۱۳۹۷ بهمن ۱۸, پنجشنبه

یوسف بن عبدالرحمن کلبِي قُضاعِي مِزِّي حلبِي دمشقِي

إمام المحدثین علامه حافظ جمال الدین أبوالحَجَّاج یوسف بن زکِي الدین عبدالرحمن بن یوسف بن علِي بن عبدالملک بن علِي بن أبِي الزهر کلبِي قُضاعِي مِزِّي حلبِي دمشقِي مشهور به ابن زکِي شخصیتی فقیه، نحوی، لغوِي، مؤرخ و محدث دیار شام و مصر در روزگارش بوده است. موصوف در شب دهم ماه ربیع الآخر سال 654 هجری قمری مطابق سال 1256 میلادی در دوران حکومت مملوکیان در بیرون شهر حلب در یک خانواده عربی الاصل که نسب شان به قبیله کلب قُضاعیه می رسید، و از مدت ها قبل در بلاد شام ساکن بودند، متولد گردید. وی بعد از مدتی به نواحی دمشق نقل مکان نمود، و در قریه مِزَّة که قریه بزرگی در وسط باغ ها و در جنوب شرقی و بفاصله نیم فرسخی دمشق واقع است، ساکن گردید، و در این جا به سرحد رشد رسید. در این قریه از اوائل دوران اسلامی جمعیت قابل ملاحظه أی از کلبیین سکونت داشتند، و اغلبیت ساکنان آن قریه را تشکیل می دادند، و بدان جهت آن قریه را مزة کلب می گفتند، و طبق آنچه روایت گردیده، مقبره دحیة الکبِي القضاعي صحابی بزرگوار نیز در این قریه است.(1، 2 و 5) چنانکه عبیدالله بن قیس الرقیات شاعر عرب در این باره سروده است:
                   حبّذَا لَیلِي بِمِزَّةُ کَلبٍ       غال عَنِّي بِهَا الکوانین غُولُ       بِتُّ اسقِي بِهَا وَ عِندِي مُصاد     إنَّهُ لِي وَ لِلکرام خلیلُ(7)
 و شاید هم به همین علت علامه جمال الدین أبوالحجاج مزِي نیز خود سکونت در این قریه را اختیار نموده است. جمال الدین أبوالحجاج مزِي در علم لغت، حدیث، فقه، حسن خط و معرفة الرجال متبحر بود. نامبرده بنا به گفتۀ شاگردش صلاح الدین خلیل بن ایبک صفدِي از حدود هزار شیخ حدیث شنیده است، که مهم ترین آنها قرار ذیل اند: در شام  از شیخ مسند معمر زین الدین أبِي العباس أحمد بن أبِي الخیر سَلَامه بن إبراهیم حداد دمشقِي حنبلِي، إسماعیل بن عسقلانِي، قاسم بن أبِي بکر بن غنیمه إربِلِي، إبراهیم بن إسماعیل بن الدَّرَجِي، أبِي الفرج بن أبِي عمر، مِقداد بن هبة الله قَیسِي، عمر بن محمد بن أبِي عَصرُون، مُسلِم بن محمد عَلَّان، أحمد بن شَیبان، شیخ محیي الدین نووِي، زواوِي، قطب بن قسطلائِي، ابن بَلبَان، ابن دقیق العید، قاضِي سعدالدین أبومحمد مسعود بن أحمد بن مسعود بن زید حارثِي عراقِي مصرِي حنبلِي، أبوالحسن علِي بن مسعود ابن نَفیس موصلِي، شیخ الاسلام تقی الدین ابن تیمیه حرانِي، ابن صابونِي، کمال عبدالرحیم، رشید عامرِي، محمد بن قواس، فخر بن بخارِي، زینب، محمد بن محمد بن مناقب، مجد بن خلیلی، عماد بن شیرازِي، أبابکر بن أنماطِي، صفی خلیل، شرف الدین دمیاطِي، فاروثِي، یونینِي، شریشِي، ظاهرِي، تقِي أسعردِي.  جمال الدین أبِي الحجاج مزِي در سال 683 سفرش به مصر را آغاز نمود، و در سال 684 به اسکندریه رفت و در آنجا با صدرالدین سحنون متوفی سال 695 هجری قمری دیدار داشت، و نیز در مصر از عِز عبدالعزیز حَرَّانِي، ابن خَطِیب مِزَّه، غازِي حَلاوِي و مردمان زیادی دیگر حدیث روایت نموده است. موصوف کتب معتبر و مهم از قبیل کتب شش گانه حدیث، مسند إمام أحمد بن حنبل، معجم الکبیر إمام أبوالقاسم طبرانِي، تاریخ بغداد خطیب بغدادِي، کتاب نسب زبیر بن بکار، سیره ابن هشام، موطاء إمام مالک، سنن کبیر بیهقِي و کتاب دلائل النبوت بیهقِي را در نزد علمای بزرگ آن زمان بطور احسن و اکمل فراگرفت. و در شهر های مختلف از جمله حمص، دمشق، بعلبک، بیت المقدس، نابلس، قاهره، اسکندریه، بلبیس، قطیا، حرمین الشریفین و غیره گردش کرده، احادیث، روایات، وشرح حال اشخاص زیادی را با درایت و اسنادی عالی در مدت حدود پنجاه سال جمع آوری نموده است. از وی شیخ الإسلام تقِي الدین أبوالعباس أحمد بن عبدالحلیم معروف به ابن تیمیه حرانِي، مورخ و محدث معروف علمُ الدین أبومحمد قاسم بن محمد بِرزالِي،  مؤرخ إسلام شمس الدین أبوعبدالله محمد بن أحمد ذهبِي، فتح الدین ابن سَیِّدالناس یَعمَرِي، شیخ إمام الوالد، قاضی القضات علامه امام تقی الدین أبوالحسن سبکِي، قاضی القضات عزالدین بن جماعه، محب الدین و فرزندانش، شمس الدین سروجِي، ابن دمیاطِي، شمس الدین أبوعبدالله ابن عبدالهادِي، پسران سفاقسِي، تقِي الدین بن رافع سلامِي، صلاح الدین خلیل بن کَیکَلدِي علائِي، دامادش شیخ عمادالدین ابن کثیر، علاء الدین مُغُلطاي حنفِي، ابن عطار، ابن فخر، ابن جعیرِي و خلق بیشماری دیگر حدیث روایت کرده اند. نامبرده از روز پنج شنبه بیست و سوم ماه ذی الحجه سال 718 هجری قمری به مدت بیست وسه سال سرپرست دارالحدیث اشرفیه بود، موسسه علمی ایکه از بزرگترین مراکز درسی آن روزگار به شمار می رفت، و تولیت آن را در ادوار مختلف بزرگانی همچون تقِي الدین ابن صلاح، ابن حَرستانِي، محیی الدین نووِي، ابن شامه و غیره بعهده داشتتند. وی  مدتی نیر سرپرستی مدارس ناصریه و نوریه که از مدارس مهم و پیش رو بودند، را بدوش داشت، و نیز عضو شیوخ و مدرسین دارالحدیث حمصیه نیز بود. ابن طولون می گوید: محدثین بعد از جمال الدین مزِي بیشتر بر روش دو کتاب وی تهذیب الکمال و تحفة الأشراف رونده بودند. ابن ناصرالدین از قول إمام أبوعبدالله ذهبِي گفته است: من حافظ تر از این چهار کس ندیدم: ابن دقیق العید، دمیاطِي، ابن تیمیه و مزِي. (تقِي الدین أبوالفتح محمد بن علِي قشیرِي معروف به)ابن دقیق العید فقیه ترین ایشان می باشد. (شرف الدین أبومحمد عبدالمؤمن شافعِي) دمیاطِي در أنساب معرفت کامل دارد. (أبوالعباس تقِي الدین أحمد حَرَّانِي معروف به) ابن تیمیه حافظ ترین ایشان در متون می باشد. و(جمال الدین أبوالحجاج یوسف) مزِي در علم رجال ماهر است. کتانِي می گوید: حافظ أبوسعید صلاح الدین خلیل بن کِيکلدِي علائِي در تالیف کتابی بنام – سلوان التعزِي بالحافظ أبِي الحجاج مزِي - او را ستوده است. جمال الدین أبوالحجاج مزِي از نظر فقهِي پیرو مذهب إمام شافعِي و از جهت کلامِي هوادار إمام أبوالحسن أشعرِي می باشد، اما شیخ صدرالدین سلیمان بن عبدالرحمن بن عبدالحکیم مالکِي که از سران اشاعره وقت بود، با وی میانه خوبِي نداشت، و باز بالعکس تقي الدین سبکِي شافعِي که او هم از بزرگان اشاعره، و در آخرین سالهای حیات أبوالحجاج مزِي قاضِي دمشق بود، با وی دوستِي زائدالوصف و فوق العاداده أی داشت. موصوف در اوایل با بعضی از متصوفه از جمله شاعر و صوفِي معروف عفیف الدین أبا الربیع سلیمان بن علِي تلمسانِي نیز ارتباط داشته، اما در آخر این ارتباط او با حلقات صوفیه به سردی گرائیده بود. جمال الدین أبوالحجاج یوسف مزِي از نظر جسامت ظاهری مردی متوسط القامة، سرخ گونه، قوی البنیه، برخوردار از حواس و ذهنی سالم بوده، باقوت و اقتدار رفتار می کرده، تا جائی که در هشتاد سالگی در زمستان با آب سرد حمام می نموده، و تا هنگام وفات بدون کمک کسی زیاد پیاده راه می رفته است. همسر جمال الدین أبوالحجاج یوسف مزِي نیز بنام عائشه دختر إبراهیم بن صدیق یکی از زنان عالمه و صالحه روزگارش، و از جهت کثرت عبادت و تلاوت بی مانند و کم نظیر بود، او قرآن کریم را حفظ داشت، و در ادبیات نیز زنی فصیح و بلیغ بود، و همیشه در تربیت و پرهیزگاری زنان و دختران معاصرش تلاش می کرد، و تعدادی کثیری را تربیت نمود. موصوفه زنی عابده و زاهده أی بود، و با آن که عمرش از هشتاد سال گذشته بود، همیشه مشغول عبادت بود. موصوفه هفت ماه قبل از حافظ جمال الدین مزِي در آغاز ماه جمادی الاول سال 741 هجری قمری وفات یافت، و در مقابر الصوفیه دمشق به خاک سپرده شد. زینب دختر مشترک حافظ جمال الدین مزِي و عائشه بنت إبراهیم نیز زوجه أمام  ابن کثیر دمشقِي بوده است. پسر امام جمال الدین مزِي بنام عبدالرحمن بن یوسف  که در سال 687 متولد و در طاعون سال 749 هجری قمری وفات یافت. وی نیز از جمله علماء و مشایخ بزرگ عصر خود و متولی دارالحدیث نوریه بوده، و در کنار قبر پدرش در مقابرالصوفیه دمشق مدفون است.(1، 2 ، 10و 14)
   إمام أبوعبدالله شمس الدین محمد ذهبی در کتاب های تذکرة الحفاظ و سیر أعلام النبلاء می نویسد: شیخ ما إمام دانشمند، حافظ یگانه و محدث شام جمال الدین أبوالحجاج یوسف بن زکی عبدالرحمن بن یوسف قضاعِي کلبِي دمشقِي شافعِي در اطراف شهر حلب در سال 654 هجری شمسی متولد گردید، و در مزه نشأ و نمو کرد، او قرآن کریم را حفظ نمود، و قبل از آن که بصورت اساسی در حلقات درسی و علمِي در آید، اندکی فقه آموخت. او در سال 705 هجری قمری کتاب الحلیة الأولیاء أبونعیم دصفهانِي را از علِي بن أبِي الخیر آموخت. مسند، کتب شش گانه حدیثی، معجم طبرانِي و أجزاء طبرزدیه و کندیه را خواند. صحیح مسلم را از إربلِي فراگرفت. نامبرده از عز حرانِي، أبِي بکر بن أنماطِي، غازِي و هم ردیفان شان حدیث شنید، و در حرمین شریفین، حلب، حماة، بعلبک و دیگر شهر ها به طلب علم و جمع آوری حدیث گردش نمود. او مسولیت دارالحدیث اشرفیه را بدوش داشت، و شخصیتی ثقه، حجت، قابل اعتماد، کثیرالعلم، حسن الاخلاق، کثیرالسکوت، کم حرف، جدی، حلیم، متواضع، صبور و صادق الهجه بود، در پوشیدن لباس و خوردن طعام صرفه جوئی می کرد، و در مصالحه بین مردم تلاش می نمود، و در کارهایش طریقه سلف در سنت را مراعات می کرد. و کسی از وی کاری بچه گانه و جاهلانه أی ندید.(3 و 4)
   إمام شهاب الدین أبِي الفلاح عبدالحي بن أحمد بن محمد بن عماد حنبلِي در کتاب شذرات الدذهب می نویسد: إمام علامه حافظ بزرگ جمال الدین یوسف بن عبدالرحمن بن یوسف بن عبدالملک بن یوسف بن علِي بن أبِي الزهر مزِي شافعِي بود. ابن قاضِي شبهه می گوید: شیخ المحدثین عمدة الحفاظ أعجوبة الزمان مزِي دمشقِي در ماه ربیع الأول سال 654 هجری قمری در اطراف شهر حلب متولد و در قریه مزه نشو و نما کرد. او در اول فقه شافعی، ادب عربی، تصریف و لغت را فراگرفت، و بعد در سن بیست سالگی به طلب و جمع آوری حدیث برآمد، مسافرت های زیادی کرد، و از شیوخ کثیرِي حدیث شنید. بعضی از محدثین می گویند: او از حدود هزار شیخ حدیث شنید، در فنون حدیث به درجه کمال رسید، و حفاظ حدیث از مشایخ وی و دیگران بر پیشرو بودن و تقدمش اعتراف دارند. وی در حدود پنجاه سال تدریس حدیث کرد، و از بزرگان حفاظ حدیث شنید، و مدت بیست و سه نیم سال متولی دارالحدیث اشرفیه بود.(11)
    موصوف در روز شنبه دوازدهم ماه صفر سال 742 هجری قمری مطابق سال 1341 میلادی به عمر 88 سالگی در دارالحدیث اشرفیه دمشق وفات یافت، و در روز بعد از آن در مسجد جامع اموِي خارج باب النصر بر وی نماز خوانده شد، و در قبرستان صوفیه در نزدیک و قسمت غربی قبر ابن تیمیه حرانِي دفن گردید.(1)
    حافظ ابن کثیر دمشقِي در کتاب البدایة والنهایة جریان وفات أمام جمال الدین أبوالحجاج مزِي را چنین شرح می دهد: إمام أبوالحجاج جمال الدین مزِي از اوائل ماه صفر سال 742 هجری قمری احساس مریضی می کرد، اما مرضش خفیف بود، و مانع ملاقات او با جماعات مردم، حضور او برای تدریس و برگزاری مجالس حدیث نمی شد. و در یکی از این جلسات خواندن کتاب تهذیب الکمال را برای جماعتی از فضلاء به جزء سوم رسیده بود، و آن در روز پنجشنبه دهم ماه صفر بود. اما در روز جمعه یازدهم ماه صفر مجلس درس حدیث وی تا نزدیکی وقت نماز جمعه دائر بود، در این هنگام به خانه رفت، تا وضوء کند، و به طرف نماز برود، که در شکمش دردی بسیار سوزناک را احساس نمود، گمان کرد که قولنج است، اما قولنج نبود و طاعون بود، و قادر نشد که به نماز حاضر شود. علامه ابن کثیر دامادش می گوید: وقتی ما از نماز فارغ شدیم، خبر شدم که او فرومانده شده، به راه افتیدم و به دیدنش رفتم، از شدت درد و تب بخود می لرزید، از وی حالتش را پرسیدم، مکرر الحمدلله می گفت، و مرا از شدت مریضی خود خبر داد، در این حال نیز نماز ظهر را خودش اداء نمود، و برای تجدید طهارت برخاست، و به همراه آن درد شدیدی که بر وی مستولی بود، و از صورتش شدت تب و درد احساس می شد، وضوء گرفت، و همین حالت تا صبح فراد یعنی روز شنبه ادامه پیدا کرد، و به ظهر رسید، که من در این هنگام حاضر نبودم، اما همسرم زینب مرا خبر داد، که وقتی اذان ظهر داده شد، ذهن پدرم کمی تغیر کرد، و گفت: دخترم! اذان ظهر را دادند، الله تعالی را ذکر کن. و گفت، می خواهم نماز بخوانم، تیمم کرد، و نماز خواند. و بعد دراز کشید و خود را به پهلو کرد، و مکرر آیة الکرسی را می خواند، تا این که زبانش از گفتار افتید، و روحش قبض شد، رحمه الله، و این در بین دو نماز روز شنبه دوازدهم ماه صفر بود، اما امکان تکفین و تجهیزش در این شب نبود، و در صبحگاه روز یکشنبه سیزدهم ماه صفر غسل و کفن گردید، و در مسجد جامع اموی بر وی قاضی تقِي الدین سبکِي شافعی نماز خواند، و جنازه وی را وقتی از باب النصر بیرون می کردند در معیت جنازۀ او قضات، أعیان و خلایق بی شماری که بحساب و شمارش نمی آمدند، از جمله نایب السلطنه امیر علاء الدین طُنبُغَا( بن عبدالله ماردانِي ساقِي یکی از ممالیک) که او را افسران لشکری و کشوری، حکمران شهری، رئیس امور امنیتی، و دیگر امراء همراهی می کردند اشتراک نمود، و بعد پیکر علامه جمال الدین أبوالحجاج مزِي را به مقابر صوفیه بردند، و در پلوی قبر همسرش عائشه دختر ابراهیم بن صدیق که تقریبا هفت ماه قبل از وی در اغاز ماه جمادی الاول سال 741 هجری قمری وفات یافته بود، و در غربی قبر شیخ تقی الدین ابن تیمیه دفن کردند. رحمهم الله أجمعین.(6)
   از تصانیف مشهور وی کتب ذیل می باشد: 1 – تحفة الأشراف بمعرفة الأطراف، در موضوع کتب شش گانه حدیثی در هشت مجلد. 2 – أمالی در حدیث. 3 – تهذیب الکمال فِي أسماء الرجال. 4 – المنقی من الفوائد الحسان فِي الحدیث. 5 – الکنی.(8، 12 و 13)
منابع و مآخذ:
1 – تهذیب الکمال – جلد اول – مقدمه محقق – از صفحه 9 الی صفحه 36 – بقلم دکتور بشار عواد معروف – عربی.
2 – طبقات الشافعیة الکبری – جلد دهم – از صفحه 395 الی صفحه 430 – به شماره 1417 – تالیف علامه تاج الدین سبکِي – عربی.
3 - تذکرة الحفاظ – جلد چهارم – صفحه 1498، 1499 و 1500 – به شماره 1176 – تالیف إمام أبوعبدالله شمس الدین ذهبی – عربی.
4 – سیر أعلام النبلاء – جلد چهارم – صفحه 1307 و 1308 – طبقه سی و پنجم – به شماره 6760 – تالیف امام ذهبی – عربی.
5 – الوافِي بالوفیات – جلد بیست و نهم – از صفحه 106 الی صفحه 109 – به شماره 110 – تالیف صلاح الدین خلیل صفدِي – عربی.
6 – البدایة والنهایة – جلد چهاردهم – صفحه 190 و 191 – حوادث سال 742 هجری قمری – تالیف علامه ابن کثیر دمشقِي – عربی.
7 – معجم البلدان – جلد پنجم – صفحه 122 – حرف میم – تالیف إمام شهاب الدین أبِي عبدالله یاقوت بن عبدالله حموِي رومِي – عربی.
8 – کشف الظنون – جلد ششم – صفحه 432 – حرف راء – تالیف حاجی خلیفه. عربی.
9 – هدیة العارفین و آثارالمصنفین – جلد دوم – صفحه 556 و 557 – حرف یاء – تالیف إسماعیل پاشا بغدادِي – عربِي.
10 – النجوم الزاهرة – جلد دهم – صفحه 76 و 77 – حوادث سال 742 – تالیف جمال الدین یوسف بن تغرِي بردِي أتابکِي – عربِي.
11 – شذرات الذهب – جلد ششم – صفحه 313 و 314 – حوادث سال 742 – تالیف امام شهاب الدین ابن عماد حنبلِي – عربی.
12 – اعلام زرکلی – جلد هشتم – صفحه 236 و 237 – حرف یاء – تالیف خیرالدین زرکلِي – عربی.
13 – سایت نسیم الشام – مقاله شیخ الفقیه المزِي – نویسنده نبیله حسن القوصِي – عربی.
14 -  سایت اسلام ویب – مقاله یوسف المزِي المحدث العارف بالرجال – تاریخ نشر 16/ 09/ 2014 میلادی – عربی.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

إبراهیم بن عبدالله هروی:

  -     حافظ استاد أبوإسحاق إبراهیم بن عبدالله بن حاتم هروِي ساکن بغداد شخصیتی متکلم، قارِي، صدوق و یکی از مشاهیر محدثین بوده، و اصل او از ه...