 هجری قمری مطابق سال 1055 میلادی جمع آوری نموده است.(7)
15 – جزء فیه أحادیث مالک، به تخریج خطیب أبِي بکر أحمد بن علی بغدادی متوفی سال 463 هجری قمری مطابق 1071 میلادی.(7)
16 – بغیة الملتمس فِي أحادیث مالک بن أنس، که توسط صلاح الدین خلیل بن محمد بن أحمد علائِي متوفی سال 769 هجری قمری مطابق سال  1368 میلادی جمع آوری شده است.(7)
منابع و مآخذ:
1 – تهذیب الکمال – جلد بیست و هفتم – از صفحه 91 الی صفحه 120 – به شماره 5728 – تالیف حافظ جمال الدین مزی – عربی.
2- تهذیب التهذیب -  جلدپنجم - از صفحه 326 الی صفحه 329 – تالیف حافظ ابن حجر عسقلانِي – عربی.
3- آشنائی با تحولات مذاهب اسلامی -  از صفحه 128 الی صفحه 132 – تالیف محمد سعید ابراهیمی محمدی - فارسی.
4- طبقات  -  جلد ششم - از صفحه 274 الی صفحه 280  - تالیف محمد بن سعد – ترجمه دکتر محمود مهدوی دامغانی – فارسی.
5– لغت نامه دهخدا - جلد سیزدهم - صفحه 19995 و  19996 – تالیف علی اکبر دهخدا – فارسی.
6- کشف الظنون -  جلد ششم -  صفحه 3 – تالیف مصطفی بن عبدالله حنفی معروف به حاجی خلیفه – عربی.  
7 - مقدمه کتاب الموطاء -  از صفحه 12 الی صفحه 17 – شرح حال امام مالک بن انس – بقلم خلیل بن مأمون شیحا - عربی.   
8 - تقریب الثقات -  صفحه  - 1021 – به شماره 11877 - تالیف امام محمد بن حبان بستی – عربی.  
9 - الجرح والتعدیل – جلد هشتم ازصفحه 231 الی صفحه 234 به شماره 14209/ 902 – تالیف عبدالرحمن بن أبِي حاتم رازِي – عربی.
10 - طبقات خلیفه بن خیاط – صفحه 275 – طبقه هشتم – تالیف خلیفه بن خیاط عُصفُرِي – عربی.
11 – تاریخ خلیفه بن خیاط – صفحه 451 – حوادث سال 179 هجری قمری – تالیف خلیفه بن خیاط عصفری – عربی.
12– حلیة الاولیاء – جلد دوم – از صفحه 351 الی صفحه 360 – به شماره 386 – تالیف ابونعیم اصفهانی – عربی.
13- البدایة والنهایة – جلد دهم – صفحه 182 و 183 – حوادث سال 179 هجری قمری – تالیف حافظ ابن کثیر دمشقی – عربی.
14– تاریخ کبیر – جلد هفتم – صفحه 310 – به شماره 1323 – تالیف امام محمد بن اسماعیل بخاری – عربی.
15– سیر اعلام النبلاء – جلد دوم – از صفجه 514 الی صفحه 546 – به شماره 1184 – طبقه هفتم – تالیف امام ذهبی – عربی.
16– الأنساب – جلد اول – صفحه 174 – حرف الف – تالیف امام ابوسعد عبدالکریم سمعانِي – عربی.
17 – النجوم الزاهرة – جلد دوم – صفحه 96 و 97 – حوادث سال 197 هجری قمری – تالیف یوسف بن تعزی اتابکی – عربی.
18 – وفیات الاعیان – جلد چهارم – صفحه 3، 4 و 5 – به شماره 550 – تالیف أبِي العباس ابن خلکان – عربی.
19– تاریخ کامل – جلد هشتم – صفحه 3670 – حوادث سال 179 هجری – تالیف عزالدین ابن اثیر – ترجمه دکتر سیدحسین روحانی و حمید رضا آژیر – فارسی.
20 – الفهرست – صفحه 368، 369 و 370 – مقاله ششم – تالیف محمد بن اسحاق بن ندیم – ترجمه محمد رضا تجدد – فارسی.
21 – الاعلام – جلد پنجم – صفحه 257 و 258 – حرف میم – تالیف خیرالدین زرکلی – عربی.
22 – شذرات الذهب – جلد اول – از صفحه 465 الی صفحه 469 – حوادث سال 179 هجری قمری – تالیف ابن عماد حنبلی – عربی.
23 – مناقب الأئمة الأربعة – مناقب مالک بن انس – از صفحه 79 الی صفحه 100 – تالیف محمد بن احمد بن عبدالهادی مقدسی – عربی.
24 – إمام مالک بن أنس إمام دارالهجرة – از صفحه 21 الی 23 - تالیف عبدالغنی الدقر – عربی.
25 – ویکیبیدیا الموسوعة الحره – مقاله مالک بن انس – آخرین تعدیل 17 اگوست سال 2019 میلادی – ساعت 28/ 23 دقیقه – عربی.
26 – مجله جامعة الناصر صنعاء- مقاله إمام مالک بن انس الاصبحِي صفحه 110 و 111 – بقلم عبدالرحمن احمد حفظ الدین – عربی.
27 – سایت راسخون – مقاله نگاهی به اندیشه أی سیاسی مالک بن انس – نویسنده احمد پاکتچی – سه شنبه 29 فروردین 1396 – فارسی.
28 – سایت دانشنامه اسلامی – به نقل از کتاب آشنائی با علوم حدیث - مقاله موطا مالک بن انس – نویسنده علی نصیری – تاریخ آخرین ویرایش 13 ژوئیه 2019 ساعت 36/ 7 – فارسی.
29 – سایت الموسوعة الحدیث – معلومات عن الراوِي - عربی.
30 – معجم المصنفین – جزء دوم – از صفحه 197 الی صفحه 239 – تالیف محمود حسن خان تونکِي - عربی.
31 – إمام دارالهجرت مالک بن أنس – صفحه 193، 194 و 195– تالیف محمد بن علوِي حسنِي مالکِي – عربی.
32 – مالک حیاتَ و عصره و آراؤه و فقهه – تالیف شیخ محمد أبوزهره – عربی.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

إبراهیم بن عبدالله هروی:

  -     حافظ استاد أبوإسحاق إبراهیم بن عبدالله بن حاتم هروِي ساکن بغداد شخصیتی متکلم، قارِي، صدوق و یکی از مشاهیر محدثین بوده، و اصل او از ه...