حافظ کبیر شیخ الإسلام أبونُعَیم فضل بن دکین(عمرو)
بن حماد بن زهیر بن درهم قُرَشِي تَیمِي طَلحِي مُلائِي کُوفِي ملقب به أحوَل(کج
چشم) از موالی خاندان طلحه بن عبیدالله(رض) بوده است. دُکَین لقب پدر فضل بود، و
اسم پدرش عمرو می باشد. ملائِي نسبتش به مُلاء که نوعی لباس و یا چادر زنان بوده،
و او به همراه شریک بن عبدالسلام ملائِي دکانی مشترک داشتند، که در آن همان لباس
یا چادر و دیگر اشیاء و اجناس را می فروختند، چنان که اغلب علماء سلف از حاصل کسب و
کار خویش امرار معیشت می کردند. فضل بن دُکین در سال 130 هجری قمری مطابق سال 748
میلادی متولد گردید، و در سال 219 هجری قمری مطابق به سال 834 میلادی در کوفه درگذشت. موصوف شخصیتی محدث،
فقیه، آگاه به احوال شیوخ حدیث و انساب ایشان و دانشمند علم رجال و فردی ثابت، ثقه
و واسع المجال بود، او دوره محنت در مسئله خلق قرآن در زمان مامون الرشید را درک
کرد، و موقف بس شایستۀ را در قبال آن اتخاذ نمود.(1، 6، 9 و 11)
أبونعیم
فضل بن دکین از نامداران روات و محدثین است، و از سلیمان أعمش، سلمه بن وَردان، سَلَمه
بن نُبَیط، یونُس بن أبِي إسحاق سبیعِي، عیسی بن طَهمان، عبدالرحمن بن سلیمان بن غَسِیل،
فِطر بن خلیفه، مصعب بن سُلَیم، یحیی بن أبِي هیثم عَطَّار، أبِي عُمَیس مسعودِي،
واقد أبِي عبدالله ضبعِي، وَرقاء بن عمر یشکرِي، أبِي عوانه وَضَّاح بن عبدالله،
ولید بن عبدالله بن جُمَیع زُهرِي، مالک بن مِغوَل، مالک بن أنس، مِسعَر بن کِدام،
مَعمَر بن یحیی بن سام، نُصَیر بن أبِي الأشعَث، هشام بن سعد مَدَنِي، هشام بن
أبِي عبدالله دَستُوائِي، هشام بن مغیره ثقفِي، هَمَّام بن یحیی، سیف بن أبِي سلیمان
مکِي، عمر بن ذَرهمدانِي، إبراهیم بن نافع مکِي، إسحاق بن سعید سعیدِي قرشِي، إسرائیل
بن یونس بن أبِي إسحاق سبیعِي، أفلَح بن حُمَید، إسماعیل بن مسلم عبدِي، جعفر بن بُرقان،
داؤود بن قیس فَرَّاء ، زکریا بن أبِي زائده، أبِي خَیثَمه زُهیر بن معاویه، سعید
بن عبید طائِي، بَشِیر بن مُهاجر، شَیبان بن عبدالرحمن نَحوِي، عبدالملک بن حُمَید
بن أبِي غَنِیَّه، عَزرَه بن ثابت، عبیدالله بن مُحرز، عاصم بن محمد بن زید بن
عبدالله بن عمر عمرِي، عُباده بن مُسلم فَزارِي، عبدالعزیز بن عبدالله بن أبِي
سلمه ماجشون، ابی عاصم محمد بن ایوب ثقفِي، نافع بن عمر جُمَحِي، أبِي الأشهَب عُطاردِي،
أبِي شِهاب حَنَّاط أکبر، أبان بن عبدالله بجلِي، إبراهیم بن إسماعیل بن مُجَمَّع،
إسماعیل بن إبراهیم بن مهاجر، إسماعیل بن عبدالملک بن أبِي صُفَیراء، أسود بن
شیبان، أشرس بن عبید، إیاس بن دَغفَل، أیمن بن نابل، بدر بن عثمان، بسام صَیرفِي،
بشیر بن سلمان، بُکیر بن عامر، جریر بن حازم، جریر بن عبدالحمید، حاتم بن إسماعیل،
حاجب بن عمر، حِبان بن علِي، حبیب بن جُرَي عبسِي، حبیب بن سُلیم عبسِي، حُریث بن
سائب، حسن بن أبِي الحَسناء، حسن بن صالح بن حَي، أبِي کبران حسن بن عُقبه، حسن بن
علِي هِزَّانِي، حفص بن غیاث، حکم بن عبدالرحمن بن أبِي نُعم بَجَلِي، حکم بن
معاذ، حماد بن زید، حماد بن سلمه، حَنَش بن حارث، أبِي خَلدَه خالد بن دینار، أبِي
العلاء خالد بن طَهمان خَفَّاف، خَطاب عُصفُرِي، داؤد بن یزید أودِي، دَلهَم بن
صالح، ربیع بن أبِي صالح، ربیع بن منذر، ربیعه کِنانِي، رزام بن سعید ضَبِي، زائده
بن قُدامه، زُفر بن هُذیل، زَمعَه بن صالح، زیاد بن لاحق، سعد بن أوس عَبسِي، سعید
بن عبدالرحمن بصرِي، سعید بن یزید أحمسِي، سفیان بن سعید ثورِي، سفیان بن عُیینه،
سکن بن أبِي مُغیره، سلیمان بن مغیره،سلیمان بن سیف مکِي، أبِي الأحوص سلام بن
سُلیم، سلام بن مسکین، سیف بن هارون بُرجمِي، شریک بن عبدالله، شعبه بن حجاج، صَخر
بن جُویریه، طلحه بن عمرو مکِي، أبِي زُبَید عَبثَر بن قاسم، عبدالله بن حبیب بن
أبِي ثابت، عبدالله بن عامر أسلمِي، عبدالله بن عبدالرحمن بن یَعلَی بن کعب
طائفِي، عبدالله بن عمر عمرِي، عبدالله بن مؤمل مخزومِي، عبدالله بن ولید مزنِي،
عبدالجبار بن عباس شامِي، عبدالجلیل بن عَطِیَّه قیسِي، عبدالرحمن بن عبدالله
مسعودِي، عبدالرحمن بن عَجلان بُرجُمِي، عبدالسلام بن حرب مُلائِي، عبدالعزیز بن
أبِي رَوَّاد، عبدالعزیز بن عمر بن عبدالعزیز، عبدالملک بن شداد، عبدالملک بن عطاء
عامرِي، عبدالواحد بن أیمَن مکِي، عبیدالله بن إیاد بن لَقیط، عبیدالله بن عمر
عمرِي، عبیدالله بن ولید وَصَّافِي، عبید بن طُفیل أبِي سِیدان، عَبِيده بن أبِي
رائطة، عثمان بن أبِي هند عبسِي، عُرَیف بن دِرهم، عصام بن قُدامه، عقبه بن أبِي
صالح، عقبه بن وهب عامرِي، علِي بن علِي رفاعِي، عمار بن سیف ضبِي، عُماره بن
زاذان صَیدلانِي، عمر بن بشیر، عمر بن عبدالرحمن بن أسِید بن عبدالرحمن بن زید بن
خطاب، عمر بن موسی بن وَجِيه وَجِيهِي أنصارِي، عمر بن ولید شَنِّي، أبِي معاویه
عمرو بن عبدالله نخعِي، عمرو بن عثمان بن عبدالله بن مَوهَب، عمران بن زائده بن
نَشِيط، عمران بن فائد، علاء بن زُهیر أزدِي، علاء بن صالح، علاء بن عبدالکریم
یامِي، عیسی بن عبدالرحمن سُلمِي، عیسی بن قِرطاس، عیسی بن مُسَیَّب بجلِي، فُضیل
بن مَرزُوق، قاسم بن حبیب تَمَّار، قاسم بن فضل حُدَّانِي، قاسم بن ولید همدانِي،
قُرظ بن عیوق، قیس بن ربیع أسدِي، قیس بن سلیم عنبرِي، کامل أبِي العلاء، کیسان
مولای هشام بن حسان، مبارک بن فَضاله، مُجَمَّع بن یحیی أنصارِي، مُحل بن مُحرز
ضبِي، أبِي عاصم محمد بن أبِي أیوب ثقفِي، محمد بن شریک مکِي، محمد بن طلحه بن
مُصَرِّف، محمد بن عبدالرحمن بن أبِي ذِئب، محمد بن عبدالرحمن بن أبِي لیلَی، محمد
بن علِي سُلمِي، محمد بن قیس أسدِي، محمد بن مروان ذُهلِي، محمد بن مسلم طائفِي،
مرحوم بن عبدالعزیز عطار، مسافر جَصَّاص، مسعود بن سعد جُعفِي، مُطَرِّف بن مَعقل،
مغیره بن أبِي الحر، مِندَل بن علِي، منصور بن أبِي الأسود، موسی بن علِي بن
رَباح، موسی بن عمیر عنبرِي، موسی بن قیس حضرمِي فَرَّاء، موسی بن محمد أنصارِي،
مُلازم بن عمرو حنفِي، نصر بن علِي جَهضَمِي کبیر، أبِي حنیفه نُعمان بن ثابت،
نفاعه بن مسلم، هارون بن سلمان فَرَّاء، هارون بربرِي، یحیی بن أیوب بجلِي، أبِي
عَقیل یحیی بن متوکل، یزید بن عبدالله شیبانِي، یزید بن مَردانیه، یعلَی بن حارث
محاربِي، یوسف بن صُهَیب، أبِي إسرائیل مُلائِي، أبِي بکر نَهشَلِي، أبِي جعفر
رازِي، أبِي سنان شیبانِي أصغر، أبِي عامر خَزَّار، أبِي فاطمه، أبِي مالک نخعِي،
أبِي مَعشَر مدنِي، أبِي نعمان أنصارِي، أبِي هلال راسبِي، أبِي واقد خُلقانِي و
عده أی زیاد دیگری غیر از این ها روایت نموده، و از او بخارِي بواسطه یوسف بن موسی،
محمد بن عبدالله بن نُمیر، أبِي خَیثَمه زهیر بن حرب، أبِي بکر عبدالله بن محمد بن
أبِي شَیبه، إسحاق بن راهویه، أبوسعید عبدالله بن سعید أشج، عَبد بن حُمَید، محمد
بن داؤد مِصِّیصِي، محمد بن سلیمان أنبارِي، أحمد بن محمد بن مُعَلَّی أدَمِي،
هارون بن عبدالله حَمَّال، محمد بن أحمد بن مدویه تِرمذِي، محمود بن غَیلان
مَروزِي، محمد بن اسماعیل بن عُلَیَّه، عمرو بن منصور نَسائِي، محمد بن یحیی ذُهلِي،
عبدالله بن مبارک گرچه مدتی درازی قبل ار وی وفات یافت، عثمان بن محمد بن أبِي شَیبه،
یحیی بن معین، علِي بن خَشرَم مَروَزِي، أبوزُرعه عبیدالله بن عبدالکریم رازِي،
أبوزرعه دمشقِي، أبوحاتم محمد بن إدریس
رازِي، صنعانِي، یعقوب بن شَیبه سَدُوسِي، إبراهیم بن إسحاق حَربِي، إبراهیم بن
یزید، بشر بن موسی أسدِي، إبراهیم بن حسین بن دیزل همدانِي، أحمد بن إسحاق بن صالح
وَزَّان، أحمد بن حسن ترمذِي، أحمد بن خُلَید حلبِي، أحمد بن سلیمان رُهاوِي، أحمد
بن عثمان بن حکیم أودِي، أبومسعود أحمد بن فُرات رازِي، أحمد بن محمد بن حنبل،
أحمد بن محمد بن عیسی بِرتِي قاضِي،أحمد بن موسی کِندِي، أحمد بن محمد سَوطِي،
أحمد بن مَنِيع بَغَوِي هروِي، أحمد بن مهدِي بن رُستم أصفهانِي، أحمد بن موسی
حَمَّار کُوفِي، أحمد بن مُلاعب بن حَیَّان بغدادِي، نواسه اش أحمد بن میثم بن
أبِي نُعَیم فضل بن دُکین، أحمد بن هیثم بن خالد بزاز، أحمد بن یحیی أودِي کوفِي،
إسحاق بن حسن حَربِي، إسماعیل بن عبدالله أصفهانِي سمویه، إسماعیل بن محمد بن
إسماعیل بن ماهان مُزنِي، جعفر بن عبدالواحد هاشمِي، جعفر بن محمد أحمسِي، جعفر بن
محمد بن شاکر صَائغ، حارث بن محمد بن أبِي أسامه، حارث بن محمد تیمِي، حجاج بن
شاعر، حسن بن إسحاق مَروزِي، حسن بن سلام
سَوَّاق، حسن بن محمد بن صَبَّاح زَعفرانِي، حسن بن علِي بن جعفر وَشَّاء، حسن بن
مُکرم بَزَّاز، حسین بن حمید بن ربیع لَخمِي، حنبل بن إسحاق بن حنبل، خلف بن عمرو
عُکبرِي، أبوداؤد سلیمان بن سیف حَرَّانِي، ظُلَیم بن خُطَیط جَهضَمِي، عباس بن
محمد دَورِي، أبومحمد عبدالله بن عبدالرحمن دارمِي، عبدالله بن محمد بن نعمان بن
عبدالسلام أصفهانِي، عبدالأعلَی بن واصل بن عبدالأعلَی، أبوعوف عبدالرحمن بن مرزوق
بُزُورِي، علِي بن عبدالعزیز بَغَوِي هروِي، عُمیر بن مِرداس دَونَقِي، فضل بن
زیاد جُعفِي، فُضَیل بن محمد مَلَطِي، محمد بن إسحاق صاغانِي، محمد بن إسماعیل بن
أبِي ضِرار رازِي، أبوإسماعیل محمد بن إسماعیل تِرمذِي، أبوعمر محمد بن جعفر بن
حبیب قَتَّات، محمد بن حاتم بن بَزِيع، محمد بن حسن بن موسی بن سماعه حضرمِي، محمد
بن سعد کاتب واقدِي، محمد بن سلیمان بن حارث باغَندِي کبیر، محمد بن عبدالله بن
سنجر جُرجانِي ساکن مغرب، أبوبَراء محمد بن عَبده بن سلیمان، محمد بن یوسف بن عیسی
بن طباع، محمد بن یونس کُدَیمِي، یحیی بن عبدویه بغدادِي شیخ طبرانِي، یوسف بن
موسی قَطَّان، دخترش صُلَیحَه یا طُلَیحَه دختر أبِي نعیم فضل بن دُکَین و مردمان
زیادی دیگر روایت کرده، تا جائی که راویان از او را سیصد کس گفته اند.(1و 6)
أحمد بن
حنبل می گوید: ابونعیم دانا ترین کس به شیوخ حدیث، انساب ایشان و علم رجال است.
یحیی بن معین می گوید: من کسی را ثابت تر از این دو مرد ابونعیم و عفان ندیدم. ابن
شاهین در کتاب ثقات آورده است، که أحمد بن صالح می گوید: من محدثی صادق تر از
ابونعیم ندیدم. یعقوب بن سفیان فَسَوِي می گوید: دوستان ما اتفاق نظر دارند، به
این که ابونعیم فضل بن دکین مورد وثوق و اعتماد کامل است. یعقوب بن سفیان گفت:
أبونعیم فضل بن دکین در سال 218 هجری قمری درگذشت و تولدش در سال 130 هجری قمری
بوده است.. أحمد بن حسن ترمذِي و دیگران به نقل از ابونعیم گفته اند: قرآن کلام
خدا است و مخلوق نمی باشد. طبرانی می گوید: از صُلَیحَه دختر ابونعیم شنیدم، که می
گفت: از پدرم شنیده ام، که گفته است: قرآن کلام خداوند و غیر مخلوق است، کسی که
قرآن را مخلوق می گوید، کافر است. محمد بن جعفر قَتَّات می گوید: ابونعیم فضل بن
دکین در سال 218 برای ما حدیث گفت، همان که هر دو چشمش کج بود. جعفر بن عبدالواحد
هاشمی به نقل از ابونعیم فضل بن دکین می گوید: چهار هزار حدیث به روایت
امیرالمؤمنین حدیث سفیان ثورِي در نزدم موجود است.(1و 2) شمس الدین ذهبی می گوید:
ابونعیم فضل بن دکین از بزرگان شیوخ بخاری می باشد، و مرگش به درجه شهادت بوده
است، زیرا در گردنش طاعون پدیدار گشت، و بسیار درد کشید. ذهبی می گوید: در ابونعیم
فضل بن دکین تشیع خفیف وجود داشت.(6) أحمد بن مُلاعب می گوید: از منبع مورد
اعتمادی شنیدم، که از قول ابونعیم می گفت: من چیزی ننوشتم، که در آن معاویه(رض)
بدگوئی شده باشد. و برایم از ابونعیم رسیده است، که می گفت: دوست داشتن حضرت
علِي(رض) عبادت است، و بهترین عبادت آن است، که پوشیده نگهداشته شود. أحمد بن
ملاعب می گوید: از ابونعیم فضل بن دکین شنیدم، که می گفت: من در آخر سال 130 هجری
قمری متولد گردیدم. حنبل بن إسحاق و تعدادی دیگر از محدثین و مورخین می گویند:
وفات ابونعیم فضل بن دکین در آخر ماه شعبان یا اول ماه رمضان سال 219 هجری قمری بوده
است.(1و 2)
امام
ابومحمد عبدالرحمن بن أبِي حاتم رازِي در کتاب الجرج والتعدیل آورده است: ابونعیم
فضل بن دکین ملائِي کوفِي ملقب به أحول مولای خاندان طلحه بن عبیدالله بوده است.
نامبرده از جمله روات حدیث می باشد، و در کوفه به همراه عبدالسلام بن حرب دکان
مشترکی داشت. ابن أبِي حاتم می گوید: پدرم گفت: از علی بن مدینِي پرسیدم: کدام یکی
از یاران سفیان ثوری مؤثق ترند؟ گفت: یحیی قطان، عبدالرحمن بن مهدِي، وکیع و
أبونُعیم فضل بن دکین از ثقات اند. ابن أبِي حاتم می گوید: در نامه أی که ابوبکر
بن أبِي خیثمه برایم نوشت، گفته است: از یحیی بن معین شنیدم، که ازوی دربارۀ یاران
سفیان ثوری سوال شد، که کدام یکی ثابت ترند؟ ابن معین گفت: پنج کس از همگی ثابت
ترند: یحیی بن سعید، عبدالرحمن بن مهدِي، وکیع، عبدالله بن مبارک و أبونُعَیم فضل
بن دکین. ابن أبِي حاتم می گوید: از پدرم راجع به أبونعیم فضل بن دکین پرسیدم.
گفت: ثقه، حافظ و قابل اعتماد است. می گوید: از ابوزرعه راجع به ابونعیم و قبیصه
سوال گردید. گفت: ابونعیم از قبیصه قابل اعتماد تر است.(5)
خلیفه بن
خیاط عُصفُرِي در تاریخش می نویسد: ابونعیم فضل بن دکین در ماه شعبان سال 219 هجری
قمری وفات یافت.(3)
امام
محمد بخاری در تاریخ کبیر می نگارد: ابونعیم فضل بن دکین مُلائِي کوفِي مولای طلحه
بن عبیدالله قرشِي بوده، و در سال 219 هجری قمری وفات یافت، او یک سال از وکیع
کوچک تر بوده، و در سال 130 هجری قمری متولد گردیده است.(4)
محمد بن سعد در کتاب طبقات می نویسد: أبونعیم
فضل بن دُکَین بن حماد بن زُهَیر آزاد کرده و وابستۀ خاندان طلحه بن عبیدالله
تیمِي بوده است. او در شب سه شنبه آخر ماه شعبان سال 219 هجری قمری در کوفه
درگذشته است، و روز سه شنبه به خاک سپرده شده است. عبدوس بن کامل ما را خبر داد، و
گفت: یکی از روز های ماه ربیع الاول سال 217 هجری قمری در کوفه در خانۀ أبونعیم
فضل بن دکین بودیم، پسر محاضر بن مورّع پیش
او آمد، ابونعیم او را گفت: دیشب به خواب چنان دیدم، که پدرت دو درم و نیم
به من عطا کرد، شما این خواب را چگونه تعبیر می کنید؟ ما گفتیم: خیر است، و چه
نیکو دیده أی. گفت: ولی من خودم چنان تعبیر می کنم، که دو روز و نیم، یا دو ماه و
نیم، یا دو سال نیم دیگر زندگی می کنم، سپس به یاران درگذشته می پیوندم. گوید:
أبونعیم به شب سه شنبه پایان ماه شعبان سال 219 هجری قمری درگذشت، و این هنگام سی
ماه تمام از آن خواب گذشته بود. کسی که آن جا حاضر بوده است، مرا خبر داد، که
ابونعیم یک شبانه روز پیش از مرگ خود بیمار و دردمند شد، و تا هنگام ظهر سخنی
نگفت. آن گاه به پسر خویش عبدالرحمن دربارۀ نوۀ کوچک خود میثم که پدرش پیش از مرگ
ابونعیم مرده بود، سفارش کرد، شامگاه دوشنبه در ناحیه گردن او نشان طاعون آشکار
شد، و دو زخم هم در دست او نمایان شد، و همان شب یعنی شب سه شنبه درگذشت، شبانه
جنازۀ او را شستند، و کفن کردند، و صبح زود جنازه اش را بیرون آوردند، و بسیاری از
مردم از مرگ او آگاه نشدند، جنازه اش را کنار گورستان بردند، و مردی از خاندان
جعفر بن أبِي طالب به نام محمد بن داؤد حضور داشت، و عبدالرحمن پسر ابونُعَیم او
را جلو انداخت، و بر جنازۀ نماز گزارد، در این هنگام حکمران کوفه که محمد بن
عبدالرحمن بن عیسی بن موسی هاشمی بود، فرارسید، و از این که او را از مرگ ابونعیم
آگاه نکرده بودند، آنان را سرزنش کرد، و دستور داد، جنازۀ را اندکی از گور کنار
بردند، و برای بار دوم او و همراهانش و گروه هائی از مردم که رسیده بودند، بر او
نماز گزاردند. ابونعیم به روزگار خلافت ابواسحاق معتصم(بالله خلیفه عباسی) درگذشت.
محدثی مورد اعتماد، امین، پرحدیث و حجت بود.(7)
خطیب
ابوبکر احمد بن علی بغدادی در تاریخ بغداد نگاشته است: أبونعیم فضل بن دکین باوجود
دیانت، امانت و وثوقی که داشت، مردی شوخ طبع و بذله گوئی بود. موصوف به بغداد آمد،
و در آن شهر محفل حدیث برپا داشت. حافظ ابوعلِي عبدالرحمن بن محمد بن أحمد بن محمد
بن فضاله نیشابورِي در ری از محمد بن احمد مُستملِي در بلخ و او از عبدالله بن
محمد بن علِي بِيکَندِي و او از محمد بن سلیمان بن حارث باغَندِي روایت نموده، که
گفت: از ابونعیم شنیدم، که می گفت: من فضل بن عمرو بن حماد بن زُهیر طَلحِي می
باشم، و دُکَین لقب پدرم بوده است. محمد بن عبدالله بن مطلب کندِي از علِي بن محمد
صُغدان مُعَدَّل در أنبار و او از احمد بن میثم بن أبِي نُعَیم روایت نموده، که
گفت: به همراه پدر بزرگم أبونعیم فضل بن دکین به بغداد رفتیم، و در رَملیه جای
گرفتیم، برای جد من صندلی بزرگی گذاشتند، و او بر آن نشست تا صحبت کند، مردی که به
گمانم از اهالی خراسان بود، برخاست، بسویش رفت، و برایش گفت: ای ابونعیم! آیا تو
شیعه هستی؟ پدر بزرگم بر گفته اش کراهیت نشان داد، و روی خود را برگراند، و بر این
شعر مُطیع بن إیاس تمثیل جست:
وَ مَا زَالَ بِي حُبیکِ حَتَّی کَأَنَنِي بِرَجع جَوَابِ السَّائِلِي عَنکِ
أعجَمُ لِأسلَمَ مِن قَولِ الوُشَاةِ و
تَسلَمِي سَلِمتُ وَ هَل حَيُّ
عَلَی النَّاسِ یَسلَمُ
أبوالفتح محمد بن أحمد بن محمد بن أبِي
الفوارس می گوید: از احمد بن یعقوب شنیدم، که می گفت: از عبدالله بن صلت شنیدم، که
گفته است: در نزد ابونعیم فضل بن دکین بودم، که پسرش آمد، در حالی که گریه می کرد،
ابونعیم برایش گفت: تو را چه شده است؟ پسرش گفت: مردم می گویند: تو شیعه هستی.
ابونعیم شعر زیر را زمزمه نمود:
و مَا
زَالَ کتمانیک حَتَّی کَأَنَّنِي بِرَجع
جَوَابِ السَّا ئِلِي عَنکِ أَعجَمُ
لِأَسلَمَ مِن قَولِ الوُشَاةِ وَ تَسلَمِي سَلِمتُ وَ هَل حَيُّ عَلَی النَّاسِ یَسلَمُ
ابن فضل از جعفر
بن محمد بن نُصَیر خُلدِي و او از محمد بن عبدالله بن سلیمان حَضرمِي روایت نموده،
که گفت: ابونعیم فضل بن دکین در روز شنبه در ماه رمضان سال 219 هجری قمرِي وفات
یافت. جوهری از احمد بن جعفر بن حمدان و او از محمد بن یونس روایت نموده، که گفت:
از ابونعیم شنیدم، که می گفت: من در سال 130 هجری قمری متولد گردیدم، و وکیع یک
سال قبل از من متولد گردیده بود. جَوهرِي از احمد بن جعفر بن حَمدان و او از بشر
بن موسی روایت نموده، که می گوید: ابونعیم در روز دوم ماه رمضان سال 219 هجری قمری
وفات یافت. می گوید: مردی از ابونعیم پرسید: اسم پدرت دُکَین است؟ ابونعیم گفت:
اسم پدرم عمرو است، مگر او را فروة جُعفِي دُکَین لقب داد.(9)
در تاریخ
کامل اثر عزالدین ابن اثیر آمده است: هم در این سال(219 هجری قمری) ابونُعَیم فضل
بن دُکَین ملائِي وابستۀ طلحه بن عبیدالله تیمِي در ماه شعبان دیده برهم نهاد. او
از آموزگاران بخاری و مسلم بود. سالزاد او 130 هجری قمری مطابق 747 میلادی بود. او
شیعِي شمرده می شد، و گروهی بدو نسبت دادند، که دُکَینِيه خوانده می شوند.(8)
شهاب
الدین ابن عماد حنبلِي در کتاب شذرات الذهب می نویسد: حافظ و محدث کوفه ابونعیم فضل
بن دکین ملائِي در سال 219 هجری قمری وفات یافت. او در حدیث فردی عارف و قابل
اطمینان بود، و در امر امتحان چنان ایستادگی کرد، که دیگران نکردند. - عافاه الله – نامبرده از وکیع در علم رجال وانساب داناتر، و
وکیع از او فقیه تر بود.(10)
خیرالدین
زرکلی در کتاب اعلام آورده است: ابونعیم فضل بن دکین حافظ و محدث و از اهالی کوفه
و از شیوخ بخاری و مسلم بوده، و گرایش به مذهب امامیه داشته است. و در کوفه طائفه
أی بنام دُکَینیه زندگی می کنند، که منسوب به او می باشند. در روزگار خلافت مامون
الرشید خلیفه عباسی که علماء و نخبه گان مردم را راجع به خلق قرآن مورد امتحان
قرار می دادند، والی کوفه فضل بن دکین را احضار نمود، و از او در این باره سؤال
کرد. فضل بن دکین گفت: تا جائی که من می دانم، در کوفه در حدود هفتصد شیخ زندگی می
کنند، از أعمش تا پائین تر از او، و همگی می گویند: قرآن کلام خداوند است، و گردن
من پائین تر از اظهار نظر در این باره است.(11)
منابع و مآخذ:
1 – تهذیب الکمال – جلد بیست و سوم – از صفحه 197
الی صفحه 220 – به شماره 4732 – تالیف حافظ جمال الدین مزِي – عربی.
2 -
تهذیب التهذیب - جلد چهارم - صفحه 468، 469، 470،471 و 472 – به شماره 6360 –
تالیف حافظ ابن حجر عسقلانی – عربی.
3 –
تاریخ خلیفه بن خیاط – صفحه 476 – حوادث سال 219 هجری قمری – تالیف خلیفه بن خیاط
عُصفُری - عربی.
4 –
تاریخ کبیر – جلد هفتم – قسم اول از جزء چهارم – صفحه 118 – تالیف امام محمد بخاری
– عربی.
5 –
الجرح والتعدیل – جلد هفتم – صفحه 82 و 83 – به شماره 11897/ 353 – تالیف
عبدالرحمن بن ابی حاتم رازِي – عربی.
6 –
سیر أعلام النبلاء – جلد دوم – از صفحه 944 الی صفحه 950 – به شماره 1563 طبقه دهم
– تالیف امام شمس الدین ذهبی – عربی.
7 –
طبقات – جلد ششم – صفحه 859 و 860 – تالیف محمد بن سعد کاتب واقدی – ترجمه دکتر
محمود مهدوی دامغانی – فارسی.
8 –
تاریخ کامل – جلد نهم – صفحه 3980 – حوادث سال 219 هجری – تالیف عزالدین ابن اثیر –
ترجمه حمیدرضا آژیر – فارسی.
9 –
تاریخ بغداد – جلد چهاردهم – از صفحه 307 الی صفحه 320 – به شماره 6740 – تالیف
ابوبکر احمد بن علی بغدادی – عربی.
10 –
شذرات الذهب – جلد دوم – صفحه 142 – حوادث سال 219 هجری قمری – تالیف شهاب الدین
ابن عماد حنبلی – عربی.
11 – اعلام زرکلی – جلد پنجم – صفحه 148 – حرف فاء –
تالیف خیرالدین زرکلی – عربی.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر