إمام حافظ أبوسَهل عوف بن ابو جمِیله(بَندوِیه) عبدِي
هَجَرِي بَصرِي معروف به عَوف أعرابِي بود. عده أی از مورخین گفته اند: او أعرابِي
نبوده، و به أعرابِي شهرت یافته است. اسم مادرش رُزَینَه می باشد، اما بعضی از
مؤرخین می گویند: اسم پدرش أبِي جَمِیله رُزَینَه و اسم مادرش بَندوِيه بوده است.
ذهبی می گوید: موصوف را از جملۀ صغار تابعین شمرده اند، اما چیزی از صحابه روایت
نکرده است. عوف أعرابی از جمله علمای بصره بود. محمد بن سلام می گوید: او اصالتاً
از اهالی فارس است، اما هوذه وی را از بنی سعد می داند. عوف أعرابِي ثقه و
کثیرالحدیث است، اما بعضی از محدثین او را تائید نکرده، و متهم به تشیع نموده اند.
ابن معین می گوید: عوف أعرابِي در سال 59 هجری قمری متولد گردید، و در سال 146 یا
147 هجری قمری درگذشت.(1، 2و 6)
عوف
أعرابِي از أبِي رجاء عمران بن مِلحان عُطارِدِي، أبِي عثمان عبدالرحمن بن مل بن
عمرو نَهدِي، أبِي عالیه رفیع بن مهران رَیاحِي، حسن بن أبِي الحسن یسار بصرِي،
برادرش سعد بن أبِي الحسن یسار بَصرِي، محمد بن سیرین أنصارِي، علقمه بن وائل بن
حُجر حضرمِي، قِسامه بن زُهیر مازنِي، یزید فارسِي، ابی نصره عبدی، خالد أشج، زیاد
بن مِخراق مزنِي، عبدالله بن عمرو بن هِند مرادِي، إسحاق بن سُوَید عَدَوِي، أنس
بن سیرِین أنصارِي، أوفِي بن دلهم عدوِي، بکر بن عمرو ناجِي، ثُمامه بن عبدالله بن أنس بن مالک أنصارِي، جعفر
بن أبِي وحشیه یشکرِي، حبیب بن شهید أزدِي، حَکِیم بن أثرَم، حماد بن نجیح إسکاف،
حمزه بن عمرو عائِذِي، حَیَّان بن علاء، حیان بن عمیر جریرِي، خالد بن دینار
تمیمِي، خالد أحدب، خالد بن مهاجر قرشِي، خُزَاعِي بن زیاد مُزَنِي، خُلَید
عَصرِي، خُلاس بن عمرو هَجَرِي، زُرَارَه بن أوفِي عامرِي، زیاد بن حصین حنظلِي،
زید بن علِي أبِي القَمُوص عبدِي، سعید بن خثیم سلِيطِي، سعید بن یسار أنصارِي،
سلیمان بن فیروز شیبانِي، سُلیمان بن جابر هجرِي، أبِي المِنهال سَیَّار بن سَلامه
رِیاحِي، شَدَّاد أبِي عَمَّار، شعبه بن حجاج بن ورد عتکِي، شَهر بن حَوشَب
أشعرِي، صخر بن جویریه بصرِي، طَلق بن حبیب، عبدالله بن زید جرمِي، عبدالله بن
شَفِیق، عبدالله بن عمرو مرادِي، أبِي رَیحانه عبدالله بن مَطَر بصرِي، عبدالله بن
أبِي هذیل غنوِي، عبدالرحمن بن أدم، عبدالرحمن بن عمرو سلمِي، عثمان بن عفان بن
أبِي العاص أموی قرشِي (بطور مرسل)، علقمه بن عبدالله مزنِي، عمر بن عبدالعزیز
أموِي، أبوإسحاق عمرو بن عبدالله بن عبید سبیعِي، عنتره بن عبدالرحمن شیبانِي، قطن
بن قبیصه هلالِي، لاحق بن حمید سدوسِي، محمد بن زیاد قرشِي، معاویه بن قره مزنِي،
منذر بن مالک عوفِي، منهال بن عمرو أسدِي، مهاجر أبِي خالد، میمون بن أستاذ
هزَّانِي، میمون أبِي عبدالله، میمون بن مهران جزرِي، نافع مولای ابن عمر، یزید بن
عبدالله عامرِي، أبِي مُغِيره قَوَّاس، أبِي نَضرَه عَبدِي، حسناء دختر معاویه
صُرَیمِیَّه و جماعتی دیگر حدیث روایت نموده، و از او شُعبه بن حجاج بن ورد عتکِي،
سفیان بن سعید ثورِي، عبدالله بن مبارک حنظلِي، یحیی بن سعید قَطَّان، هُشیم بن
بَشِير سلمِي، عیسی بن یونس سبیعِي، محمد بن جعفرغُندَر، مروان بن مُعاویه فَزَارِي،
مُعتَمِر بن سُلیمان بن طرخان تیمِي، رَوح بن عُباده بن علاء قیسِي، عَبَّاد بن
عوام کلابِي، محمد بن أبِي عَدِي، محمد بن حسن مُزنِي واسطِي، یزید بن زُرَیع
عیشِي، ابوسفیان حِمیَرِي، نَضر بن شُمَیل مازنِي، عثمان بن هیثم مؤذن، أبوزید
سعید بن أوس أنصارِي نحوِي، محمد بن عبدالله انصارِي، هَوذَه بن خلیفه ثقفِي،
إبراهیم بن طهمان هروِي، إبراهیم بن محمد فزارِي، إبراهیم بن موسی موصلِي، إسحاق
بن یوسف أزرَق، إسماعیل بن عُلَیَّه أسدِي، أشعث بن عبدالله خراسانِي، بشر بن
مُفَضَّل بن لاحق رقاشِي، جعفر بن سلیمان ضُبَعِي، حسین بن ولید قرشِي، أبوأسامه
حَمَّاد بن أسامه بن زید قرشِي، حَمَّاد بن سلمه بن دینار بصرِي، حماد بن مسعده
تمیمِي، خالد بن حارث بن سلیم هجیمِي، خالد بن عبدالله واسطِي، خداش بن عیاش
عبدِي، خَلَف بن أیوب عامرِي، داؤد بن أبِي هند قشیرِي، ربعِي بن علیه أسدِي، سعید
بن عامر ضبعِي، سعید بن یحیی واسطِي، سفیان بن حبیب بصرِي، سفیان بن عیینه هلالِي،
سلم بن قتیبه شعیرِي، سلیم بن أخضر بصرِي، سلیمان بن حیان جعفرِي، سهل بن یوسف
أنماطِي، شَرِيک بن عبدالله بن حارث قاضِي، صفوان بن عیسی قرشِي، أبوعاصم ضحاک بن
مَخلَد نبیل، عاصم بن علِي واسطِي، عَبَّاد بن عَبَّاد مهلبِي، عبدالأعلی بن
عبدالأعلی قرشِي، عبدالله بن حُمران بن عبدالله قرشِي، عبدالله بن یزید عدوِي،
عبدالرحمن بن حماد شعیثِي، عبدالرحمن بن غَزوان معروف به قُرَاد أبِي نُوح،
عبدالسلام بن حرب ملائِي، عبدالواحد بن واصل سدوسِي، عبدالوهاب بن عبدالمجید بن
صلت ثقفِي، عبدالوهاب بن عطاء خفاف، عبدربه بن نافع کنانِي، عبیدالله بن موسی
عبسِي، عثمان بن عمر عبدِي، عکرمه بن عمار عجلِي، علِي بن عاصم واسطِي، عمرو بن حمران
بجلِي، عَنبَسَه بن عبدالواحد قرشِي، فضل بن دَلهَم واسطِي، فَضل بن مُساور بصرِي،
فُضَیل بن عِیاض تمیمِي، قاسم بن مالک مزنِي، قریش بن أنس، محمد بن إبراهیم سلمِي،
محمد بن حسن مزنِي، محمد بن جعفر هذلِي، محمد بن عبدالرحمن طفاوِي، محمد بن
عبدالعزیز رملِي، محمد بن عبدالله تیمِي، محمد بن عبدالله عمرِي، محمد بن میمون
زعفرانِي،محبوب بن حسن قرشِي، مسعر بن کدام عامرِي، معاذ بن عوذ الله قرشِي، معاذ
بن معاذ عَنبَرِي، معاویه بن عمرو أزدِي، معمر بن مثنی تیمِي، معمر بن أبِي عمرو
أزدِي، منصور بن زاذان واسطِي، مهدِي بن میمون أزدِي، موسی بن نافع أسدِي، نعیم بن
حماد خزاعِي، هارون بن موسی نَحوِي، هاشم بن قاسم لیثِي، هشام بن حسان أزدِي، هشیم
بن بشیر سلمِي، هیاج بن بسطام تمیمِي هروِي، لاهز بن جعفر تمِيمِي، یحیی بن أبِي
الحجاج أهتمِي، یحیی بن زکریا همدانِي، یحیی بن سعید أنصارِي، یزید بن هارون، یونس بن بکیر شیبانِي، أبوبحر
بَکراوِي، أبوشِهاب حَنَّاط و دیگران روایت نموده اند.(1، 2و 10)
عبدالله
بن احمد به نقل از پدرش او را ثقه و صالح الحدیث گفته است. اسحاق بن منصور به نقل
از یحیی بن معین می گوید: ثقه است. أحمد بن شعیب نسائی می گوید: او ثقه و ثابت
است. أبوعبدالله حاکم نیشابورِي او را ثقه گفته است. علِي بن مدینِي او را ثقه و
ثابت گفته است. مروان بن معاویه فزارِي می گوید: او صدوق است. أبوداؤد سجستانِي می
گوید: او شیعِي است. عقیلِي به نقل از ابن مبارک می گوید: جعفر بن سلیمان گفته است:
أیوب و أبِي عون و یونس را دیدم، و برای شان گفتم: چرا نه نشستید؟ در حالی که عوف
نشسته بود؟ گفتند: به خداوند قسم است! عوف به یک بدعت راضی نشده، در او دو بدعت
است: قدری و شیعی. أنصارِي می گوید: داؤد بن أبِي هند را دیدم، که عوف را می زد، و
می گفت: وای بر تو، ای قدرِي! محمد بن
بشار عبدِي می گوید: او قدرِي، رافضِي و شیطان است. در کتاب میزان آمده است: بندار
حدیثی را از عوف می خواند، و می گفت: او قدرِي، رافضِي و شیطان است. أبوداود می
گوید: عوف أعرابِي در سال 147 هجری قمری درگذشت. أبوعاصم گفت: در سال 146 هجری قمری
به نزد عوف أعرابِي رفتیم، و برایش گفتیم: چند سال عمر داری؟ گفت: 86 سال.(1،
2و10)
خلیفه بن
خیاط عُصفُرِي در تاریخش می نویسد: وفات عوف بن أبِي جمیله أعرابِي در سال 146
هجری قمری بوده است.(9)
إمام محمد
بن إسماعیل بخارِي در تاریخ کبیر می نویسد: عوف بن أبِي جمیله أبوسهل عبدِي هجرِي
را أعرابِي گفته اند، اما او أعرابِي نبوده است. و اسم أبِي جمیله بندویه می باشد.
أحمد بن سلیمان به نقل از أبِي عبیده حداد می گوید: از عوف شنیدم، که می گفت: من
دو سال از قتاده بزرگ ترم. یحیی قطان وفات عوف أعرابِي را در سال 146 هجری قمری
گفته است.(4)
أبومحمد عبدالرحمن بن أبِي حاتم رازِي در کتاب
الجرح والتعدیل آورده است: أبوسهل عوف بن
أبِي جمیله أعرابِي عبدِي هجرِي بوده، و اسم أبِي جمیله رزینه است. ابن أبِي حاتم
می گوید: از پدرم شنیدم، که می گفت: عمرو بن علِي صیرفِي گفت: از عبدالرحمن بن
عثمان بکراوِي شنیدم، که گفت: برای عوف أعرابِي گفتم: تو کیستی؟ گفت: من عوف بن
رزینه هستم. عبدالرحمن بن أبِي حاتم می گوید: از پدرم راجع به عوف أعرابِي سوال
کردم. گفت: او صدوق و صالح الحدیث است.(3)
محمد سعد در کتاب طبقات می نویسد: عَوف بن أبِي
جمیله أعرابِي کنیه اش أبوسهل و آزاد کرده و وابستۀ قبیله طئ و محدثی مورد اعتماد
و پرحدیث بوده است، یکی از راویان که کار عوف را مهم می دانست، می گفت: او از حسن
بصرِي چیزهایی نقل می کرد، که هیچ کس نکرده است. عوف شیعه بود. محمد بن عبدالله
أنصارِي ما را خبر داد، و گفت: از عوف بن أبِي جمیله پرسیدم: ای أبوسهل! به چه جهت
می گوئی، حسن بصرِي برای من حدیث کرد؟ گفت: به من خبر رسیده است، که یاران و
دوستان تو می گویند: حسن بصرِي گفته است که: رسول خدا(ص) چنین فرموده اند، با
ناراحتی پرسید: چه کسی این سخن را می گوید؟ به خدا سوگند! من حساب أشعث را به حساب
حسن بصرِي نمی گذارم. گفتم: عمرو بن عبید چنین می گوید. گفت: عمرو بن عبید دروغ می
گوید، من روایات خود را از حسن بصرِي پیش از فتنه ابن أشعث شنیده ام. محمد بن
عبدالله أنصارِي می گفت: عوف از همه همگنان خود سالخورده تر بود، و به سال 146
هجری قمری درگذشت.(7)
إمام
محمد بن حبان بستِي در کتاب تقریب الثقات عوف أعرابِي را در شمار ثقات ذکر کرده، و
می نویسد: أبوسَهل عَوف بن أبِي جَمِیلَه أعرابِي از جمله اتباع تابعین و از اهالی
هجر بوده، و اسم پدرش رزینه می باشد، موصوف در سال 146 هجری قمری وفات یافته
است.(5)
شهاب
الدین ابن عماد حنبلِي در کتاب شذرات الذهب آورده است: عوف أعرابِي بصرِي در سال
146 هجری قمری وفات یافت، او شخصیتی صدوق، شیعِي و کثیرالحدیث بود.(8)
علامه دهخدا
در لغت نامه اش می نویسد: أبوسهل بن ابی جمیله بصرِي محدثِي قدرِي ، شیعِي و ثقه
است.(11)
منابع و مآخذ:
1- تهذیب الکمال – جلد بیست و دوم – از صفحه 437 الی
صفحه 441 – به شماره 4545 – تالیف حافظ جمال الدین مزِي – عربی.
2 -
تهذیب التهذیب - جلد چهارم - صفحه 402 و 403 – به شماره6150 – تالیف حافظ ابن حجر
عسقلانی – عربی.
3 –
الجرح والتعدیل – جلد هفتم – صفحه 21و 22 – به شماره 11615/ 71 – تالیف ابن ابی
حاتم رازی – عربی.
4 –
تاریخ کبیر – جلد هفتم – قسم اول از جزء چهارم – صفحه 58 – به شماره 264 – تالیف
امام محمد بخارِي – عربی.
5 –
تقریب الثقات – صفحه 946 – به شماره 10869 – تالیف امام محمد بن حبان بستِي –
عربی.
6 –
سیر أعلام النبلاء – جلد دوم – صفحه 306 – به شماره 996 – طبقه پنجم – تالیف امام
ابوعبدالله شمس الدین ذهبِي – عربی.
7 –
طبقات – جلد هفتم – صفحه 267 – تالیف محمد بن سعد کاتب واقدی – ترجمه دکتر محمود
مهدوی دامغانی – عربی.
8 –
شذرات الذهب - جلد اول – صفحه 357 – حوادث سال 146 – تالیف شهاب الدین ابن عماد
حنبلی – عربی.
9 –
تاریخ خلیفه بن خیاط – صفحه 423 – حوادث سال 146 هجری قمری – تالیف خلیفه بن خیاط
عصفرِي – عربی.
10
- موسوعة الحدیث – معلومات عن الراوِي – عربی.
11
- لغت نامه دهخدا - جلد اول - صفحه 710 – تالیف علامه علی اکبر دهخدا – فارسی.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر