۱۳۹۷ بهمن ۱۸, پنجشنبه

خیرالدین زِرِکلِي دمشقِي سورِي کردِي

أبوغیث خیرالدین بن محمود بن محمد بن علِي بن فارس زرکلِي سورِي کردِي مؤرخ، متفکر، سیاسمدار، روزنامه نگار، زندگی نامه نویس، أدیب،  شاعر و مردی پر جنب و جوش، انقلابی وضد استعماری در تاریخ معاصر جهان اسلام و عرب می باشد. زرکلِي بنا به گفتۀ استاد زهیر أحمد ظاظا محقق سورِي نسبت آن به قریه زِرِک در جنوب شرق أناضول(اناتولی) در منطقۀ دیاربکر ترکیه بوده، که محل اقامت طوائفی از اکراد می باشد. هم چنین روستای در منطقۀ دهوک کردستان عراق نیز به نام زرک وجود دارد. پدر خیرالدین زرکلِي اصالتی کردی و مادرش اصالتی عرب داشتند، و بعضی ها هم می گویند: چون اجداد پدری زرکلی وابسته به فرقه أزارقه خوارج بودند، از مناطق عربی به نواحی کردستان رفتند، و در آنجا با مردم بومی یعنی اکراد ممزوج و مخلوط گردیدند، و باز دوباره پدران وی به شهر دمشق بازگشتند، و در آن شهر ساکن گردیدند. به هر حال خیرالدین زرکلی از جمله همان افرادی بود، که اصالت نژادی برایش معیار و مبنا نبود، و این فرموده پروردگار عالمیان را سرلوحه زندگی خود قرار داده بود، که می فرماید: (إِنَّ أکرَمَکُم عِندَاللهِ أتقَاکُم.) ترجمه: بی گمان گرامی ترین شما در نزد خداوند پرهیزگارترین شماست. سوره حجرات آیه سیزدهم. موصوف همیشه بین دمشق، حلب، قاهره، بیروت، مکه مکرمه، مدینه منوره، ریاض، عمان، قدس، حیفا، تونس، رباط، استانبول و دیگر بلاد اسلامی در حال و رفت و آمد بود، و خود را متعلق به همه أی امت اسلامی می دانست. پدر خیرالدین زرکلی مرد تاجر پیشه أی بود، و در هنگام ولادت زرکلی خانواده او در بیروت بسر می بردند، و او در شب نهم ماه ذی الحجه سال 1310 هجری قمری مطابق به 25 ماه جون سال 1893 میلادی در شهر بیروت پایتخت لبنان از پدر و مادری دمشقِي متولد گردید. زرکلی در هفت سالگی دوباره با خامواده اش به دمشق برگشت، و در دمشق نشو و نمو کرد، و در مدارس دمشق مشغول تحصیل گردید، وی در مدارس عثمانیه و عباسیه درس خواند، و از همان سنین خوردی به ادبیات و شعر علاقه وافری داشت، و دوره ثانوی را در مدرسه کاملیه در دمشق که بعداً به مدرسه هاشمیه مسمی گردید، به پایان رسانید، و در آن مدرسه بحیث مدرس پذیرفته شد. و در مجله هفتگی أصمعِي که از سال 1912 میلادی در دمشق منتشر می شد، مشغول بکار گردید، تا این که مجله مذکور به اثر اختلافات بین ترک ها و عرب ها از طرف دولت عثمانی مصادره شد. بعد از آن زرکلِي به بیروت رفت، و در رشته ادبیات زبان فرانسه در دانشگاه علمانیه(لائیک) که مرکزی نسبتاً آزاد و لیبرالی بود، مصروف تحصیل گردید، زیرا مراکز عصری دیگر بیروت بیشتر تحت نظر کشیش های مسیحی کاتولیک اداره می شدند، و روحیه دگم و جزمی داشتند. وی بعد از اتمام تحصیل در همان دانشگاه در حالی که عمرش از بیست و پنج سال تجاوز نمی کرد، بحیث استاد تاریخ و ادبیات زبان عرب مصروف تدریس گردید. اساتیذ مشهور خیرالدین زرکلِي عبارت اند از: 1 – شیخ جمال الدین قاسمی: إمام شام که هشتاد و چند تالیف از جمله تفسیری بر قرآن کریم بنام محاسن التأویل در 17 جلد دارد. 2 – ظاهر بن صالح جزائری: یکی از ادیبان مشهور و از علمای علم لغت و از اعضای مجمع العلمِي العربِي، مؤسس مکتبة الظاهریه که در حدود بیست عنوان کتاب در فنون مختلفه تالیف نموده است. 3 - عبدالقادر بدران: فقیه حنبلی،  شاعر و دانشمند در ادبیات، تاریخ و فلسفه که چندین تصنیف و دیوانی در شعر دارد. 4 – محمد بن عبدالرزق کردعلِي: رئیس و مؤسس مجمع العلمِي العربِي در دمشق، صاحب امتیاز مجله المقتبس و صاحب تالیفات زیادی از جمله کتاب خطط الشَّام در شش جلد. 5 – محمد کامل القَصَّاب: عالم بزرگ و از زعمای حرکت استقلالیه در سوریه، که سیره او فصل کاملی از تاریخ شام جدید می باشد، که مدرسه کاملیه در دمشق را ایجاد نمود، سرپرست اداره معارف در حجاز بود، و بعد استعفاء کرد، و به حیفا آمد، و در آنجا مدرسه أی بنیاد نهاد، و به همراه شهید عزالدین قسام کتاب النقد والبیان را تالیف کرد، و دوباره به دمشق برگشت، و در آن شهر وفات یافت. 6 – أبوالخیر میدانِي: که شخصیت عالم و عامل و مدت زیادی متولی تدریس علوم اسلامی در معاهد دمشق بود، و تأثیرات بسیار بزرگی بر مردم داشت، و در شهر دمشق وفات یافت.
   خیرالدین زرکلِي مدتی قبل از جنگ جهانی اول از بیروت به دمشق برگشت، و در مدرسه کاملیه که آن را شیخ کامل القصاب ایجاد کرده بود  به هدف بیدار ساختن روحیه انقلابی جوانان عرب مصروف تدریس گردید، و عبدالوهاب إنکلیزِي، عارف شهابِي، عبدالرحمن شهبند و أسعد حکیم از جمله جوانانی بودند، که با خیرالدین زرکلی همراه شدند. بعد از این زمینه سازی ها خیرالدین زرکلی به همراه دوست روزنامه نگارش إبراهیم حلمِي العمر عراقی در خاتمه جنگ جهانی اول در سال 1918 میلادی روزنامه أی را  بنام لسان العرب منتشر نمود، که بعد از سه ماه فعالیت نشراتی آن روزنامه را به شریک و همکارش إبراهیم حلمِي واگذاشت. و باز به همکاری یوسف حیدر مبادرت به نشر روزنامۀ دیگری بنام المفید کرد، که در آن مقالات ادبی و اجتماعی و مضامین و اشعار حماسی می نوشت. اما  دیری نپائید، که جنگ میسلون بین قوای سوری به قیادت وزیر جنگ و رئیس ستاد ارتش یوسف العظمه و قوای فرانسوی به قیادت هانری گورو بتاریخ 24 جون سال 1920 میلادی واقع گردید، و قوای فرانسه به دمشق داخل شدند. در این هنگام خیرالدین زرکلی در نوشته هایش از قوای ملی سوری دفاع  و با نوشتن مقالات و سرودن اشعار میهنی و انقلابی آن ها را تشویق به مقاومت می کرد. اما به اثر تجاوزات قوای اشغالگر فرانسه و مقاومت مردم تعداد زیادی از جوانان سوری از جمله خود یوسف العظمه به شهادت رسیدند، و خیرالدین زرکلی مجبور شد، به تاریخ24/7/ 1920 میلادی از آن شهر فرار کند. و غیاباً از طرف اشغال گران فرانسوی برای وی حکم اعدام صادر گردید، و تمام اموالش نیز مصادره شد. اما خود او موفق شد، که ابتداء از دمشق به فلسطین و بعد از آنجا به تاریخ 10/ 8/ 1920 میلادی به قاهره پایتخت مصر برود، و بعد از چندی اقامت در آن شهر به دعوت شریف حسین بن علِي ملک حجاز به حجاز رفت، و بالآخره به تاریخ 20/ 9/ 1920 میلادی به حجاز رسید. و در مهمانی شریف حسین شرکت کرد، و سازمانی را برای نجات بلاد شام از سلطۀ استعمار فرانسه و انگلیس ایجاد نمود، و تا اوائل سال 1921 میلادی در آنجا باقی ماند. وی در حجاز جنسیت حجازی گرفت. و بالآخره از طرف ملک حسین بن علی هاشمی مؤسس مملکت هاشمِي مؤظف گردید، که پسرش امیر عبدالله را کمک کند، تا حکومتی را در عمان پایتخت فعلی اردن ایجاد نماید. و خیرالدین زرکلِي مفتش عام در وزارت معارف و بعد از سال 1921 الی سال 1923 میلادی رئیس دیوان این حکومت شد. و در این هنگام شرق اردن محل تجمع آزادی خواهان و استقلال طلبان از شهر های مختلف شام امثال محمد شریقِي، نبیه العظمة، فؤاد خطیب، رشید طلیع، عادل أرسلان و جودة الرکابِي گشته بود، و زرکلِي از همۀ ایشان انسانی حماسی تر و وطنی تر بود، اما او را در تحقق آمال امت امیر عبدالله بن حسین معلق گذاشت، و با انگلیسی ها ملایمت نشان داد، و با انقلابیون همراه نگردید، چنان که روحیه زرکلِي از او برگشت، و امید او و دیگران از امیر مذکور به یأس مبدل گردید، و او به این امر در کتابش که تحت عنوان – عامان فِي عُمَّان – دو سال در عمان تالیف نموده، اشاره کرده است.
 در این وقت حکومت فرانسه به خامواده وی در دمشق ابلاغ نمودند، که حکم اعدام او را لغو کردند، و  موصوف بعد از لغو حکم اعدام دوباره به شهر اصلی خود دمشق عودت نمود. اما باز از آنجا به قاهره رفت، و در آن شهر که محل اجتماع آزاده گان عرب و پایتخت فرهنگی جهان اسلام بود، چاپخانه أی را بنام المطبعة العربیه  ایجاد نمود، که در آن کتاب های خودش و دیگر کتب و رسالات را طبع می کرد. اما بر اثر کار در مطبعه صحت وی رو به وخامت گذاشت، و در سال 1927 میلادی چاپخانه را فروخت، و مدت سه سال در استراحت گذرانید، که در خلال این مدت  به دعوت ملک عبدالعزیز سفری به حجاز کرد، و این زمانی بود، که حاکمیت ملک مذکور در سرزمین حجاز تحکیم یافته بود. زرکلِي در سال 1930 میلادی به بیت المقدس رفت، و به همراه دو رفیق دیگرش روزنامه الحیات را به نشر سپرد، که بعد از مدتی اشغالگران انگلیسی آن را روزنامه را تعطیل کردند. و باز زرکلِي به یافا رفت، و در یافا جریده أی بنام الدَّفاع را به همراه إبراهیم طوقان، عبدالکریم الکرمِي و سامِيَّ السَّراج منشر ساخت، و در سال 1930 میلادی عضو مجمع العلمِي العربِي در دمشق نیز گردید. خیرالدین زرکلِي را در سال 1934 میلادی ملک عبدالعزیز بحیث مستشار مملکت عربستان سعودی در مصر تعین کرد، و نیز او را به همراه  شیخ یوسف یاسین نماینده سعودی برای ایجاد جامعه دول عربی ساخت، و او از طرف سعودی میثاق جامعه دول عربی را امضاء نمود. زرکلی در چندین کنفرانس از طرف دولت سعودی اشتراک داشت، و در بسیاری از کنفرانس های ادبی و اجتماعی کشور های عربی شرکت می نمود. نامبرده در سال 1946 میلادی  رسماً بحیث نمایندۀ وزارت خارجه سعودی در جده تعین گردید، و متناوباً به همراه شیخ یوسف یاسین در جامعه دول العربی کار می کرد. و در سال 1951 میلادی بحیث وزیر مختار و نمایندۀ دائمی سعودی در جامعه دول عربی تعین گردید، و تا سال 1957 میلادی در این وظیفه باقی ماند. در این هنگام بحیث عضو مجمع لغت عربی در مصر نیز انتخاب گردید. در این وقت علامه زرکلِي در قاهره در خانه اش مستقر گردید، و کتابخانه بزرگی که در آن کتب زیادی را جمع آوری کرده بود فراهم آورد، و با استفاده از کتب مذکور و مساعدت علماء و آگاهانی که با وی در رفت و آمد بودند، از جمله فؤادالسید، محمد رشاد عبدالمطلب، أحمد خیرِي، إبراهیم شبوح و عبدالعزیز میمنِي اقدام به انشاء و گردآوری مطالب بسیار ارزشمندی کرد، که نتجۀ آن کتاب معروف و اثر پرمایه وی بنام أعلام گردید، که واقعاً دائرة المعارف بی نظیری است. و در این هنگام وی از نمایندگی از جامعه دول عربِي برطرف، و به حیث سفیر سعودِي در کشور مغرب تعین گردید، و مدت سه سال سفیر سعودی در کشور مغرب بود، و  تمام این وظایف رسمی و دیپلماتیک او را از کار های فرهنگی باز نداشت، و بیشتر آن را فرصتی می دانست ، تا بر ذخایر علمی خود بیفزاید، چنان که با استفاده از فرصت با علمای برجسته مغرب عربی امثال محمدالمختار سنوسِي، محمد إبراهیم کتانِي، محمد منونِي و أبوبکر تطوانِي آشنائی پیدا کرد، و أهل مغرب قلوب و گنجینه های کتب شان را برای او گشودند، و امکان نوشتن شرح حال علماء و دانشمندان اهل مغرب و اندلس برای وی مهیا گردید. زرکلِي به سال 1963 میلادِي به ریاض آمد، و از ملک فیصل درخواست تقاعد کرد، اما ملک فیصل تقاضای تقاعد وی را نپذیرفت. زرکلی از ملک خواست می خواهد، کتابی تحت عنوان اوضاع شبه جزیرة العرب در عهد ملک عبدالعزیز بنویسد، و از وی درخواست کرد تا در بیروت اقامت کند، و نمی خواست به مصر برود زیرا در مصر حکومت جمال عبدالناصر با دولت سعودی بر سر قضیه یمن اختلاف داشت، و در یمن  سلال طی کودتای به قدرت رسیده بود، و ناصر برای حمایتش اردوی مصر را فرستاده بود. ملک فیصل با خواسته او موافقت کرد. علامه زرکلِي به بیروت رفت، و در استکمال کتاب اعلام تلاش فراونی نمود. و کتب ذیل را در بیروت به چاپ رسانید: 1 – اوضاع شبه جزیره عربستان در عهد ملک عبدالعزیز. 2 – الوجیز فِي سیرة الملک عبدالعزیز. 3 – کتاب أعلام. علامه زرکلی در بیروت نیز با تعدادی از علماء و دانشمندان از جمله حمدالجاسر، ظافر القاسمِي و زهیر الشاویش درباره تالیفاتش مشوره و مفاهمه کرد، و از اندوخته ها و نظریات شان استفاده نمود. در این هنگام بین دمشق، سعودی، قاهره، ترکیه، ایتالیا و سویس در رفت و آمد بود، و باری به سویس به جهت تداوی رفت، زیرا بر وی بیماری قلبی عارض گردیده بود. تا این که در یک از شب های آغازین سال 1967 میلادِي مریضی علامه زرکلِي شدید شد، بیهوش گردیده، و در اغماء فرورفت. او را در شفاخانه دانشگاه امریکائی بیروت انتقال دادند، و بعد از تداوی  صحت یاب شد. و بعد از صحت یابی به طرف دمشق سفر کرد، چند روزی در دمشق بود، و از آنجا رهسپار قاهره گردید، زیرا پسرش دکتور طیب غیث خیرالدین زرکلِي و سه دخترش یعنی لُمَیس، طُرَیفَه و حیاة ساکن قاهره بودند،  بعد از مدتی در قاهره باز مریض شد، و ابتداء او را در بیمارستان المعادِي و بعد در بیمارستان شوربجِي بستری نمودند. علامه زرکلِي در قاهره به حالت مریضی بود، تا اینکه بالآخره در روز پنجشنبه سوم ماه ذی الحجه سال 1396 هجری قمری مطابق ماه نوامبر سال 1976 میلادی در سن هشتاد و شش سالگی وفات یافت، و در روز جمعه در مسجد عمر مکرم بر وی نماز گزاردند، و او را در قاهره دفن نمودند. علامه زرکلِي از نظر شمائل ظاهری مردی بلند قامت، لاغر اندام و خوش منظر، و از نظر اخلاق و روش آدمی نرم خوی، بانشاط، شیرین گفتار، ورزید، بادانش، نکته سنج، حاضر جواب و مقداری عصبی مزاج بوده، با دوستانش روابط را نگهمیداشته و گسترش می داد، و با آن ها با تفقد و مهربانی رفتار می کرد، و در کردارش صاف و شفاف بود، تا زمانی که کرامتش دریده نمی شد. موصوف در بین جامعه عربی از جایگاه خاص علمی برخوردار بود، و در سال 1930 میلادی بحیث عضو مجمع عربی در دمشق، در سال 1940 میلادِي بحیث عضو مجمع لغت عربی در قاهره و در سال 1960 میلادی بحیث عضو مجمع علمِي عراقِي پذیرفته شد، و در تمام محافل علمی در بلاد عربِي شرکت می کرد. نامبرده به کشورهای انگلیس، ایالات متحده امریکا، ترکیه، ایتالیا، یونان، سویس و تونس سفر نمود، و در تمام سفرهایش از مراکز علمی و کتابخانه ها دیدار می کرد، و در جستجوی نسخ مشهور و کم یاب مخطوط و مطبوع بود. علامه زرکلِي یکی از شعرای مشهور معاصر عرب بوده، و اشعارش بیشتر روح حماسی و جهادی داشته است، چنان که شاعر بزرگ و معاصر جهان عرب انورالعطار در باره او می گوید: زرکلی شاعر بزرگوار معاصر است، و او از بزرگترین شعرای عرب از روی عاطفه، صفاء و اسلوب شعری می باشد. زرکلی در قصیده أی امت عرب را مورد خطاب قرار داده، و از عظمت گذشته آن ها یادآوری نموده، که ابیات از آن چنین است:
     سِیرُو إلَی مَجدِکُم رُوحاً وَ  أبدَاناً    وَاسعوا إلَی عزّکُم  شِيباً وَ  شُاباً    تُشِّیدوا ذکرکُم، تبنوا لَکُم شانا       شأناً  تلوح   بِهِ   کواکب   السَّعدِ
    عطفاً علی ذکر بغداد و من حلّوا     ربوعها واذکرواالشَّام و ما یتلوا   و عهد أندلسٍ  فالذّکر قد یحلو       و کفکفوا مدمعاً یجرِي علی الخدِّ
   علاوتاً خیرالدین زرکلی را می توان یکی از مؤرخین برجسته معاصر بشمار آورد، و کتاب اعلام او بوضوح این امر را ثابت می سازد، و همه أی اندیشمندان معاصر او را بعنوان مؤرخ بلا منازع جهان اسلام و عرب درعصر حاضر پذیرفته اند. اما با وجود آن بعضی از مؤرخین بر وی خرده گرفته، و می گویند: خیرالدین زرکلِي در کتاب أعلام خود شرح حال هیچ یکی از سلاطین عثمانی را نیاورده، و این موضوع را نمونه أی از تعصب وی با تر ک ها می دانند.
کتب ذیل از جمله تالیفات علامه خیرالدین زرکلِي می باشد: 1- دیوان اشعار زرکلِي، مطبوع. 2 – ما رأیت و ماسمعت، مطبوع. 3 -  عامان فِي عمَّان، جزء اول، مطبوع. 4 – شبه الجزیرة فِي عهد الملک عبدالعزیز، مطبوع. 5 - الوجیز فِي سیرة الملک عبدالعزیز، مطبوع. 6 - الأعلام: قاموس تراجم لأشهر الرجال والنساء من العرب والمستعربین والمستشرقین، مطبوع، در این قاموس علامه زرکلِي در حدود پانزده هزار شرح حال از مردان و زنان مشهور را گردآوری نموده، و بیشرین ایام عمر خود را صرف آن کرده، که در نوع خود بی نظیر است، و کتاب مذکور از بزرگ ترین کتب رجالی عصر حاضر در جهان اسلام و عرب می باشد. 7 – آداب البلداة: که دربارۀ شعر، لغت، مباحثات و مذاهب یک تعداد از شهر ها می باشد، مخطوط. 8 –الأمثال، مخطوط. 9 – حکمة الشعر و سحرالبیان، منتخباتی از آثار منظوم و منثور، مخطوط. 10 – دروس الإنشاء، سه جزء، در جهت تعلیم أنشاء برای مدارس، مخطوط. 11 – شعراء العرب، در قرن چهاردهم، مخطوط. 12 – صفحةٌ مجهولةٌ من تاریخ سوریة فِي العهد الفیصلِي، مخطوط. 13 – الصیَّب المنثال فِي ما جاء علی وزن أفعل من الأمثال، مخطوط. 14 -  عامان فِي عُمَّان، جزء دوم، مخطوط. 15 – معجم ما لیس فِي المعاجم، مخطوط. 16 – الملک عبدالعزیز فِي ذمَّة التاریخ، مخطوط. 17 – الملک حسین: نسبه، ترجمته، اخلاقه، عاداته و مجمل تاریخ حیاته، مخطوط.
منابع و مآخذ:
1 – ویکیبیدیا الموسوعة الحرة – دائرة المعارف عربی – مقاله خیرالدین زرکلِي – آخرین تعدیل 2دسامبر 2018 – ساعت 12/ 11 دقیقه –
 عربی.
2 – سایت ر ابطة العلماء السوریین – مقاله خیرالدین زرکلِي – تاریخ نشر یکشنبه 24 جمادی آخر 1434 هجری قمری مطابق 5 می 2013 میلادی – به شماره 2051 - بقلم استاذ مورخ محمد زاهد أبوغدة – عربی.
3 – شبکة الألوکة الثقافِة – مقاله خیرالدین زرکلِي – بقلم أحمد بن محمود الداهن – تاریخ نشر 10/6 / 2008 م مطابق 7/ 6/ 1429 ق – به شماره 34257 – عربی.
4 – سایت المعرفة – مقاله خیرالدین زرکلِي – عربی.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

إبراهیم بن عبدالله هروی:

  -     حافظ استاد أبوإسحاق إبراهیم بن عبدالله بن حاتم هروِي ساکن بغداد شخصیتی متکلم، قارِي، صدوق و یکی از مشاهیر محدثین بوده، و اصل او از ه...