۱۳۹۸ اسفند ۱۰, شنبه

محمد بن إسماعیل بخارِي جعفِي

   إمام محمد بن إسماعیل بن إبراهیم بن مغیره بن أحنف جعفی بخاری بوده، اما بعضی از مؤرخین نسب او را محمد بن إسماعیل بن إبراهیم بن مغیره بن بردزبه بخاری جعفی آورده، و می گویند: علت آن که او را جعفی گفته اند این است که جد بزرگش بردزبه که نام او را احنف نیز ضبط کرده اند، از فارسی زبانان اهل بخارا بود، که شهر معروفی در ماوراءالنهر می باشد و مرکز امارت سلسله سامانیان بوده است. و واژه بردزبه بمعنای زارع و دهقان است، او زردشتی بود، و بر همان آئین زردشتی مرد،. اما مغیره پسر بردزبه در زمان ولایت سعید بن جعفر جعفی بدست کسانی از قبیله جعفی مذجحِي که منسوب به قبایل یمن و از اولاد جعفی بن سعد هستند، که به مذحج از برادران اجداد حاتم طائی و نیز اجداد ابو موسی اشعری می رسند، مسلمان شد، و بواسطه امتنان از آنها نسبت خود را جعفی گفته است. بعضی هم اورامولای خاندان جعفی گفته اند. تعدادی از مؤرخین هم گفته اند: جد بزرگ امام بخاری مغیره توسط حاکم بخارا مسلمان شده است. موصوف  شیخ الإسلام، إمام، حافظ و مکنی به ابو عبدالله و مشهور به امام بخاری می باشد، و او را حافظ ابو عبدالله بخاری نیز می گویند، وی به امیرالمؤمنین در علم حدیث شهرت دارد، و از محدثین متقدمین بوده است. امام بخاری در شب جمعه و بقولی پس از نماز جمعه روز سیزدهم ماه شوال سال 194 هجری قمری مطابق بیستم ژوئیه سال 810 میلادی در شهر بخارا  واقع در ازبکستان امروزی متولد گردید، پدرش إسماعیل بن إبراهیم  به شغل تجارت اشتغال داشت، و از اهل علم و تقوی و یکی از دانشمندان علم حدیث در آن زمان بود،  چنان که امام محمد ابن حبان در کتاب تقریب الثقات آورده است، إسماعیل پدر امام بخاری از حماد بن زید و امام مالک بن انس علم حدیث را فرا گرفته،  و از آن ها حدیث نیز روایت نموده، و از او عراقی ها روایت نموده اند، وی با عبدالله بن مبارک  نیزهمراه بوده است، و خود امام بخاری هم در تاریخ کبیر آورده است: پدرم إسماعیل بن إبراهیم حماد را دیده با عبدالله بن مبارک صحبت داشته و از مالک حدیث شنیده است. إسماعیل پدر امام بخاری در تقوا و پرهیزگاری نیز مشهور بوده، چنانکه أحمد بن حفص می گوید: در لحظات وفات إسماعیل نزد وی رفتم، او فرمود: در میان اموالم درهمی حرام یا درهمی که در آن شبهه أی وجود داشته باشد سراغ ندارم. امام بخاری کودکی بیش نبود  که پدرش وفات یافت، و او در حالت یتیمی در دامان مادرش که زنی متقی و با عاطفۀ بود پرورش یافت. آورده اند که: محمد بن إسماعیل بخاری در کودکی به علت نوعی مریضی نابینا شد، و اطباء از معالجه او ناتوان گردیدند، شبی مادرش حضرت إبراهیم(ع) را در خواب دید، که به او می گوید: خداوند(ج) چشمان پسرت را به واسطه دعاهای تو روشن گردانیده است. مادرش می گوید: وقتی که بیدار شدم، دیدم که خداوند(ج) فرزندم را شفاء داده، و بینائی چشمانش را به او باز گردانیده است. امام بخاری در زادگاهش به فراگیری تحصیل پرداخت، و از همان اوان کودکی علاقه وافری به آموختن و حفظ احادیث رسول الله(ص) داشت، و ذکاوت، تیز هوشی، همت بلند و مال فراوانی که از پدرش به ارث برده بود، او را در این کار یاری کرد، و او تحصیلات اولیه خود را در بخارا به انجام رسانید، و از همان آغاز تحصیل به حفظ حدیث علاقۀ وافری داشت. می گوید: در آغاز تحصیل بودم، که حفظ حدیث به من الهام شد. او در شهر خویش بخارا از محمد بن سلام بیکندِي، عبدالله بن محمد مسندی جعفی، محمد بن یوسف، محمد بن عروه و امثال ایشان حدیث می شنید، و فرا می گرفت، خودش می گوید: من شانزده ساله بودم، که کتاب های ابن مبارک و وکیع را حفظ کردم، و با سخنان فقهای اهل رأی آشنا شدم. امام بخاری بار اول در سال 210 هجری قمری  در سن شانزده سالگی با مادر و برادر کوچکش أحمد راهی حج بیت الله شد، مادر و برادرش پس از ادای مراسم حج به وطن بر گشتند، اما امام بخاری برای ادامه تحصیل و کسب علم در مکه باقی ماند، و از ائمه حدیث مثل ابو الولید، أحمد بن محمد ارزقی، إسماعیل بن سالم، علامه حمیدی و دیگران حدیث و دیگر علوم اسلامی را فرا گرفت، وی بعد از این که دو سال در مکه ماند، در سن هژده سالگی یعنی در سال 212 هجری قمری برای کسب فیض از محضر علمای مدینه بدانجا رفت. امام بخاری از این رهگذز هیچ گونه خستگی به خود را ه نمی داد، و برای کسب علم و دانش به شهر های مختلف مانند بصره، کوفه، بغداد، شام، مصر، مرو، بلخ، واسط، نیشابور و ری که مراکز علمی آن زمان به شمار می آمدند، سفر نمود، و توشۀ او در این سفرها محفوظات وافر وی از سنت و حدیث بود، در هر شهری که وارد می شد، از حافظان آن شهر استماع حدیث می کرد، در بلخ از مکی بن إبراهیم، قتیبه بن سعید بغلانی و یحیی بن بشر، در بصره از ابی عاصم عمرو بن عاصم بن قیس، محمد بن عبدالله بن مثنی انصاری و حسان بن حسان بصری، در کوفه از عبیدالله بن موسی عبسی و ابونعیم، در حرمین الشریفین از شیخ و قاری مشهورعبدالله بن یزید مقری معروف به مولی العمریینی، ابو عبدالله بن زبیر، ابوالولید، أحمد بن محمد ارزقی، إسماعیل بن سالم صائغ(زرگر) عبدالعزیز بن عبدالله اویسی، إبراهیم بن منذر، مطرف بن عبدالله، ابو ثابت محمد بن عدالله، إبراهیم بن حمزه و ابو عبدالرحمن مقری، در بغداد از عفان بن مسلم بصری مولای انصار، محمد بن عیسی، سریج بن نعمان، علی بن مدینی و أحمد بن حنبل، در حمص از ابی الیمان بن نافع بهرانی، در دمشق از إبی مسهر عبدالأعلی بن مسهر غسانی، در عسقلان از آدم بن إیاس، در فلسطین از محمد بن یوسف فریابی مولای ابن ضبه حدیث شنید. سهل بن سری می گوید: امام بخاری گفته است: دو بار به شام، مصر و جزیره رفتم، و چهار بار به بصره سفر کردم، و شش سال در حجاز اقامت گزیدم، و شمار آن نتوانم کرد، که همراه محدثین چند بار به کوفه و بغداد آمد و شد کردم. امام بخاری از هزار و اندی و به روایتی از هزار و هشتاد شیخ حدیث روایت کرده است، که هر کدام ایشان صاحب حدیث بوده اند، که مشهور ترین آنها که در کتاب صحیح بخاری از آنها روایت شده، قرار ذیل اند: ابراهیم بن حمزه زُبیرِي، ابراهیم بن منذر حِزامِي، ابراهیم بن موسی رازِي، احمد بن حنبل، احمد بن صالح مصرِي، احمد بن ابی طیب مَروزِي، احمد بن محمد ارزقِي، آرم بن ابی إیاس عسقلانِي، ابی نضر إسحاق بن ابراهیم فرادسِي، إُسحاق بن راهویه، إُسماعیل بن أبان وَرَّاق، إسماعیل بن أبِي أویس، أیوب بن سلیمان بن بلال، بدل بن مُحَبَّر، ثابت بن محمد شیبانِي زاهد، جعفر بن عبدالله سُلَمِي بلخی، حجاج بن مِنهال أنماطِي، حسن بن بشر بجلِي، حسن بن ربیع بُورانِي، ابی عمر حفص بن عمر حَوضِي، ابی الیمان حکم بن نافع، خالد بن مخلد، خلاد بن یحیی، داود بن شبیب باهلِي، ربیع بن یحیی أَشنانِي، زکریا بن یحیی بلخِي، سُرَیج بن نعمان جوهرِي، سعید بن حکم بن ابی مریم، سعید بن سلیمان واسطِي، سعید بن کثیر بن عُفَیر، سلیمان بن حرب، سلیمان بن عبدالرحمن دمشقِي، شهاب بن عباد عبدِي، صدقه بن فضل مَروزِي، صلت بن محمد خَارکِي، ابی عاصم ضحاک بن مَخلَد، طلق بن غَنَّام نخعِي، ابی بکر عبدالله بن اسود، عبدالله بن زبیر حمیدِي، ابی معمر عبدالله بن عمرو مِنقَرِي، عبدالله بن محمد جعفِي مسندِي، ابی عبدالرحمن عبدالله بن یزید مقرِيء، عبدالله بن یوسف تَنیسِي، عبدالرحمن بن ابراهیم دُحَیم، عبدالعزیز بن عبدالله أویسِي، ابی مغیره عبدالقدوس بن حجاج خَولانِي، عبدان بن عثمان مروزِي، عبیدالله بن موسی، عفان بن مسلم، علی بن مدینِي، ابی نعیم فضل بن دُکَین، قَبِيصَه بن عُقبَه، قُتَیبَه بن سعید بغلانِي، قیس بن حفص دارمِي، ابی غسان مالک بن اسماعیل نَهدِي، محمد بن بشار بُندار، محمد بن سعید ابن الاصفهانِي، محمد بن سِنان عَوَقِي، محمد بن صباح دولابِي، محمد بن عبدالله بن نُمَیر، محمد بن عبدالله انصارِي، ابی ثابت محمد بن عبیدالله مدینِي، محمد بن فضل سَدُوسِي معروف به عارم، محمد بن کثیر عبدِي، ابی موسی محمد بن مثنی، محمد بن یوسف فِریابِي، مُطَرِّف بن عبدالله مدنِي، مکی بن ابراهیم بلخِي، ابی سلمه موسی بن اسماعیل تَبُوذکِي، ابی حذیفه موسی بن مسعود نهدِي، نُعَیم بن حَمَّاد مروزِي، ابی الولید هشام بن عبدالملک طیالسِي، هشام بن عمار دمشقِي، ولید بن صالح نَخاس، یحیی بن صالح وُحاظِي، یحیی بن عبدالله بن بکیر، یحیی بن معین و مردمانی دیگر. و اشخاص ذیل بخشی از راویان در دیگر کتب امام بخاری غیر از صحیح او می باشند، ابراهیم بن بشار رمادِي، ابراهیم بن محمد بن یحیی بن عَبَّاد بن هانِي شَجَرِي، ابی حفص احمد بن حفص بخارِي، احمد بن خالد وَهبِي، اسماعیل بن سالم صائغ، بشر بن شعیب بن ابی حمزه، حسن بن شجاع بلخی، حسن بن واقع رَملِي، حسین بن ضحاک نیشابورِي، ظُلَیم بن خُطَیط جَهضَمِي دَبُوسِي که از نزدیکان امام بخاری بود، ابی صالح عبدالله بن صالح مصرِي، عبدالله بن عبدالرحمن دارمِي، ابی مُسهِر عبدالأعلی بن مسهر غَسانِي، عثمان بن هارون قرشِي أنماطِي، علی بن عبدالحمید مَعنِي، محمد بن مسلمه مخزومِي، محمد بن وهب بن عَطِیه دمشقِي، مَعقِل بن مالک باهلِي و هشام بن اسماعیل عطار دمشقِي. امام ابن حجر عسقلانی مشایخ امام بخاری را در پنج طبقه دسته بندی کرده است. 1 – کسانی که از تابعین روایت حدیث کرده اند، یعنی اتباع تابعین اند، مانند محمد بن عبدالله انصاری، ابو عاصم نبیل، مکی بن إبراهیم بن مغیره، عبیدالله بن موسی، ابو نعیم أحمد بن حماد، خلاد بن یحیی، علی بن عیاش، عصام بن خالد، عفان و أحمد بن خالد وهبی. 2 - کسانی که در همین عصر می زیسته اند، لیکن از ثقات تابعین حدیث نداشتند، مانند آدم بن أبی إیاس، سعید بن أبی مریم، أبی مسهر عبدالأعلی بن مسهر، أیوب بن سلیمان و امثال ایشان. 3 - طبقه متوسط از مشایخ وی یعنی کسانی که تابعین را ملاقات نکرده اند، بلکه از بزرگان تبع تابعین حدیث اخذ کرده اند، مانند سلیمان بن حرب، قتیبه بن سعید بغلانی، نعیم بن حماد، علی بن مدینی، یحیی بن معین، أحمد بن حنبل، إسحاق بن راهویه، أبی بکر و عثمان پسران أبی شیبه و امثال ایشان. 4 - رفقای امام بخاری که طالب حدیث بوده اند، و اندکی قبل از امام بخاری استماع حدیث کرده اند، مانند ابوحاتم رازی، محمد بن عبدالرحیم صاعقه، عمید بن حمید، أحمد بن نضر و جمعی دیگر.5 - این طبقه از شاگردان امام بخاری اند، مانند عبدالله بن حماد آملی، عبدالله بن ابی العاص خوارزمی و حسین بن محمد قبانی. امام بخاری در این باره گفته است: شخص محدث کامل نمی شود، تا آن که از ما فوق خود، مانند خود و فرو تر از خود حدیث ننویسد. و نکته أی دیگری که در این مورد قابل ذکر است، این که از جمله اساتید امام بخاری جمعی از شخصیت های بزرگ به چشم می خورند، که آنها از شاگردان و پیروان امام ابو حنیفه(رح) بودند، که این خود دلالت بر جایگاه امام ابو حنیفه در علم حدیث دارد، که مشهور ترین آنها عبارت اند از: 1 – امام أحمد ابو حفص کبیر. 2 – عبدالله بن مبارک. 3 – یحیی قطان. 4 – معلی بن منصور. 5 – ابو عاصم نبیل. 6 – محمد بن عبدالله بن مثنی انصاری. 7 – مکی بن إبراهیم. 8 – إسحاق بن راهویه. 9 – نعیم بن حماد. 10 – حسین بن إبراهیم اشکاب. 11 – فضیل بن عیاض. 12 – یحیی بن معین. 13 – وکیع بن جراح. 14 – حفص بن غیاث. 15 – ابوبکر بن عیاش. 16 – خالد بن سلیمان انصاری. از امام بخاری  ابوعیسی محمد بن عیسی ترمذی، مسلم بن حجاج نیشابوری، ابی عبدالرحمن احمد بن شعیب نسائی، ابو زرعه عبیدالله بن عبدالکریم رازِي، ابو حاتم محمد بن ادریس رازِي، إبراهیم بن إسحاق حربِي، ابوبکر عبدالله بن محمد بن ابی الدنیا، حافظ صالح بن محمد أسدی، أبو بشر محمد بن احمد بن حماد دولابِي، محمد بن عبدالله حضرمی، قاسم بن زکریا، ابوبکر احمد بن عمرو بن أبی عاصم، ابوبکر محمد بن اسحاق بن خزیمه، عمیر بن محمد بن بجیر، حسین بن محمد بن زیاد قَبَّانِي، ابو عمرو احمد بن نصر بن ابراهیم بن خَفَّاف نیشابوری، حسین بن محمد بن حاتم بن عبید عجلی، عبدالله بن محمد بن ناجیه بغدادِي، حافظ فضل بن عباس رازی معروف به فضلک، حافظ ابو قریش محمد بن جمعه بن خلف قهستانی، ابوبکر عبدالله بن أبی داؤد، ابو محمد بن صاعد، حسین بن إسماعیل محاملي، محمد بن یوسف فِرَبرِي راوی صحیح بخاری، عبدالله بن محمد بن أشقر، عبدالله بن أحمد بن عبدالسلام، محمود بن إسحاق خزاعی، ابو احمد محمد بن سلیمان بن فارس راوی تاریخ کبیر، محمد بن نصر مروزِي فقیه، صالح بن محمد جزره، ابو عبدالله فربری، ابو حامد ابن الشرقی، ابوطلحه منصور بن محمد بن علی بُزُورِي نسفِي، ابو عبدالله محاملی، ابراهیم بن مَعقَل نسفِي، إبراهیم بن موسی جَوزِي، ابوحامد احمد بن حَمدون بن احمد بن رستم أعمشِي نیشابورِي، احمد بن سهل بن مالک، ابوالعباس احمد بن محمد بن ازهر ازهرِي نیشابورِي، احمد بن محمد بن جلیل بزاز بُخارِي، ابوبکر احمد بن محمد بن صَدَقه بغدادِي، ابوحامد احمد بن محمد بن عمار نیشابورِي، أَحَید بن ابی جعفر والِي بُخارِي، آدم بن موسی خوارِي، إسحاق بن احمد بن خلف بخارِي، إسحاق بن احمد بن زیرک فارسِي، إسحاق بن داود صواف تستَرِي، ابوسعید بکر بن مُنِير بن خُلَید بن عَسکر بُخارِي، حافظ جعفر بن محمد بن موسی نیشابورِي، جعفر بن محمد قطان قاضی کَرمِينِيه، حاتم بن خُجَیم أفرابِي، حاشد بن  اسماعیل بخارِي،  حاشد بن عبدالله بن عبدالواحد، حسن بن حسین قَزَّار بخارِي، ابو یحیی زکریا بن یحیی بزاز، زَنجویه بن محمد لَبَّاد نیشابورِي، سلیم بن مجاهد بن یَعِيش کرمانِي، ابوهارون سهل بن شاذویه بخارِي، زاهد ابو نضر شریح بن ابی عبدالله، شَرغه بن اسماعیل نسفِي، عبدالله بن احمد بن عبدالسلام خفاف نیشابورِي، عبدالله بن عبدالرحمن بن أشقر قاضِي بصرِي، عبدالرحمن بن رسائن بخارِي، عبدالقدوس بن عبدالجبار سمرقندِي، عبیدالله بن واصل بخارِي، علی بن عباس بَجَلِي مقانِعِي، عمر بن حفص أشقَر، عمر بن محمد بن بُجَیر بُجَیرِي، غُفیر بن جریر حداد نسفِي، حافظ ابومعشر فضل بن احمد بن یعقوب بن أشرس ضَبِي نسفِي کور، فضل بن محمد بن عقیل بن خویلد خزاعِي معروف به فضلان، فضل بن موسی بن هذیل نسفِي، قاسم بن اسماعیل مَحاملِي، قاسم بن زکریا مُطَرِّز، ابوالحسین محمد بن ابراهیم بن شعیب غازِي، ابو جعفر محمد بن ابی حاتم بخارِي نحوِي وراق، ابوبکر محمد بن حریث، محمد بن حمدویه، محمد بن سهل مقریء فسوِي، محمد بن عبدالله بن جنید، محمد بن عبدالله بن سلیمان حضرمِي، محمد بن قتیبه بخارِي از نزدیکان امام بخاری، محمد بن محمد بن سلیمان باغندِي، محمد بن موسی بن هُذَیل نسفِي، محمد بن موسی نَهرَتِيرِي، محمد بن هارون حضرمِي بغدادِي، محمد بن واصل بِيکندِي، محمد بن یوسف بن عاصم، محمود بن عنبر بن یَغنم بن حبیب نسفِي، ابوجعفر مُسَبَّح بن سعید بخارِي، ابوحسان مَهِيب بن سلیم بن مجاهد بن یعیش کرمانِي، ابوعمر نافع بن شعیب قسام، یحیی بن محمد بن ساعد بغدادِي، یعقوب بن یوسف شیبانِي أخرم پدر حافظ ابی عبدالله محمد بن یعقوب، یوسف بن ریحان، یوسف بن موسی مَرُورَوذِي و خلقی کثیری دیگر حدیث روایت نموده اند. امام بخاری شاگردان زیادی را در علم حدیث تربیت نمود، که از جمله ایشان اشخاص ذیل می باشند: ابو نصر ابن مأکولا، إبراهیم بن معقل نسفی، حماد بن شاکر نسوی، محمد بن یوسف، عبدالله بن محمد مسندی، عبدالله بن منیر، ابو زرعه عبیدالله بن عبدالکریم رازی، مسلم بن حجاج نیشابوری، ابن خزیمه، مروزی، نسائی، بزار، ترمذی، ابن ابی الدنیا، بغوی هروی و نیشابوری. امام بخاری بعد از آنکه  به خراسان، جبال، عراق، مصر، حجاز و شامات سفر کرد، ششصد هزار حدیث را گرد آورد، و از میان آنها سی هزار حدیث را بر گزید، و بالآخره کتاب صحیح اش را از میان آنها انتخاب کرد، کتاب جامع صحیح او معروف به صحیح بخاری یکی از کتب شش گانه معروف به صحاح سته اهل سنت و جماعت می باشد، و از ارزشمند ترین کتاب ها است، که مشتمل است بر 7275 حدیث، که او آن را در ظرف شانزده سال از بین آن همه احایث گردآوری شده گلچین و تالیف نموده است. امام بخاری صحیح اش را به امام أحمد بن حنبل، یحیی بن معین و إسحاق بن راهویه تقدیم کرد، و آنها که همگی از ائمه علم حدیث بودند، آن را مورد تحقیق قرار دادند، و فقط بر چهار حدیث از میان 7275 حدیث انگشت گذاشتند، سپس مشخص گردید که این احادیث نیز صحیح هستند، و حدود نود هزار نفر از معاصران امام بخاری نیز کتاب صحیح او را مطالعه نمودند. امام بخاری می گوید: کتاب صحیح را در ظرف شانزده سال تالیف نمودم، تا آن را بین خود و خدایم حجتی قرار دهم. امام در این شانزده سال بسی رنج ها و خستگی ها را متحمل شد، بصورت مداوم سفر می کرد، دشت ها، کوها و بیابان ها را می پیمود، از یک سرزمین به سر زمینی دیگر می رفت، گرسنگی، تشنگی و بی خوابی را تحمل می نمود، افراد مختلفی را جستجو می کرد، تا حدیثی را بطور صحیح نقل و بر داشت کند، امام بخاری از شخص مجهول، کذاب، مدلس، تارک نماز و کسی که بر او اعتمادی نیست، و کسی که در امور دین افراط و تفریط می کرد، حدیث روایت نمی نمود.
   امام بخاری علاوه بر صحیح بخاری کتاب های دیگری نیز تالیف نمود، که اسامی شان قرار ذیل  است: 1 – أدب المفرد به روایت أحمد  بن محمد بن جلیل بزار. 2 – رفع الیدین در نماز به روایت محمود بن إسحاق خزاعی. 3 – برالوالدین به روایت محمد بن دلویه وراق. 4 – تاریخ الصغیر به روایت عبدالله بن محمد بن عبدالرحمن أشقر. 5 – تاریخ الأوسط به روایت عبدالله بن أحمد بن عبدالسلام خفاف. 6 – تاریخ الکبیر به روایت ابو أحمد محمد بن سلیمان بن فارس. 7 – کتاب خلق أفعال العباد به روایت یوسف بن ریحان بن عبدالصمد و فربری، و این کتاب را بخاری بعد از مشاجره أی که در نیشابور واقع شد، و إمام محمد بن یحیی ذهلی از وی روی گردانید، در آن مورد تألیف نمود. 8  – کتاب الضعفاء الکبیر به روایت ابو بشر محمد بن أحمد بن حماد دولابی. 9 – کتاب الجامع الصغیر. 10 – کتاب الجامع الکبیر به روایت ابن طاهر. 11 – کتاب مسند الکبیر به روایت فربری. 12 – کتاب تفسیر الکبیر به روایت فربری. 13 – کتاب الأشربه به روایت دارقطنی. 14– کتاب الهبه به روایت وراقه. 15 – کتاب اسامی الصحابه به روایت ابوالقاسم بن منده. 16 – کتاب الوحدان: کسانی که بیش از یک حدیث روایت نکرده اند. 17 – کتاب المبسوط به روایت خلیلی. 18 – کتاب العلل به روایت ابوالقاسم ابن منده. 19 – کتاب الأسماء والکنی به روایت حاکم ابو أحمد. 20 – کتاب الفوائد به روایت ترمذی. 21 – کتاب قرائت خلف الإمام به روایت محمود بن إسحاق خزاعی. 22 – کتاب سنن الفقهاء. 23 – کتاب الضعفاء الصغیر. 24 – کتاب قضایا الصحابه و التابعین. 25 – کتاب الثلاثیات فی الحدیث. 26 --  کتاب العوالی فی الحدیث. 27 – کتاب الرقاق. 28 – کتاب السنن فی الفقه. 29 – کتاب التاریخ و الأنساب. 30 – کتاب الهیئة. 31– تفسیری بر قرآن کریم  و تعدادی کتاب دیگر.
   برخی از علماء و دانشمندان درباره جایگاه علمی امام بخاری اظهاراتی داشته اند، که قسمتی از آن ها چنین است: حاشد بن إسماعیل بخاری گفته است: ابو مصعب أحمد بن ابی بکر زهری به من گفت: محمد بن إسماعیل در نزد ما فقیه تر و بصیرتش از أحمد بن حنبل بیشتر است. مردی از هم نشینانش به او گفت: از اندازه تجاوز کردی. ابو مصعب به او گفت: اگر مالک را می دیدی، و به سوی او می نگریستی، می گفتی: هر دوی آن ها یکی اند، هم در حدیث و هم در فقه. محمد بن قیبه أی بخاری گفته است: من نزد ابی عاصم نبیل بودم، و نزد وی پسر جوانی را دیدم، و به او گفتم: از کجا می باشی؟ گفت: از بخارا. گفتم؟ پسر کیستی؟ گفت: پسر إسماعیل. به او گفتم: تو از اقوام من هستی. مردی که در حضور ابو عاصم نشسته بود، گفت: این همان جوانی است که با قوچ ها شاخ به شاخ می شود، و آنها را به دور می راند، یعنی در برابر بزرگان ایستاده گی و پایداری می کند. قتیبه بن سعید بغلانی می گوید: من با فقیهان، عابدان و زاهدان نشستم، و از آن زمان که عاقلانه اندیشیده ام، کسی را مانند محمد بن إسماعیل ندیدم، و او در زمان خود بسان عمر(رض) در میان صحابه بود. محمد بن یوسف همدانی گفته است: ما نزد قتیبه بن سعید بغلانی رفته بودیم، مرد پر موئی در آمد، که او را ابو یعقوب می گفتند، و در باره محمد بن إسماعیل سوال کرد. قتیبه گفت: ای مردم! من در حدیث نگریستم، و در رأی نظر کردم، و با فقیهان، زاهدان و عابدان نشستم، و لیکن از روزی که خود را شناختم، کسی را چون محمد بن إسماعیل ندیدم. ابو عمرو کرمانی گفته است: در بصره حکایت قتیبه بن سعید بغلانی را به مهیار کردم، که گفته بود: از غرب و شرق زمین کسانی نزد من آمده اند، ولی کسی چون محمد بن إسماعیل نزد من نیامده است. مهیار گفت: قتیبه راست گفته است. إبراهیم بن محمد بن سلام گفته است: مهتران و بزرگان اصحاب حدیث چون سعید بن ابی مریم، حجاج بن منهال، إسماعیل بن أبی أویس، حمیدی، نعیم بن حماد، محمد بن یحیی بن ابی عمرو عدنی، حسین بن علی حلوانی ملقب به خلال، محمد بن میمون خیاط، إبراهیم بن منذر، ابو کریب محمد بن علاء، ابو سعید عبدالله بن سعید أشج، إبراهیم بن موسی فراء، و امثال ایشان در امر معرفت و نظر محمد بن إسماعیل را بر خویشتن ترجیح می دادند. خطیب به نقل از عبدالله بن أحمد بن حنبل گفته است: خراسان کسی را چون محمد بن إسماعیل نزاده است. یعقوب بن إبراهیم دورقی و نعیم بن حماد خزاعی گفته اند: محمد بن إسماعیل فقیه این امت است. بندار گفته است: او فقیه ترین خلق خدای در زمان ماست. فربری گفته است: از محمد بن ابی حاتم شنیدم، که حاشد بن إسماعیل گفته است: من در بصره بودم، که از ورود محمد بن إسماعیل در آن شهر اطلاع یافتم. وی زمانی که وارد بصره شد، محمد بن بشار گفت: امروز سالار فقیهان آمده است. محمد بن إبراهیم فوشنجی گفته است: در سال 228 هجری از بندار شنیدم، که می گفت: کسی چون محمد بن إسماعیل بر ما نیامده است، و من در همین سال ها به وی افتخار می کنم. بخاری گفته است: کتاب تاریخ را که تصنیف کرده بودم، إسحاق بن راهویه دست مرا گرفت، و نزد امیر عبدالله پسر طاهر فوشنجی برد، و سپس به او گفت: ای امیر! آیا به تو سحر نشان ندهم؟ محمد بن ابی حاتم وراق گفته است: از یحیی بن جعفر بیکندی شنیده است، که می گفت: اگر مرا یارای آن می بود، که از عمر خود بر عمر محمد بن إسماعیل می افزودم، این کار را می کردم، زیرا مرگ من مرگ یک کس است، و در مرگ محمد بن إسماعیل رفتن علم است. أحمد بن إسحاق سهرماری گفته است: کسی که می خواهد به سوی فقیهی برحق و صادق بنگرد، باید به سوی محمد بن إسماعیل نظر کند. حسین بن محمد بن حاتم  عبیدالعجل گفته است: من کسی را بسان محمد بن إسماعیل و مسلم حافظ ندیده ام، ولی مسلم به مقام او نرسیده است. ابو طیب حاتم بن منصور گفته است: محمد بن إسماعیل در بصیرت و نفوذ در علم، نشانه أی از نشانه های خداوند است. ابو سهل محمد بن نضر فقیه گفته است: به بصره، شام، حجاز و کوفه رفتم، و علمای آن بلاد را دیدم، هر یک از ایشان که از محمد بن إسماعیل یاد می کردند، او را از خود بر تر می دانستند. همچنان ابو سهل می گوید: از سی و چند عالم از علمای مصر شنیدم، که می گفتند: آرزوی ما در دنیا آن است، که به سوی محمد بن إسماعیل بنگریم. صالح بن محمد جزره می گوید: خراسانی را فهمیده تر از محمد بن إسماعیل ندیدم. او همچنان گفته است: وی در حدیث نسبت به همه حافظ تر بود، و من در بغداد بودم، که بر من املاء می کرد، بیست هزار نفر در آن مجلس حاضر بودند. امام الائمه ابوبکر محمد بن إسحاق بن خزیمه گفته است: در زیر آسمان کبود از محمد بن إسماعیل داناتری به حدیث نیست. ابو عیسی ترمذی گفته است: در موضوع، علل و اسانید حدیث کسی را از محمد بن إسماعیل بخاری دانسته تر ندیده ام. مسلم به بخاری گفته است: شهادت می دهم که در جهان ترا همتائی نیست. أحمد بن سیار در تاریخ مرو گفته است: محمد بن إسماعیل بخاری طالب علم بود، با مردم می نشست، و بخاطر حدیث سفر می کرد، و در آن مهارت داشت، و صاحب بصیرت بود، و حدیث را خوب می شناخت، و خوب حفظ می کرد، و فقاهت داشت. عبدالله بن حماد الایلی می گوید: دوست دارم این که موی در بدن محمد بن إسماعیل می بودم. موسی بن هارون مسمی به جمال حافظ بغدادی می گوید: به نظر من اگر همه مسلمانان جمع شوند، که کسی را مثل محمد بن إسماعیل بیابند، قادر نخواهند شد. حافظ ابوالعباس أحمد بن محمد بن سعید بن عقده گفته است: اگر کسی سی هزار حدیث نوشته باشد، هنوز هم از تاریخ محمد بن إسماعیل بی نیاز نخواهد شد. حاکم ابو أحمد در کتاب الکنی گفته است: بخاری از پیشوایان شناخت و جمع حدیث بود، اگر می گفتم: هیچ تصنیفی را ندیدم، که در حسن و بلاغت بسان تصنیف بخاری باشد، سخنی درست گفته ام. سلیمان بن مجاهد گفته است: محمد بن إسماعیل بخاری بمن گفت: حدیثی از صحابه و تابعین را نیاوره ام، مگر آنکه زاد گاه و محل بود و باش و جای وفات او را شناخته ام، و حدیثی از صحابه و تابعین را روایت نکرده ام، مگر آن که اصل آن را در کتاب خدا و سنت رسول الله (ص) در یافته ام. حاشد بن إسماعیل بخاری می گوید: در بصره بودم و محمد بن إسماعیل آمد، محمد بن بشار گفت: امروز سیدالفقهاء تشریف آورد. فوشنجی می گوید: از بندار شنیدم که می گفت: بر کسی مثل محمد بن إسماعیل بخاری بر نخوردم. ابو مصعب می گوید: محمد بن إسماعیل بخاری در نزد ما فقیه تر و بینا تر از أحمد بن حنبل است. ابو بکر بن ابی شیبه و محمد بن عبدالله بن نمیر گفته اند: مثل محمد بن إسماعیل را ندیدیم. محمود بن نضر(نظر) بن سهیل شافعی می گوید: به بصره، شام، حجاز و کوفه سفر نمودم، و علمای آن ها را دیدم، اما محمد بن إسماعیل بخاری از همه أی ایشان فضیلت داشت. ابن صاعد وقتی صحبت از محمد بن إسماعیل بخاری می شد، او را قوچ شاخ زننده می گفت، یعنی کسی که در میدان مبازره با قدرت وارد می شود. عبدالله بن أحمد بن حنبل می گفت: از پدرم شنیدم که گفته است: چهار حافظ بر جسته حدیث از خراسان بر آمده است، که یکی از ایشان محمد بن إسماعیل بخاری است. و نیز گفته است: و از خراسان مثل محمد بن إسماعیل بخاری کسی بر نخواسته است. صالح بن محمد أسدی می گوید: از محمد بن إسماعیل بخاری کسی دانا تر در حدیث نبوده است. عامر بن منتجع می گوید: از ابوبکر مدینی شنیدم، که می گفت: روزی در نیشابور در نزد إسحاق بن راهویه بودیم، و محمد بن إسماعیل نیز حاضر بود، إسحاق به حدیثی بخورد، که در آن عطاء کیخارانِي از صحابه أی روایت کرده بود، إسحاق گفت: ای ابو عبدالله! کیخاران چیست؟ گفت: قریه أی است، در یمن که معاویه(رض) این مرد صحابی را به آن جا فرستاد، و عطاء از او دو حدیث شنیده است، إسحاق گفت: ای ابو عبدالله! چنان است که آن قوم را دیده أی! یعقوب بن إبراهیم دورقی گفته است: محمد بن إسماعیل بخاری فقیه این امت است. ابو العباس حمید بن عبدالرحمن دغولی(دعولی) می گوید: اهالی بغداد برای محمد بن إسماعیل بخاری نوشتند:
               اَلمُسلِمُونَ بِخَیرٍ مَا بقیت(حَیِیتَ) لَهُم              وَلَیسَ بَعدَکَ خَیرٌ حِینَ تُفتَقَد
ترجمه: مسلمانان در نیکی و خیر بسر می برند، تا تو در میان آنها باشی، و پس از تو خیری نیست، آنگاه که تو نباشی.
 ابو إسحاق بن أحمد بن زیرک می گوید: از ابو حاتم محمد بن إدریس رازی شنیدم، که می گفت: محمد بن إسماعیل بخاری از دانا ترین مردمی است، که به عراق آمدند. و نیز می گوید: در سال 247 هجری قمری می گفت: کسی از خراسان به نزد شما می آید، که از او حافظ تر در حدیث بیرون نشده است، و محمد بن إسماعیل بخاری بعد از یک ماه آمد. صالح بن سیار می گوید: از نعیم بن حماد شنیدم، که می گفت: محمد بن إسماعیل بخاری فقیه این امت است. عبدان بن عثمان گفته است: من به چشم خود جوانی را بینا تر از محمد بن إسماعیل بخاری ندیدم. إبراهیم بن معقل ثقفی می گوید: از محمد بن إسماعیل شنیدم، که می گفت: در نزد إسحاق بن راهویه بودم، گفت: به بعضی از دوستان خود پیشنهاد می کنم، اگر کتاب مختصری را از احادیث رسول الله(ص) را تهیه نمایند، این مطلب در قلبم جا باز کرد، و شروع کردم به جمع کردن این کتاب یعنی جامع. إبراهیم می گوید: شنیدم از او که می گفت: داخل نکردم در کتاب جامع مگر آنچه که صحیح بوده، و از دراز شدن اجتناب نمودم. کشمیهنِي می گوید: از فربری شنیدم، که به نقل از محمد بن إسماعیل بخاری می گفت: هیچ حدیثی را در کتاب خود ننهادم، مگر این که قبل از آن غسل کردم، و دو رکعت نماز خواندم. ابو طیب می گوید: از ابن خزیمه شنیدم، که می گفت: در روی زمین دانا تر و حافظ تر از بخاری را در حدیث رسول الله(ص) ندیدم. ابوعبدالله محمد بن احمد معروف به غُنجار در تاریخ بخارا می نویسد: ابو عیسی ترمذی گفته است: خداوند(ج) مزین ساخته است، این امت را به امام محمد بن إسماعیل بخاری. و نیز می گوید: در علل و رجال کسی را دانا تر از محمد بن إسماعیل بخاری نیافتم. إسحاق بن راهویه می گوید: ای جماعت اصحاب حدیث! از این جوان حدیث بنویسد، زیرا اگر او در زمان حسن بن ابی الحسن(حسن بصری) می بود، مردم را برای فرا گرفتن حدیث و فقه بسوی او روان می کرد. حاشد بن عبدالله بن عبدالواحد می گوید: از مسندی شنیدم، که می گفت: محمد بن إسماعیل امام است، و کسی که او را امام نمی داند، خودش معیوب است. هم چنین می گوید: محمد بن رافع و عمرو بن زراره به نزد محمد بن إسماعیل بخاری آمدند، و از او سولاتی در باره علل حدیث نمودند، بعد از آن که بر گشتند، گفتند: وقتی به نزد او حاضر گشتیم، دانستیم که او از ما دانا تر و بینا تر است. حسین بن محمد بن حاتم معروف به عبید عجلی می گوید: مثل محمد بن إسماعیل بخاری کسی را ندیدم. ابوبکر بن منیر می گوید: روزی محمد بن إسماعیل نماز می خواند، او را هفده مرتبه زنبور گزیده بود، اما او نماز را قطع نکرده بود، وقتی نماز را تمام کرد، گفت: نگاه کنید، چه چیزی در لباسم می باشد، و قتی نگاه کردند، اثر نیش زنبور و ورم در هفده جای بدنش دیده می شد. ابو الأعین می گوید: در دروازه محمد بن یوسف فریابی از محمد بن إسماعیل حدیث می نویشتم، در حالی که در روی او موی نبود.(یعنی این قدر جوان بود)  أحمد بن حمدون قصار می گوید: مسلم بن حجاج را دیدم، که در نزد بخاری آمد، و پیشانی او را بوسه زد، و گفت: بگذار تا پاهایت را بوسه زنم، ای استاذ الأساتیذ! و ای سیدالمحدثین! و ای طبیب حدیث در شناخت علل آن! و بعد از وی در باره حدیث کفاره مجلس پرسان نمود، و او برایش علت آن را بیان نمود، و وقتی از آن فارغ شد، مسلم برایش گفت: بر تو غضب نمی کنند، مگر حسودان، و گواهی می دهم، که در دنیا مثل تو وجود ندارد. ابن ندیم می گوید: ابو عبدالله محمد بن إسماعیل بن مغیره بخاری از علماء و محدثان مورد اعتماد بوده است. از عبدالله بن أحمد بن حنبل روایت است، که می گوید: از پدرم شنیدم، که می گفت: از خراسان کسی مثل محمد بن إسماعیل بیرون نشده است.  محمد بن أشعث بیکندی می گوید: از عبدالله بن أحمد بن حنبل شنیدم، که می گفت: پدرم گفته است: حفاظ خراسان به چهار نفر خلاصه می شود: 1 – ابو زرعه رازی. 2 – محمد بن إسماعیل بخاری. 3 – عبدالله بن عبدالرحمن دارمی سمرقندی. 4 – حسن بن شجاع بلخی. محمد بن أبی حاتم وراق می گوید: بخاری در یک شب حدود بیست مرتبه از خواب بر می خواست، چراغ روشن می کرد، و حدیث می نوشت، چشمان بخاری در کودکی نا بینا شده بود، شبی مادرش إبراهیم خلیل الله را به خواب دید، که می گوید: خداوند بینائی را به اثر دعا یا گریه زیاد تو به پسرت بر گردانیده است، و صبح وقتی از خواب بر خاست، او را بینا دید.علی بن مدینی می گوید: مانند بخاری را ندیدم. فلاس می گوید: هر حدیثی را که بخاری نشناسد، حدیث نیست.إسحاق بن راهویه می گوید: او از من بینا تر است. و از کسانی که او را در فقه و حدیث بر إمام أحمد بن حنبل مقدم شمرده اند، یکی هم إسحاق بن راهویه است. قتیبه بن سعید بغلانی می گوید: به شرق و غرب زمین سفر نمودم، و مردمان زیادی را دیدم، اما بر کسی مثل محمد بن إسماعیل بخاری بر نخوردم. مرجئی بن رجاء می گوید: بخاری نشانه أی از نشانه های خداوند است، که در زمین راه می رود. ابو محمد عبدالله بن عبدالرحمن دارمِي می گوید: محمد بن إسماعیل بخاری فقیه ترین، دانا ترین، کنجکاو ترین و پر تلاش ترین ما در طلب علم است. ابو حاتم رازی می گوید: محمد بن إسماعیل بخاری دانا ترین کسی است، که به عراق داخل شده است. ترمذی می گوید: در عراق و خراسان ندیدم دانشمندی را مثل بخاری در فهم علل، تاریخ و معرفت اسانید. و می گوید: در نزد عبدالله بن منیر بودم، او برای بخاری گفت: خداوند ترا زینت این امت قرار داده است.عبیدالله عجلی می گوید: محمد بن یحیی ذهلی را دیدم، که از بخاری در باره اسامی، کنیت و علل سوال می کرد، و او مثل تیر از آن ها رد می شد، مثلی که قل هو الله احد بخواند. ابن خزیمه می گوید: در روی زمین دانا تر به حدیث رسول الله(ص) و حافظ تر به آن از محمد بن إسماعیل بخاری ندیدم، و علماء به حفظ، درست کاری، دانش، فقه، پرهیزگاری، زهد و عبادت او معترف اند.
   امام بخاری دارای حافظه بس قوی و نیرومند بود، و چون یکبار در کتابی نظر می کرد، هر آنچه را از نظر گذرانیده بود، حفظ می کرد، و توانائی وی در حفظ حدیث، مایه شگفتی، تحسین و اعجاب همگان شده بود، و حتی غیر قابل تصور می نمود. یکی از وقایع که بسیار شهرت یافته، و عده أی از آن خبر داده اند، واقعه بغداد است که حافظ  ابو أحمد بن عدی از آن به تفصیل یاد کرده است: چنان که می گوید: شنیده ام از جمعی از مشایخ بغداد که می گفتند: آن گاه که محمد بن إسماعیل بخاری وارد بغداد شد، اصحاب حدیث بر وی گرد آمدند، و در صدد آن شدند، که نیروی حافظه وی را بیازمایند، آنها صد حدیث را انتخاب کردند، و متون و اسناد آنها را تغیر دادند، متن یک سند را در سند دیگر آوردند، و سند یک متن را سند متن دیگر ساختند، سپس احادیث منقلب شده را به ده نفر سپردند، و به هریک از ایشان وظیفه دادند، تا در مجلسی که به این مقصد دائر می گردید، ده حدیث را بر امام بخاری بخوانند، و در باره هریک از این احادیث از وی سوال کنند. در این گردهمائی علمی بزرگ که گروهی از مردم خراسان و بغداد جمع شده بودند، نفر اول ایستاد، و یکی از آن ده حدیث را بر امام بخاری خواند، و از وی سوال کرد، امام بخاری گفت: من این حدیث را نمی شناسم. وی سپس حدیث دوم را بر إمام بخاری خواند، و إمام بخاری گفت: من این حدیث را نمی شناسم. تا آنکه ده حدیث خویش را یکایک بر إمام بخاری خواند. و إمام بخاری در برابر هر یک می گفت: من این حدیث را نمی شناسم. علمائی که در آن مجلس حضور داشتند، به سوی یکدیگر نگریستند، و با خود می گفتند، که وی می شناسد، ولی کسان دیگری که موضوع را درک نکرده بودند، عجز، قصور و ضعف حافظه را به وی نسبت می دادند. سپس نفر دوم برخاست، و حدیث اول خود را خواند، و إمام بخاری گفت: من آن را نمی شناسم، تا آن که هر ده حدیث را خواند، و از وی همان جواب را شنید، که من آنرا نمی شناسم، بعد نفر سوم و چهارم تا نفر دهم احادیث خویش را به ترتیب بر إمام بخاری خواندند، و او در برابر هر یک می گفت: من آنرا نمی شناسم. آنگاه که همه از خواندن احادیث مقلوب فارغ شدند، إمام بخاری روی به نفر اول کرد، و گفت: تو حدیث اول را چنین خواندی، یعنی صورت غلط حدیث را، همچنان که خوانده بود، بر وی خواند، و سپس صورت درست حدیث مذکور را خواند، و به همین ترتیب صورت غلط و درست هر ده حدیث را بر وی خواند، یعنی متن هر یک از احادیث را به اسناد مربوطه أی آن آورد، و اسناد هریک را به متن مربوطه أی آن برد، و سپس متوجه نفر دوم شد، و با وی نیز به همین منوال عمل کرد، تا آن که همۀ احادیث هر ده نفر را که جمعاً صد حدیث می شد، هم صورت مقلوب آن را خواند و هم صورت درست آن را، این حالت همۀ حاضرین مجلس را به اعجاب و تحسین واداشت، و ایشان به قوت حافظه و کمال فضل وی اقرار و اذعان نمودند. و آنگاه که إمام بخاری وارد سمرقند شد، نیز در آنجا شبیه واقعه بغداد رخ داد، چنان که چهار صد تن از علمای حدیث گرد آمدند، و اسناد حدیث را بر هم زدند، اسناد شام را در اسناد عراق آوردند، و سلسله أی اسناد رجال را خلط کردند، و متن حدیث را به سندی غیر از سند آن آوردند، و سپس همه را بر إمام بخاری خواندند، إمام بخاری هر یک از احادیث را به سند آن در آورد، و اسناد آنرا درست و اصلاح کرد، و هیچ یک از اسناد یا متن ساقط نگردید.
   إمام بخاری در سال 215 هجری قمری به نیشابور آمد، و زمانی که در این شهر اقامت گزید، محمد بن یحیی ذهلی که بزرگ علمای آن شهر بود، گفت: نزد این مرد صالح بروید، و از او حدیث بشنوید، مردم از هر سو بر وی گرد آمدند، تا آنکه در مجلس درس محمد بن یحیی اختلال رخ داد. حاتم بن أحمد بن محمود گفته است: از مسلم بن حجاج شنیدم، که می گفت: آنگاه که محمد بن إسماعیل به نیشابور آمد، مردمان آنجا به مسافت دو یا سه منزل به استقبال وی بر آمدند، محمد بن یحیی ذهلی نیز در جلسه خود گفته بود، که هر کس می خواهد از محمد بن إسماعیل استقبال کند، این کار را بکند، و من از وی استقبال می کنم، و او از وی استقبال کرد، و همۀ علمای نیشابور نیز از وی استقبال کردند. ابو أحمد بن عدی می گوید: جمعی از مشایخ مرا گفته اند: آنگاه که محمد بن إسماعیل وارد نیشابور شد، و مردمان نزد وی جمع شدند، این امر حسادت برخی از مشایخ زمان را بر انگیخت، و برای اصحاب حدیث گفتند: که محمد بن إسماعیل گفته است: ( لفظی بالقرآن مخلوق. ) یعنی لفظ من در قرآن مخلوق است. آنگاه که بخاری وارد مجلس شد، کسی ایستاد، و گفت: ای ابو عبدالله! آیا تو گفته أی که لفظ من در قرآن مخلوق است، یا غیر مخلوق؟ بخاری از وی روی گردانید، و او سه بار سؤال خود را تکرار کرد، و اصرار ورزید. سپس بخاری گفت: قرآن کلام خداوند است و غیر مخلوق، و افعال بنده گان مخلوق است، و امتحان بدعت است. آن مرد سر و صدا را انداخت، و گفت: که بخاری گفته است: ( لفظی بالقرآن مخلوق. ) ترجمه: لفظ من در قرآن مخلوق است. حاکم گفته است: آنگاه که مسأله (لفظ) میان بخاری وذهلی رخ داد، مردم با بخاری قطع رابطه کردند، به استثنائی مسلم بن حجاج و أحمد بن سلمه، زیرا ذهلی گفته بود، هر کس این (لفظ) را بگوید روا نیست در مجلس ما بنشیند، مسلم ردای خود را بر دستار خود کشید، و بر خاست، و هر آنچه را از ذهلی استماع کرده بود، بر پشت شتر بست، و به وی فرستاد. حاکم ابو عبدالله گفته است: از محمد بن صالح هانی شنیدم، که أحمد بن نصر نیشابوری گفته است: من نزد بخاری رفتم، و به او گفتم: ای ابوعبدالله! این مرد ذهلی، در خراسان مقبول مردم است، به ویژه در این شهر، و در این مورد بحدی اصرار می ورزند، که احدی را یارای آن نیست، که حرفی بر زبان آورد، تو در این مورد چه فکر می کنی؟ بخاری دست خود را بر ریش خود کشید، و گفت: ( وَ أُفَوِّضُ أَمرِی إِلَی اللهِ، إِنَّ اللهَ بَصِیرٌ بِالعِبَادِ. ) ترجمه: من کار و بار خود را به خداوند وا می گذارم، خداوند بنده گان را می بیند. سوره غافر آیه چهل و چهارم. بار الها! تو خود می دانی، که من نه بخاطر حشمت و جاه، و نه هم بخاطر ریاست خواسته ام، به نیشابور اقامت نمایم، بلکه نفس من فقط بخاطر استیلای مخالفین بر وطنم از مراجعت بدانجا اباء ورزید، و همانا این مرد از روی حسد با من کمر به مخالفت بسته است، و این فقط بخاطر چیزی است، که خداوند به من ارزانی داشته است، نه چیز دیگری. سپس بخاری گفت: ای أحمد! من فردا از این شهر می روم، تا شما بخاطر من از سخن وی برهید. حافظ ابوبکر بن عمر می گوید: سبب دوری محمد بن إسماعیل بخاری از شهرش آن بود، که امیر خالد بن أحمد ذهلی والی و نماینده طاهریان در بخارا گفت: به منزلم بیا، و فرزندانم را کتاب جامع و تاریخ را درس بده، او از این کار امتناع کرد، و باز امیر خالد گفت: جلسه أی درسی را دائر کن که تنها فرزندان من باشند، امام بخاری از آن نیز امتناع نمود، امیر بر آشفته گردید، حریث بن ابی الورقاء و دیگران را خواست، تا آن که در روش امام ایراد گرفتند، و او را از شهرش تبعید نمودند، اما یک ماه بعد بود، که عبدالله بن طاهر امیر طاهریان خالد بن أحمد ذهلی را از امارت بخارا عزل کرد، و او را بر ماده خری سوار نمودند، و گرد شهر گردانیدند، و بانگ زدند، که این است سزای اعمال بد، و عاقبت کارش به ذلت و حبس انجامید، و در بغداد محبوس گردید تا وفات یافت، و کسی هم نبود که او را در این مصیبت یاری کند. حاکم گفته است: از ابوالولید حسان بن محمد الفقیه شنیده ام، که می گفت: محمد بن نعیم گفته است: از محمد بن إسماعیل در مورد إیمان سوال کردم، وی گفت: إیمان شامل قول و عمل است، زیاد و کم می شود، و قرآن کلام خداوند است، و غیر مخلوق است، و بهترین یاران رسول الله(ص) ابوبکر، سپس عمر، سپس عثمان و سپس علی هستند. و من بر همین باور خود زنده گی می کنم، و بر این باور می میرم، و بر این باور بر انگیخته می شوم انشاء الله تعالی. إمام بخاری فرمود: افعال بنده گان از قبیل حرکات، صداها و نوشتن مخلوق است، اما قرآنی را که مردم بر زبان می خوانند، و در اوراق می نویسند، و در قلوب حفظ می کنند، کلام خدا و غیر مخلوق است. خداوند(ج) می فرماید: ( بَل هُوَ آیَاتٌ بَیَّنَاتٌ فِی صُدُورِ الذَّینَ أُتُوا العِلمَ.) ترجمه: بلکه این قرآن آیات روشن الهی است، در لوح سینه آنان که از خدا نور علم و دانش یافتند. سوره عنکبوت آیه چهل و نهم.
   محترم آقای عبدالعلی نور احراری در ترجمه فارسی صحیح بخاری به نقل از یوسف تلال مترجم انگلیسی کتاب أدب المفرد در باره واقعه نیشابور می نویسد: در آن زمان مسائل اساسی أی در اسلام پدید آمده بود، که در میان علماء مناقشه و مباحثه می شد، امام بخاری در آن زمان ظهور نمود، و شیوۀ تازه أی در جمع آوری حدیث ایجاد کرد، وی حالات و احوال راویان حدیث و شرح حال و بیو گرافی آنها را مطالعه کرده، و از آن کتبی تالیف کرد، و بر نقاط منفی برخی از راویان انگشت اعتراض گذاشت، و روایات ایشان را رد کرد، و در ان توضیح داد که کدام راوی قابل اعتماد است، و کدام راوی قابل اعتماد نیست، و این امر به شهرت وی افزود، او به هر شهری که سفر می کرد، مردم شفته و مشتاق وی بودند، و از وی پذیرائی می کردند، البته هزاران نفر دیگر از این عمل وی نا راضی بودند، زیرا می دیدند که وی روایات حدیث پدران، مادران، اجداد و اقارب ایشان را نادرست و غلط تشخیص داده است، و این موضوع که در جامعه برای آنها افتخاری بزرگ بار آورده بود، پایمال می شد، زیرا این نوعی امانت به صداقت و راستگوئی آن به راویان به شمار می رفت. مسئله دیگر که مفهوم پیچیده و غامضی داشت، مسئله (إیمان) بود، یعنی إیمان از نظر شرع چیست؟ إمام بخاری در این مسئله موقف حاد و خاصی اختیار کرد، و می گفت: مفهوم إیمان از اقرار زبانی ( لا إله إلاالله، و محمد رسول الله. ) فرا تر می رود، و أعمال شخص را در مفهوم إیمان داخل می دانست، و حتی چنان موضع گیری کرد، که گفت: وی از کسی که إیمان را اقرار و عمل نداند، حدیث نمی گیرد، و إیمان مسلمان را شامل عقیده و عمل می دانست. مسئله أی دیگری که در آن صدها تن زندان و شکنجه شده بودند، موضوع (مخلوق بودن قرآن بوده است.) در آن زمان که امام بخاری می زیست، شهر نیشابور که مسیر راه آمد و شد وی بود، بزرگترین کانون درخشان در جهان اسلام بود، و هم چنان این شهر زاد گاه إمام مسلم صاحب صحیح مسلم و إمام محمد ذهلی بود. ذهلی بیست سال از إمام بخاری بزرگتر بود، و در واقع هنگامی که هنوز إمام بخاری بدنیا نیامده بود، محمد بن یحیی ذهلی لقب امیر المؤمنین در حدیث را گرفته بود، همان لقبی که امروز إمام بخاری به آن شهرت دارد.
   إمام بخاری در سال 250 هجری قمری به نیشابور سفر کرد، آنگاه که خبر مواصلت وی انتشار یافت، إمام مسلم و إمام محمد بن یحیی ذهلی که شیخ المشایخ نیشابور بود، به شاگردان و پیروان خود گفتند، که همگان به ملاقات إمام بخاری بروند، محفل بزرگ و شانداری در دارالبحار برای پذیرائی از إمام بخاری بر گزار شد، چنان محفلی که تاریخ نیشابور نه قبل از آن و نه بعد از آن شاهد آن بوده است. قبل از آغاز محفل إمام ذهلی به شاگردان و پیروان خویش دستور داد، که مسائل مشاجره آمیز و بحث انگیز را با مهمان خود در میان نگذارند، زیرا از بحث بر روی این مسائل بدعت گذارانی که پیرو فلسفه یونان بودند، بیشتر نفع خواهند برد. ابو سعید حاتم بن أحمد کندی می گوید: از مسلم بن حجاج شنیدم، که می گفت: وقتی إمام بخاری به نیشابور آمد، محمد بن یحیی ذهلی گفت: هرکس می خواهد از محمد بن إسماعیل استقبال نماید، آن را انجام دهد، و خود محمد بن یحیی ذهلی و عامه علمای نیشابور نیز در سرای بخارائی ها از او استقبال کردند، و برای ما محمد بن یحیی ذهلی گفت: از بخاری در موارد کلامی از چیزی سوال نکنید، زیرا اگر جوابی بر خلاف آنچه بر آن ما معتقدیم بگوید، و بین ما و او چیزی واقع گردد، مورد سرزنش حروریان، رافضیان، جهمیان و مرجئیان در خراسان واقع می شویم. اما در روز سوم این محفل بزرگ و شاندار که صحن سرای مملو از انبوه مردم بود، و آن ها آمده بودند، تا با بزرگترین عالم زمان خود ملاقات کنند، و صحبت او را دریابند، در آن جلسه کسی از إمام بخاری پرسید، که آیا قرآن مخلوق است؟ إمام بخاری در آن مجلس که إمام ذهلی نیز حاضر بود، پاسخی داد، که موقف آشتی نا پذیری وی را نمودار کرد، و این پاسخ عواقب بدی بدنبال داشت. وی گفت: اعمال ما مخلوق است، و گفتار ما اعمال ما است. به مجرد شنیدن این پاسخ، حاضرین از تفسیر إمام بخاری عقائد خویش را جامه پوشیدند، و سامعین مجلس را نوعی سراسیمگی و بی نظمی فرا گرفت. روز دیگر إمام ذهلی اعلامیه أی مبنی بر این متن صادر کرد، و به اطلاع عموم رسانید که: (قرآن کلام خداوند است، و مخلوق نیست، و کسی که إدعا کند، که در هنگام تلاوت قرآن، لفظی را که قرائت می کند مخلوق است، او بدعت گذار است، و نباید کسی با وی همراهی کند، و یا با او سخن بگوید. بنا بر این سر از امروز هر کس که به سوی محمد بن إسماعیل برود، باید او را به بدعت گذاری متهم کنید، و در واقع نباید کسی با وی نشست و بر خاست کند، زیرا کسی که چنین کند، او نیز همان عقیده را دارد.) این مسئله یک جدل و مناقشه أی نا خوشایند را در تاریخ علمای اسلامی پدید آورد. و در میان این دو اصل مشهور (عقیدتی) معدودی از علماء توانستند، که موقف بی طرفی اتخاذ کنند، زیرا برخی این طرف و برخی آن طرف را ترجیح دادند، در نتجه بسیاری از علمای کلاسیک بر آن شدند، که نحوه أی کار بخاری را رد نمایند، ابو زرعه رازی و ابو حاتم رازی همۀ احادیثی را که از إمام بخاری اخذ کرده بودند، به سوی وی رد کردند. چنان که ابن أبی حاتم رازی در کتاب الجرح والتعدیل می نویسد: محمد بن إسماعیل بخاری مکنی به ابو عبدالله بوده، و در سال 250 هجری قمری به ری آمد، و از عبدان مروزی، أبی همام صلت بن محمد، فریابی، و ابن أبی أویس حدیث نوشته، و از او پدرم و ابو زرعه حدیث شنیدند، اما بعد او را ترک کردند، و قتی که برای ایشان محمد بن یحیی ذهلی نیشابوری نامه نوشت، که او در نزد ایشان لفظ قرآن را مخلوق دانسته است. محمد بن نصر مروزی می گوید: از محمد بن إسماعیل بخاری شنیدم، که می گفت: کسی که از طرف من می گوید: که من گفتم: (لفظی بالقرآن مخلوق.) بدرستی که دروغ گفته است، و من گفتم: أعمال بنده گان مخلوق است. مسلمه در صله گفت: وی شخصیتی ثقه، جلیل و عالم به حدیث بود، و او در باره خلق قرآن سخن گفت، و این مطلب باعث شد، که علمای خراسان از او روی بگردانند، و او از ایشان فراری شد، و در حالت ترس وفات یافت. و نتجه أی بس جالب این مناقشه یکی هم آن بود، که إمام مسلم کوشید، در این جدل بی طرف بماند، چنان که وی بی طرف ماند، و به همین سبب است که وی در صحیح خود نه از إمام بخاری حدیث روایت کرده، و نه هم از ذهلی. در نتجه با وقایع فوق در ظرف چند روز وضع در نیشابور بر إمام بخاری تحمل نا پذیر گردید، و بخاری مجبور شد که نیشابور را ترک نماید، و آنگاه که قصد رفتن بخارا را کرد، خبر نداشت که إمام ذهلی به همۀ علماء و امیران شهر ها  جریانات و حوادث را خبر داده است، آنگاه که إمام بخاری به بخارا نزدیک شد، دید که در بیرون شهر در نزدیک دروازه یک خیمه أی بزرگی بر پا شده است، و هر کس که در آن شهر نام و شهرتی داشته، به استقبال او آمده است، و هنگامی که وی بدان جا رسید، انبوه مردم او را در میان گرفتند، و بر سر وی طلاء و نقره پاشیدند، که این استقبال به ذات خود بی نظیر بود. إمام بخاری برای مدتی در مسجد و خانه أی خود درس می داد، و امیر بخارا در صدد آن بود تا راهی بیابد که بتواند إمام بخاری را تبعید نماید، زیرا علمای شهر از طرفداران إمام ذهلی بودند، و إمام بخاری را بدعت گذار می دانستند، ولی عامه مردم و تعداد زیادی از علماء از وی حمایت و طرفداری می کردند، روزی امیر بخارا که امیر خالد بن محمد ذهلی نامیده می شد، برای إمام بخاری توسط قاصد خود پیامی فرستاد، که وی کتاب صحیح و تاریخ خود را نزد او بیاورد، و او را بشنواند، این پیام پیامی عادی نبود، بلکه نوعی رو در روئی حساب شده به شمار می رفت، و هیچ عالم متکی به خود چنین سؤالی را پاسخ نمی گوید. إمام بخاری برای وی پیغام فرستاد، که بگوید: من علم را خوار نمی کنم، و به در سرای امیران نمی برم، اگر او می خواهد چیزی از من بشنود، به خانه یا مسجد من بیاید، اگر نمی خواهد این کار را بکند، مرا از درس دادن منع کند، که در روز قیامت به خاطر ترک علم معذرتی داشته باشم. و به همین سبب بود که مجبور شد بخارا را ترک بگوید. محمد بن أبی حاتم وراق گفته است: شنیدم از غالب بن جبرئیل همان کسی که بخاری در قریه خرتنگ نزد وی فرود آمده بود، که می گفت: وی روزی چند نزد ما ایستاد، سپس بیمار شد، و قاصدی از اهل سمرقند آمد، که اهالی سمرقند از وی التماس کرده بودند، که نزد ایشان به سمرقند برود. وی پذیرفت، برایش سواری آماده شد، کفش پوشید، و دستار بر سر نهاد، و چون بیست گام یا به همین حدود سواره رفت، و من بازوی او را گرفته بودم، مرا گفت: پیاده ام کنید. او را پیاده کردیم، سپس دعا کرد، و دراز کشید، عرق زیادی از او جاری شد، و وفات کرد. ابن عدی می گوید: از عبدالقدوس بن عبدالجبار سمرقندی شنیدم، که می گفت: محمد بن إسماعیل بخاری به قریه خرتنگ که از قرای سمرقند بود، و دو فرسخ از آن شهر فاصله داشت، و در آن قریه تعدادی از بستگان و اقوام امام بخاری زنده گی می کردند، تشریف آورد. می گوید: شبی از شب ها شنیدم که دعا می کرد: (اللهُمَّ إِنَّهُ قَد ضَاقَت عَلَيَّ الأَرضُ بِمَا رَحُبتُ فَاقبِضنِي إِلَیکَ.) ترجمه: بار الها! زمین تو با همه فراخی، بر من تنگ شده، مرا بردار و بسوی خود  بر گردان. می گوید: ماه تمام نشد که خداوند روح آن را در ماه شوال سال 256 هجری قمری قبض نمود. خطیب گفته است: علی بن أبی حامد در کتاب خود آورده است، که محمد بن محمد مکی به روایت از عبدالواحد بن آدم طواویسی گفته است: پیامبر اسلام(ص) را در خواب دیدم، که با جمعی از اصحاب ایستاده بودند، من بر آن حضرت(ص) سلام کردم، و ایشان سلام مرا پاسخ دادند، سپس گفتم: یا رسول الله! سبب توقف شما در این جای چیست؟ فرمودند: منتظر محمد بن إسماعیل می باشم. پس از چند روز خبر وفات إمام بخاری رسید، چون تفحص کردم، زمان وفات وی همان ساعتی بود که من پیامبر اسلام(ص) را در خواب دیده بودم. ابو طلحه منصور بن محمد بن علی بزدوی نسفی همان که در سال 329 هجری قمری وفات یافت می گوید: بکیر بن نمیر گفته است: از حسن بن حسین بزار در بخارا شنیدم، که می گفت: محمد بن إسماعیل را دیدم، شیخ نحیف الجسم، نه زیاد قد بلند، نه هم کوتاء قد بود، و پس از نماز جمعه در سیزدهم ماه شوال سال 194 هجری قمری متولد و در شب پنجشنبه عید فطر 253 و بقولی روز شنبه اول ماه شوال سال 256 هجری قمری در دیه فرهنگ در ده فرسخی سمرقند وفات یافت، و در همان جا دفن گردید، بعضی از مؤرخین می گویند: او سیزده روز کم 62 سال زنده گی کرد. إمام بخاری شخص با سخاوت بود،و واز پدرش ثروت هنگفتی  به او ارث رسیده بود، وآن را در تجارت به کار برده، آنچه را که احتیاج داشت مصرف می کرد، و بیشترین سود را در راه خدا صدقه می داد. موصوف در راه گسترش علوم اسلامی تلاش می کرد، چنان که در هر ماه مبلغ پانصد درهم  را که از محصولات زمینش بدست می آورد، همه أی آن مبلغ را در راه تحصیل علم و نشر دانش نفقه می نمود. او شخصی قلیل الأکل و کثیر الإحسان بود. و از إمام بخاری فرزند ذکوری باقی نمانده است.
   امام محمد ابن حبان در کتاب تقریب الثقات می نویسد: محمد بن إسماعیل بن إبراهیم بن مُغِیرَه جعفی بخاری مکنی به ابوعبدالله از جمله اتباع تابعین و از جمله برگزیده گان مردم بوده، و در جمع، تصنیف، حفظ و ذکر احادیث زحمت زیادی کشیده، و او در دانش اخبار، حفظ آثار، علم تاریخ و شناخت روزگار مردم مهارت خاصی داشته و شخصی پرهیز گار عابد و متقی بود، خدایش بیامرزد.
    إمام شمس الدین ذهبی در کتاب تذکرة الحفاظ می نویسد: شیخ الإسلام، إمام، حافظ ابو عبدالله محمد بن إسماعیل بن إبراهیم بن مغیره بن بردزبه بخاری جعفی بوده، و صاحب کتاب صحیح و کتب دیگری است. وی در شوال سال 194 هجری قمری متولد گردید، و اولین مرتبه در سال 205 هجری قمری به حفظ حدیث شروع کرد، و تصانیف ابن مبارک را حفظ نمود. وی کودکی بیش نبود، که پدرش وفات یافت، و در حالت یتیمی نشو و نمو کرد، نامبرده در سال 210 هجری قمری به همراه مادر و برادرش راهی حج گردید، و بعد از استماع حدیث از بزرگان شهرش مانند ابن سلام، مسندی و محمد بن یوسف بیکندی، در بلخ از مکی بن إبراهیم، دربغداد از عفان، در مکه از مقرئ، در بصره از أبی عاصم و انصاری، در کوفه از عبیدالله بن موسی، در شام از أبی مغیره و فریابی، در عسقلان از آدم، در حمص از ابی الیمان و در دمشق از أبی مسهر حدیث شنید. وی سر آمد روزگار خود در ذکاوت، علم، ورع و عبادت بود، و از وی ترمذی، محمد بن نضر مروزی فقیه، صالح بن محمد جزره، مطین، ابن خزیمه، ابو قریش، محمد بن جمعه، ابن صاعد، ابن أبی داؤد، ابوعبدالله فربری، ابو حامد ابن الشرقی، منصور بن محمد بزدوی، ابو عبدالله محاملی و مردمانی زیادی دیگر روایت نموده اند. وی شخص نحیف الجثه و میانه قد بود. وقتی در سن هژده سالگی رسید، نوشته أی را در قضایا صحابه و تابعین و اقوال شان در ایام عبیدالله بن موسی تصنیف نمود. و در این وقت بود، که در کنار قبر رسول الله(ص) تاریخ خود را در شب های مهتابی نگاشت، و از بخاری روایت است، که می گوید: من از بیشتر از هزار کس حدیث نوشتم. بخاری در شب عید فطر سال 256 هجری قمری وفات یافت، و در آن سال بود که زبیر بن بکار، علی بن منذر طریقی، محمد بن أبی عبدالرحمن، عبدالله بن یزید مقری و محمد بن عثمان بن کرامه رحمهم الله علیهیم نیز وفات یافتند.
    ابن کثیر دمشقی در کتاب البدایه و النهایه می نویسد: محمد بن إسماعیل بن إبراهیم بن مغیره بن بردزبه مکنی به ابو عبدالله حافظ و إمام اهل حدیث در روزگار خود بود، و هم عصرانش در حدیث از او پیروی می کردند، و او از دیگران در این علم بر جسته تر بود، و علمای اهل سنت و جماعت کتاب او را به عنوان صحیح ترین کتاب در حدیث بر گزیدند، و بر قبول صحت آن تمامی علماء اجماع دارند. إمام بخاری در شب جمعه سیزدهم ماه شوال سال 194 هجری قمری متولد گردید، و او هنوز کودک بود، که پدرش وفات یافت، و نامبرده در تحت سر پرستی و تکفل مادرش تربیت گردید، و او از همان اوان کودکی بر حفظ و فراگیری حدیث علاقۀ وافری داشت، تا جائی که آورده اند: وی هنوز شانزده ساله نشده بود که هفتاد هزار حدیث را به شیوه نکو بیان می داشت، او در سن هژده سالگی به حج رفت، و مدتی در مکه اقامت کرد، و در آنجا بر حفظ حدیث مبادرت ورزید، و بعد رهسپار سایر شهر ها شد، و از اضافه تر از هزار شیخ حدیث نوشت، و از او خلائق بسیاری روایت کرده اند. از وی حماد بن شاکر، إبراهیم بن معقل، طاهر بن مخلد و ابو طلحه منصور بن محمد بن علی بردی نسفی متوفی سال 329 هجری قمری صحبت نموده اند، و امیر ابو نصر ابن ماکولا او را ثقه دانسته، و مسلم شاگرد وی بوده، و او را بزرگ و گرامی می داشته، و ترمذی و نسائی از وی روایت کرده اند. بخاری هشت مرتبه به بغداد رفته و در هر بار با إمام أحمد بن حنبل ملاقات داشته است، و إمام أحمد در علو مقامش در دانش حدیث اذعان داشته و او را در اقامت به خراسان تشویق می کرده است. بخاری می گوید: من حدود صد هزار حدیث را با سند حفظ کرده بودم که به سمرقند آمدم، و بر من چهار صد تن از علمای آن شهر گرد آمدند، و اسناد احادیث را مختلط ساخته، اسناد راویان شام را به راویان عراق در آوردند و بر عکس، و رجال آن ها را مخلوط کردند، و متون احادیث را واژگون نمودند، و بعد به من دادند، من تمام احادیث را مرتب ساختم، اسناد آها را جابجا گردانیدم، و متون را به حالت اولی شان آوردم، به ترتیبی که هیچ چیزی از آنها  ساقط نگردید، و همین امتحان را در بغداد نیز از من کردند. بخاری در حفظ حدیث نبوغ داشت، وقتی حدیثی و متنی را یکبار می خواند حفظ می کرد. بخاری مردی در نهایت حیاء، شجاعت، سخاوت، پرهیزگاری و زهد در سرای فانی دنیا و رغبت در دارالبقاء آخرت بوده است. از معروفترین آثار بخاری کتاب صحیح او است، که در جهان اسلام بعد از قرآن کریم با ارزش ترین اثر در شناخت احادیث نبوی و فرهنگ اسلامی از آن نام برده می شود، و یکی از شعرای عرب در توصیف آن شعری سروده که چنین است:
      صَحِیحُ البُخَارِی  لَو أَنصَفُوهُ           لَمَا خُطَّ  إِلاَّ    بِمَاء  الذَّهَب        هُوَالفَرقُ بَینَ الهُدَی وَالعَمَی            هُوَالسَّدُ بَینَ  الفَنَی وَ العَطَب
      َمسَانِیدُ    مِثلُ  نَجُومِ  السَمَاءِ           أَمَامَ مُتُونِ     لَهَا   کَالشَّهُب        بِهَا قَامَ مِیزَانُ دِینِ الرَّسُولِ             وَدَانَ  بِهِ  العُجمُ  بَعدَالعَرَب
      حِجَابٌ مِنَ النَّارِ لَا شَکٌ فِیهِ          یُمَیَّزُ بَینَ الرَّضَی وَالغَضَب         وَسِترٌ رَقِیقٌ إِلَی المُصطَفَی             وَ نَصُّ مُبِینٌ   لِکَشفِ الرَّیَب
      فَیَا عَالِماً    أَجمَعَ العَالِمُون           عَلَی فَضلِ رُتبَتِهِ فِی الرُّتَب         سَبَقتَ الأئِمَةَ  فِیمَا  جَمَعتَ              وَفُزتَ عَلَی زَعمِهِم بِالقَصَب
      نَفَیتَ الضَّعِیفَ مِنَ النَّاقِلِینَ             وَ مَن  کَانَ  مُتَّهَماً  بِالکَذِب        وَ أَبرَزتَ فِی حُسنِ تَرتِیبِهِ              وَ    تَبوِیبِهِ    عَجَباً  لِلعَجَب
                                                  فَأَعطَاکَ مَولَاکَ مَا تَشتَهِیهِ         وَ أَجزَلَ حَظَّکَ فِیَمَا وَهَب
ترجمه: اگر در باره صحیح بخاری انصاف کنند، باید او را به خط طلا بنویسند، چرا که او جداکنند بینائی و کوری است، و او دیواری در مقابل نابودی وشکست است، اسنادش مثل ستاره گان آسمان اند، و متنش مثل قلۀ کوها است، بر او استوار می گردد دین رسول الله(ص)، و تسلیم اند بر او عجم و عرب، بدون شک او پرده أی است در مقابل آتش، و فرق می گذارد میان رضائیت و خشم، و رهنمای خوبی است بسوی مصطفی، و نص آشکاری است برای کشف تهمت ها، اگر تمامی جهانیان جمع شوند، او را فضل و درجه أی است در بین درجه ها، تلاش کرد وپیشوائی کرد برای جمع کردنش، و گشاده ساخت و جدا نمود بر گمان ایشان، طرد کرد راویان ضعیف را از روایت کننده گان، و او کسی که متهم به دروغ گوئی است، برجسته ساخت و ترتیب نیکو نمود ترتیب آن را، و جای آن را را مرتب ساخت چنا ن که شگفتی ها را بر انگیخت، پروردگار به تو بدهد آنچه که می خواهی، و شیرین سازد آنچه را که به تو داده است.
   وفات بخاری در شب عید فطر که شب شنبه هم بود، در هنگام نماز خفتن اتفاق افتاد، و در روز عید فطر بعد از ظهر سال 256 هجری قمری بر وی نماز جنازه خواندند، و او را چنان که وصیت کرده بود، در سه جامه سفید کفن کردند، که نه در آن پیراهن بود، و نه عمامه، و وقتی او را دفن کردند، از قبرش چنان بوی خوش می آمد، مثلی که بوی مشک باشد، و تا چند وقت ادامه داشت، و مردم که به قبرش می آمدند، از خاک وی تبرک می بردند، تا آنکه گرداگرد قبر او را با پنجره چوبی احاطه کردند. بخاری وقتی وفات یافت، سیزده روز کم شصت و دو سال عمر داشت، و از خود علم نافع را برای جمیع مسلمان ها باقی گذاشت، که هیچ وقت قطع نمی شود، و آن جمع آوری احادیث نبوی بود.
    دانشمند محترم عبدالمنعم قندیل شرح حال إمام بخاری را چنین نگاشته است: ابو عبدالله محمد بن ابوالحسن إسماعیل بن إبراهیم بن مغیره بن بردزبه بوده، و بردزبه جد إمام بخاری قبل از فتح إیران بدست مسلمان ها زنده گی می کرده، و آئین زردشتی داشته، و بر همین آئین از دنیا رفته است، خانواده بردزبه در بخارا یکی از شهر های بزرگ خراسان آن زمان سکونت داشتند، و این منطقه در نیمه اول سده نخست هجری توسط فرمانده قهرمان مسلم بن قتیبه فتح گردید. و مغیره جد سوم إمام بخاری توسط یمان بن جعفی والی خراسان به دین اسلام گروید، اما پسر مغیره گمنام زیست، و گمنام از دنیا رفت، افراد این خانواده همگی به زراعت و کشاورزی مشغول بودند، و اولین کسی که در این خانواده به تحصیل علم پرداخت، إسماعیل بن إبراهیم بود، که او در مجالس علماء شرکت و به سرزمین های مختلف سفر می کرد، و با ائمه و صالحین ملاقات می نمود، تا از آنان علم فقه و حدیث را فرا گیرد، و از کسانی که از آنان حدیث شنید، از انس بن مالک می توان نام برد. إسماعیل دو پسر داشت، أحمد و محمد که از أحمد یادی به جز ذکر او در تاریخ نشده است. اما محمد هنوز مدت کوتاهی از عمرش نگذشته بود، که پدرش وفات یافت، و او وبرادرش أحمد تحت تکفل مادر شان قرار گرفتند، و در کودکی حادثۀ ناگواری برای محمد اتفاق افتاد، که باعث اضطراب و نگرانی مادرش شد، و خواب و استراحت را از او ربود، و آن کور شدن چشمان محمد بود، مادر پرهیز گار دست توسل و نیاز به سوی پروردگارش دراز کرد، و شب و روز به ذکر، نماز و دعا مشغول شد، تا اینکه إبراهیم خلیل(ع) را شبی در خواب دید، که به او گفت: ای زن! خداوند(ج) دعا و گریه ات را اجابت کرد، و بینائی فرزندت را باز گرداند. مادر شیدا از خواب پرید، در حالی که کلمات مژده إبراهیم خلیل(ع) هم چنان در گوشش طنین انداز بود، محمد را در حالی یافت که بینائی خود را باز یافته بود، همان طور که إبراهیم خلیل به وی بشارت داده بود. محمد به ده سالگی نرسیده بود که قرآن کریم را حفظ کرد، و مبانی علوم دین و بسیاری از احادیث نبوی را در بخارا فرا گرفت، او دارای شور ونشاط ذهنی فوق العاده أی بود، و بعد از مدتی این استعداد او بر همگان آشکار شد. محمد بن ابی حاتم وراق چنین بیان می کند: ابن ابی حاتم: ای ابو عبدالله! فراگیری علم حدیث را چگونه شروع کردی؟ إمام بخاری: در مکتب خانه حفظ حدیث و فراگیری به من الهام شد. ابن ابی حاتم: چند ساله بودی؟ إمام بخاری: ده ساله بودم، بعد از درس مکتب در مجلس حدیث محدث برزگ ( الداخلی ) شرکت می کردم، گاهی هم با او در روایت حدیث اختلاف پیدا می کردم، روزی برای مردم حدیث روایت می کرد. گفت: ( عن أبی الزبیر عن إبراهیم. ) ترجمه: از ابو زبیر از إبراهیم. گفتم: ابو زبیر از إبراهیم روایت نکرده است. بر من عصبانی شد. گفتم: اصل نوشته ات را نگاه کن. به منزل رفت، و اصل نوشته را نگاه کرد، و آمد، سپس گفت: ای نوجوان! سند حدیث چگونه است؟ گفتم: ( زبیر بن عدی عن إبراهیم. ) ترجمه: زبیر بن عدی از إبراهیم. قلم را از من گرفت، و نوشته اش را تصحیح کرد، و گفت: راست گفتی. إمام بخاری با جدیت و کوشش به حفض و فراگیری حدیث مشغول شد، گاهی هم با محمد بن سلام بیکندی یکی از حفاظ بزرگ بخارا در روایت حدیث اختلاف پیدا می کرد، بیکندی از سرعت ذهن و حافظه أی قوی او علی الخصوص پس از اینکه برای اولین بار حدیثی را که می شنید حفظ می نمود، و هرگز فراموش نمی کرد، تعجب می کرد. امام بخاری در سن پانزده سالگی نزد بیکندی بود، او چندین ساعت متوالی با ذکر سند به قرائت حدیث پرداخت، بیکندی متوجه شد، که این نو جوان حافظ بیش از هفتاد هزار حدیث است، و در حالی که إمام بخاری مجلس درس را ترک می کرد، سلیم بن مجاهد یکی از حفاظ حدیث نزد بیکندی آمد، بیکندی به او گفت: اگر کمی زود تر می آمدی نوجوانی را می دیدی که هفتاد هزار حدیث را حفظ است. سلیم بن مجاهد تعجب کرد، و به سرعت به دنبال إمام بخاری بیرون آمد، تا این که به او رسید، و گفت: آن کس که هفتاد هزار حدیث را حفظ است توئی؟ إمام بخاری در جواب او گفت: بلی. و شاید هم بیشتر، احادیث را از صحابه و تابعین روایت می کنم، در حالی که زاد گاه، محل سکونت و تاریخ وفات آنان را نیز می دانم، و نیز می توانم آن احادیث را همراه با اصل آنان از کتاب و سنت ذکر کنم. إمام بخاری در پانزده سالگی به همراه مادر و برادرش أحمد جهت ادای فریضه حج به مکه مکرمه مسافرت کرد، و در آنجا تصمیم گرفت، که چند سالی را در سرزمین حرم بگذراند، و نزد محدثان و مشایخ بزرگ به فراگیری علم حدیث مشغول شود، تا بر اندوخته های علمی خود بیافزاید. و در مکه از محضر چهرهای بارز علمی حدیث همچون أحمد بن محمد ارزقی، إسماعیل بن سالم صایغ و دیگر حافظان بزرگ بهره برد.إمام بخاری نوشتن جامع الصحیح را در مکه آغاز کرد، و سه سال در مکه اقامت نمود، و در این مدت با مذاهب اصولی، کلامی و اهل رأی نیز آشنا شد، سپس عازم مدینه گردید. إمام بخاری در مدینه دست به تالیف کتاب التاریخ زد، که دائرة المعارفی بی نظیر است، و آن را در شب های مهتابی بین منبر و روضه مبارک پیامبر اسلام(ص) می نوشت. إمام بخاری در مدت یک سال اقامت خود در مدینه کتاب التاریخ الکبیر را تالیف کرد، و در این باره می گوید: در هجده سالگی در زمان حکمرانی عبیدالله بن موسی به جمع آوری زنده گی نامه و سخنان صحابه و تابعین مشغول شدم، و کمتر اسمی در تاریخ وجود دارد، که از آن مطلع نباشم، که به علت بزرگ شدن حجم کتاب از ذکر آن خود داری کردم، و این کتاب را سه بار باز نویسی نمودم. بدون شک تالیف کتاب تاریخ کبیر إمام بخاری انقلابی بزرگ در دنیای تالیفات به وجود آورد، زیرا او از هیچ یک از مؤرخین قبل از خود تقلید نکرد، بلکه بر همۀ آنان از نظر دقت، شیوه بیان، نگارش و جمع آوری مطالب تفوق و برتری داشت، برای هر یک از شخصیت های تاریخی به تعبیر امروزی تحقیق روز نامه نگاری کرد، که بر دقت، امانت و شمول استوار بود. با تمام این وجود این دائرة المعارف بزرگ و بی نظیر در کتابخانه اسلامی به بررسی زنده گی چهل هزار شخصیت می پردازد، و صفات و خصوصیات و خدمات هر یک ازآنان را به اسلام از ولادت تا وفات بیان می کند، و برای هریک از آنان پرونده أی در نزد إمام بخاری وجود داشت. و این کتاب مقدمه و اساس تالیف الجامع الصحیح است، که برای هر یک از صحابه و تابعین و کسانی که بعد از آنان در قرون اول و دوم می زیستند، ترازوئی است، که آن ها را در راستی و امانت می سنجد، و بر اساس این درجه بندی اسانید را طبقه بندی کرد، تا احادیث پیامبر اسلام(ص) را از تدلیس و کذب محافظت کند. إمام بخاری بر رسول الله(ص) عشق می ورزید، چنان که در تاریخ کبیر اول اسم کسانی را آورد، که محمد نام داشتند، و بعد کتابش را به اساس حروف الفبا پایه گذاری کرد. إمام بخاری حافظه بس قوی داشت، حاشد بن إسماعیل در این رابطه می گوید: ابو عبدالله بخاری با ما در مجالس حدیث بصره شرکت می کرد، در حالی که چیزی را یا داشت نمی نمود، بعد از مدتی من و دوستم به او گفتیم: چرا همراه ما در مجالس علم شرکت می کنی، ولی احادیث را یاداشت نمی نمائی؟ إمام بدون این که جوابی بدهد، فقط به ما نگاه می کرد، ما با وجود این هر روز سوال خود را تکرار می کردیم، بعد از شانزده روز به ما گفت: شما خیلی سماجت می کنید، و هر روز به من ایراد می گیرید، آنچه را در مجالس حدیث نوشته اید به من نشان دهید. ما آنچه را در مجالس حدیث نوشته بودیم، به او نشان دادیم، که بیش از شانزده هزار حدیث بود، او همگی را از حفظ خواند، ما نوشته های خود را از محفوظات او تصحیح می کردیم، سپس إمام رو به ما کرد، و گفت: آیا شرکت کردن من در حلقه های دانش به هدر دادن عمر است؟ حاشد بن إسماعیل می گوید: اهل دانش بصره أبی عبدالله بخاری را جانشین شایسته أی برای طلب علم حدیث بشمار آوردند، در حالی که هنوز جوان بود، هزاران نفر در حلقه درسش می نشستند، و از او حدیث می نوشتند. محمد بن یسار می گوید: امروز سید و سرور فقیهان به شهر بصره آمده است. محمد بن بشار عبدی می گوید: حافظان دنیا چهار نفراند: ابو زرعه در ری، مسلم بن حجاج در نیشابور، عبدالله بن عبدالرحمن دارمی در سمرقند و محمد بن إسماعیل در بخارا. سپس با لبخند می گوید: ای نو جوانان! تمامی اینان شاگردان من بوده اند. یکی از علمای هم عصر وی می گوید: خراسان سه نفر به اسلام تقدیم نموده است: ابو زرعه رازی، محمد بن إسماعیل بخاری و عبدالله بن عبدالرحمن دارمی. ولی محمد بن إسماعیل با بصیرت ترین، عالم ترین و فقیه ترین آن ها می باشد. إمام بخاری می گوید: از ده سالگی به حفظ حدیث تمایل پیدا کردم. و موصوف قبل از پانزده سالگی در کنار ائمه بخارا، مرو و نیشابور حاضر می شد، تا احادیثی را که شیوخ قادر به حفظ آنان نبودند، حفظ کند. إمام بخاری تا قبل از بیست و پنج سالگی پنج بار مناسک حج را بجای آورد. إمام بخاری کتاب تاریخ صحابه و تابعین را در جوار روضه خضراء پیامبر اسلام(ص) تالیف نمود. إمام بخاری سفر های متعددی نمود، و توانست ششصد هزار شیخ را ملاقات کند، و از ایشان اخذ حدیث نماید، که هر کدام کیلومتر ها از همدیگر فاصله داشتند. مسلم بن حجاج نیشابوری در مقابلش مانند شاگردی کوچک می نشست، و زانوی تلمذ می زد، و روزی به او گفت: ای استاد استادان! بگذار بر پاهایت بوسه زنم. دوست دوران کودکی إمام بخاری هانی بن نضر می گوید: در شام نزد محمد بن یوسف فریابی بودیم، مثل دیگر جوانان برای تفرج و توت خوری بیرون رفتیم، محمد بن إسماعیل در آن زمان نزد ما بود، و با ما در اموری که بودیم همکاری نمی کرد، و سخت مشغول فراگیری دانش بود. إمام بخاری روزی به باغ یکی از دوستانش دعوت شد، بعد از اقامه شدن نماز ظهر به امامت او، قسمتی از پیراهنش را کنار زد، و به یکی از دوستانش گفت: نگاه کن، آیا زیر پیراهن من چیزی را می بینی؟ آن مرد حشره أی را دید که إمام بخاری را شانزده و یا هفده بار نیش زده، و محل نیش ها ورم کرده بود، بعضی از دوستان به او گفتند: چرا با اولین نیش نماز را نشکستی؟ گفت: سوره أی را که از قرآن تلاوت می کردم، دوست داشتم آن را تمام کنم. إمام بخاری اکثر در آمد محصولش و آنچه را که از فواید محصول اموال مضاربه بدست می آمد، صدقه می داد، و اگر کسی را می دید که از نظر اقتصادی در تنگنا است، و روزگارش بر وفق مراد نیست، برای کمک به او می شتافت، و در هنگام صدقه دادن در این اندیشه نبود، که روز بعد برای گذرانیدن زنده گی درهم و دیناری باقی مانده است یا نه، یک مرتبه اتفاق افتاد که دارائی اش تمام شده بود، و لباسش کهنه و ژنده گشته بود، و چند روزی در عراق از دیدار با مردم خوداری می نمود، دوستانش گمان بردند که او بیمار است، و علت بیرون نیامدنش بیماری است، به منزلش جهت عیادت و دیدار رفتند، و او را نیمه عریان با لباسی کهنه یافتند، به سرعت برای او لباس تهیه کردند. إمام بخاری همان طوری که عالم، فقیه و محدثی برجسته بود، در تیر اندازی، اسب سواری و فنون رزمی نیز مهارت داشت، و گاهی نیز در این امور با جوانان مسابقه می داد. محمد بن ابی حاتم از مهارت امام بخاری در تیر اندازی حکایت می کند، و می گوید: روزی برای تیر اندازی با إمام بخاری در شهر فریر سوار بر اسب شدیم، و از دری که به سوی چشمه أی منتهی می شد، بیرون آمدیم، و شروع به تیر اندازی کردیم، تیر ابو عبدالله به پایه پل چوبی روی رود خانه اصابت کرد، و پایه شکست، و وقتی که ابو عبدالله آن را دید، از اسپش پیاده شد، و تیر را از آن خارج کرد، و به ما گفت: بر گردید. با او به منزل برگشتیم، و به من گفت: ای ابو جعفر! من نیازی به تو دارم، آن را بر آورده می کنی؟ گفتم: اطاعت از دستورات تو واجب است. وی در حالی که نفس راحتی می کشید، گفت: نیازی مهم است، سپس نگاهی به کسانی که با ما بودند کرد، و گفت: با ابو جعفر همراه شوید، و او را به کاری که به او گفته ام یاری کنید. گفتم: و آن چه کاری است؟ گفت: آیا انجام آن را تضمین می کنی؟ گفتم: بلی، بر سر و چشم. گفت: شایسته است که به نزد صاحب پل رفته و او را از جریان مطلع کنی، و به او بگوئی، یا به ما اجازه دهد، پایه پل را باز سازی کنیم، یا بهای خسارت آن را بپردازیم، یا راه حل دیگری را پیشنهاد دهد. به نزد صاحب پل چوبی که نامش حمید بن اخضر فریری بود رفتم، و پیام إمام بخاری را به او ابلاغ کردم. حمید گفت: سلام مرا به ابو عبدالله برسان، و به او بگو: آنچه انجام داده أی حلالت باد، و تمام دارائی ام فدایت باد. به نزد إمام بخاری باز گشتم، و این پیام را به او رساندم، چهرۀ نورانی اش شگفته شد، و اظهار خوشحالی کرد، و در آن روز پنج صد حدیث بر غربا خواند، و سیصد درهم صدقه کرد.
   نیشابور قلعه امن إمام بخاری به حساب می آمد، و او در نوجوانی نزد إمام نیشابور إمام محمد بن یحیی ذهلی به فراگیری دانش مشغول بود، و به او حسن اعتماد داشت، و از او به بزرگی و نیکوئی یاد می کرد، علاوتاً در نیشابور حفاظ و ائمه بزرگوار دیگری نیز بودند، از جمله مسلم ابن حجاج و أحمد بن سلمه، و هجرت إمام بخاری در نیشابور به سال 250 هجری قمری بود، و وقتی او به نیشابور آمد، بین او و استاد سابقش إمام ذهلی اختلاف پیدا شد، و إمام مجبور شد نیشابور را ترک کند، و در شبی که إمام بخاری نیشابور را ترک می کرد، تنها أحمد بن سلمه بود که به دیدارش آمد، و إمام بخاری در تاریکی شب نیشابور را به سوی بخارا زادگاهش ترک نمود، و در آن لحظه أحمد بن سلمه را در حالی که به آغوش گرفته بود، گفت: ای أحمد! این مرد ( محمد بن یحیی ذهلی ) به خیر و برکتی که خداوند(ج) به من عنایت کرده بود، حسد ورزید، اما مسئله مخلوق بودن قرآن که إمام أحمد بن حنبل(رح) در راه آن و به دلیل رد آن متحمل سختی ها و مشقات گردید، تا جائی که به مسن بودن او رحم نکردند، و او را شلاق زدند، عقیده معتزله است، و من با معتزله مخالفم. إمام بخاری بعد از بیرون آمدن از نیشابور عازم بخارا گردید، مردم شهر بخارا که از خبر آمدن او مطلع گردیدند، در جشن بزرگی که دوستی و محبت بر آن سایه افکنده بود، بیرون آمدند، و در پیشاپیش استقبال کننده گان هم  خالد بن أحمد امیر بخارا قرار داشت. اما بعد از مدتی بین امیر خالد بن أحمد و امام بخاری نیز اختلاف پیش آمد، و امیر یکی از نزدیکانش بنام حریث بن ورقاء را فرا خواند، و او را از نامه محمد بن یحیی ذهلی آگاه نمود، و نامبرده را مأمور کرد، تا إمام را از بخارا بیرون براند. و حریث از جمله کسانی بود که زبانش با دروغ آمیخته بود، عرصه را بر إمام تنگ کرد، و همان طوری که إمام بخاری از نیشابور در تاریکی شب بیرون آمد، از بخارا نیز در تاریکی شب بیرون آمد، و بدون آن که کسی متوجه شود، به روستای خرتنگ که در نزدیکی سمرقند قرار داشت، حرکت کرد، و به پیش یکی از نزدیکانش در آن روستا رحل اقامت افگند، و در تاریکی شب به نماز خواندن می پرداخت، و با پروردگارش راز و نیاز می کرد، و فرمود: ( اللهُمَّ إِنَّهُ قَد ضَاقَت عَلَيَّ الأرضُ بِمَا رَحُبَت، فَاقبِضنِي إلَیکَ. ) ترجمه: بار الها! زمین با تمام فراخی اش بر من تنگ شده است، پس مرا به سوی خود فراخوان. إمام مریض شد، و مرض او به اوج خود رسید، إمام وصیت فرمود: بعد از وفاتش در سه تکه پارچه سفید، که قمیص و عمامه ندارد، کفن شود. إمام بخاری در روستای خرتنگ بخاک سپرده شد، و وقتی که در خاک دفن گردید، از قبرش بوی خوشی معطر تر از مشک به مشام می رسید، و مشاهده شد، که پرنده گان سفیدی بر بالای قبرش به پرواز در آمدند، که باعث شگفتی مردم شد، و جایگاه إمام بخاری برای حاسدین مشخص گردید، و برخی از آنان بر مزارش رفتند، و اظهار توبه، ندامت و پشیمانی کردند. اما کسانی که سبب تبعید، اذیت و آزارش گردیده بودند، خداوند آنان را برای کسانی که عبرت می گیرند، مورد عبرت قرار داد. خالد بن أحمد امیر بخارا معزول شد، و در بخارا سوار بر خری گردانیده شد، و به بد ترین عاقبت گرفتار آمد. حریث بن ورقاء نیز در اهل و خانواده اش مورد اذیت قرار گرفت، و بلایا و مصائب زیادی به او رسید. إمام بخاری علامه، فقیه، محدث، حجت، ثقه و حافظ بود، او فردی متقی، روزه دار، قیام کننده و قاری کتاب الله بود، با علم و دانشش کاسبی نکرد، و آن را وسیله أی برای ارتزاق قرار نداد، بلکه از ثروتی که از پدرش به او میراث مانده بود، برای تحصیل علم و دانش استفاده کرد، تا جائی که بعضی اوقات گرسنه می ماند، و از گیاهان سبز زمین می خورد، و گاهی هم نیمه عریان بود، و در منزلش می ماند، چرا که او لباسی نمی یافت تا بپوشد.
    ابن عماد حنبلی در کتاب شذرات الذهب می نویسد: إمام و دانشمند اسلام ابو عبدالله محمد بن إسماعیل بن إبراهیم بن مغیره بن بردزبه بخاری مولای جعفین صاحب کتاب صحیح و تصانیفی دیگر در روز جمعه سیزده شب باقیمانده از ماه شوال سال 194 هجری قمری متولد و در شب شنبه وقت نماز خفتن عید فطر سال 256 هجری قمری وفات یافت، و در روز عید فطر بعد از نماز ظهر اول ماه شوال سال 256 هجری قمری دفن گردید، و سیزده روز کم 62 سال عمر نمود.
   در کتاب العبر آمده است: إمام بخاری به سال 210 هجری قمری مسافرت را آغاز نمود، و از مکی بن إبراهیم، ابو عاصم نبیل، أحمد بن حنبل و خلائقی دیگر که شمار شان به هزار شیخ می رسید، حدیث شنید. وی از بهترین گرد آورنده گان علم بوده، و از ذکاوت، زیرکی و هوش سرشاری برخوردار بود که مثل او بعد از وی نیامده است. إمام بخاری را به عقیده اکثرمحققان و پژوهشگران نمی توان پیرو مذهب خاصی دانست، و در واقع او روش فقهی خاص خود را داشته است، گرچه برخی از علماء او را تابع مذهب خاصی معرفی کرده اند، مانند علامه سبکی که او را شافعی گفته، و ابن أبی یعلی که او را در شمار علمای حنبلی آورده است.
   علامه تاج الدین سبکی در طبقات الشافیه می نویسد: امام ابوعبدالله جعفی بخاری امام مسلمین، پیشوای موحدین، شیخ مومنین، پاک گرداننده احادیث سید المرسلین، حافظ نظام دین و صاحب جامع الصحیح بوده است. پدرش ابوالحسن اسماعیل بن ابراهیم از جمله علماء و مردی پرهیزگاری بود، او از مالک بن انس حدیث شنیده، و حَمَّاد بن زید و صالح بن مبارک را دیده است، و از او ابی معاویه و جماعتی دیگر حدیث روایت نموده اند. احمد بن حفص از وی روایت نموده، و می گوید: من در هنگام مرگ به نزد ابوالحسن اسماعیل پدر امام بخاری رفتم، او گفت: آگاهی ندارم که درهمی در بین مالم از روی شبهه داخل گردیده باشد. احمد بن حفص می گوید: من بعد از این اظهارات پدر امام بخاری بر نفس خود احساس کوچکی کردم. امام بخاری در سال 194 هجری قمری متولد گردید، و اولین استماع حدیث او در سال 205 هجری قمری بود، او تصانیف ابن مبارک را حفظ کرد، و از کودکی برای فراگیری علوم شوق مفرطی داشت، و او را ذکاوت و هوش زایدالوصفی بود. امام بخاری بعد از آنکه در شهرش بخارا از محمد بن سلام بِیکَندِي، محمد بن یوسف بیکندِي، عبدالله بن محمد مُسنِدِي، هارون بن أشعَث و طائفۀ دیگر حدیث شنید، سفرش را در سال 210 هجری قمری شروع کرد، و در بلخ از مکی بن ابراهیم یحیی بن بِشر زاهد، قتیبه بن سعید بغلانی و گروهی دیگر و در مرو از علی بن حسن بن شقیق، عبدان و طائفۀ دیگر و در نیشابور از یحیی بن یحیی، بِشر بن حکم، اسحاق و جماعتی دیگر و در ری از حافظ ابن موسی و دیگران و در بغداد از شُریح بن نعمان، عفان و طائفۀ دیگر و در بصره از ابی عاصم نبیل، بَدَل بن مُحَبَّر محمد بن عبدالله انصارِي و دیگران و در کوفه از أبی نُعَیم، طَلق بن غَنَّام، حسن بن عطیه، خلاد بن یحیی، قبیصه و دیگران و به مکه از حُمَیدِي شاگرد امام شافعی و در مدینه از عبدالعزیز أویسِي و مُطرف بن عبدالله و در واسط، مصر، دمشق، قیساریه، عسقلان، حِمص از خلائقی بیشمار که ذکر همگی آنها باعت طولانی شدن مطلب می شود حدیث شنید. علامه سبکی امام بخاری را از اتباع امام شافعی گفته، و می نویسد: او از مخلصین امام شافعی بود، و اکثر کسانی که امام بخاری از آنها روایت حدیث دارد، از پوینده گان راه امام شافعی بوده اند. امام بخاری شاعری شیرین سخن بود، و اشعاری اخلاقی و ادبی نیز می سرود، و این ابیات از نمونه های شعر او است:
    اغتنم فِي الفراغِ فضلَ رکوعٍ        فعسی أَن یَکُون مَوتُک بَغتَه          کم صحیحٍ رأیت من غیرِ سُقمٍ       ذهبت نفسُه الصحیحة فَنتَه
ترجمه: اوقات فراغت را غنیمت بشمار، و از فضل و برکت رکوع(نماز) بهره مند شو، چون ممکن است مرگ ناگهانی تو را فراگیرد، چه انسان های سالم و بدور از بیماری را دیدم، که جان های شریف شان را ناگهان از دست دادند.
   حافظ ابن عساکر دمشقی در تاریخ مدینة دمشق آورده است: امام ابوعبدالله محمد بن اسماعیل بن ابراهیم جعفِي بخاری صاحب کتب صحیح و تاریخ در دمشق از هشام بن عمار، ابانضر إسحاق بن ابراهیم، سلیمان بن عبدالرحمن، دُحَیم بن ابراهیم، محمد بن عطیه، إبراهیم بن عبدالله بن علاء بن زبر که همگی از اهالی دمشق بودند، حدیث شنیده است. ابن عساکر می گوید: ابوالقاسم بن سمرقندی از ابوالقاسم بن مسعده و حمزه بن یوسف روایت کرده، که گفته اند: حافظ ابو احمد عبدالله بن عدی گفت: از حسن بن حسین بزاز در بخارا شنیدم، که می گفت: محمد بن اسماعیل در شب شنبه شب اول عید فطر در هنگام نماز خفتن وفات یافت، و در روز شنبه اول ماه شوال یعنی همان روز اول عید فطر بعد از نماز پیشین سال 256 هجری قمری به خاک سپرده شد. حمزه می گوید: امام بخاری سیزده روز کم شصت و دو سال عمر نمود.
   خطیب ابوبکر بغدادی در تاریخ بغداد نگاشته است: ابوعبدالله محمد بن اسماعیل بن ابراهیم بن مغیره جُعفِي بُخارِي امام در علم حدیث و صاحب کتاب های جامع الصحیح و تاریخ می باشد. موصوف در طلب علم به نزد محدثین شهر های مختلف سفر نمود، و در خراسان، جِبال، تمام شهرهای عراق، حجاز، شام و مصر از نزد محدثین شان حدیث نوشت. ابوسعد مالینِي می گوید: حافظ ابو احمد عبدالله بن عدِي گفت: از محمد بن احمد بن سعدان بخارِي شنیدم، که می گفت: محمد پسر اسماعیل بن ابراهیم بن مغیره بن بَذدِزبَه یا بردزبه بخارِي بوده، بذدزبه بر آئین مجوس مرده است، و مغیره پسر بذدزبه به دست یَمان بخارِي والی بخارا مسلمان شده است، و این یمان بخارِي پدر پدرکلان عبدالله بن محمد مُسنَدِي جُعفِي بوده، و نسب او عبدالله بن محمد بن جعفر بن یمان بخارِي جعفِي است.
   خیرالدین زرکلی در کتاب اعلام خود می نویسد: ابوعبدالله محمد بن اسماعیل بن ابراهیم بن مغیره بخاری دانشمند مسلمان، حافظ احادیث رسول الله(ص) و صاحب جامع الصحیح معروف به صحیح بخاری می باشد. موصوف در سال 194 هجری قمری مطابق به سال 810 میلادی در بخارا شد، و در خوردسالی پدرش را از دست داد و یتیم گردید . نامبرده در شهر بخارا نشو و نمو کرد، سپس در سال 210 هجری قمری مسافرت طولانی را شروع کرد، و به گردآوری حدیث پرداخت. او شهرهای خراسان، عراق، مصر و شام را گردش نمود، و از حدود هزار شیخ حدیث شنید، و در حدود صدهزار حدیث را جمع آوری کرد، و بعد صیح اش را از میان آن احادیث برگزید،. او اولین کس در اسلام بود، که کتابی را به این شکل تالیف نمود. و صحیح او از موثق ترین کتب حدیثی است. امام بخاری در بخارا مقیم شد، اما جماعتی بر او تعصب ورزیدند، و بر وی تهمت کردند، و او را مجبور به خروج از بخارا ساختند، وی به حالت مریضی به مقصد سمرقند حرکت نمود، اما نرسیده به سمرقند در قریه خَرتَنک از قرای سمرقند وفات یافت. وفات او به سال 256 هجری قمری مطابق به سال 870 میلادی بوده است.
    حافظ عبدالغنی در کتابش الکمال می نویسد: محمد بن إسماعیل بن إبراهیم بن مغیره بن بردزبه مکنی به ابو عبدالله بوده است، بردزبه جد بزرگ إمام بخاری مجوسی بود، و بر آن آئین وفات کرد، مغیره بر دست یمان بخاری والی بخارا مسلمان شد، و یمان جد بزرگ عبدالله بن محمد بن جعفر بن یمان است. إمام بخاری در طلب علم به نزد محدثین سائر شهر ها رفت، و به تمام شهرهای خراسان، جبال، عراق، حجاز، شام و مصر سفر نمود. ابن وضاح و مکی بن خلف گفتند: از محمد بن إسماعیل شنیدیم، که می گفت: از زیاد تر از هزار نفر از علماء حدیث نوشتم، و ننوشتم مگر از کسانی که می گفتند: إیمان قول و عمل است. و از أبی إسحاق ریحانی روایت است: بخاری بود که می گفت: کتاب صحیح را در مدت شانزده سال از بین شش صد هزار حدیث استخراج نمودم، و آن را حجتی بین خود و الله تعالی قرار دادم. محمد بن سلیمان بن فارس می گوید: از ابو عبدالله محمد بن إسماعیل شنیدم، که می گفت: خواب دیدم که ایستاده ام، و مگس ها را از رسول الله(ص) دور می سازم، از بعضی از معبرین سؤال کردم، گفتند: تو إحادیث دروغ را از پیامبر اسلام(ص) دور می سازی، و آن را حمل کردند، بر استخراج و ترتیب کتاب صحیح البخاری. أبو حامد أحمد بن حمدون أعمشی می گوید: محمد بن إسماعیل را در جنازه أبی عثمان سعید ابن مروان دیدم، که محمد بن یحیی از او از أسامی، کنیه و علل حدیث سؤال می کرد، و محمد بن إسماعیل مثل تیر رد می شد، مثلی که ( قل هوالله احد.) بخواند. آیه اول سوره اخلاص. و کنایه از استعداد، تخصص و سرعت عمل إمام بخاری است. ابن أهدل بعد از شرح طولانی در باره زنده گی و فضائل إمام بخاری نگاشته است: مردم إجماع کردند بر صحت کتاب إمام بخاری، حتی اگر کسی قسم بخورد، به طلاق همسرش، که در کتاب صحیح البخاری حدیثی نقل نگردیده، مگر این که اسنادش به رسول الله(ص) رسیده است، سوگندش صحیح است، و حکم به طلاق همسرش نمی شود، و این مطلب را جمعی از فقهاء ذکر نموده، و بر آن اقرار کرده اند. ابوحامد أحمد بن حمدون أعمشی می گوید: از مسلم بن حجاج شنیدم، که برای محمد بن إسماعیل بخاری می گفت: برای تو عیب نمی گیرند، مگر حاسدان، و شهادت می دهم، که در دنیا مثل تو کسی نیست.  
   إمام بخاری مثل دیگر علماء و پیشوایان دینی از گزند انتقاد نیز دور نمانده است ، و از جمله منقدین إمام بخاری یکی دارقطنی است، که بیشتر انتقاداتش متوجه رجال و اسناد احادیث در صحیح بخاری است، که می گوید: در آن احادیثی با دو سند یا بیشتر نقل شده، و یک سند نسبت به به دیگر روایان بیشتری دارد، یا به جای بعضی از راویان اشخاص دیگری ذکر شده است. و نیز در آن احادیثی آمده که راویان آنها مورد طعن اند. هم چنین یکی از موارد بحث بر انگیز که مطرح می شود، آنست که بعضی از علمای متعصب شیعه بر إمام بخاری انتقاد می کنند، و خرده گیرند، و حتی او را ضد اهل بیت و ناصبی گفته، و می گویند: إمام بخاری از خوارج و نواصب حدیث روایت نموده است، و عکرمه مولای عبدالله ابن عباس، عمر بن حطان و عروه را مثال می زنند، که  در جواب ایشان باید گفت: نه تنها إمام بخاری ضد اهل بیت نبوده، بلکه به آنها به عنوان الگو و اسوه نگاه می کرده است. که اگر در کتاب صحیح بخاری و ترجمه فارسی آن دقت کنید، در می یابید، که ابوابی را در فضائل آن بزرگواران قرارداده، که قرار ذیل است: مناقب و فضایل حضرت علی مرتضی(رض) در جلد چهارم از صفحه 236 تا صفحه 267 . مناقب و فضایل حضرت إمام حسن مجتبی(رض) و حضرت سیدالشهداء إمام حسین(رض) در جلد چهارم از صفحه 286 تا صفحه 288 . و مناقب و فضایل حضرت فاطمة الزهراء در جلد چهارم در صفحه 294 . و نیز در ارتباط عکرمه باید گفت که وی مولای ابن عباس بوده، وابن عباس نماینده حضرت علی مرتضی(رض) و فردی مورد قبول بوده است، و بقول خود او از بیست رجل شیعی نیز حدیث روایت نموده است.
منابع و مآخذ:
1 - تهذیب التهذیب - جلد پنجم از صفحه 30 الی صفحه 34 – به شماره 6745 -  تالیف ابن حجر عسقلانی – عربی.
2 - البدایه والنهایه - جلد ششم - از صفحه 27 الی صفحه 31 - تالیف علامه ابن کثیر دمشقی – عربی.
3 - شذرات الذهب - جلد دوم - صفحه 279 ، 280 و 281 – تالیف امام شهاب الدین ابن عماد حنبلی – عربی.
4 - کشف الظنون - جلد ششم - صفحه 14 - تالیف مصطفی بن عبدالله حنفی معروف به حاجی خلیفه – عربی.
5 - الجرح والتعدیل - جلد هفتم - صفحه    259 – به شماره 12631/ 1087 – تالیف عبدالرحمن ابن ابی حاتم رازی – عربی.
6 - تقریب الثقات - صفحه 1046 – به شماره 12195 – تالیف امام محمد ابن حبان بستی – عربی.
7 - تذکرة الحفاظ - جزء اول - صفحه 555، 556 و 557 – به شماره 578 – تالیف امام ابوعبدالله شمس الدین ذهبی – عربی.
8 – تهذیب الکمال – مجلد بیست و چهارم – از صفحه 430 الی صفحه 468 – به شماره 5059 – تالیف حافظ یوسف مزِي – عربی.
9 - اعلام زرکلی – جزء ششم – حرف میم – صفحه 34 – تالیف خیرالدین زرکلی – عربی.
10 – تاریخ مدینة دمشق جزء پنجاه و دوم – تابع حرف میم – از صفحه 50 الی صفحه 99 – به شماره 6098 تالیف ابن عساکر – عربی.
11 – تاریخ بغداد – مجلد دوم – از صفحه322 الی صفحه 357 - به شماره 374 – تالیف خطیب ابوبکر احمد بغدادی – عربی.
12 – طبقات الشافعیه – جزء دوم – از صفحه 212 الی صفحه 241 – به شماره 54 – تالیف علامه تاج الدین سبکی – عربی.
13 – من اعلام السلف – از صفحه 341 الی صفحه 370 – به شماره 34 – تالیف احمد فرید – عربی.
14 - الفهرست - جلد اول - فن ششم از مقاله ششم - صفحه 419 – تالیف محمد بن اسحاق بن ندیم – ترجمه – محمد رضا تجدد – فارسی.
15 - صحیح بخاری – مقدمه و ترجمه فارسی به قلم دانشمند محترم عبدالعلی نور احراری - فارسی.
16 - زنده گی نامه إمام بخاری - بقلم عبدالمنعم قندیل - ترجمه محمد صدیق دهواری – فارسی.
17 - لغت نامه دهخدا - جلد سوم - صفحه 4400 - به نقل از ریحانة الادب جلد اول صفحه 147  - نزهة القلوب جلد سوم صفحه 246، تاریخ الخلفاء صفحه 73 و 245 ، روضات الجنات، معجم المطبوعات، قاموس اعلام ترکی و تاریخ گزیده  - فارسی.
18 - سایت دائرة المعارف أعجاز علمی در قرآن و حدیث به نقل از کتاب های لامع الدراری جلد اول و انوار الباری جلد اول – عربی.
19 - سایت دائره المعارف ویکی پیدیا ( دانشنامه آزاد ) آخرین ویرایش 5 جنوری سال 2018 میلادی ساعت 52/01 دقیقه. فارسی.
20 - سایت ندای سنت - آخرین ویرایش سه شنبه 29 اسفند 1396 هجری خورشیدی- فارسی.
21 - سایت والاسلاما – زنده گی نامه محمد بن اسماعیل بخاری – تاریخ نشر 17 مهر سال 1390 هجری شمسی – فارسی.
22 - سایت إسلام کوئست نت.  

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

إبراهیم بن عبدالله هروی:

  -     حافظ استاد أبوإسحاق إبراهیم بن عبدالله بن حاتم هروِي ساکن بغداد شخصیتی متکلم، قارِي، صدوق و یکی از مشاهیر محدثین بوده، و اصل او از ه...