إمام
حافظ شیخ الإسلام أبوعبدالرحمن أحمد بن شُعَیب بن علِي بن سِنان بن بَحر بن دینار
خُراسانِي نَسَائِي قاضِي صاحب کتاب سنن یکی از شش کتاب حدیثی أهل سنت و جماعت و
دیگر مصنفات مشهور بوده است. وی از جمله أئمه مبرز، حفاظ قابل اعتماد، دانشمندان
مشهور و شخصیتِي ثابت و ناقد الحدیث و فقیه برجسته می باشد. موصوف در سال 215 هجری
قمری مطابق سال 829 میلادی در نَسَا یکی از شهر های خراسان قدیم متولد گردید. نسا
محل تولد إمام أبوعبدالرحمن نسائِي در جمهوری ترکمنستان واقع شده است، و فعلا در
جایگاه آن روستای باقر قرار دارد، که در
ده مایلی(15 کیلومتری) جنوب غربی عشق آباد و بین شهر عشق آباد و مرز جمهوری اسلامی
ایران قرار گرفته است. إمام نسائِي از همان اوان خورد سالی به طلب علم برآمد، او
در سال 230 هجری قمری به نزد إمام قُتَیبَه بن سعید بغلانِي به بغلان رفت، و مدت
یک سال و دو ماه در نزد إمام قُتَیبَه ماندگار شد، و از وی درس آموخت. إمام نسائِي
علم قرائت را از احمد بن نصر نیشابورِي مقرئ و أبِي شعیب صالح بن زیاد سَوسِي
فراگرفت. وی به شهرهای مهم خراسان، عراق، حجاز، مصر، شام، جزیره و دیگر بلاد
اسلامی سفر نموده، و از علمای و شیوخ بسیاری علم آموخت. و در آخر در محله زُقاق
قنادیل در شهر قاهره پایتخت مصر سکونت اختیار نمود. زقاق قنادیل محل سکونت إمام
نسائِي محله أی مشهور در مصر است، که در آنجا بازار کتاب، نوشت افزار، اشیای
تزئینِي و وسایل تزئین اطاق را می فروختند. و اشراف در آن محله زندگی می کردند، و
چون شب ها بر در خانه های خویش چراغ آویزان می نمودند، بدان سبب آن محله را محله
زقاق می گفتند، که زقاق معنی اشراف را می دهد، و قنادیل نیز به معنای چراع ها است.
بعد از آن شیوخ از اطراف و اکناف برای تحصیل علم و گرفتن حدیث در آنجا به نزد أمام
أبوعبدالرحمن نَسائِي می آمدند. نامبرده مردی با هیبت، نمکین صورت، پاکیزه سرشت و
نکوسیرت بود. او در نهایت زیبا روی بود، و با وجود کبر سن چهرۀ سپید، شفاف و روشنی
داشت، که مثل ماه می درخشید، و مثل چراغ روشن بود. نامبرده در خوردن، نوشیدن و صرف
غذایش بسیار توجه می کرد، و از نان های عراقِي، گوشت جوجه خروس و آب میوه جات
تناول می نمود، برای خوردنش جوجه خروس ها را می خرید، و پرورش می داد. و هر روز یک
جوجه خروس غذای روزانه اش بود، و می گفت: خوردن گوشت خروس در باب جماع مفید است.
باری کسانی را گمان بر این شد، که روشنی و زیبائی چهرۀ امام نسائی شاید به سبب
نوسیدن نبیذ باشد، از او دربارۀ نبیذ سوال کردند؟ گفت: نبیذ حرام است. او نوعی
لباس سرد و سبز که ساخت منطقۀ نُوبِیَّه سودان بود، می پوشید، و می گفت: پوشیدن
لباس سبز مثل نظر کردن بسوی سبزه ها و نباتات است، و آن قوت دید چشم را اضافه می
کند. وی چهار زن و دو کنیز داشت، در بین زنانش به عدالت رفتار می کرد، و مباشرتش
با کنیزکان را نیز تقسیم کرده بود، و او با زنانش زیاد مباشرت داشت. إمام
أبوعبدالرحمن نسائِي شخصیتی فهیم، قابل اعتماد، با بصیرت و دریای از علم بود، و در
نقدالرجال و حسن تالیفات نظیر نداشت، و افقه فقهای مصر در روزگارش بود، و این
مسئله سبب شد، که مورد حسد حاسدان واقع شود، تا بالآخره در سال 302 هجری قمری مصر
را به قصد رمله شهری در فلسطین ترک کرد، و بقول مشهور در روز دوشنبه سیزده شب باقی
مانده از ماه صفر سال 303 هجری قمری مطابق سال 915 میلادی به سن 88 سالگی در رمله
درگذشت، و فعلاً مزارش نیز در رمله پابرجاست. عبدالکریم بن أحمد نسائِي پسر إمام
أبوعبدالرحمن أحمد بن شعیب نسائی نیز یکی از فقها و محدثین روزگارش و از اهالی مصر
بوده است، که در ماه صفر سال 277 هجری قمری در مصر متولد و در سال 344 هجری قمری
در آن سرزمین وفات یافت.(1، 2، 8 و 13)
موصوف از إمام قتیبه بن سعید بغلانِي، أمام
محمد بن إسماعیل بخارِي، إمام مسلم بن حجاج قشیرِي نیشابورِي، أبوعیسی ترمذِي،
أبوداود سجستانِي، أبوکریب محمد بن علاء بن کریب همدانِي کوفِي، إبراهیم بن سعید
جوهرِي، إبراهیم بن یعقوب جوزجانِي، أحمد بن بکار بن أبِي میمونه، إسحاق بن
إبراهیم بن حبیب بن شهید، إسحاق بن راهویه، إسحاق بن شاهین، إسحاق بن منصور کوسج،
إسحاق بن موسی أنصارِي، هشام بن عَمَّار، محمد بن نَضر بن مُساور، سُوَید بن نصر،
عیسی بن حماد زُغبَه، أحمد بن عَبدَه ضَبِي، أبِي طاهر بن سَرَح، أحمد بن مَنِيع،
إسحاق بن شاهین، بشر بن مُعاذ عَقَدِي، بشر بن هلال صَوَّاف، تمیم بن منتصر، حارث
بن مسکین، حسن بن صَبَّاح بَزَّاز، حسن بن محمد زعفرانِي، حسین بن منصور سلمِي،
حمید بن مَسعَده، زیاد بن أیوب، زیاد بن یحیی حَسَّانِي، سَوَّار بن عبدالله
عَنبَرِي، عَباس بن عبدالعظِيم عَنبَرِي، أبِي حَصِين عبدالله بن أحمد یَربُوعِي،
عبدالأعلی بن واصل، عبدالجبار بن عَلاء عَطَّار، عبدالرحمن بن إبراهیم بن عمرو
دمشقِي ملقب به دُحَیم، عبدالرحمن بن عبدالله حلبِي، عبدالملک بن شعیب بن لیث،
عبده بن عبدالله صَفَّار، أبِي قُدَامه عبیدالله بن سعید، عتبه بن عبدالله
مَروزِي، علِي بن حُجر، علِي بن سعید بن مَسرُوق کندِي، عَمَّار بن خالد واسطِي،
عمران بن موسی قَزَّار، عمرو بن زُراره کلابِي، عمرو بن عثمان حمصِي، عمرو بن علِي
فَلاس، عیسی بن محمد رَملِي، عیسی بن یونس رَملِي، کثیر بن عُبَید، محمد بن أبان
بلخِي، محمد بن آدم مِصِّيصِي، محمد بن عُلَیَّه قاضِي دمشق، محمد بن بَشَّار
بندار، محمد بن زُنبور مکِي، محمد بن سُلَیمان لُوَین، محمد بن عبدالأعلی، محمد بن
عبدالله بن عَمَّار، محمد بن عبدالله مُخَرِّمِي، محمد بن عبدالعزِیز بن أبِي
رزمَه، محمد بن عبدالملک بن أبِي شَوارب، محمد بن عُبَید مُحاربِي، محمد بن علاء
هَمدانِي، محمد بن قُدامَه مِصیصِي جَوهرِي، محمد بن مُثَنَّی بن عبید بن قیس بن
دینار مصرِي، محمد بن مُصَفَّی، محمد بن مَعمَر قَیسِي، محمد بن موسی حَرَشِي،
محمد بن نصر مروزِي، محمد بن هاشم بَعلَبَکِي، أبِي معافی محمد بن وَهب، مجاهد بن
موسی، محمود بن غَیلان، مَخلَد بن حسن حَرَّانِي، نصر بن علِي جَهضَمِي، هارون بن
عبدالله حَمَّال، هَنَّاد بن سَرِي، هیثم بن أیوب طالقانِي، واصل بن عبدالأعلی،
وهب بن بَیان، یحیی بن دُرست بَصرِي، یحیی بن موسی خَت، یعقوب دَورَقِي، یعقوب بن
ماهان بَنَّاء، یوسف بن حماد مَعنِي، یوسف بن عیسی زهرِي، یوسف بن واضح مؤدَب و
مردمانِي زیادِي غیر از ایشان حدیث شنید، که ذکر اسامی همه أی آنها بحث ما را زیاد
طولانی می سازد. و از وی إبراهیم بن إسحاق بن إبراهیم بن یعقوب بن یوسف
إسکندرانِي، أبوإسحاق إبراهیم بن محمد بن صالح بن سِنان قرشِي دمشقِي، أبوالعباس
أبیض بن محمد بن حارث بن أبیض قرشِي فِهرِي مصرِي، أحمد بن إبراهیم بن محمد بن
أشهب بن عبدالعزیز قَیسِي عامِرِي، أحمد بن حسن بن إسحاق بن عُتبَه رازِي،
أبوالحسن أحمد بن سُلَیمان بن أیوب بن حَذلَم أسدِي دمشقِي، أحمد بن عبدالله بن
حسن بن علِي عَدَوِي معروف به أبِي هریره ابن أبِي العِصام، حافظ أبوالحسن أحمد بن
عُمَیر بن یوسف بن جَوصَی دمشقِي، أحمد بن عیسی قُمِّي ساکن بیروت، أحمد بن قاسم
بن عبدالرحمن حَرَسِي، أبوالحسن أحمد بن محبوب رَمَلِي، أبوبکر أحمد بن محمد بن
إسحاق بن سُنِّي دَینَوَرِي، أبوجعفر أحمد بن محمد بن إسماعیل بن یونس نحوِي معروف
به ابن نَحَاس، أبوسعید أحمد بن محمد بن زیاد ابن الأعرابِي، أبوجعفر أحمد بن محمد
بن سَلامه طحاوِي، أبو یعقوب إسحاق بن إبراهیم بن هاشم بن زامل أذرَعِي، إسحاق بن
عبدالکریم صَوَّاف، جعفر بن محمد بن حارث خُزَاعِي، أبو علِي حسن بن خضر بن عبدالله
أسیُوطِي، أبومحمد حسن بن رشیق عسکرِي، حافظ أبوعلِي حسین بن علِي نیشابورِي،
أبوعلِي حسین بن هارون مُطَّوِّعِي، حافظ أبوالقاسم حمزه بن محمد بن علِي بن محمد
بن عباس کنانِي، أبوالخیر زُهیر بن محمد بن یعقوب ملطِي، أبوعثمان سعید بن
فَحلون(قَحلون) بن سعید بَجَّانِي بیرِي اندلسِي، أبوالقاسم سلیمان بن أحمد بن
أیوب طبرانِي، حافظ أبوأحمد عبدالله بن عدِي جُرجانِي(گرگانِي) أبوسعید عبدالرحمن
بن أحمد بن یونس بن عبدالأعلی صَدَفِي صاحب تاریخ مصر، أبوعیسی عبدالرحمن بن
إسماعیل خَولانِي عَرُوضِي خَشَّاب مصرِي، أبوالمیمون عبدالرحمن بن عبدالله بن عمر
بن راشد بَجَلِي دمشقِي، پسرش أبوموسی عبدالکریم بن أحمد بن شعیب نسائِي، أبوالفتح
عبیدالله بن جعفر بن أحمد بن عاصم دمشقِي معروف به ابن رَوَّاس، علِي بن أبِي جعفر
أحمد بن محمد بن سلامه طحاوِي، علِي بن محمد بن أحمد بن إسماعیل طبرِي، أبوالقاسم
علِي بن یعقوب بن إبراهیم بن أبِي عَقَب هَمدانِي دمشقِي، أبوطالب عمر بن ربیع بن
سلیمان مصرِي، أبوبشر محمد بن أحمد بن حَمَّاد دُولابِي، أبوعبدالله محمد بن أحمد
بن خالد بن یزید اعدالِي مصرِي، أبوبکر محمد بن أحمد بن حداد مصرِي فقیه شافعِي،
أبوالحسن محمد بن أحمد رافِقِي، محمد بن جعفر بن محمد بن هشام ابن مَلَّاس
نُمَیرِي، أبوبکر محمد بن داود بن سلیمان زاهد، محمد بن سَعد سَعدِي بَاوَردِي،
أبوالحسن محمد بن عبدالله بن زکریا بن حَیَّوِيه نیشابورِي، أبوبکر محمد بن علِي
بن حسن بن أحمد نقاش تَنَیسِي، حافظ أبوجعفر محمد بن عمرو بن موسی بن محمد بن
حَمَّاد عُقَیلِي مکِي، أبوطَیِّب محمد بن فضل بن عباس، محمد بن قاسم بن محمد بن
سَیَّار قُرطُبِي اندلسِي، زاهد أبوبکر محمد بن قاسم مصرِي معروف به ولید، أبوبکر
محمد بن محمد بن أحمد بن إبراهیم قِرقِسانِي، محمد بن معاویه بن أحمر اندلسِي،
أبوبکر محمد بن موسی بن یعقوب بن مأمون مامونِي هاشمِي، أبوعلِي محمد بن هارون بن
شعیب أنصارِي دمشقِي، حافظ أبوعبدالله محمد بن یعقوب بن یوسف شَیبانِي معروف به
أخرم، منصور بن إسماعیل فقیه مصرِي، أبوعَوَانَه یعقوب بن إسحاق أسفرایینِي، یعقوب
بن مبارک مصرِي، حافظ أبوعلِي حسین بن علِي نیاموزِي طبرانِي، و أبوالقاسم یوسف بن
یعقوب سُوسِي و جماعت کثیری دیگر حدیث روایت کرده اند.(1 و 2)
أبوأحمدعبدالله بن عدِي جرجانِي در کتاب
الکامل می نویسد: از منصور فقیه و أحمد بن محمد بن سلامه طحاوِي شنیدم، که می گفتند:
أبوعبدالرحمن (نسائِي) از ائمه مسلمین است. ابن عدِي می گوید: محمد بن سعد بارودِي
گفته است: از قاسم مطرز دربارۀ نسائِي پرسیدم، گفت: او إمام است، یا مستحق این است
که إمام باشد. ابن أثیر در اول کتاب جامع الاصول آورده است: إمام أبوعبدالرحمن
نسائِي بر مذهب إمام شافعِي بود، و کتاب مناسک حج او بر مبنای فقه شافعی نوشته شده
است. إمام نسائِي در نهایت پرهیزگار و با تقوی بود، می گویند: او به نزد حارث بن
مسکین در زِي منطقه أی در شام رفت، در حالی که کلاه و قباء مخصوصی را پوشیده بود،
و حارث از اموریکه او را به سلطان نزدیک نشان دهد گریزان بود، به گمان این که او
از نزدیکان سلطان است، با وی میانه أی خوبی نشان نداد، بدان جهت نسائی در مجلس درس
او حضور می یافت، اما خود را ظاهر نمی کرد، و مخفیانه در گوشه أی در پشت دروازه می
نشست، که صدای او را بشنود، و استادش بر او اطلاع پیدا نکند، و استماع حدیث می
کرد، و به جهت پرهیزگاری که داشت، اگر از حارث بن مسکین چیزی را روایت می کرد، می
گفت: هَکَذَا قُرِيَّ عَلَیه وَ أنَا أسمَع. ترجمه: این چنین بر من حارث بن
مسکین خوانده است و من از او شنیدم. و در روایت از او نمی گفت: - حَدثنَا و أخبرنا- هم چنان که در روایت از دیگر
شیوخ می گفت. ابن اثیر می گوید: امیر (رمله) از أبوعبدالرحمن نسائِي در بارۀ کتاب
سنن پرسید که: آیا کل احادیث آن صحیح است؟ گفت: نه. امیر گفت: برای ما احادیث صحیح
آن را بنویس. و او کتاب المُجتَنی را برای او برگزید. ذهبِي می گوید: این گفته
درست نیست، زیرا کتاب المُجتَنی را شاگردش أبوبکر أحمد بن محمد بن إسحاق هاشمِي
جعفرِي دینورِي مشهور به ابن سُنِّي انتخاب و تدوین نموده است. أبوعلِي نیشابوری
می گوید: من در وطن خود و در مسافرت های خود چهار نفر از ائمه حدیث را دیدم، که دو
نفر شان یعنی محمد بن اسحاق و إبراهیم بن أبِي طالب در نیشابور بودند، نسائِي در
مصر بود، و عبدان در أهواز بود. أبوالحسن دارقطنِي می گوید: إمام أبوعبدالرحمن
نسائِي از پیش رو ترین علماء در روزگارش بود. حافظ محمد بن مُظَفَّر می گوید: از
مشایخ خود در مصر شنیدم، که از إمام نسائِي در اجتهاد و عبادتش توصیف می کردند، و
می گفتند: او به همراه امیر مصر به غزا رفت، از خود در راه جهاد، اقامه سنن و فدای
مسلمین شهامت نشان داد، اما از شرکت در مجالس سلطان، افراط در خوردن و نوشیدن، و
گرفتن شبهات پرهیز می نمود، و همیشه آماده رفتن به جهاد و سوار بر مرکوبش بود، تا
آن که در دمشق توسط خوارج به شهادت رسید. أبوعبدالله بن مَندَه به نقل از حمزه
عَقبِي مصرِي و دیگران گفته است: نسائِي در آخر عمرش از مصر به قصد دمشق برآمد،
بعضی از مردم متعصب از وی دربارۀ معاویه(رض) سوال کردند، و از وی خواستند که در بارۀ
فضائل معاویه(رض) برای ما حدیثی روایت کن. نسائِي گفت: آیا معاویه(رض) دربارۀ
فضائل خویش با سر بسر گذاشتن(یعنی برابری با حضرت علِي) هم راضی نیست؟ سوال
کنندگان از این پاسخ به خشم آمدند، او را مضروب ساختند، و از مسجد کشیدند. موصوف
در آن حالت از کسان خود خواست تا او را به مکه انتقال دهند، او را به مکه انتقال
دادند و در مکه وفات یافت. حافظ أبوالقاسم ابن عساکر دمشقِي می گوید: این حکایت
دلالت بر سوء اعتقاد أبِي عبدالرحمن نسائِي دربارۀ معاویه بن أبِي سفیان(رض)
ندارد. چنانکه از أبِي الحسن علِي بن محمد قابِسِي روایت شده، که می گوید: از
أبوعلِي بن أبِي هلال شنیدم، که می گفت: از أبوعبدالرحمن نسائِي دربارۀ معاویه بن
أبِي سُفیان صاحب رسول الله(ص) سوال گردید، گفت: إسلام مانند سرای است، که دروازه
أی دارد، و دروازۀ اسلام صحابه می باشند، کسی که صحابه را اذیت کند، او اسلام را
اراده دارد، و کسی که دروازۀ را بشکند، او اراده داخل شدن به سرای را دارد، و گفت:
کسی که ارادۀ معاویه(رض) دارد، به درستی که او صحابه را اراده کرده است. دارقطنِي
می گوید: إمام نسائِي به قصد حج از مصر خارج شد، و در دمشق مورد امتحان قرار گرفت،
و مجروح شد، که به شهادتش انجامید، در حال مجروحیت او را به مکه حمل کردند، در
آنجا وفات یافت، و او را در بین صفا و مروه به خاک سپردند. وفاتش در ماه شعبان سال
303 هجری قمری بود. محدث مامون مصری می گوید: در سال فداء به همراه نسائی به طرسوس
رفتیم، در آنجا جماعتی از ائمه از جمله عبدالله بن حنبل(پسر إمام أحمد بن حنبل)
محمد بن إبراهیم مُرَبَّع، أبوالآذان و کِيلَجَه جمع شدند، و مشوره نمودند، تا
کدام کس را برای خود بزرگ و مقدم تعین نمایند؟ همگی بالإجماع أبوعبدالرحمن نسائِي را انتخاب کردند، و تماماً
این فیصله را تحریر داشتند. حاکم می گوید: سخن نسائِي در فقه و حدیث زیاد است، و
اگر کسی در سنن او نظر کند،، از حس کلامش متحیر می شود. حاکم می گوید: بارها از
حافظ علِي بن عمر شنیدم، که می گفت: أبوعبدالرحمن نسائِي از پیش روترین عالمان و
دانشمندان روزگارش بود. حاکم به نقل از
حافظ علِي بن عمر می گفت: نسائِي فقیه ترین مشایخ مصر در عصرش، دانا ترین به صحیح
و سقیم و آگاه ترین به شناخت رجال بود، تعدادی وقتی کفایت علمی او را مشاهده
کردند، بر وی حسد بردند، او مجبور شد، مصر را ترک و روانه رمله شود، در آنجا از وی
دربارۀ فضائل معاویه(رض) سوال کردند، او سکوت کرد، که در میان مسجد جامع او را
مضروف ساختند، و از مسجد بیرون کردند، او در حالتی که جراحت و ضربات سهمگینی بر وی
وارد شده بود، و بسیار درد می کشید، رمله را ترک و به مکه رفت، و در آن جا به ا ثر
همان مضروبیت شهید شد. أبن أثیر در اول کتاب جامع الاصول می نویسد: أبوعبدالرحمن
نسائی بر مذهب امام شافعِي بود، و مناسک را طبق مذهب امام شافعِي بجای می آورد، و
او نویسنده أی پرهیزگاری بود. دارقطنِي می گوید: او از فقیه ترین مشایخ مصر در
روزگارش و دانسته ترین شان در حدیث و رجال بود. حافظ أبن طاهر مقدسِي می گوید: از
سعد بن علِي زنجانِي در بارۀ ثقه بودن شخصی پرسیدم، او بر توثیقش شهادت داد، سپس
به او گفتم: او را نسائِي ضعیف خوانده است. گفت: ای پسرم! شروطِي را که نسائی بر
روایان خود گذاشته است از شروط بخارِي و مسلم شدید تر می باشند. ذهبِي این گفته
ابن طاهر را تصدیق نموده، و می گوید: نسائِي جماعتی از راویان بخاری و مسلم را از
لست انداخته است. دارقطنِي به نقل از أبوبکر بن حداد شافعِي که فردِي کثیرالحدیث
بوده، روایت نموده، که گفته است: من غیر از نسائی از کس دیگری حدیث روایت نمی کنم،
و می گوید: او را بین خود و بین الله تعالی گواه می گیرم. حافظ أبوطالب أحمد بن
نصر می گوید: چه کسی صبر می کند، چنانکه نسائِي صبر کرده است؟ زیرا در نزد او
احادیثی فراوان از ابن لهیعه بود، اما او آن احادیث را نقل نکرد.(زیرا بعضی از
محدثین احادیث ابن لهیعه را حجت نداسته اند.) ذهبی از قول ابن یونس می گوید: نسائی
حافظی قابل اعتماد و عارف بود، و در رأس سیصد سالگی هجرت رسول الله(ص) کسی حافظ تر
از او نبود، او ماهر تر از مسلم، أبِي داود و أبِي عیسی(ترمذِي) در شناخت حدیث،
علل و رجال آن بود، او همقطار و همردیف بخارِي و أبِي زرعه بود، مگر اینکه مقداری
تمایل به تشیع داشت، و از رقیبان امام علِي(رض) مانند معاویه و عمرو رضی الله
تعالی عنهما انحراف می نمود، خداوند او را ببخشد. طبرانِي در کتاب المعجم حدیثی را
ازأبوعبدالرحمن نسائِي نقل کرده، و می گوید: او قاضِي مصر بوده است. أبوعَوَانَه
در صحیح خود حدیثی را از أحمد بن شعیب نسائِي آورده، و می گوید: او قاضِي حمص بوده
است.(2 ، 3 و 4)
أبی العباس أحمد بن محمد بن إبراهیم بن أبِي
بکر بن خلکان در کتاب وفیات الأعیان آورده است: حافظ أبوعبدالرحمن أحمد بن شعیب بن
علِي بن سنان بن بَحر نسائِي أمام روزگارش در علم حدیث، صاحب سنن و ساکن مصر بود،
و در آنجا کتبی را تصنیف نموده، و مردمان زیادی از وی علم آموختند. محمد بن إسحاق
اصفهانِي می گوید: از مشایخ خود در مصر شنیدم، که می گفتند: أبوعبدالرحمن نسائِي
در آخر زندگی خود به مقصد دمشق برآمد، و مصر را ترک نمود، و در آنجا از وی راجع به
فضایل معاویه(رض) سوال گردید، اما او فضیلتی برایش بیان ننمود، و گفت: آیا معاویه
دربارۀ فضایل خود با سر بسر گذاشتن هم راضی نمی شود؟ و در روایتی دیگر آمده است:
من جز این فضیلتی برای او از رسول الله(ص) نشنیده ام، که فرمودند: (لَا أشبَعَ
الله بطنک.) ترجمه: خداوند شکم ترا سیر نکند. نسائِي تمایل به تشیع داشت، و
بعد از این گفته او را لگدباران کرده، و از مسجد بیرون کردند. و در روایتی آمده
است: بعد از آن که بر خصی هایش لگد زدند، او را به رمله انتقال دادند، و در آنجا
وفات یافت. حافظ أبوالحسن دارقطنِي می گوید: بعد از آن که در دمشق مورد امتحان
قرار گرفت، گفت: مرا به مکه نقل دهید، او را به مکه نقل دادند، و در آنجا وفات
یافت، و او را در بین صفا و مروه دفن نمودند، وفات او در ماه شعبان سال 303 هجری
قمری بوده است. حافظ أبونعیم اصفهانِي می گوید: وقتی أبوعبدالرحمن نسائِي را در
دمشق لگدکوب کردند، بر اثر همان لگدکوب شدن وفات یافت. از أبونعیم نقل شده است، که
می گوید: أبوعبدالرحمن نسائِي کتابی بنام – الخصائص – در باب فضیلت حضرت علِي بن
أبِي طالب(رض) و أهل بیت او تالیف نمود، که اکثر روایات آن را به نقل از إمام أحمد
بن حنبل(رح) آورده بود. برایش گفته شد: چرا کتابی در فضیلت صحابه رضوان الله تعالی
علیهم اجمعین تصنیف نکردی؟ گفت: به دمشق آمدم، و در این جا مخالفین حضرت علِي (رض)
زیاد بود، خواستم کتابی بنویسم، که بلکه خداوند (ج) بواسطۀ آن ایشان را هدایت کند.
إمام أبوعبدالرحمن نسائِي یک روز روزه می گرفت، و یک روز افطار می کرد. موصوف را
شخصی کثیرالجماع گفته اند. حافظ أبوالقاسم معروف به ابن عساکر دمشقِي می گوید:
أبوعبدالرحمن نسائِي چهار زن و چند کنیز داشت. دارقطنِي می گوید، او در دمشق مورد
امتحان واقع گردید ، و به شهادت رسید، رحمه الله تعالی. وفات وی در روز دوشنبه
سیزده روز باقی مانده از ماه صفر سال 303 هجری قمری در مکه بود، خداوند آن سرزمین
را نگهبان باشد. و بعضی از مورخین وفات او را در رمله از اراضی فلسطین گفته اند.
ابن خلکان می گوید: در مسودات خود به خط خودم دیدم، که تولد وی در شهر نسا در سال
215 بوده است. اما بعضی از مؤرخین تولد وی را درسال 214 هجری قمری گفته اند.((10)
إمام ابن کثیر دمشقِي در کتاب البدایة
والنهایه آورده است: أبوعبدالرحمن نسائِي صاحب سنن إمام و پیشرو روزگارش
مشروط بر هر شرط و شکلی و دانشمند زمانه
اش بوده است. موصوف به سرزمین های زیادی سفر نمود، و به شنیدن حدیث و اجتماع با
ائمه حاذق اشتغال داشت، و مشایخِي که از آنان مشافهةً حدیث روایت نموده، نهایت
زیاد اند، و خلق بیشماری نیز از او روایت کرده اند. وی احادیث سنن کبیر را جمع
آوری کرد، و از میان آنان کتابی به مراتب کم حجم تر را انتخاب نمود. کتاب مذکور بر
من خوانده شد، و در تصنیف آن کتاب حفظ، إتقان، صدق، إیمان، علم و عرفان إمام
نسائِي بطور واضح و روشن دیده می شود. حاکم به نقل از دارقطنِي می گوید:
أبوعبدالرحمن نسائِي مقدم و پیشرو در تمام علوم در روزگارش بود، و کتاب او را صحیح
می گویند. حافظ أبوعلِي گفته است: شروط نسائِي در رجال شدیدتر از شروط مسلم بن
حجاج نیشابورِي بوده است، و او از ائمه مسلمین می باشد. و نیز گفته است: او بدون
شک إمام در حدیث بوده است. أبوعبدالرحمن نسائِي بسیار زیبا روی بوده چهره اش مثل
آفتاب می درخشید، و او را کثیرالجماع گفته اند. نامبرده چهار زن و دو کنیز داشت، و
مباشرت خود را با کنیزکان همانند زنانش تقسیم کرده بود. ابن عدِي می گوید: از
منصور فقیه و أحمد بن محمد بن سلامه طحاوِي شنیدم، که می گفتند: أبوعبدالرحمن
نسائِي إمامی از ائمه مسلمین است، و تعداد زیادی از ائمه از وی توصیف نموده، بر
دانش و تقدم وی در علوم مروجه روزگارش گواهی دادند، و او قاضِي حمص بود. حافظ
أبوبکر محمد بن عبدالغنی بن نقطه در رساله أی به خط خودش از حافظ أبِي عامر محمد
بن سعدون عبدرِي نقل می کند: أبوعبدالرحمن نسائِي در رمله که شهری از فلسطین است
در روز دوشنبه سیزده شب که از ماه صفر سال 303 هجری قمری باقی مانده بود، وفات
یافت، و در بیت المقدس دفن گردید. ابن خلکان وفات او را در ماه شعبان همین سال
گفته است. أمام نسائِي کتاب الخصائص را در باب فضائل حضرت علی(رض) و اهل بیتش
تالیف کرد، چرا که در سال 302 هجری قمری زمانی به دمشق رفت، مشاهده نمود، که اهالی
آن شهر از حضرت علِي(رض) نفرت دارند. و اهالی دمشق از فضیلت معاویه(رض) از او سوال
کردند، و او گفت، آنچه را که گفت. و آنان چنان بر خصی های او کوبیدند، که بر اثر
آن وفات یافت. ابن یونس و ابوجعفر طحاوِي می گویند: إمام نسائِي در فلسطین به ماه
صفر سال 303 هجری قمری وفات یافته است. و تولدش در سال 115 یا 114 هجری قمری و عمر
وی تقریبا 88 سال بوده است.(11)
علامه تاج الدین أبِي نصر عبدالوهاب بن علِي
بن عبدالکافِي سبکِي در کتاب طبقات الشافعیة الکبری إمام نسائِي را در شمار بزرگان
مذهب شافعِي آورده، و می نگارد: إمام بزرگ أبوعبدالرحمن أحمد بن شعیب بن علِي بن
سِنان بن بَحر نَسَائِي یکی از ائمه بزرگ جهانی در علم حدیث بوده، و نام و کتابش
مشهور است. سبکِي می گوید: از شیخ و استادم حافظ أبوعبدالله ذهبِي سوال کردم، که
کدام یکی حافظ ترند: مسلم بن حجاج(قشیرِي نیشابورِي) صاحب صحیح یا (أبوعبدالرحمن
أحمد بن شعیب) نَسَائِي؟ گفت: نسائِي. و این مطلب را برای شیخ و إمام (تقِي الدین
علِي بن عبدالکافِي سبکِي أنصارِي خزرجِي) پدرم که خداوند او را غرق رحمت خود
گرداند متذکر شدم، و او هم آن را تائید کرد.((14)
إمام
شهاب الدین أبِي الفلاح عبدالحيّ بن أحمد بن محمد ابن عماد حنبلِي در کتاب شذرات
الذهب می نویسد: إمام أبوعبدالرحمن أحمد بن شعیب بن علِي نسائِي یکی از بزرگان
علماء و صاحب مصنفاتی از جمله کتاب السنن بوده، و در سال 303 هجری قمری وفات یافته
است. و نسائي نسبت او به نسا شهری در خراسان می باشد. وی در ماه صفر به سن 88
سالگی وفات یافت، و از قتیبه، إسحاق و امثال ایشان در خراسان، حجاز، شام، عراق،
مصر و جزیره روایت نموده، و مردی رئیس، هوشیار، زیبا صورت و بلند مرتبه بود.
نامبرده چهار همسر داشت، و از کنیزکانش نیز تمتع می نمود، و به همراه آن بر روش
داودی روزه می گرفت،(حضرت داود علیه السلام یک روز روزه بود، و یک روز افطار می
کرد) و نماز تهجد می خواند.(6)
در کتاب معجم البلدان آمده است: نَسَا بفتح
نون اسم شهری است، و عجمی می باشد، اما أبوسعد گفته است: سبب تسمیه شهر مذکور به
نسا آن است که مسلمان ها وقتی به خراسان وارد شدند، و قصد این شهر را کردند، اهالی
از این عزم مسلمانان خبر یافتند، مردان شان فرار کردند، و زنان را در پشت سرخود در
شهر باقِي گذاشتند، و زمانی که مسلمانان داخل شهر شدند، مردی را در شهر ندیدند،
گفتند: در این جا تنها زنان هستند، و مقاتله با آنها شایسته نیست، و امر کردند، که
مردان شان به خانه های خود برگردند، لشکریان مسلمان آن شهر را ترک کردند، و اسم آن
را نسا یعنی شهر زنان گذاشتند. و نسبت صحیح به آن نسائِي و بنا بقولی نسوِي است. و
نیز گفته اند: نِسا به کسر نون شهری در خراسان است که بین آن شهر و سرخس دو روز
مسافت راه، و بین آن شهر و مرو پنج روز مسافت راه، و بین آن شهر و ابیورد یک روز
مسافت را، و بین آن و نیشابور شش و یا هفت روز مسافت راه می باشد. و شهر مذکور با
کثرت میوه جات بوده، اما در آن یک نوع مریضی أی بنام عرق مدنی شایع است، که در
تابستان کسی از گرفتاری آن نجات پیدا نمی کند. از این شهر جماعتِي از أعیان علماء
برخاسته اند، که یکی هم از جملۀ ایشان قاضِي حافظ أبوعبدالرحمن أحمد بن شعیب بن
علِي بن بحر بن سنان نسائِي صاحب کتاب سنن و إمام روزگارش بوده است. موصوف در(شهر قاهره پایتخت) مصر در
محله زُقاق القنادیل سکونت داشت، زُقاق القنادِيل محله أی مشهور در مصر است، که در
آنجا بازار کتاب و نوشت افزار بوده، و اشیای تزئینِي و وسایل تزئین اطاق را می
فروختند. أبوعبدالله قُضاعِي از قول کندِي گفته است: آن محله را زُقاق القنادِيل
می گفتند، زیرا در آن محله اشراف زندگی می نمودند، و آن ها شب هنگام بر در خانه
های خود برای تزئین و روشنائِي چراغ آویزان می کردند، که زُقاق به معنی اشراف و
قنادیل همان چراغ ها است. أبوعبدالرحمن نسائِي در مصر تصانیفی را منتشر کرد. او
یکی از ائمه اعلام بوده، که کتاب سنن و تعدادی کتب دیگر را تصنیف نموده است.(9)
علامه دهخدا به نقل از کتاب حدود العالم در
لغت نامه اش می نویسد: نِسا شهری است از خراسان نزدیک سرخس و ابیورد و بانی آن
فیروز بن یزدجرد است جد انوشیروان، و لهذا شهر فیروز می گفته اند، و آن شهری است خوش
آب و هوا و کثیرالفواکه لیکن عرق مدنی که رشته گویند در آن بسیار می شود، حتی در
تابستان کمتر کسی است که بدین بلا مبتلا نبود. و نسائی که إمام حدیث است از
آنجاست. و قصبه آن تفتازان است، و با ابیورد نزدیک است. در اشعارفردوسی نیز نام
نسا آمده است، چنان که گوید:
زگرگان بیامد
به شهر نسا یکی رهبری پیش او پارسا
در تاریخ بیهقِي آمده است: سلطان فرمود، تا
نامه نبشتند به هرات و پوشنگ و طوس و سرخس و نسا و باورد.(18)
خواند میر هروِي در تاریخ حبیب السیر آورده
است: در سنه ثلاث و ثلاثمائه أبوعبدالرحمن أحمد بن شعیب النسائِي که یکی از صحاح
ستة مصنف اوست، بعالم آخرت رحلت نموده، در تصحیح المصابیح مسطور است که نسائِي در
اول کتابِي مبسوط در علم حدیث تالیف کرد، آن را سنن کبری نام نهاد، و بعد از اتمام
آن نسخه، روزی بعضی از امراء از وی پرسیدند، که جمیع احادیثی که در این کتاب نوشته
صحیح است. جواب داد، که نه. گفتند که: پس برای ما کتابی در سلک تحریر منتظم گردان، که احادیث آن بتمام صحیح باشد.
آنگاه صحاحی را که حالا مشهور است، تصنیف نموده، موسوم بمجتنی گردانید، و غرض
علماء هرگاه که نویسند که(راه النسائی او اخرجه النسائی) حدیثی است که در مجتنی
مکتوبست. و در بعضی از نسخ بنظر درآمده، که نوبتی نسائی بدمشق رسیده، بعضی از
متعصبان آن بلده نزد او مجتمع گشتند، و التماس نمودند، که حدیثی در باب فضایل
معاویه(رض) برای ما روایت کن. نسائی گفت که: آیا معاویه(رض) با ما سربسر هم راضی
نیست. و آن مردم از شنیدن این سخن خشمناک شده، نسائی را ایذاء بسیار نمودند، وفات
نسائی در وقتی که از مصر بدمشق می رفت، در بلده رمله اتفاق افتاد.(17)
خیرالدین زرکلی در کتاب اعلام می نویسد: شیخ
الإسلام قاضِي حافظ أبوعبدالرحمن أحمد بن علِي بن شعیب بن علِي بن سنان بن بحر بن
دینار نسائِي صاحب سنن اصالتاً از نسا خراسان بوده، و در سال 215 هجری قمری مطابق
سال 830 میلادِي متولد گردیده است. موصوف شهرهای زیادی را گردش نمود، و بالآخره در
مصر سکونت اختیار کرد، مشایخ آنجا بر وی حسد بردند، و او مجبورشد از مصر بطرف رمله
در فلسطین رهسپار گردید، در آنجا از وی دربارۀ فضائل معاویه(رض) سوال گردید، اما
او سکوت کرد، سوال کنندگان او را در مسجد جامع مضروب ساختند، و در حالت ناگواری از
مسجد کشیدند، که به اثر آن وفات یافت، و او را در بیت المقدس دفن کردند. بعضی از
مورخین گفته اند: وی به قصد سفر حج به مکه رفت، و در آنجا در سال 303 هجری قمری
مطابق سال 915 میلادی وفات یافت.(7)
عزالدین ابن اثیر در تاریخ کامل آورده
است: در همین سال 303 هجری قمری
أبوعبدالرحمن أحمد بن شعیب نسائِي نگارندۀ کتاب سنن در مکه درگذشت، و میان صفا و
مروه به خاک سپرده شد.(12)
محی الدین صالحی در کتاب شرح حال و زندگی
اصحاب کتب سته می نگارد: إمام نسائِي شخصیتی قوی العارض، مستقیم الحجة و واضح
البرهان بود، و قوه جسمیه را با قوه عقلیه جمع می کرد. أبوعبدالله ابن منده، علامه
تاج الدین سبکِي، أبوعلِي نیشابورِي، أبوأحمد بن عدِي، خطیب بغدادِي و دارقطنِي می
گویند: هرآنچه در سنن نسائِي آمده، بدون تساهل صحیح است. حافظ أبوعلِي می گوید:
برای نسائِي شرطی است که شدید تر از شرط مسلم است، و به همین جهت بعضی از علمای
مغرب اسلامی او را بر بخارِي ترجیح می دهند. از إمام نسائِي دربارۀ لحنی که در
حدیث آمده سوال کردند، گفت: اگر چیزی باشد، که عرب به آن ناطق است، با این که لغت
غیر قریش هم باشد، تغیر داده نمی شود، چون که پیامبر اسلام(ص) با مردم به کلام و
محاورۀ آن ها صحبت می کردند، و اگر در لغت عرب آن لحن نبود، رسول خدا(ص) در این
مورد به لحن سخن نمی گفتند.(19)
أمام أبوسعید عبدالرحمن بن أحمد بن یونس بن
عبدالأعلی صَدَفِي مصرِي مؤرخ مشهور در تاریخ الغرباء می نویسد: أبوعبدالرحمن أحمد
بن شعیب بن علِي بن سنان بن بحر نسائِي
مدتی در مصر بود، و در آنجا کتبی را تالیف نمود، و تعداد کثیری نیز در آنجا
از وی حدیث نوشتند. او إمام در حدیث، ثقه، ثابت و حافظ بود. موصوف در در ماه ذِي
القعده سال 302 هجرِي قمرِي از مصر برآمد، و در روز دوشنبه سیزده روز باقی مانده
از ماه صفر سال 303 هجری قمری در فلسطین
بدست عده أی از جوانانی که با او درباره کتابش به اسم عباس منازعه نمودند، شهید
شد.(15) أبوجعفر طحاوِي نیز وفات او را در ماه صفر سال 203 هجری قمری در فلسطین
گفته است. اما بعضی از مؤرخین از جمله تقِي الدین فاسِي گفته اند: إمام
أبوعبدالرحمن نسائِي در رمله وفات یافت، و در فلسطین دفن گردید. إمام ذهبِي قول
ابن یونس را ارجح دانسته است، و می گوید: ابن یونس از نسائِي روایت نموده، و به
احوال او آگاه تر است. ذهبِي می گوید: إمام أبوعبدالرحمن نسائِي هشتاد و هشت سال
عمر نموده است.(2)
تالیفات
إمام أبوعبدالرحمن نسائِي قرار ذیل است: 1 – سنن الکبری، در حدیث. 2 – سنن الصغری،
که از جمله کتب شش گانه أی حدیثی است، و آن همان کتاب المجتنی است، و علامه جلال
الدین سیوطِي بر آن شرحی بنام زهرالربی نوشته است. 3 – الضعفاء والمتروکین، در
رجال حدیث. 4 – الخصائص فِي فضل علِي کرم الله وجهه. 5 – مسند علِي. 6 – مسند
مالک. 7 – أغراب شعبة علی سفیان و سفیان علی شعبة، در حدیث. 8 - کتاب الجمعة. 9 – مناسک حج، طبق فقه شافعِي. 10
– فضائل القرآن. 11 – فضائل الصحابه. 12 – عشرة النساء. 13 – کتاب الأغراب 14 –
عمل الیوم و لیلة، این کتاب درباره اعمال و کردار یک مسلمان است که در یک شبانه
روز باید انجام دهد. 15 – کتاب العلم. 16 – کتاب النعوت والأسماء والصفات. 17 –
الإمامة والجماعة. 18 – کتاب الوفات(وفات النبی صلی الله علیه و سلم) 19 – من لم
یرو عنه غیر واحد. 20 - ذکرالمدلسین. 21 – صحیح و ضعیف سنن النسائِي.(5 ، 16 و 20)
منابع
و مآخذ:
1 –
تهذیب الکمال – جلد اول – از صفحه 328 الی صفحه 340 – به شماره 48 – تالیف إمام
أبوالحجاج جمال الدین مزِي – عربی.
2 –
سیر أعلام النبلاء - جلد سوم – از صفحه 494 الی صفحه 498 – به شماره 2594 - طبقه هفدهم – تالیف امام ذهبی – عربی.
3 –
تهذیب التهذیب – جلد اول – صفحه 93 و 94 – به شماره 66 – تالیف امام ابن حجر
عسقلانی – عربی.
4 –
الوافِي بالوفیات – جلد ششم – صفحه 256 و 257 – به شماره 581 - تالیف صلاح الدین خلیل بن ایبک صفدِي– عربی.
5 –
کشف الظنون – جلد پنجم – صفحه 49 – حرف الف – تالیف حاجی خلیفه – عربی.
6 –
شذرات الذهب – جلد دوم – صفحه 421 و 422 – حوادث سال 303 هجرِي قمرِي – تالیف شهاب
الدین ابن عماد حنلبِي – عربی.
7 –
اعلام زرکلی – جلد اول – صفحه 171 – حرف الف – تالیف خیرالدین زرکلی – عربی.
8
- الأنساب – جلد پنجم – صفحه 484 – حرف نون – تالیف امام ابوسعد عبدالکریم سمعانِي
– عربی.
9 –
معجم البلدان – جلد سوم – صفحه 145 – حرف زاء – و جلد پنجم – صفحه 281 و 282 – حرف
نون - تالیف یاقوت حموِي – عربی.
10 - وفیات الاعیان – جلد اول – صفحه 97، 98 و 99 –
حرف همزه – تالیف أبِي العباس ابن خلکان – عربی.
11
– البدایة والنهایه – جلد ششم - صفحه 131، 132 و 133 – حوادث سال 303 هجری قمری –
تالیف ابن کثیر دمشقی – عربی.
12
– تاریخ کامل – جلد یازدهم – صفحه 4676 – حوادث سال 303 – تالیف عزالدین ابن اثیر – ترجمه حمیدرضا آژیر
– فارسی.
13
– النجوم الزاهرة – جلد سوم – صفحه 188 –
حوادث سال 303 هجری قمری – تالیف جمال الدین یوسف بردِي اتابکِي – عربی.
14
– طبقات الشافعبة الکبری – جلد سوم – صفحه 14، 15 و 16 – به شماره 80 – تالیف
علامه تاج الدین عبدالوهاب سبکِي – عربی.
15
– تاریخ الغرباء – جلد دوم – صفحه 24 – به شماره 55 – تالیف أبِي سعید عبدالرحمن
بن أحمد بن یونس صدفِي مصرِي – عربِي.
16
– معجم المولفین – جلد اول – صفحه 151 – حرف همزه – تالف عمر رضا کحاله – عربی.
17
– تاریخ حبیب السیر – جلد دوم – صفحه 290 و 291 – حوادث سال 303 هجری قمری - تالیف
خواند میر هروِي – فارسی.
18
– لغت نامه دهخدا – جلد اول – صفحه 1209 - و جلد چهاردهم – صفحه 22449 و 22450–
تالیف علامه دهخدا – فارسی.
19
– شرح حال و زندگی اصحاب کتب سته – مقاله امام نسائی - از صفحه 139 الی صفحه 148 –
تالیف محی الدین صالحی – فارسی.
20 – سایت المعرفة – مقاله احمد بن شعیب نسائِي –
عربی.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر