قاضِي إمام علامه أبوعبدالرحمن عبدالله بن لَهِیعه
بن عُقبَه بن فُرعان بن ربیعه بن ثَوبَان حَضرَمِي أُعدُولِي غافقِي مصرِي محدث،
فقیه و از قضات دیار مصر در روزگارش بوده است. بعضی از مؤرخین کنیت او را أبونَضر
و تعدادی هم أبوخریطه گفته اند. نسبت وی به أعدُولِي بواسطه آن است که او از احفاد
أعدول طائفه أی از حضرموت یمن بوده است، و او را حَضرَمِي گفته اند، زیرا او
اصالتاً از حضرموت یمن می باشد، و غافقِي به فتح غین و کسر فاء و قاف نسبت وی به
غافق بن شاهد بن عمرو بوده، که قبیله أی عربِي حجازِي و عدنانِي است، که نسبت آنها
به حضرت إسماعیل(ع) می رسد، و تعدادی زیادی از صحابه، علماء و والیان منسوب به آن
قبیله هستند. عبدالله بن لهیعه در سال 97 هجری قمری مطابق سال 715 میلادی متولد
گردید، و از همان اوان صباوت به تحصیل علوم متداوله پرداخت، و بسیاری از بزرگان
دیار مصر و حرمین شریفین را ملاقات کرد. موصوف در حضرموت یمن و سرزمین مصر زندگی
کرده است. وی در سال 154 و بقولی اوایل 155هجری قمری در زمان خلافت أبوجعفر منصور
خلیفه عباسی متولی قضاء مصر گردید، و در هر ماه مبلغ 30 دینار حقوق می گرفت. گرچه
ذهبی مدت قضاوت او را در مصر کمتر از یک سال گفته است، اما دیگران می گویند:
عبدالله بن لهیعه ده سال در آن وظیفه اشتغال داشت، و بالآخره در سال 164 هجری قمری
از وظیفه قضاوت استعفاء داد.(7، 11 و16) و یعقوبی می گوید: او در زمان مهدی خلیفه
عباسی نیز قاضی مصر بوده است.(14) اما در سال 170 هجری قمری برایش حادثه ناگواری
پیش آمد، خانه اش آتش گرفت، و تمام امتعه و کتابخانه اش به آتش سوخت، تا جائی که
فردای آن أبوالحارث لیث بن سعد فَهمِي قَلقَشَندِي دوستش یک هزار دینار برایش فرستاد.
وی در روز یکشنبه نیمه ماه ربیع الأول سال 174 هجری قمری مطابق سال 790 میلادی در
زمان خلافت هارون الرشید خلیفه عباسی در قاهره وفات یافت، و بر جنازه او داود بن
یزید بن حاتم بن قبیصه بن مهلب امیر مصر نماز گزارد.(7، 12 و17)
موصوف از
أحمد بن خازم مَعَافرِي، إسحاق بن عبدالله بن أبِي فَروه، بکر بن سَوَاده بن ثمامه
جُذَامِي، بکر بن عمرو مَعَافرِي، بُکَیر بن عبدالله بن أشَج قرشِي، حارث بن یزید
حَضرمِي، حَبَّان بن واسع أنصارِي، حجاج بن شَدَّاد صَنعانِي، حسن بن ثَوبان
همدانِي، حفص بن هاشم بن عُتبه بن أبِي وقاص قرشِي، أبِي صخر حمید بن زیاد
مَدَنِي، أبِي هانِي حمید بن هانئ خَولانِي، حُیَيّ بن عبدالله مَعَافرِي، خالد بن
أبِي عِمران تجیبِي، خالد بن یزید مِصرِي، دَرَّاج أبِي السَّمح، زَبَّان بن خالد،
زَبَّان بن فائد حمراوِي، زُبیر بن سُلیم، سالم أبِي نَضر، سَلَمه بن عبدالله بن
حُصین بن وَحوَح أنصارِي، سُلَیمان بن زیاد حضرمِي، شُرَحبِيل بن شَرِيک مَعافرِي،
صالح بن أبِي عَرِيب، ضَحاک بن أیمن کلبِي، عامر بن یحیی مَعَافرِي، عبدالله بن
أبِي بکر بن حَزم أنصارِي، عبدالله بن أبِي مُلَیکه قرشِي، عبدربه بن سعید
أنصارِي، عبدالرحمن بن هُرمُز أعرج، عثمان بن نُعَیم رُعَینِي، عُقَیل بن خالد
أیلِي، عِکرمه مولای ابن عباس، عَمَّار بن سَعد سَلهَمِي، عُماره بن غَزِيه
أنصارِي، عمرو بن جابر حَضرمِي، عمرو بن دینار جمحِي، عمرو بن شعیب بن محمد قرشِي،
عَیَّاش بن عَبَّاس قِتبانِي، عیسی بن عبدالرحمن بن فَروه زُرَقِي، قیس بن حجاج
حمیرِي، أبِي زُبیر مکِي، یزید بن أبِي حبیب، أبِي مصعب مِشرَح بن هَاعَان
مَعَافرِي، أبِي قَبِیل مَعَافرِي، أبِي وَهب جَیشَانِي، جعفر بن ربیعه بن شرحبیل
بن حسنه قرشِي، عبیدالله بن أبِي جعفر مصرِي، عبیدالله بن مغیره بن مُعَیقب
سبائِي، عَطاء بن دینار هذلِي، عَطاء بن أبِي رَباح قرشِي، کعب بن عَلقَمَه
تنوخِي، محمد بن زید بن مهاجر بن قُنقُذ تیمِي، محمد بن عبدالله بن مالک الدار، أبِي
الأسود محمد بن عبدالرحمن بن نوفل أسدِي یتیم عروه، محمد بن عَجلان قرشِي، محمد بن
مُنکَدِر بن عبدالله قرشِي، موسی بن أیوب غَافقِي، موسی بن جُبیر أنصارِي، موسی بن
وَردان قرشِي، أبِي یونس مولای أبِي هُریره، عبدالله بن هُبَیره سَبَئِي،
عبدالرحمن بن زیاد بن أَنعُم أفرِيقِي، یزید بن عَمرو مَعَافرِي، قرَّه بن
عبدالرحمن بن حَیوَئِیل بن ناشره معافرِي، أبِي عُشَّانَه حَيّ بن یُؤمن
مَعَافرِي، و مردمان زیادی دیگر حدیث روایت نموده، و از او نواسه اش أحمد بن عیسی
بن عبدالله بن لَهِيعَه، إبراهیم بن محمد فزارِي، أحمد بن أبِي خیثمه نسائِي، أحمد
بن أبِي مریم جمحِي، أحمد بن منیع بن عبدالرحمن بغوِي هروی، إسحاق بن راهویه مروزِي،
إسحاق بن عیسی طَباع، أسد بن موسی أموِي، بشر بن سرِي بصرِي، حجاج بن سُلَیمان
رُعَینِي، حَسان بن عبدالله واسطِي، حسن بن موسی أشیب، حفص بن غیاث نخعِي، خالد بن
یزید جمحِي، روح بن صلاح بن سیابه حارثِي، زید بن حُبَاب بن ریان تمیمِي،
عبدالرحمن بن مهدِي عنبرِي، أبوصالح عبدالغفار بن داود حَرَّانِي، عثمان بن حکم
جُذامِي، عثمان بن صالح سَهمِي، فَضَاله بن إبراهیم نسائِي، قُتَیبه بن سعید
بغلانِي، کامل بن طلحه جَحدَرِي، برادرزاده اش لَهِیعه بن عیسی بن لَهِیعه، سفیان
بن سعید ثَورِي، شُعبه بن حجاج بن ورد عتکِي، عبدالرحمن بن عمرو أوزاعِي، عمرو بن
حارث مصرِي، عمرو بن خالد حَرَّانِي، عمرو بن هاشم بَیروتِي، لیث بن سعد بن
عبدالرحمن فهمِي، عبدالله بن أبِي شیبه عبسِي، عبدالله بن مبارک بن واضح حنظلِي،
عبدالله بن مَسلَمه قَعنَبِي، عبدالله بن نمیر همدانِي، عبدالله بن وهب قرشِي، عبدالله
بن یوسف کلاعِي، مالک بن أنس بن مالک بن أبِي عامر أصبحِي، مُجَّاعه بن ثابت
خراسانِي، محمد بن حارث مصرِي، محمد بن حمِير سُلَیحِي حِمصِي، محمد بن کثِير بن
مروان فِهرِي، محمد بن معاویه نیشابورِي، مروان بن محمد طاطَرِي دمشقِي، معلی بن
منصور رازِي، مکِي بن إبراهیم حنظلِي، منصور بن عَمَّار بن کثیر خراسانِي، ولید بن
مزید بَیرُوتِي، ولید بن مسلم قرشِي، عبدالله بن یزید مُقرئ، أشهب بن عبدالعزیز
عامرِي، أبوالاسود نَضر بن عبدالجبار بن نصیر مرادِي، بشر بن عُمر زَهرانِي، یحیی
بن إسحاق سَیلحِینِي، یحیی بن حسان بکرِي، یحیی بن سعید قطان، یحیی بن یحیی
نیشابورِي، سعِيد بن شُرَحبِيل کندِي، سعِيد بن کثِير بن عُفَیر أنصارِي، سعید بن أبِي
مریم جمحِي، أبو صالح عبدالله بن صالح مِصرِي کاتب لیث، یحیی بن عبدالله بن بکیر
قرشِي، محمد بن رُمح بن مهاجر تُجِيبِي، و جماعت کثیری دیگر روایت نموده اند.(1
و15) اما اکثر محدثین احادیث او را ضعیف شمرده اند. إمام أحمد بن حنبل می گوید:
محدث دیار مصر کس دیگری غیر از ابن لهیعه نمی باشد. زید بن حباب به نقل از سفیان
ثورِي می گفت: در نزد ابن لهیعه اصول و در نزد ما فروع است. روح بن صلاح می گوید:
ابن لُهیعه 72 تابعِي را دیده، و لیث بن سعد 12 تابعِي را دیده است.(2)
إمام محمد
بن إسماعیل بخارِي در تاریخ کبیر می نویسد: أبوعبدالرحمن عبدالله بن لهیعه حضرمِي
غافقِي قاضِي مصر بوده است. حميدِي به نقل از یحیی بن سعید گفته است: از او چیزِي
را نمی بیند. موصوف در سال 174 هجری قمری وفات یافت. یحیی بن بُکَیر می گوید: منزل
و کتاب هایش در سال 170 هجری قمری به آتش سوختند.(3)
إمام
أبومحمد عبدالرحمن بن أبِي حاتم رازِي در کتاب الجرح والتعدیل آورده است: ابوبکر
بن أبِي خیثمه در نامه أی که برایم نوشت، گفته است: از یحیی بن معین شنیدم، که می
گفت: حدیث عبدالله بن لهیعه قوی نیست. عبدالرحمن بن أبِي حاتم می گوید: یعقوب بن
إسحاق هروِي در نامه أی که برایم فرستاد، به نقل از عثمان بن سعید می گوید: برای
ابن معین گفتم: روایت حدیث از ابن لهیعه و او از أبِي زبیر و او از جابر چگونه است؟
یحیی بن معین گفت: ابن لهیعه ضعیف الحدیث است. عبدالرحمن بن أبِي حاتم می گوید: از
پدرم و أبوزرعه پرسیدم: ابن لهیعه و افریقِي کدام یکی به شما محبوب ترند؟ گفتند:
هر دوی شان ضعیف هستند.(4)
أبُوبَکر
مُحَمَّد بن خَلَف بن حَیَّان بن صَدَقَه ضَبِي بَغدادِي ملقب به وَکِیع در کتاب
اخبار القضاة می نگارد: أبوعبدالرحمن عبدالله بن لهیعه بن عقبه حضرمِي معروف به
ابن لهیعه را أبوجعفر منصور خلیفه عباسِي به قضاوت مصر گماشت، و برایش در هر ماه
سی دینار اجرت تعین نمود. او اولین قاضی بود، که توسط خلیفه از بغداد گماشته شد، و
قبل از وی قضات را والیان تعین می نموده اند. و قضاوت ابن لهیعه تا سال 164 ادامه
داشت. أحمد بن علِي از قول أبوطاهر و او از ابن وهب آورده است، که ابن لهیعه برایم
گفت: من در یمن نیز به همراه شاهد قضاوت کردم. قاضِي می گوید: ابن لهیعه از اهل
حدیث و فقه بود، بر او تغیر آمد، کتاب هایش از بین رفتند، سوء حافظه بر وی عارض
گردید، و آنچه را از حدیث نبود، اشتباهاً حدیث می پنداشت. ابن لهیعه در روز یکشنبه
نیمه ماه ربیع الاول سال 174 هجری قمری درگذشت.(5)
إمام
ابوعبدالله محمد بن أحمد بن عثمان شمس الدین ذهبی در کتاب سیر أعلام النبلاء آورده
است: قاضِي إمام علامه محدث دیار مصر أبوعبدالرحمن عبدالله بن لهیعه بن عقبه بن
فرعان بن ربیعه بن ثوبان حضرمِي أعدُولِي غافقِي مصرِي را بعضی از مورخین به کنیه
أبونضر یاد نموده اند، اما صحیح نیست. موصوف در سال 95 یا 96 هجری قمری متولد
گردید، و از بحور علم و معرفت خصوصاً در علم حدیث بود. إمام أحمد بن حنبل می گوید:
در سرزمین مصر مانند ابن لهیعه در کثرت و ضبط حدیث کیست؟ ابوداود می گوید: از امام
أحمد بن حنبل شنیدم، که می گفت: محدث مصر غیر از ابن لهیعه کس دیگری نیست. أحمد بن
صالح می گوید: ابن لهیعه صحیح الکتاب و در طلب علم بوده است. إسحاق بن عیسی می
گوید: من ابن لهیعه را در سال 164 هجری قمری ملاقات نمودم، و کتابخانه اش در سال
169 هجری قمری به آتش سوخت. عثمان بن صالح سهمِي می گوید: خانه و کتاب های ابن
لهیعه به آتش سوخت، اما اصولش سالم ماند، و من کتاب عماره بن غزیه را از اصولش
کتابت نمودم. وقتی ابن لهیعه وفات یافت لیث، گفت: بعد از وی مثل او دیگر نمی آید.
و در این شکی نیست که ابن لهیعه به همراه لیث بن سعد هر دو در روزگار شان عالم
دیار مصر بوده اند، چنان که إمام مالک در روزگارش عالم مدینه بوده، و أوزاعِي عالم
شام بوده، و معمر عالم یمن بوده، و شعبه و ثورِي عالم عراق بوده اند، و إبراهیم بن
طهمان هروِي عالم خراسان بوده است. مگر ابن لهیعه اعتمادش را سبک ساخته، و تعدادی
احادیثی منکر را روایت نموده، که روایاتش در نزد محدثین از رتبه حجت پائین آمده
است. به آن هم بعضی از حفاظ حدیث احادیث او را روایت نموده، و در شواهد، اعتبارات،
زهد و ملاحم آنها را ذکر می کنند، اما در اصول از آنها گواهی نمی آورند. و تعدادی
از حافظان حدیث در سستی روایات وی مبالغه کرده اند، و ناچیز شمردن تمام روایات وی
سزاوار نیست، در صورتی که از مناکیر آن اجتناب شود، زیرا او در نفسش عادل است.
عبدالله بن لهیعه در زمان خلافت منصور عباسی به قضای مصر گماشته شد، اما کمتر از
یک سال به آن وظیفه ادامه داد، و بعد از آن انصراف نمود. اصحاب صحاح(بخاری و مسلم)
روایات او را نیاورده اند، اما أبوداود، ترمذِي
و قزوینِي احادیث او را نقل کرده اند، و آنچه را ابن وهب، مقرئ و دیگر
قدماء از وی آورده اند، بهترین آنها است. نسائِي می گوید: عبدالله بن لهیعه ثقه
نیست. عبدالرحمن بن خِراش می گوید: حدیثش قابل نوشتن نیست. أبوزرعه گفته است: به
حدیث وی حجت آورده نمی شود. حافظ أبوالقاسم علِي بن حسین در تاریخ خود به نقل از
قُطرُبُلِي و او از واقدِي آورده است، که ابن لهیعه در سال 138 هجری قمری به همراه
صالح بن علِي عباسِي به جنگ شام رفت، و از ساحل دمشق و نواحی آن گذر کرد. ابن بکیر
می گوید: ولادت ابن لهیعه در سال 96 هجری قمری بوده است. و تنها نوح بن حبیب می
گوید: کنیت عبدالله بن لهیعه أبو نضر بوده است. یوسف بن مسلم از بشر بن منذر روایت
نموده، و گفته است: عبدالله بن لهیعه مکنی به أبوخریطه بوده است، زیرا وی خریطه أی
داشته، که در گردنش آویزان بوده، و در مصر گردش می کرده، و وقتی شیخی را می دیده، از
وی سؤال می کرده است که: کی را ملاقات کرده أی؟ و از کی حدیث نوشته أی؟ و اگر چیزی را در نزد آن شیخ می یافته، آن را
یاداشت می کرده، و می نوشته است، به همین علت او را أبوخریطه می گفتند. أبِي أحمد
بن عدِي موصوف را شیعی افراطی خوانده، و دلیل آن را در روایت بعضی از احادیث
موضوعِي دانسته است. اما ذهبِي می گوید: عبدالله بن لهیعه محل صدق است، شاید بعضی
از روافض چیزهائی را در بعضی از روایاتش داخل نموده باشند، که قابل قبول نیست،
فالله أعلم.(7)
إمام
علامه حافظ أبِي القاسم علِي بن حسن بن هبة الله بن عبدالله شافعِي معروف به ابن
عساکر دمشقِي در تاریخ مدینة دمشق می نویسد: ابن لهیعه در سال 138 هجری قمری به
همراه صالح بن علِي (بن عبدالله بن عباس عباسِي عموی أبوالعباس سفاح و أبوجعفر
منصور) به جنگ شام رفت، و در باغ هشام ساکن گردید، و از دمشق یا ساحل آن گذر کرد.
این مطلب را عبدالله بن سعد قُطرُبلِي به نقل از نوشته های واقدِي حکایت کرده
است.(9)
در تاریخ
خلیفه بن خَیَّاط عُصفُرِي آمده است: خلیفه بن خیاط مسائل را بطور مباشر از خود
ابن لهیعه نقل نکرده، بلکه از طریق شاگردانش روایت نموده، و روایاتش مربوط به فتح
مصر و شمال افریقا و چگونگی آن فتوحات می باشد. ابن لهیعه در مصر زندگی می کرده، و
در هنگام خلافت منصور عباسِي قاضِي آن سرزمین بوده، و در سال 174 هجری قمری وفات
یافته است.(6)
أبِي
العباس أحمد بن محمد بن إبراهیم بن أبِي بکر بن خلکان در کتاب وفیات الأعیان آورده
است: أبوعبدالرحمن عبدالله بن لهیعه بن عقبه بن لهیعه حضرمِي غافقِي مصرِي شخصیتی
کثیرالروایه در حدیث، اخبار و روایات بوده است. وی را ابوجعفر منصور در آغاز
سال155 هجری قمری به صفت قاضی مصر گماشت، و او اولین قاضی بود که از طرف خلیفه
گماشته می شد، نامبرده در ماه ربیع الاول سال 164 هجری قمری از وظیفه قضاوت کناره
گیری نمود، و او اولین قاضی بود که بر حلول هلال ماه رمضان نظارت نمود، و قضات بعد
از وی این کار را ادامه دادند. (قاضِي أبویعلی محمد بن حسین بن محمد بن خلف متوفی
سال 450 هجری قمری معروف به) ابن الفراء در تاریخش در مورد وقایع بعد از سال 152 هجری قمری می
نویسد: در این ایام قاضِي أبوخزیمه إبراهیم بن یزید حمیرِي(که از طرف أبوخالد یزید
بن حاتم بن قبیصه بن مهلب امیر مصر از سال 144
تا سال 154هجری قمری قاضی أن سرزمین بود)
وفات یافت، و به جایش عبدالله بن لهیعه به مقام قضاوت منصوب گشت. و سبب
گماشتن ابن لهیعه به منصب قضاوت را چنین شرح می دهد: در آن هنگام که ابن حدیج در
عراق بود، می گوید: به نزد أبوجعفر منصور خلیفه عباسی رفتم. برایم گفت: ای پسر
حدیج! در سرزمین شما مردی وفات یافته، که در وفاتش همه گان خساره می کنند. گفتم:
یا امیرالمؤمنین أبوخزیمه را می گوئی؟ گفت: بلی، و آیا کسی را سراغ داری که بعد از
وی قاضی آنجا شود؟ گفتم: یا امیرالمؤمنین! أبومعدان عامر بن مره یحصبِي. گفت: او
مردی گنگ است، و شخص گنگ صلاحیت قضاوت بر مردم را ندارد. گفتم: یا امیرالمؤمنین!
ابن لهیعه. گفت: ابن لهیعه ضعیف است، اما او را به منصب قضاوت مصر گماشت، و
ماهیانه سی دینار بر وی اجرت تعین نمود. و او اولین قاضی أی بود، که چنین اجرت را
گرفت، و اولین قاضی بود، که او را خلیفه به منصب قضاوت گماشت، و قبل از وی چنین
مرسوم بود، که والیان ولایات قاضیان را می گماردند. عبدالله بن لهیعه را حَضرَمِي
گفته اند، و آن نسبتش به حَضرَمَوت است، که یکی از شهر های یمن می باشد، و در
اقصای آن سرزمین واقع گردیده است.(10)
محمد بن
سعد در کتاب طبقات می نویسد: عبدالله بن عقبه بن لهیعه حَضرَمِي از نژادگان و کنیه
اش أبوعبدالرحمن و محدثی ضعیف بوده، و حدیثی بسیار در سینه داشته است. کسانی که در
آغاز کار او از او حدیث شنیده اند، شنیده ها شان بهتر و خود او هم در روایت خویش
نکوتر از پایان عمر خویش است. با این حال مردم مصر می گویند که او هیچ گاه گرفتار
اختلال و درآمیختگی نشده است، و آغاز و پایان کارش پسندیده و یک سان بوده است، ولی
گاهی چیز هائی را که از گفته ها و احادیث او نبوده است، بر او می خوانده اند، و او
سکوت می کرده است. و چون در این باره به او گفته شد، پاسخ داد که گناه من چیست،
مردم کتاب و نوشته أی را می آورند، و می خوانند، و بر می خیزند، و اگر از من
بپرسند، بدون تردید به آنان خبر می دهم، که از حدیث من نیست. گوید: عبدالله بن
عقبه بن لهیعه – ابن لهیعه – به روز یکشنبه نیمۀ ماه ربیع الأول سال 174 هجری قمری
به روزگار خلافت هارون درگذشت.(8)
در
دانشنامه بزرگ اسلامی - مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی - درباره آثار ابن لهیعه
آمده است: در مورد آثار وی باید گفت که در منابع از عنوان خاصی یاد نشده، و چنان
که گذشت، به گفته بعضی آثار او در حریق سوخته است. ولی ظاهراً برخی اصول روائی وی
باقی مانده، و احتمالاً همان نوشته های بوده، که مأخذ مؤلفان بعد قرار گرفته است.
از جمله آنها است روایات وی در زمینه سیره و مغازی پیامبر اسلام(ص) و وقایع تاریخی
که مورد استفاده کسانی همچون ابن هشام، خلیفه بن خیاط، ابن عبدالحکم، بلاذرِي،
طبرِي، کندِي، ابن عبدالبر و دیگران واقع شده است. همچنین صحیفه أی مشتمل بر
روایات ابن لهیعه به صورت پاپیروس(مجموعه کاغذ های مصری قدیم) در هایدلبرگ محفوظ
است، و در سال 1967 میلادی نبیه عبود این نسخه را در مطالعاتی در پاپیروس های ادبی
عربی در شیکاگو به چاپ رسانیده است.(17)
یحیی بن
بُکَیر و مُفَضَّل بن غَسَّان غلَّابِي می گویند: ابن لهیعه در سال 96 هجری قمری
متولد گردیده است. محمد بن سعد و أبوسعید بن یُونُس ولادت او را در سال 97 هجری
قمری آورده اند. و احمد بن صالح از قول مردم می گوید: لیث در سال 93 هجری قمری
متولد گردید، و ابن لهیعه دو سال بعد از لیث زاده شده است. یحیی بن بکیر، احمد بن
صالح، محمد بن سعد، مُفَضَّل بن غسان، محمد بن عبدالله بن عبدالحکم و أبوسعید می
گویند: ابن لهبعه در سال 174 هجری قمری وفات یافته است. ابن عبدالحکم وفات او را
در ماه جمادی الأولی و یحیی بن مُفضل در ماه جمادی الآخر آورده اند. اما محمد بن
سعد، و أبوسعید بن یونس وفات او را در روز یکشنبه در نیمه ماه ربیع الاول سال 174
هجری قمری آورده اند، ابن سعد زمان خلافت هارون الرشید را بر آن افزوده و ابن یونس
می گوید: بر جنازۀ وی داود بن یزید بن حاتم امیر نماز گزارده است.
منابع و مآخد:
1 – تهذیب الکمال – جلد پانزدهم – از صفحه 487 الی
503 – به شماره 3513 – تالیف حافظ جمال الدین مزی – عربی.
2 -
تهذیب التهذیب - جلد سوم - صفحه227، 228، 229و 230 – به شماره 4128– تالیف حافظ
ابن حجر عسقلانِي – عربی.
3 –
تاریخ کبیر – جلد پنجم – قسم اول از جزء سوم – صفحه 182و 183 – به شماره 574 –
تالیف امام محمد بخاری – عربی.
4 –
الجرح والتعدیل – جلد پنجم – صفحه 179، 180 و 181 – به شماره 8016/ 682 – تالیف
عبدالرحمن ابن أبِي حاتم رازِي – عربی.
5 –
اخبار القضاة – جلد سوم – صفحه 235 – تالیف
محمد بن خلف بن حیان ملقب به وکیع – عربی.
6 –
تاریخ خلیفه بن خیاط – صفحه 22 و 449 – تالیف خلیفه بن خیاط عُصفُرِي– عربی.
7 –
سیر اعلام النبلاء – جلد دوم – از صفحه 502 الی صفحه 509 – به شماره 1178 – طبقه
هفتم – تالیف امام ذهبی – عربی.
8 –
طبقات – جلد هفتم – صفحه 524 و 525 – تالیف محمد بن سعد کاتب واقدی – ترجمه دکتر
محمود مهدوی دامغانی – فارسی.
9 –
تاریخ دمشق – جلد سی و دوم – از صفحه 136 الی صفحه 160 – به شماره 3474 – تالیف
حافظ ابن عساکر دمشقِي – عربی.
10 –
وفیات الأعیان – جلد سوم – صفحه 27، 28 و 29 – به شماره 325 – تالیف ابوالعباس ابن
خلکان – عربی.
11 –
الأنساب – جلد چهارم – صفحه 275 – حرف غین – تالیف أمام ابوسعد عبدالکریم سمعانی –
عربی.
12 –
شذرات الذهب – جلد اول – صفحه 455 – حوادث سال 174 هجری قمری – تالیف شهاب الدین
ابن عماد حنبلِي – عربی.
13
- اعلام زرکلی – جلد چهارم – صفحه 115 – حرف عین – تالیف خیرالدین زرکلی – عربی.
14 –
تاریخ یعقوبی – جلد دوم – صفحه 402 –
تالیف محمد بن أبِي یعقوب ابن واضح یعقوبی – ترجمه محمد إبراهیم آیتِي – فارسی.
15 –
سایت موسوعة الحدیث – معلومات عن الراوِي – عربی.
16
- لغت نامه دهخدا - جلد اول - صفحه 389 – تالیف علامه علی اکبر دهخدا – فارسی.
17 – دانشنامه بزرگ اسلامی – مرکز دائرة المعارف
بزرگ اسلامی – مقاله ابن لهیعه - جلد 4 – شماره مقاله 1703 – فارسی.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر